نقش
حجاب و عفاف در عظمت زن
حفظ
چشم، گوش، قلب و تمامي اعضا و جوارح از هرگونه خطا و گناه عفاف است
که حاصل اين عفت و حجاب دروني، پوشش ظاهري است؛ به تعبيري لطيفتر
حجاب ميوه عفاف است و عفاف ريشه حجاب.
حجاب
و عفاف به عنوان دو ارزش در جامعه بشري و بويژه جوامع اسلامي مطرح
است. همواره اين دو واژه در کنار هم به کار برده ميشوند و در نگاه
اول به نظر ميآيد هر دو به يک معنا باشند اما با جستجو در متون
ديني و فرهنگنامهها به نکته قابل توجهي ميرسيم و آن تفاوت اين دو
واژه است. در برخي کتب لغت حجاب را اينگونه تعريف کردهاند:
«الحجاب، المنع من الوصول» حجاب يعني آنچه مانع رسيدن ميشود.(?)
برخي
گفتهاند حجب و حجاب هر دو مصدر و به معناي پنهان کردن و منع از
دخول است و به عنوان شاهد آيه شريفه «و من بيننا و بينک
حجاب»(فصلت، آيه ?) را ذکر کردهاند. در ديگر کتابهاي لغت حجاب
را به معناي پرده آورده و نوشتهاند: امراه محجوبه؛ زني که
پوشانيده است خود را به پوشاندني.(?)
با
توجه به معاني ذکر شده در مييابيم حجاب امري ظاهري و در ارتباط با
جسم است، اگرچه اين پوشش برخاسته از اعتقادات و باورهاي دروني
افراد است ولي ظهور در نشئه مادي و طبيعي دارد يعني پوشش ظاهري
افراد و بويژه زنان را حجاب ميگويند که مانع از نگاه نامحرم به
آنان ميشود. عفاف نيز داراي معاني گوناگوني است که در مجموع تعريف
کاملي را به ما خواهد داد. راغب اصفهاني در مفردات القران
مينويسد: العفه حصول حاله للنفس تمتنع بها غلبه الشهوه؛ عفت حالتي
دروني و نفساني است که توسط آن از غلبه شهوت جلوگيري ميشود.(?)
البته
قابل ذکر است که در قرآن کريم از واژه عفت در دو معنا استفاده شده
است، گاه به معناي خود نگهداري و پاکدامني است و گاه «عفت» به
معناي قناعت آمده و مسائل مالي مورد نظر است.(?) آنچه در اين مقاله
مورد نظر ماست مفهوم اولي است يعني خود نگهداري از شهوت و مسائل
جنسي؛ اگرچه ميتوان براي هر دو معنا واژه عفت را آورد و ضرري به
مفهوم آن نميخورد. از مجموع معاني ذکر شده براي حجاب و عفاف
ميتوان نتيجه گرفت که عفاف نوعي حجاب دروني است که انسان را از
گناه باز ميدارد.
حفظ
چشم، گوش، قلب و تمامي اعضا و جوارح از هرگونه خطا و گناه عفاف است
که حاصل اين عفت و حجاب دروني، پوشش ظاهري است؛ به تعبيري لطيفتر
حجاب ميوه عفاف است و عفاف ريشه حجاب. برخي افراد ممکن است حجاب
ظاهري داشته باشند ولي عفاف و طهارت باطني را در خويش ايجاد نکرده
باشند. اين گروه از حجاب، تنها پوستهاي و ظاهري بيمعنا دارند و
از سوي ديگر کساني هستند که ادعاي عفاف کرده و با تعابيري همچون؛
من قلب پاکي دارم، خدابا قلبها کار دارد، آدم بايد چشمش پاک باشد
و... خود را سرگرم کرده و مصداق «ليفجر امامه»(بلکه انسان
ميخواهد آزاد باشد و گناه کند- قيامت آيه ?) ميشوند.
