تبييني بر مسئله حجاب
به
راستي، «حجاب» چيست؟ آيا حجاب محدودكنندهاي ذاتي در جامعه است؟ يا
عاملي مصونيّتبخش است؟ آيا حجاب مخصوص دين اسلام است؟ يا در ملل و
اقوام ديگر هم وجود داشته است؟
گوهر اسلام، سعادت و نجات آدمي است و باورهاي ديني و احكام اخلاقي
و فقهي در راستاي اين غايت نازل شدهاند. در حقيقت، هدف كليه
آموزههايي كه از سوي خالق حكيم صادر ميگردند چيزي جز پاسخگويي
به همه نيازهاي روحي و جسمي، مادي و معنوي، و فردي و اجتماعي انسان
نيست. در نتيجه، احكام الهي مربوط به پوشش زن نيز با توجه به همين
غايت و هدف صادر شدهاند.
مسئله حجاب از ديرباز مورد توجه و بحث و بررسي دانشمندان و
روشنفكران، چه در شرق و غرب عالم و چه در داخل و چه خارج از كشور،
بوده است. دامنه اين سخنان و گستره عقايد برخاسته از آن، چنان است
كه گاه گروهي از اين انديشمندان در مقام تحليل و بررسي، تا آنجا
پيش ميروند كه «حجاب» را شاخصي «محدود» كننده و عامل «تضييع» در
زيست فردي و حضور اجتماعي زنان در جامعه اسلامي ميدانند و حتي از
اين رهگذر، خواهان «منع» يا دستكم «اختياريشدن» آن ميشوند و گاه
گروهي ديگر، با دفاع نامناسب و ناآگاهانه خود، راه را بر محق جلوه
دادن گروه نخستين هموار ميكنند.
به
راستي، «حجاب» چيست؟ آيا حجاب محدودكنندهاي ذاتي در جامعه است؟ يا
عاملي مصونيّتبخش است؟ آيا حجاب مخصوص دين اسلام است؟ يا در ملل و
اقوام ديگر هم وجود داشته است؟
اين مقاله به صورت تحليلي ـ پژوهشي قصد آن دارد تا در جهت
پاسخگويي به پرسشهايي اينچنين، همراه با بهرهمندي از ديدي
منصفانه و بهرهگيري از منابع و سرچشمههاي اصيلِ مكتب اسلام، به
مسئله «حجاب» در جامعه اسلامي و اقوام و ملل گذشته و فلسفه آن
بنگرد تا از اين رهگذر، به چشماندازي درباره وضعيت اجراي اين
دستور استوار و ارزش مستحكم در جامعه امروزين اسلامي ايران دست
يابد.
?
واكاوي حجاب در اسلام
«حجاب»، اين واژه عربي، در نگاهي به معناي پوشيدن، پوشش، پرده و
حاجب است كه البته در اين ميان، معناي «پرده» بيشترين كاربرد را
دارد و همين امر موجب شده است كه عده زيادي گمان كنند كه اسلام
خواسته است زن هميشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بيرون نرود.
انديشمند شهيد مرتضي مطهّري در اينباره ميفرمايد: «پوشش زن در
اسلام اين است كه زن در معاشرت خود با مردان، بدن خود را بپوشاند و
به جلوهگري و خودنمايي نپردازد. آيات مربوطه همين معنا را ذكر
ميكند و فتواي فقها هم مؤيّد همين مطلب است. حدود اين پوشش را با
استفاده از قرآن و منابع سنّت، ميتوان به دست آورد. در آيات
مربوطه، لغت «حجاب» به كار نرفته است. آياتي كه در اينباره هست،
چه در سوره مباركه نور و چه در سوره مباركه احزاب، حدود پوشش و
تماسهاي زن و مرد را ذكر كرده است، بدون آنكه كلمه «حجاب» را به
كار برده باشد.»(?)
