مگر خداوند در قرآن نفرموده که زنها در انتخاب حجاب آزاد هستند،
پس چرا چادر را به دختران جوان تحمي ل مي کنند؟
در هي چ ي ک از ايات قرآن ني امده که زنها در نوع و مقدار پوشش
بدن (حجاب) آزاد هستند، بلکه آنچه در قرآن آمده، واجب بودن حفظ
پوشش(حجاب) براي زنان است، اما اينکه اين پوشش حتماً بايد با چادر
صورت گي رد، ايهاي به صراحت نداري م. آنچه در احکام دي ني بي ان
شده ، مقدار پوشش زنان و اصل حجاب است، اما اين که اين پوشش حتما
بايد با چادر صورت گي رد ، چي زي ني امده است و تنها به بهتر بودن
استفاده از چادر براي حجاب اشاره شده است. خانم ها بايد تمامى بدن
خود به غي ر از گردى صورت و دست ها تا مچ را بپوشانند, (خواه پوشش
باچادر باشد ي ا با مانتو), ولى پوشي دن چادر بهتر است و از لباسهايى
که توجه نامحرم را جلب کند (مثلاً برجستگىها را نمودار کند) بايد
اجتناب شود.[1] ي ک ايه در قرآن آمده که برخي از مفسران از آن
معناي پوشش با چادر را برداشت کرده اند. قرآن مجي د خطاب به پي
امبر فرموده: «به زنان و دختران خود و زنان مؤمن بگو که: خوي شتن
را با جلباب بپوشند که اين کار براى اينکه به عفت شناخته شوند و
از تعرض محفوظ بمانند، براى آنان بهتر است»[2] بعضى از مفسّران ،
جلباب را پوششى فراگي ر معنا کردهاند که از بالاى سر تا پايي ن پا
را مىپوشاند و چي زى در حدود اندازه چادر است.[3] البته دي دگاه
دي گر ، جلباب را پوشش تا زانو[4] و دي دگاه سوم ، جلباب را مقنعه
مىداند[5] بر اساس دي دگاه اوّل مىتوان گفت: قرآن از چادر ي ا چي
زى مانند آن که تمام بدن را بپوشاند، سخن گفته است. علاوه بر
اين:درباره پوشش حضرت فاطمه(س) هنگام خروج از منزل و رفتن به مسجد
براى دفاع از فدک، همي ن پوشش نقل شده است. حضرت فاطمه(س) مقنعه
خوي ش را بر سر و جلباب بر تن کرد[6]؛ ي عنى پوششى که تمام تن را
از سر تا قدم فرا مىگرفته است. علاوه بر اين، عقل ني ز بر برتر
بودن چادر، حکم مىکند، چون اندام بدن با چادر بهتر محفوظ مىماند.
به همي ن خاطر فقها به برتر بودن چادر براي حفظ حجاب حکم کرده اند
، نه اينکه فقط آن واجب باشد. پوشش کامل با مانتو و روسرى ني ز مىتواند
مورد استفاده قرار گي رد، ولى حجاب برتر ني ست، زي را هر چند با
مانتو وروسرى پوشش صورت مىگي رد، ولى باز حجم بدن مشخص است و با
مقايسه با چادر، قطعاً چادر برترى دارد. آنچه مهم است، مراقبت زن
از خود و حجاب و عفت خوي ش به جهت ايجاد جامعة سالم است. آنچه که
بهتر بتواند اين هدف را تأمي ن کند، برتر است، در عي ن حال در صورت
لزوم بايد با حفظ عفت و حجاب، زن نقش اجتماعى خود را ايفا کند.
براى روشن شدن فلسفه حجاب زن و راز تفاوت آن با پوشش مردان، توجه
به مطالب ذي ل لازم است:
1. توجه به رابطه پوشش با فرهنگ دي نى بر اساس فرهنگ اسلامى،
انسان موجودى است که براى رسي دن به کمال و معنوي ت خلق گردي ده
است. اسلام با تنظي م و تعدي ل غرايز به وي ژه غري زه جنسى و توجه
به هر ي ک از آنها در حدّ ني از طبي عى، سبب شکوفايى همه
استعدادهاى انسان شده و او را به سوى کمال سوق داده است. پوشش
مناسب براى زن و مرد عامل مهمى در تعدي ل و تنظي م اين غري زه است.
2. توجه به ساختار في زي ولوژى انسان نوع پوشش زن و تفاوت آن با
لباس مرد رابطهاى مستقي م با تفاوتهاى جسمى و روحى زن و مرد دارد.