انسانهايي چنين بايد در قاموس انديشه خود نکتهاي اساسي را
بنگارند و آن اين است که درون پاک، بيروني پاک ميپروراند و هرگز
قلب پاک موجب بارور شدن ميوه ناپاکي به نام بيحجابي و بدحجابي
نخواهد شد. امام خميني(ره) پيامآور ارزشهاي الهي درباره حجاب و
عفاف ميفرمايد: «توجه داشته باشيد حجابي که اسلام قرار داده است
براي حفظ ارزشهاي شماست. هرچه را که خدا دستور فرموده است- چه
براي مرد و چه براي زن- براي اين است که آن ارزشهاي واقعي که
اينها دارند و ممکن است به واسطه وسوسههاي شيطاني يا دستهاي فاسد
استعمار پايمال شوند اين ارزشها زنده بشوند.»(?)
?
فلسفه حجاب
يکي
از نکات اساسي که زمينهاي براي عمل به احکام است شناخت جايگاه
هرچيز در نظام هستي است. البته در نظامي که خداوند متعال در جاي
جاي آن ديده ميشود و ارتباط اشيا و اعمال با خداوند بسيار مشهود
است و با درک اين ارتباط و حضور، بسياري از مشکلات زندگي بشر حل
ميشود. «حق» به عنوان زيباترين و پسنديدهترين واژه آفرينش در
تمامي اديان و جوامع بشري مورد توجه قرار گرفته است و حقوق و اداي
آنها فراتر از زمانها و مکانها واشخاص و اديان است.
در
واقع هر فردي از هر طبقه اجتماعي و از هر دين و مليت، نسبت به اداي
حقوق ديگران حساسيت نشان ميدهد واين مطلب، حق و حقوق را فرازماني
و فرامکاني ميکند. برخي از انديشهگران و حکيمان بر اين باورند که
حجاب، حقالله است و در اينباره ميگويند: «حرمت زن نه اختصاص به
خود زن دارد و نه مال شوهر و نه ويژه برادر و فرزندانش ميباشد.
همه اينها اگر رضايت بدهند، قرآن راضي نخواهد شد، چون حرمت زن و
حيثيت زن به عنوان حقالله مطرح است. لذا کسي حق ندارد بگويد من به
نداشتن حجاب رضايت دادم.
از
اينکه قرآن ميگويد: هر گروهي، اگر راضي هم باشند، شما حد الهي را
در برابر آلودگي اجرا کنيد، معلوم ميشود عصمت زن حقالله است.»(?)
پر واضح است که آدمي نميتواند حقوق الهي را کاملا ادا کند ولي با
انجام برخي کارها ميتواند رضايت الهي را به دست آورد. حضرت
رسول(ص) ميفرمايند: «حقوق خداوند متعال بزرگتر از آن است که توسط
بندگان ادا شود و نعمتهاي خداوند بيشتر از آن است که به شمارش
آيد»(?) و حضرت علي(ع) ميفرمايد: «خداوند بر بندگان حقي قرار داده
و آن اين است که او را اطاعت کنند.»(?) اگرچه حق خدا بزرگ است و
قابل ادا نيست ولي اداي وظايف و اطاعت از خداوند متعال به نوعي
اداي حق محسوب ميشود. حجاب که امر خداست و شارع مقدس به عنوان يکي
از احکام ضروري دين آن را واجب کرده است بايد حفظ شود.
حفظ
اين واجب الهي اطاعت از اوست و اطاعت از او حقي است که بر بندگان
نهاده است و هر انسان باورمندي بايد تعبدا و نه فقط به خاطر مصالح
عمومي و... اين حق و حد الهي را ادا کند. پس حکمت حجاب، سنجش ميزان
عبوديت واطاعت بندگان است. بانوان با حفظ حجاب ميتوانند اطاعت را
که روح و پيام اصلي عبادات بشر است اثبات کنند و در زمره
اطاعتکنندگان الهي قرار گيرند. بانوان به عنوان نيمي از جامعه
اسلامي که در دامان خود انسانهاي پاک و برجسته ميپرورانند، داراي
حرمت واحترام ويژهاي ميباشند. آنان معلمان عاطفه هستند و پيکره
اجتماع، با محبت و تربيت آنها استوار خواهد ماند.
