با آغاز سلطنت رضاشاه تبليغ در مورد ?آزادي زنان? در مطبوعات ادامه
يافت و به تدريج از صراحت بيشتري برخوردار شد. نويسندگان تجددمآب
در ابتدا چنين وانمود مي كردند كه تجددمآبي مانعي در مقابل دين
نيست. چنين ادعايي را بعدها و حتي پس از رسميت يافتن كشف حجاب
تعدادي از نشريات تكرار مي كردند. اين امر ناشي از بيم حكومت از
پذيرش انگ ضد اسلام و نيز واكنش مردمي به خصوص از ناحية روحانيان
بود.
تبليغات در مورد آزادي زنان به تدريج از صراحت بيشتري برخوردار
گرديد و در برخي از نشريات در اين زمينه اشاره هايي مي شد. در سال
1306 در روزنامة حبل المتين دلايلي بر وجوب رفع حجاب رفع شد. حمايت
دربار از كشف حجاب موجب تشويق غربگرايان مي شد.
رسائل و كتابها
تبليغات غربگرايان به سود بي حجابي موجب شد كه برخي از علما به
دفاع از حكم اسلامي حجاب بپردازند. از جمله آثاري كه در سالهاي اول
حكومت رضاشاه نگاشته شدند بايد از رسالة وسيله العفايف يا طومار
عفت ياد كرد كه در ابتداي سال 1307 در رشت منتشر شد.
ادامة روند حجاب زدايي
حكومت رضاشاه هرچند كه نتوانست پس از سالهاي اوليه كشف حجاب را در
جامعه رسمي سازد ليكن در جهت عادي سازي بي حجابي تلاشهاي گوناگوني
انجام داد. در سالهاي پيش از سفر رضاشاه به تركيه موضوع حجاب زنان
همچنان در راس مسائل اجتماعي بود و فشار بين المللي نيز در اين
زمينه وجود داشت. به نوشتة روزنامة مليت چاپ اسلامبول در تاريخ 6
سپتامبر 1931 (4 شهريور 1310) شاه ايران نزديك به پانصد نفر از
خانمهاي ايراني را به دربار دعوت كرد و پس از نصيحت از آنها خواست
تا چادرهاي خود را بردارند؛ و آنان نيز فرمان شاه را با خرسندي
پذيرفتند.
سفر تركيه و نتايج آن
با كنار گذاشته شدن مخبرالسلطنه و آغاز نخست وزيري مجدد محمدعلي
فروغي از 21 شهريور 1312 سياستهاي تجددمآبانه شدت يافت. نه ماه پس
از آن سفر رضاشاه به تركيه (از 12 خرداد تا 14 تير 1313) نقطة عطفي
در قضية كشف حجاب بود.
تشديد عمليات با ??ز سال 1314
روند فعاليت دولت براي كشف حجاب به اوج رسيد. در فروردين 1314
(ظاهرا 13 فروردين) مطابق طرح علي اصغر حكمت در مجلس جشني در يكي
از مدارس شيراز دختران به صف ايستاده پس از خواندن دكلمه و سرود به
ورزش ژيمناستيك مشغول شدند. به طوري كه گفته شده دو تن از روحانيان
شيراز محمدعلي حكيم و ميرزا صدرالدين محلاتي در اعتراض به اين
اقدام. مجلس مذكور را ترك گفتند و پس از آن سيد حسام الدين فال
اسيري از روحانيان سرشناس شيراز در يك سخنراني به اين اقدام اعتراض
نمود كه به دنبال آن دستگير و تبعيد شد.
گسترش برنامه هاي بي حجابي روحانيان و توده هاي مردم را سخت نگران
ساخت. مسلم بود كه آنان در بدو امر از تمامي جريانات و برنامه هاي
حكومت آگاهي كامل نداشتند و احتمالا تعدادي از آنان با توجه به
تظاهرات مذهبي رضاشاه در گذشته شخص شاه را بري از اين اقدامات مي
دانستند.
واكنش آياتانعكاس اخبار بي
حجابي و به ويژه اخبار شيراز در نشريات و يا به وسيلة طبقات مختلف
مردم به مراجع بزرگ قم و مشهد آنان را به تكاپو واداشت. در مشهد
اين قصه سر دراز داشت. به رغم مذهبي بودن شهر مقدس مشهد حكومت
رضاشاه سعي داشت كه برنامه هاي ضدمذهبي خود را از همين شهر آغاز
كند. سرانجام آيت الله قمي پس از مشورت با تعدادي از رجال و
روحانيان تصميم گرفت كه براي جلوگيري از كشف حجاب و استعمال كلاه
شاپو به تهران مسافرت كند و با رضاشاه گفت وگو نمايد.