در تحقي قات علمى در مورد في زي ولوژى و ني ز روانشناسى زن و مرد
ثابت شده که مردان نسبت به محرّکهاى چشمىِ شهوتانگي ز حساس ترند
و چون تأثي ر حس بي نايى زي ادتر است و چشم از فاصله دور و مي دان
وسي عى قادر به دي دن است، از سوى دي گر ترشّح هورمونها در مرد
صورتى ي کنواخت و بدون انقطاع دارد، مردان به صورتى گسترده تحت
تأثي ر محرّکهاى شهوانى قرار مىگي رند اما زنان نسبت به حس لمس و
درد حساس ترند و به محرّکهاى حسى پاسخ مىدهند. حس لامسه بروز زي
ادى ندارد و فعالي تش محدود به تماس نزدي ک است. از اين گذشته چون
هورمونهاى جنسى زن به صورت دورهاى ترشح مىشوند و به طور متفاوت
عمل مىکنند، تأثي ر محرّکهاى شهوانى بر زن صورتى بسي ار محدود
دارد و نسبت به مردان بسي ار کمتر است. با توجه به مطالب فوق مىتوان
گفت: حجاب در اسلام از ي ک مسئله کلّى و اساسى ري شه گرفته است.
اسلام مىخواهد انواع التذاذهاى جنسى (چه بصرى و لمسى و چه نوع دي
گر) به محي ط خانواده و در چارچوب شرع و قانون اختصاص ي ابد و
اجتماع تنها براى کار و فعالي ت باشد، بر خلاف سي ستم غربى که حضور
در جامعه را با لذت جوي ى جنسى به هم مىآمي زد و تعدي ل و تنظي م
امور جنسى را به هم مىري زد. اسلام قائل به تفکي ک مي ان اين دو
محي ط است و براى تأمي ن اين هدف، پوشش و حجاب را توصي ه نموده است،
زي را بى بند و بارى در پوشش به معناى عدم ضابطه در تحري ک غري زه
و عدم محدودي ت در رابطه جنسى است که آثار شوم آن بر کسى پوشي ده
ني ست.
ج) آثار و فوايد رعايت حجاب و پوشش دي نى
1. بهداشت روانى اجتماع و کاهش هي جانها و التهاب جنسى که سبب
کاهش عطش سي رى ناپذي رى شهوت است
2. تحکي م روابط خانوادگى و برقرارى صمي مي ت کامل زوجي ن. با رواج
بى حجابى و جلوه گرى زن، جوانان مجرد، ازدواج را نوعى محدودي ت و
پايان آزادىهاى جنسي خود تلقّى مىکنند وافراد متأهل هر روز در
مقايسهاى خطرناک مي ان آن چه دارند و ندارند، قرار مىگي رند. اين
مقايسهها، آتش هوس را دامن زده و ري شه زندگى را مىسوزاند. در
محي طى که حجاب است و شرايط دي گر اسلامى رعايت مي شود دو همسر
تعلق به ي کدي گر دارند و احساسات و عشق و عواطفشان مخصوص ي کدي گر
است، ولى در بازار آزاد برهنگى و بى حجابى که عملاً زنان به صورت
کالاى مشترک (لااقل در مرحله غي ر آمي زش جنسي ) در آمده اند دي گر
قداست پي مان زناشوي ى مفهومى نمى تواند داشته باشد. بنابراين ، دي
ن مقدس اسلام براى حفظ حرمت زن و حراست از آلودگى اجتماع و جلوگي
رى از شعله ورشدن غري زة جنسى ، رعايت حجاب را براى زنان لازم
دانسته است
3. استوارى اجتماعى و استي فاى ني روى کار و فعالي ت دختر و پسرى
که در محي ط کار و دانشگاه تحري ک شهوانى شوند، از تمرکز و کارايى
آنها کاسته مىشود و حکومت شهوت بر اجتماع سبب هدر رفتن ني روى
فکرى و کارى است
4. بالارفتن ارزش واقعي زن و جبران ضعف جسمانى او حي ا، عفاف و
حجاب زن مىتواند در نقش عاطفى او و تأثي رگذارى بر مرد مؤثر باشد.
لباس زن سبب تقوي ت تخي ل و عشق در مرد است و حري م نگه داشتن ي کى
از وسائل مرموز براى حفظ مقام و موقعي ت زن در برابر مرد است.
اسلام مي خواهد زن کرامت داشته باشد و وقتى درجامعه حضور پي دا
مي کند به عنوان ي ک انسان ظاهر شود نه به عنوان جنس مخالف مرد.
