تحقیق و پژوهشی در باب حجاب اسلامی و بررسی فواید آن و نقد بد حجابی و آفت های آن در اجتماع

  

          عنوان مقاله : 
 صدف حجاب
 

 

اگر بخواهيم به مسئله حجاب در وضعيت کنوني جامعه خودمان و جهان خارج بپردازيم ديدگاه‌هاي مختلفي مطرح مي‌گردد، قبل از هر بحث در اين خصوص به بررسي ديدگاه استاد مطهري مي‌پردازيم:

استاد که مقدمه کتاب مسئله حجاب را با لزوم پوشيدگي زن در برابر مرد بيگانه شروع مي‌کند و با طرح پرسش‌هايي چون:

?) آيا پوشش از مختصات اسلام است و پس از ظهور اسلام از مسلمين به غيرمسلمين سرايت کرده است؟

?) علت پوشش چيست؟

?) فلسفه پوشش از نظر اسلام

?) ايرادها و اشکال‌ها

?) حدود پوشش اسلامي چيست؟

? در بخش اول به بررسي تاريخچه حجاب مي‌پردازد و چنين عنوان مي‌کند: تا آنجا که من در کتابهاي مربوطه خوانده‌ام در ايران باستان و در ميان قوم يهود واحتمالا در هند وجود داشته و از آنچه در قانون اسلام آمده سخت‌تر بوده است، اما در جاهليت عرب وجود نداشته و به وسيله اسلام در عرب پيدا شده است.

? در بخش دوم وقتي استاد شهيد مطهري به علت پيدا شدن حجاب مي‌پردازد مي‌نويسد؛ “در باب علت پيدا شدن حجاب نظريات گوناگوني ابراز شده است و غالبا اين علتها براي ظالمانه يا جاهلانه جلوه دادن حجاب ذکر شده است.” وي مي‌نويسد: نظرياتي که به دست آورده‌ايم بعضي فلسفي و بعضي اجتماعي و بعضي اخلاقي و بعضي اقتصادي و بعضي رواني است که ذيلا ذکر مي‌شود:

?) ميل به رياضت و رهبانيت (ريشه فلسفي)

?) عدم امنيت و عدالت اجتماعي (ريشه اجتماعي)

?) پدرشاهي وتسلط مرد بر زن و استثمار نيروي وي در جهت منافع اقتصادي مرد (ريشه اقتصادي)

?) حسادت و خودخواهي مرد (ريشه اخلاقي)

?) ويژگي‌هاي زنان... (ريشه رواني)

استاد مطهري در يادداشتي در ادامه ضمن رد اين دلايل که آن را منتسب به مخالفين حجاب مي‌داند به بررسي آنها مي‌پردازد. شهيد مطهري در بحثي که حجاب را از ميل به رياضت و رهبانيت مي‌داند با رد اين دليل و با يادآوري اينکه اسلام دين فطرت است خاطرنشان مي‌سازد که ازدواج يکي از سنت‌هاي پيامبر اکرم(ص) محسوب شده و آرايش و زينت زن و شوهر براي هم از سفارش‌هاي اسلام است. در مبحث عدم امنيت نيز استاد با اذعان به عدم امنيت در عصر کنوني و يادآوري ناامني‌ها در ايران باستان و زندگي اعراب جاهليت که موجب سختگيري‌هاي افراطي در حجاب زنان شده بود، اين مسئله را ريشه اصلي حجاب نمي‌داند.