با
توجه به چنين سخناني، فهرستوار همراه با بياني كوتاه و سخني مجمل،
به توصيف و تبيين «حجاب اسلامي» يا «پوشش اسلامي» درقالب گزارههاي
ذيل ميپردازيم:
?
حجاب و فلسفه آن
اگر به انسان و ساختار وجودي او، چه از لحاظ جسمي و چه از نگاه
روحي، بنگريم و از اين رهگذر، نظري به انگيزههاي نهفته و اميال
گوناگون خفته در سرشت و خميرمايه وجودي او، كه «فطرت» ناميده
ميشوند، بيندازيم، به راحتي درمييابيم كه از جمله نيرومندترين،
بزرگترين و برترين نيروهاي موجود در او، غريزه «جنسي» است؛ ميلي
نيرومند كه اگر در مسير صحيح و راه درست خويش هدايت نشود، به سهولت
سرچشمه گناهان بزرگ و معاصي نابخشودني ميگردد و پيامدي جز تبديل
زندگي پرنشاط و پوياي انساني به زندگي سراسر فلاكت و تباهي چيزي در
پي ندارد.
انديشمندان و روشنفكران با توجه به چنين نكتهاي، سعي در
چارهجويي بنيادين در رويارويي با اين غريزه و ميل فطري داشته و در
اين راه، نظريههاي متفاوتي ارائه كردهاند. گروهي همچون ماني،
بودا و تولستوي گفتهاند: اين ميل نهفته و غريزه ذاتي را بكلي بايد
از بين برد تا انسان و جامعه انساني از آسيبهاي آن در امان باشند
و گروهي ديگر همچون فرويد عكس اين مطلب را بيان نمودهاند.
در
كشاكش ميان اين دو نظر، كه يكي جانب افراط ميپيمايد و ديگري جانب
تفريط، مكتبي زندگيآفرين همچون اسلام، كه همواره از جايگاه اعتدال
و گريز از افراط و تفريط سخن ميگويد، راهكاري ميانه و معتدل
ارائه كرده است؛ راهكاري كه به رغم گذشت چهارده قرن از پيدايش آن،
هنوز بوي تازگي از آن برميخيزد. اسلام ميل جنسي را به رسميت
ميشناسد و حتي آن را پليد نيز نميداند، به شرط آنكه به درستي و
با شيوهاي مناسب در مسير انسانساز خويش به حركت درآيد.
راهكار مكتب اسلام در چنين انديشهاي و در مقام عمل به آن، به طور
كلي، در دو راهبرد ذيل خلاصه ميشود:
الف) راهبردهاي كوتاهمدت و ميانمدت همچون ازدواج سهل و آسان در
جامعه و ترويج فرهنگ آن در ميان اقشار گوناگون، به ويژه جوانان.
ب)
راهبردهاي بلندمدت و اساسي همچون از بين بردن زمينههاي به كارگيري
ناسالم اين ميل در جامعه برپايه دستورات و ارزشهايي مانند: حجاب،
عفاف، خويشتنداري و پرهيز از اختلاط زنان و مردان.
اين دو راهبرد كه برگرفته از دستورات صريح و فرمانهاي روشن
پروردگار در قرآن و كلام الهياند، ما را در بيان فلسفه وجودي و
وجوبي حجاب و پوشش، با نكاتي همچون نكات ذيل مواجه ميسازند:
?)
«امنيت» به تمام معناي آن از جمله مسائلي است كه در انديشه اسلامي
به آن توجه كافي شده است. «برهنگي» به معناي عدم پوشش و ناپوشيدگي
در جامعه يا تضعيف و كمتوجهي به آن، پيامدهايي ناگوار همچون
آرايش، خودآرايي، و عشوهگري به همراه دارد و مردان، به ويژه
جوانان، را در معرض تحريك دايم عصبي و ايجاد التهاب و هيجان دروغين
زودگذر قرار ميدهد. اين بار هيجان و التهاب آن چنان است كه گاه
فرد را به بيماري رواني مبتلا ميكند و از اينرو، او را به اعمالي
واميدارد كه سرچشمه بسياري از مفاسد و معاصي ديگر ميشود؛ آنچنان
كه برخي از دانشمندان با توجه به چنين نكتهاي بر اين اعتقادند كه
«هيچ حادثه مهمي را پيدا نميكنيد، مگر آنكه پاي زني در ميان است.»