مفسران وانديشهگران بر اين باور هستند که «قرآن کريم وقتي درباره
حجاب سخن ميگويد، ميفرمايد: حجاب عبارت است از يک نحوه احترام
گذاردن و حرمت قائل شدن براي زن که نامحرمان او را از ديد حيواني
ننگرند. در قرآن علت و فلسفه حجاب را چنين ذکر ميکند که: ذلک ادني
ان يعرفن فلا يوذين، يعني براي اينکه شناخته نشوند و مورد اذيت
واقع نگردند، چرا که آنان تجسم حرمت و عفاف جامعه هستند و حرمت
دارند.»(?)
با
اندکي تدبر در آيات قرآن فلسفه حجاب را به گونهاي صريح ميبينيم و
مييابيم که احترام و حرمت زن، فلسفه حقيقي و يا يکي از فلسفههاي
حجاب است براستي اگر معرفت انسان به شريعت و تعاليم ديني بالا رفته
و قرآن را که آئيننامه سعادت و کمال بشر است درک کند، به عظمت
حجاب پي برده و ميفهمد بدحجابي و بيحجابي ثمره عدم معرفت و شناخت
حقيقي جايگاه زن در هستي است.
خداوند در آيه ?? سوره نور حکم حجاب را به گونهاي صريح و آشکارا
مطرح نموده و علاوه بر ظرافتهاي خاصي که در نوع پوشش زنان وجود
دارد، اشخاص محرم را نيز ذکر ميکند تا نامحرمها بازشناسانده شوند
و در پايان فلسفه پوشش بيان شده است که زينتها و زيباييهاي زنان
در مقابل نامحرم آشکار نشود، تا آنها مورد توجه نگاههاي ناپاک
قرار نگيرند و احترام آنان حفظ گردد. در آيه ديگر حرمت و شخصيت زن
به عنوان فلسفه حجاب مطرح ميشود: «اي پيامبر به زنان ودخترانت و
زنان مومن بگو، پوشش خود را بر خود فرو پوشند.
اين
براي آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند.» (احزاب، آيه ??)
در اين آيه زنان و دختران پيامبر و زناني که همسر مردان مومن هستند
از ديگر زنان جامعه آن روز جدا ميشوند و حکم حجاب براي اين زنان
محترم آورده ميشود. از ظاهر آيه ميتوان دريافت که حجاب به خاطر
احترام و حرمت زنان بوده و مقام آنان به قدري والاست که بايد از
طريق حجاب شناخته شوند؛ مبادا مانند زنان کفار مورد اذيت و آزار
قرار گيرند. اين دسته از زنان به خاطر اعتقادات و باورهاي ديني،
داراي ارزش و مقامي افزون از ديگران هستند و حرمت آنها بايد مورد
شناسايي قرار گيرد.
?
آثار اجتماعي حجاب
هر
عملي که افراد جامعه انجام ميدهند، در نگاه کلان اثر مستقيم در
اجتماع دارد زيرا از خانواده که واحد کوچک اجتماعي است جامعه تشکيل
ميشود و همانگونه که رفتار فرد در جامعه موثر است، اشخاص نيز از
اجتماع و قوانين آن تاثير ميپذيرند. حجاب علاوه بر آثار شخصي و
شخصيتي، داراي آثار اجتماعي است. جامعهاي که در آن بانوان باحفظ
حدود وحقوق ديگران ظاهر ميشوند و موجب تخريب روح و جسم همنوعان
خود شده و محيط آرام وامني را براي جوانان فراهم سازند، به سوي
سعادت و سلامت رواني پيش خواهد رفت.
اگر
زنان جامعه باحجاب باشند، هم مردان از نظر طهارت روح و جسم سالم
ميمانند و هم در جامعه، سلامت خانوادگي حفظ خواهد شد و محيط
خانواده تحت تاثير خودنماييهاي عدهاي از زنان بدحجاب و بيحجاب
قرار نميگيرد و هم مراکز اجتماعي مثل ادارهها و بيمارستانها
و... در کمال سلامت رفتاري خواهند بود و بزهکاريهاي اجتماعي به
حداقل خواهد رسيد.