استاد مطهري در بررسي بحثي که پدرشاهي و تسلط مرد بر زن و استثمار نيروي وي را در جهت منافع اقتصادي مرد مي‌داند مي‌نويسد: “قدر مسلم اين است که حجاب در اسلام بدين منظور نيست. اسلام هرگز نخواسته است مرد از زن بهره‌کشي اقتصادي کند، بلکه سخت با آن مبارزه کرده است. اسلام با قطعيت تامي که به هيچ‌وجه قابل مناقشه نيست، اعلام کرده است که مرد هيچ‌گونه حق استفاده اقتصادي از زن ندارد. اين مسئله که زن استقلال اقتصادي دارد از مسلمات قطعي اسلام است. کار زن از نظر اسلام متعلق به خود اوست. زن اگر مايل باشد کاري که در خانه به وي واگذار مي‌شود مجانا و تبرعا انجام مي‌دهد واگر نخواهد مرد حق ندارد او را مجبور کند. حتي در شير دادن به طفل با اينکه زن اولويت دارد، اولويت او موجب سقوط حق اجرت او نيست، يعني اگر زن بخواهد فرزند خود را در مقابل مبلغي شير بدهد و زن بيگانه‌اي هم به همين مبلغ حاضر است شير بدهد پدر بايد اولويت زن را رعايت کند. فقط در صورتي که زن مبلغ بيشتري مطالبه کند، مرد حق دارد طفل را به دايه‌اي که اجرت کمتري مي‌گيرد بسپارد. زن مي‌تواند هر نوع کاري همين‌قدر که فاسد کننده خانواده و مزاحم حقوق ازدواج نباشد، براي خود انتخاب کند و درآمدش هم منحصرا متعلق به خود اوست. اگر اسلام در حجاب نظر به استثمار اقتصادي زن داشت بيگاري زن براي مرد را تجويز مي‌کرد. معقول نيست که از يک طرف براي زن استقلال اقتصادي قائل شود و از طرف ديگر حجاب را به منظور استقلال و استثمار زن وضع کند. پس اسلام چنين منظوري نداشته است.

در ادامه وقتي استاد مطهري از ريشه اخلاقي‌اي که حجاب را تحت عنوان حسادت و خودخواهي مرد ياد کرده‌اند سخن مي‌گويد با تفکيک حس حسادت که ريشه در خودخواهي دارد از غيرت که يک حس اجتماعي و نوعي است، غيرت را احساس خاصي مي‌داند که قانون خلقت براي تحکيم اساس زندگي خانوادگي که يک زندگي طبيعي است نه قراردادي، ايجاد کرده است. اما وي در عين حال علت حجاب اسلامي را منحصر به اين صفت نمي‌داند و با رد کامل مبحثي که ريشه حجاب را در ويژگي‌هاي زنان مي‌داند در فصلي با عنوان بالا بردن ارزش مي‌نويسد. “به عقيده ما ريشه اجتماعي پديد آمدن حريم و حائل ميان زن و مرد را در ميل به رياضت يا ميل مرد به استثمار زن يا حسادت مرد يا عدم امنيت اجتماعي يا ويژگي زنان نبايد جستجو کرد و لااقل بايد کمتر در اينها جستجو کرد. ريشه اين پديده را در يک تدبير ماهرانه غريزي خود زن بايد جستجو کرد. دقيق‌ترين آنها اين است که حيا و عفاف و ستر و پوشش تدبيري است که خود زن با الهام براي گرانبها کردن خود و حفظ موقعيت خود در برابر مرد به کار برده است.”‌از همين رو استاد در تصحيح جمله‌اي که مي‌گويد: “مشتاقي است مايه مهجوري، مي‌نويسد عکس اين مسئله نيز صادق است که مهجوري است مايه مشتاقي.