زن و مرد در درجه اول هر دو انسانند و هر دو بايد در محي ط اجتماع
و در برخورد با ي کدي گر به گونه اى ظاهر شوند که ماية آلودگى و
ناپاکى جامعه نشوند. زن مسلمان، تجسم حرمت و عفت در جامعه است، حفظ
پوشش و داشتن حجاب به نوعى احترام گذاردن به زن و محفوظ نگه داشتن
وى از نگاه هاى شهوانى و حي وانى است. اسلام حجاب را براى محدودي ت
و حبس زن ني اورده، بلکه براى مصوني ت او توصي ه کرده است، زي را
اسلام راضى به حبس، رکود و سرکوبى استعدادهاى زن ني ست، بلکه با
رعايت عفاف و حفظ حري م، اجازه حضور زن را در اجتماع داده امّا از
سوء استفاده شهوانى و تجارى منع کرده است. در واقع حجاب موجب
محدودي ت مردان هرزه مىباشد که در صدد کام جوي ىهاى آزاد و بى حد
و حصر هستند و مصوني ت زنان از دست اين گروه از مردان منظور است.
علاوه بر مطالب فوق، استاد مطهري در بي ان اينکه چرا حجاب به زنان
اختصاص ي افته مي گوي د: اما علت اينکه در اسلام دستور پوشش،
اختصاص به زنان ي افته، اين است که مي ل به خود نمايى و خودآرايى
مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلبها و دلها مرد شکار است و زن
شکارچى، همچنان که از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مرد
شکارچى. مي ل زن به خود آرايى از حس شکارچىگرى او ناشى مىشود. در
هي چ جاى دني ا سابقه ندارد که مردان لباسهاى بدن نما و آرايشهاى
تحري ک کننده به کار برند. اين زن است که به حکم طبي عت خاص خود مىخواهد
دلبرى کند و مرد را دلباخته و در دام علاقه خود اسي ر سازد.
بنابراين، انحراف تبرّج و برهنگى، از انحرافهاى مخصوص زنان است و
دستور پوشش هم براى آنان مقرر گردي ده است[7]» به عبارت دي گر:
جاذبه و کشش جنسى و زي بايى خاص زنانه و تحري ک پذي رى جنس مردانه،
ي کى از علتهاى اين حکم است. توصي ه و دستور الهى به پوشش و حجاب
براى زنان، به منظور ايجاد محدودي ت و محرومي ت و چي زهايى از اين
قبي ل که تنها فري ب شي طانىاند نمىباشد، بلکه در واقع براى
آگاهى دادن به گوهر ارزشمند در وجود زنان است که بايد از آن مراقبت
شده و حفظ شود و به تاراج نرود. اين کاملاً معقول است که هر چي زى
ارزشمندتر باشد، مراقبت و محافظت بي شترى را مىطلبد تا از دست
راهزنان در امان باشد و به شکل ي ک ابزار براى مطامع سودپرستان در
ني ايد. به ي اد داشته باشي م که غري زه جنسى، ني رومند و عمي ق
است. هر چه بي شتر اطاعت شود، سرکشتر مىگردد، همچون آتش که هر چه
به آن بي شتر هي زم بدهند، شعله ورتر مىشود، و شهوت خود را به
صورت ي ک عطش روحى و خواست اشباع نشدنى در مىآورد.[8] و وضعي ت
جهان معاصر و کشانده شدن عدهاى به همجنس بازى نشانه آشکارى از اين
حالت است. بنابراين رعايت نکردن پوشش اسلامى توسط زنان نه تنها از
بي ن رفتن حساسي ت مردان را به دنبال ندارد، بلکه موجب طغي ان غري
زه جنسى آنان ني ز مىگردد و چه بسا پس از مدتى باعث دلزدگى و بى
معنايى آن خواهد شد. جهت مطالعه بي شتر به کتاب فلسفه حجاب ، استاد
مطهري مراجعه فرمائي د.
پى نوشتها:
[1] توضي ح المسائل مراجع , ج 2 ص 417 سي د مسعود معصومى، احکام
روابط زن و مرد، ص 111، س113
[2] احزاب (33) ايه 59.
[3] ر.ک: علامه طباطبايى، المي زان؛ شي خ طوسى، تفسي ر تبي ان.
[4] المصباح المني ر، ري شه جلب.
[5] راغب اصفهانى، مفردات، ري شه جلب.
[6] طبرسى، الاحتجاج، ج 1، ص 98. 7.
[7] مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 19، ص 436، با تلخي ص. 8
[8] همان، ص 434.
مجله معارف |
|