?)
نگاهي گذرا به تلاش خانوادهها در جوامع گوناگون و گذري آماري بر
دلايل بيشتر «طلاق»ها، اين پديده شوم، نكتهاي مسلّم را به
خودنمايي واميدارد: درهم شكستن حريم خانواده و برهنگي روزافزون در
جامعه انساني، جدايي و از همگسيختگي خانوادهها و در پي آن،
پديدهاي تلخ و جانسوز همچون «فرزندان طلاق» را در پي ميآورد؛
زيرا در بازار آزاد برهنگي، زنان به صورت «كالاي مشترك»، دست كم در
مراحل غيرآميزش جنسي به شمار ميآيند و ديگر پيوند زناشويي قداست و
پاكي خاص خويش را در ميان دو نفر، كه به يكديگر تعلّق خاطر دارند،
ندارد؛ چرا كه هر روز مردي در دام زني ديگر و زني در دام مردي ديگر
فرو ميافتد و كانون زندگي او را سست ميگرداند.
?)
بسط و گسترش دامنه فحشا در جامعه و افزايش شمار فرزندان نامشروع از
ديگر دلايل فلسفه «وجوبي» حجاب است. نگاهي كوتاه به آمار تولّد
فرزندان نامشروع در كشور ايالات متحده آمريكا (سال ???? ميلادي)
نشانگر آن است كه بسياري از فرزندان تازه تولّد يافته نامشروع
هستند. اگر صادقانه و با انصاف به شكلگيري چنين روندي نظر
اندازيم، مشاهده ميكنيم كه از جمله بسترسازهاي اساسي در وقوع چنين
فرايندي، «برهنگي» و روابط بيحدّ و حصر ميان زنان و مردان است.
?)
هنگامي كه برهنگي زن در جامعه به ارزش تبديل شود، پيامد طبيعي آن
افزايش روزافزون آرايش و خودنمايي او در جامعه است.
در
چنين جامعهاي، زن ديگر از راه علم و آگاهي و دانايي، ارزش
نمييابد، بلكه همچون عروسكي از راه جاذبه جنسي افزونتر به وسيله
كسب درآمد گروهي آلوده و فريبكار و ديو صفت تبديل ميشود و كار به
جايي ميرسد كه اين اصل در جامعه پاي ميگيرد كه «هر چه جاذبه جنسي
افزونتر، ارزش شخصيتي بيشتر!»
?
حجاب و پاسخ به شبهات
مخالفان پديده حجاب پرسشهايي مطرح مينمايند؛ همچون مسائل ذيل:
?)
با توجه به اينكه نيمي از جمعيت جامعه را زنان تشكيل ميدهند، آيا
حجاب سبب انزواي اين گروه بزرگ و سبب عقبافتادگي اين گروه فعّال و
در نهايت، تبديل آنان به نيرويي سربار و مصرفكننده در جامعه
نميشود؟
در
پاسخ به اين پرسش، بايد گفت: حجاب و پوشش هيچگاه زن را در جامعه
منزوي نميسازد؛ زيرا حضور امروزين او در جايگاههاي گوناگون،
نادرستي اين سخن را به اثبات ميرساند.
?)
حجاب دست و پاگير است و زن را از فعاليت سازنده بازميدارد.
اولاً، اين پرسش زماني درست است كه منظور از «حجاب» چادر باشد، ولي
اگر حجاب به معناي پوشش باشد، كه چادر هم نوعي پوشش است، چنين
اشكالي پيش نميآيد؛ زيرا اگر به مناطق گوناگون كشورمان بنگريم،
غالب زنان روستايي در شاليزارها و ديگر عرصههاي كشاورزي،
فعاليتهاي خود را با حفظ حجاب، انجام ميدهند و جالب آنكه حتي اين
كار را در بسياري اوقات، بهتر و برتر از مردان به انجام ميرسانند.