در باب فلسفه پوشش در اسلام که در کتاب مسئله حجاب مطرح شده است، استاد با بررسي معناي واژه حجاب سيماي حقيقي مسئله حجاب، معاشرت آزاد از جنبه رواني بحثي در حس تغزل، معاشرت آزاد ازنظر زندگي خانوادگي، معاشرت آزاد از نظر زندگي اجتماعي به بيان فلسفه اسلام در مورد پوشش مي‌پردازد، استاد با بيان معنايي حجاب مي‌نويسد: “استعمال کلمه حجاب در مورد پوشش زن يک اصطلاح نسبت جديد است. در قديم و مخصوصا در اصطلاح فقها کلمه “ستر” که به معناي پوشش است به کار رفته است. فقها چه در کتاب الصلوه و چه در کتاب النکاح که متعرض اين مطلب شده‌اند کلمه “ستر” ‌را به کار برده‌اند نه کلمه حجاب را. در اينجا استاد معتقد است که بهتر اين بود اين کلمه عوض نمي‌شد و ما هميشه همان کلمه پوشش را به کار مي‌برديم. زيرا چنان‌که گفتيم معني شايع لغت حجاب پرده است واگر در مورد پوشش به کار برده مي‌شود به اعتبار پشت پرده واقع شدن زن است و همين امر موجب شده است عده زيادي گمان کنند که اسلام خواسته است زن هميشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بيرون نرود. وظيفه پوشش که اسلام براي زنان مقرر کرده است بدين معني نيست که از خانه بيرون نروند. زنداني کردن و حبس زن در اسلام مطرح نيست. در برخي از کشورهاي قديم مثل ايران قديم و هند چنين چيزهايي وجود داشته است ولي در اسلام وجود ندارد. پوشش زن در اسلام اين است که زن در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوه‌گري و خودنمايي نپردازد. آيات مربوطه همين معني را ذکر مي‌کنند و فتواي فقها هم مويد همين مطلب است.”

شهيد مطهري در جايي ديگر در همين فصل مي‌نويسد:‌”فلسفه پوشش اسلامي به نظر ما چند چيز است. بعضي جنبه رواني دارد و بعضي جنبه خانه و خانواده و بعضي ديگر جنبه اجتماعي و بعضي مربوط است به بالا بردن احترام زن و جلوگيري از ابتذال او. حجاب در اسلام از يک مسئله کلي‌تر واساسي‌تر ريشه مي‌گيرد و آن اين است که اسلام مي‌خواهد انواع التذاذهاي جنسي چه بصري و لمسي و چه نوع ديگر به محيط خانوادگي و در کادر ازدواج قانوني اختصاص يابد، اجتماع منحصرا براي کار و فعاليت باشد.

برخلاف سيستم غربي عصر حاضر که کار و فعاليت را با لذت‌جويي‌هاي جنسي به هم مي‌آميزد، اسلام مي‌خواهد اين دو محيط را کاملا از يکديگر تفکيک کند.”

استاد مطهري در ادامه اين بخش در جايي ديگر در بررسي يکي از مهمترين جنبه‌هاي رواني واستحکام پيوند خانوادگي مي‌نويسد:‌”سيستم روابط آزاد اولا موجب مي‌شود که پسران تا جايي که ممکن است از ازدواج و تشکيل خانواده سرباز زنند و فقط هنگامي که نيروهاي جواني و شور و نشاط آنها رو به ضعف و سستي مي‌نهد، اقدام به ازدواج کنند و در اين موقع زن را فقط براي فرزند زادن و احيانا براي خدمتکاري و کلفتي بخواهند و ثانيا پيوند ازدواج‌هاي موجود راسست مي‌کند و سبب مي‌گردد به جاي اينکه خانواده بر پايه يک عشق خالص و محبت عميق استوار باشد و هريک از زن و شوهر همسر خود را عامل سعادت خود بداند برعکس به چشم رقيب و عامل سلب آزادي و محدوديت ببيند و چنانکه اصطلاح شده است يکديگر را زندانبان بنامند.”

در حالي که معلم شهيد بار ديگر يادآور مي‌شود که اسلام نه مي‌گويد که زن از خانه بيرون نرود ونه مي‌گويد حق تحصيل علم و دانش ندارند- بلکه علم و دانش را فريضه مشترک زن و مرد دانسته است- و نه فعاليت اقتصادي خاصي را براي زن تحريم مي‌کند. اسلام هرگز نمي‌خواهد زن بيکار و بي‌عار بنشيند و وجودي عاطل و باطل بار آيد. پوشانيدن بدن به استثنا وجه و کفين مانع هيچ‌گونه فعاليت فرهنگي يا اجتماعي يا اقتصادي نيست. آنچه موجب فلج کردن نيروي اجتماعي است آلوده کردن محيط کار به لذت‌جويي‌هاي شهواني است.