حضرت
امام خميني(ره) در مورد فعاليت اجتماعي واشتغال زنان هميشه اين
نکته را بيان ميکردند که: «فعاليت اجتماعي، سياسي کنيد ولي حدود
شرعي از جمله رضايت همسر را رعايت کنيد.»(??) بسياري از پروندههاي
ضداخلاقي از عدم رعايت حدود شرعي نشات گرفته است و آمار جنايي ذکر
شده همواره زنگ خطري بوده که انديشه گران تربيتي را نگران ميساخته
است. يکي از آثار اجتماعي حجاب، حفظ اجتماع و سلامت اجتماعي
خانوادهاست، بالا رفتن درصد طلاق در کشور ما زندهترين شاهد اين
مطلب است.
از
روزي که حجاب دچار تغيير و تحول شد و آزاديهاي تعريف نشده در
جامعه ما پا گرفت، سطح طلاق به مقدار نگرانکنندهاي بالا رفته و
ميزان ازدواج رو به کاهش نهاده است و اين جزء آثار اجتماعي
بيحجابي است که جامعه را در درازمدت به ورطه هلاکت ميرساند.
البته آثار مثبت حجاب و پيامدهاي منفي بيحجابي به اينجا ختم
نميشود.
وقتي
که به صحنه تفکرات عالم نگاه ميکنيم و بينش اسلام را مشاهده
مينماييم، به روشني در مييابيم که جامعه بشري هنگامي خواهد
توانست نسبت به مسئله زن و رابطه زن و مرد، سلامت و کمال مطلوب خود
را پيدا کند که ديدگاههاي اسلام را بدون کم و زياد و بدون افراط
وتفريط درک کند و کوشش نمايد آن را ارائه کند. اسلام ميخواهد که
رشد فکري، اجتماعي، سياسي، علمي و بالاتر از همه فضيلتي و معنوي
زنان به حد اعلا برسد و وجودشان براي جامعه و خانواده بشري حداعلاي
فايده و ثمره را داشته باشد. همه تعاليم اسلام از جمله مسئله حجاب،
بر اين اساس است. مسئله حجاب به معني منزوي کردن زن نيست. مسئله
حجاب به معناي جلوگيري از اختلاط و آميزش بيقيد و شرط زن ومرد در
جامعه است. اين اختلاط به ضرر جامعه و به ضرر زن و مرد و بخصوص به
ضرر زن است. حجاب به هيچوجه مزاحم و مانع فعاليتهاي سياسي،
اجتماعي وعلمي نيست.
?
ريشهيابي بدحجابي يا بيحجابي در غرب وشرق
منشا
بيحجابي و بدحجابي در جوامع گوناگون، متفاوت بوده و تحليل و بررسي
علل اين دو پديده شوم ما را در شناخت و مبارزه با آن ياري
ميرساند. بحث در اين مقوله بايد از دو زاويه مورد بررسي قرار
گيرد. بيحجابي در غرب که ارمغان صنعتي شدن کشورهاي اروپايي است و
در واقع با يک نوع صلاحديد اقتصادي صورت گرفت. به اين معنا که
جامعه غرب براي استفاده از کار ارزان و کارآيي بيشتر تصميم گرفت از
زنان که تا آن روز تنها خانواده را اداره ميکردند و تدابير عاطفي
و تربيتي داشتند، استفاده کند و آنها را به صحنه اقتصاد راه دهد.
چنين
زناني براي استفاده از ماشينهاي صنعتي و کار در کارخانهها و
کارگاهها نياز به آزادي جسمي داشتند واعضا و جوارح آنها بايد
آزادانه در خدمت صنعت قرار ميگرفت. از اين رو حجاب را که مانعي بر
سر راه فعاليتهاي بدني خويش ميديدند، کنار گذاشتند و تمامي
آرمانهاي اعتقادي خود را به پاي صنعت ذبح کردند. در واقع انقلاب
صنعتي اروپا اولين ثمرهاش بدحجابي زنان بود. در اين جوامع، زن
هويت اصلي خويش را از دست داده و ارزش او به مقدار توانايي جسمياش
در خدمت به اقتصاد بود.