ثانيا، اگر بپذيريم منظور از حجاب «چادر» است و يا اصلاً حجاب زحمت
دارد، چون اين اصل براي سلامت و رشد جامعه مفيد است، بايد آن را
تحمّل كرد؛ زيرا مگر دانشاندوزي زحمت ندارد؟ مگر راستگويي و ديگر
ارزشهاي اخلاقي برخي از آزاديها را سلب نميكنند؟
?)
حجاب طبع حريص مردان را بيشتر تحريك ميكند و حرص آنان را
شعلهورتر ميسازد. آيا اين شيوه كارآمد است؟
انسان به چيزي حرص ميورزد كه هم از آن منع و هم به سوي آن تحريك
شود، اما حجاب و پوشش زن در جامعه چنين نيست، بلكه حجاب از نگاه
اسلام، تنها به منزله پوششي است كه زن را در برابر تيرهاي سهمگين
نگاه مرد، كه زهر گناه را با خود به همراه دارند، حفظ ميكند و به
او مصونيت ميبخشد.
?)
دليل معقول و منطقي براي حجاب زنان چيست؟
شهيد مطهّري رحمهالله ميفرمايد: «به عقيده ما، ريشه پديد آمدن
حريم و حايل ميان زن و مرد را در ميل به رياضت، يا ميل مرد به
استثمار زن يا حسادت مرد، يا عدم امنيت اجتماعي براي زن يا عادت
زنانگي نبايد جست و لااقل، كمتر در اينجا جستوجو كرد. به طور كلي،
بحثي است درباره ريشه اخلاق جنسي زن از قبيل حيا و عفاف و از آن
جمله است: تمايل به ستر و پوشش خود از مرد. در اينجا، نظرياتي
ابراز شده است با دقيقترين آنها اين است كه حيا و عفاف و ستر و
پوشش تدبيري است كه خود زن با يك الهام براي گرانبها كردن خود و
حفظ موقعيت خود در برابر مرد به كار برده است. زن با هوش فطري و با
يك حسّ مخصوص به خود دريافته است كه از نظر جسمي، نميتواند با مرد
برابري كند و اگر بخواهد در ميدان زندگي با مرد پنجه نرم كند، از
عهده زور بازوي مرد برنميآيد و از طرف ديگر، نقطه ضف مرد را در
همان نيازي يافته است كه خلقت در وجود مرد نهاده است كه او را مظهر
عشق و طلب و زن را مظهر معشوقيّت و مطلوبيّت قرار داده است ...
وقتي كه زن مقام و موقع خود را در برابر مرد يافت و نقطه ضعف خود
دانست، همانطور كه متوسّل به زيور و خودآرايي و تجمّل شد كه از آن
راه قلب مرد را تصاحب كند، توسّل به دور نگهداشتن خود از دسترس
مرد نيز جست و دانست كه نبايد خود را رايگان در اختيار گذارد، بلكه
بايست آتش عشق و طلب او را تيزتر كند.»(?)
?)