استاد مطهري خود با عنوان کردن بحث ايرادها و اشکالها به بحث پيرامون ايرادهاي مخالفين حجاب مي‌پردازد و در پاسخ به کساني که حجاب را مخالف اصل آزادي مي‌شمرند، در عين حال که اعتقاد به عزت و شرافت انساني چه زن و چه مرد را از اصول اصلي اسلام بر مي‌شمرد در همان حين به بررسي اصل آزادي تا آنجا که تزاحمي با آزادي غير نداشته باشد مي‌پردازد و مي‌نويسد؛ “اگر رعايت پاره‌اي مصالح اجتماعي زن و مرد را مقيد سازد که در معاشرت روش خاصي را اتخاذ کنند و طوري راه بروند که آرامش ديگران را برهم نزنند و تعادل اخلاقي را از بين نبرند چنين مطلبي را “زنداني کردن” يا “بردگي” نمي‌توان ناميد و آن رامنافي حيثيت انساني و اصل “آزادي” فرد نمي‌توان دانست.” مطهري بارد استدلال خردهگيران بر رابطه حجاب با رکود فعاليت‌هاي زنان در پاسخ به کساني که اين ايراد را بر حجاب مي‌گيرند، که ايجاد حريم ميان زن و مرد بر اشتياقها و التهاب‌ها مي‌افزايد و طبق اصل“الانسان حريص علي مامنع منه” که بدين مضمون است که سرکوب غرائز موجب انواع اختلال‌هاي رواني و بيماري‌هاي روحي مي‌گردد، همچنان‌که در روانشناسي جديد و مخصوصا در مکتب روانکاوي فرويد روي محروميت‌ها و ناکامي‌ها بسيار تکيه شده است، مي‌نويسد: “برداشتن قيود اجتماعي، مشکل را حل نمي‌کند بلکه بر آن مي‌افزايد... به طور کلي در طبيعت انساني از نظر خواسته‌هاي روحي، محدوديت در کار نيست. انسان روحا طالب بي‌نهايت آفريده شده است. وقتي هم که خواسته‌هاي روحي در مسير ماديات قرار گرفت به هيچ حدي متوقف نمي‌شود رسيدن به هر مرحله‌اي ميل و طلب مرحله ديگر را در او به وجود مي‌آورد. اشتباه کرده‌اند کساني که طغيان نفس اماره و احساسات شهواني را تنها معلول محروميت‌ها و عقده‌هاي ناشي از محروميت‌ها دانسته‌اند. همان‌طور که محروميت‌ها سبب طغيان و شعله‌ور شدن شهوات مي‌گردد، پيروي واطاعت و تسليم مطلق نيز سبب طغيان و شعله‌ور شدن آتش شهوات مي‌گردد.

فرشته خوي شود آدمي زکم خوردن

وگر خورد چو بهائم بيفتد او چو جماد

مراد هرکه بر آري مطيع امر تو گشت

خلاف نفس که فرمان دهد چو يافت مراد

همچنان‌که بوصيري مصري نيز مي‌نويسد: “النفس راغبه اذا رغبتها و اذا ترد الي قليل تقنع” يعني هرچه موجبات رغبت نفس را فراهم کني بر رغبت مي‌افزايد ولي اگر او را به کم عادت دهي قناعت پيشه مي‌کند. استاد مطهري مي‌نويسد:‌ “اينکه اجتماع به وسائل مختلف سمعي و بصري و لمسي موجبات هيجان غريزه را فراهم کند و آنگاه بخواهد با ارضاي غريزه ديوانه شده را رام کند ميسر نخواهد شد. هرگز بدين وسيله نمي‌توان آرامش و رضايت ايجاد کرد، بلکه بر اضطراب و تلاطم و نارضايي غريزه با هزاران عوارض رواني و جنايات ناشي از آن افزوده مي‌شود.”