واژههايي مثل همسر، مادر و يار همدل و همراه ديگر قداستي نداشته و
همگي جاي خود را به واژه «کارگر» دادند. اما در کشورهاي جهان سوم و
بويژه کشورهاي اسلامي، عدم حجاب پيامد اقتصاد نوين نبود و موضوع،
مهمتر از غرب است. يکي از نويسندگان مينويسند: «استعمارگران
اولين قدمي که در مستعمره خود بر ميدارند، تهاجم فرهنگي است که
براي نابودي فرهنگ ملت مورد ستم ميباشد، زيرا تنها چيزي که مليت
مستعمره را از استعمارگر جدا ميکند، فرهنگ است. فرهنگ مرز جدايي
با دشمن است.
فرهنگ
است که به يک ملت هويت و شخصيت مستقل ميدهد و...»(??) بدحجابي و
بيحجابي در کشورهاي جهان سوم (در حال توسعه) و بويژه کشورهاي
اسلامي پيامد تهاجم فرهنگي استعمارگران تاريخ بود. حجاب براساس
اينکه شعارديني و بيانگر اعتقادات مذهبي بود و از طرفي هويت ملي يک
ملت را نمودار ميگرداند، همواره هدف اصلي دشمنان بود. در واقع
دشمنان با رواج بدحجابي به ريشهکن کردن اعتقادات وانديشههاي ديني
پرداخته و فرهنگ غيرديني خود را جايگزين فرهنگ ديني و الهي مردم
دينباور ميکنند تا آنان را چونان بردههاي حلقه به گوش رام کنند
و از امکانات انساني واقتصادي آنان حداکثر استفاده را بکنند.
در
همين زمينه «مستر همفر» جاسوس استعمار انگليس در کشورهاي اسلامي به
عنوان يک راهکار سياسي براي پيشبرد اهداف شوم خود نقاط قوت کشورهاي
اسلامي را شناخته و درصدد تضعيف اين ارزشها بر ميآيد. او در
خاطرات سياسي خود به عنوان يکي از نقاط قوت مسلمانان مينويسد:
«زنانشان در حجاب سختي هستند که فساد به آنها راه نمييابد.»(??)
براي از بين بردن اين نقطه قوت سفارش به رواج بدحجابي شده است. او
مينويسد: «بايد زنان را تشويق کنيم که عبا و چادر از سر بيفکنند..
و آنگاه که زن عبا از سر بيفکند، جوانان را تشويق کنيم که به سوي
آنان بروند تا فساد در ميانشان افتد.
در
ابتدا بايد زنان غيرمسلمان عبا از سر بردارند تا زنان مسلمان نيز
سر در پي آنان نهند.»(??) استعمارگران براي اسلامزدايي و مبارزه
با فرهنگ اصيل و ناب اسلامي، مهرههاي خودباخته را شناسايي کرده و
آنان را در پستهاي اصلي و کليدي کشورهاي اسلامي قرار ميدهند.
براي مثال «کمال آتاتورک» براي نابود کردن فرهنگ اسلامي در ترکيه
برگزيده شد و رضاخان براي ايران، که مذهب رسمي آنشيعه بود.
آتاتورک با تغيير زبان مردم ترکيه به زبان انگليسي و تغيير پوشش و
ارزشها موفق شد از ترکيه، کشوري خودباخته و وابسته سازد، به
گونهاي که امروزه ورود يک بانوي با حجاب و پايبند به باورهاي ديني
در مجلس ترکيه مورد اعتراض قرار ميگيرد. رضاخان اگرچه اقدام به
کشف حجاب کرد و در برههاي از زمان به مردم مظلوم ايران و بويژه
متدينان ايراني ظلم بسياري روا داشت، ولي با روشنگريهاي روحانيت و
غيرتمندي دينباوران ايراني اين قانون با شکست مواجه شد و حجاب،
همچنان به عنوان فرهنگ والا که نمادي از انديشه اسلامي- انساني
است، در جامعه حاکم شد. دين مبين اسلام همواره دعوتگر زن به سوي
کمال و رشد و بالندگي است، آنچه با دين اسلام سازگاري ندارد، حضور
بيپروا و بي قيد و بند زن در جامعه است، زيرا اين حضور بستر
مناسبي براي رشد زمينههاي ضد ارزشي و ضد اخلاقي خواهد شد و تاکيد
بر حجاب و عفاف بهترين راه براي پاکسازي جامعه و ساختن جامعهاي
سالم است.
محمود
مددنيا
روزنامه رسالت
|