آيا حجاب اختصاصي به دين اسلام دارد يا در ملل و اقوام گذشته هم
وجود داشته است؟
قرآن در سوره اعراف، آيه ?? راجع به آدم و حوا ميفرمايد: وقتي
شيطان آن دو را فريفت و آن دو از درخت ممنوعه خوردند و عورتهاي
آنها آشكار شد، آنها با برگهاي درختان عورتهاي خود را
پوشانيدند. پس مسئله پوشش از اول آفرينش مطرح بوده؛ زيرا كتيبهها،
سكّهها، تنديسها، نقاشيها، فرشها، ظروف نقرهاي و نقشهاي
برجسته تاريخي حاكي از آن هستند كه انسانها از روزي كه پا بر اين
كره خاكي نهادهاند، پوشش را مراعات ميكردهاند. از كتاب مقدّس
برميآيد كه در عهد حضرت سليمان عليهالسلام زنان علاوه بر پوشش
بدن، روبند بر صورت ميانداختند.(?) و باز از قرآن استفاده ميشود
كه در عهد حضرت سليمان عليهالسلام حتي ملكه سبا، كه خورشيدپرست
بود، پوشش كامل داشت؛ زيرا از آيات مربوط به داستان ملكه سبا چنين
به دست ميآيد كه وقتي او وارد قصر حضرت سليمان عليهالسلام شد و
خواست به نزديك تخت او برود، چون حضرت سليمان عليهالسلام دستور
داده بود كاخ را از سنگي آبگينه فرش نمايند، بلقيس دامنش را بالا
كشيد تا هنگام رد شدن خيس نشود. در زمان حضرت ابراهيم عليهالسلام
نيز حجاب رايج بود؛ نامزد اسحاق وقتي او را ديد، برقع بر صورت
انداخت.(?) زنان ايراني در دورههاي گوناگون، از مادها، هخامنشيان،
اشكانيان و سامانيان داراي پوشش بودند.
طبق قراين و شواهد موجود در ايران باستان و در ميان يهود و
احتمالاً در هند، حجاب وجود داشته و از آنچه در قانون اسلام آمده،
به مراتب سختتر بوده است.
ويل دورانت درباره قوم يهود مينويسد: «اگر زني به نقض قانون يهود
ميپرداخت؛ چنانكه ـ مثلاً ـ بيآنكه چيزي بر سر داشت به ميان
مردم ميرفت و يا در شارع عام نخ ميرشت يا ميان مردم ميرفت و با
هر سنخي از مردم درد دل ميكرد يا صدايش آنقدر بلند بود كه چون در
خانهاش تكلّم مينمود همسايگانش ميتوانستند سخنان او را بشنوند،
در آن صورت، مرد حق داشت بدون پرداخت مهريه او را طلاق دهد.»(?)
در
زمان زرتشت، زنان منزلتي عالي داشتند و با كمال آزادي و با روي
گشاده در ميان مردم و جامعه رفت و آمد ميكردند. اما پس از داريوش،
مقام زن، بخصوص در طبقه ثروتمند، تنزّل پيدا كرد. زنان فقير، چون
براي كار كردن ناچار از آمد و شد در ميان مردم بودند، آزادي خود را
حفظ كردند، ولي در مورد زنان ديگر، گوشهنشيني زمان حيض، كه
برايشان واجب بود، به تدريج امتداد پيدا كرد و سراسر زندگي اجتماعي
آنها را فراگرفت. زنان طبقه بالاي اجتماع جرئت آن را نداشتند كه
جز در تخت روان روپوشدار، از خانه بيرون بيايند و حق نداشتند حتي
پدران و برادران خود را ببينند؛ زيرا پدران و برادران نسبت به زن
شوهردار نامحرم شمرده ميشدند. به همين دليل، در نقشهايي كه از
ايران باستان بر جاي مانده، هيچ صورت و شمايل زني ديده نميشود.
محبوبه گندمآبادي
?.
دانشآموخته حوزه علميه و مدرس دانشگاه.
?.
مرتضي مطهّري، مسئله حجاب، چ ??، صدرا، ????، ص ??.
?.
مرتضي مطهري، پيشين، ص ?? ـ ??.
?.
كتاب مقدّس (عهد عتيق و عهد جديد) و ترجمه فاضل خان همداني، وليام
گلن و هنري، كتاب سرود سليمان، تهران، اساطير، ????، فصل پنجم، سفر
نشيد الاناشيد، ب ?، ص ????، آيه ?.
?.
همان، سفر تكوين، باب ??، آيه ??.
?.
ويل دورانت، تاريخ تمدّن، ترجمه ابوالقاسم ظاهري، انتشارات
فرانكلين و اقبال، كتاب چهارم، «عصر ايمان»، بخش سوم، «عصر عظمت».
مجله بانوان
|