واكنش ديگر در مخالفت با سياستهاي دولت در مورد كشف حجاب كه از
اهميت تاريخي خاصي برخوردار است تلگراف آيت الله شيخ عبدالكريم
حائري زعيم و مؤسس حوزة علميه قم بود
مقاومتها و مخالفتهاسركوب
قيام گوهرشاد اگرچه ميزان اختناق حاكم بر جامعه را افزايش داد ليكن
هنوز هم روحانيان مهم ترين گروه مخالف كشف حجاب شمرده مي شدند و
مانع جدي در اين راه قلمداد مي گرديدند.
پس از رسميت بي حجابي دولت كوشيد تا عده أي از علماي سرشناس را
وادار كند كه در مجالس و جشنهاي بي حجابي حضور يابند يا با تاييد
خود آن را مجاز بدانند ولي اكثر آنان از اين كار سرباز زدند. به
طور مثال آيت الله كاشاني در پاسخ به چنين پيشنهادي به شدت با
ماموران برخورد كرد.
در اين زمان بسياري از روحانيان و واعظان تحت تعقيب قرار گرفته.
زنداني يا تبعيد شدند. مطابق سندي به تاريخ 26 مرداد 1315 سيدمحمد
زارچي واعظ پس از اينكه در بالاي منبر گفته بود ?زنها! روبندها را
پايين بيندازيد? مورد تعقيب قرار گرفت و از يزد به كرمان تبعيد شد
با سقوط رضاشاه به دليل ناتواني حكومت و نيز برخي ملاحظات ديگر
سختگيري در مورد حجاب نيز به بوته فراموشي سپرده شد و دولت جديد
تحت فشار اعتراضات روحانيان و خواست عمومي زنان را در انتخاب حجاب
آزاد گذارد.
كشف
حجاب كژراهه ى پهلوى اول 1
رضا عيسى نيا
ايرانيان در سال هاى 1285 تا 1320 هجرى شمسى با نگاهى به دنياى
اطراف خود احساس عقب ماندگى و انحطاط كردند و ديگران را مترقى و
توسعه يافته ديدند . ايرانى خود را با ديگران مقايسه كرد و فاصله
اى به درازاى تاريخ ديد و دانست كه ماشين پيشرفت تمدن شتابى سرسام
آور به خود گرفته و با سرعتى بيش از دو هزار كيلومتر در ساعت به
پيش مى رود در حالى كه ايرانى در ساعتى دو كيلومتر هم وامانده است;
هواپيما تانك زيردريايى و . . . مى سازد و اين در ساختن تابه اى
عاجز است با خود پرسش كرد كه چه كند؟!! و همانند انسانى گيج و
مبهوت به اطراف نگريست و دنبال حل مشكل خود بود چه شد كه غرب به
توانمندى رسيد ولى ما عقب مانده شديم؟
در پاسخ به اين سؤال نگرش ها رهيافت ها و رويكردهايى پيدا شد; (1)
عده اى در مواجهه با غرب و دنياى پيشرفته «نفى هويت » كرده و در
تمام داشته هاى خود ترديد كردند; بنابراين حقايق را در ماوراى
مرزهاى خود جست و جو كردند و مى توان گفت اين دسته به هيچ مرزى
اعتقاد نداشتند و به پذيرش مطلق غرب دست يازيدند كه در اين نوشتار
اينان غرب زدگان ناميده مى شوند; يعنى كسانى كه به قول مرحوم علامه
اقبال لاهورى
نقش باطل مى پذيرند از فرنگ
سرگذشت خود بگيرند از فرنگ (2)
و عده اى هم رويكرد «نفى مطلق » به غرب دارند; اينان چون تمام
مدنيت غرب را خطرى عليه ايران احساس مى كردند لذا بر اين اساس همه
ى غرب را پليد دانسته و قرآن را نفى مى كردند .
و برخى هم رويكردى تركيبى از غرب دارند; يعنى درصدد اين بودند كه
هويت خود را از دست نداده و در ضمن از پيشرفت هاى صحيح و خوب غرب
استفاده ببرند و بين هويت خودى و غرب رابطه اى دوستانه ايجاد كنند
و آنچه باعث از بين رفتن انسانيت مى شود را نفى ولى آنچه كه باعث
ترقى پيشرفت رفاه و آسايش انسان مى شود را مى پذيرند .
اما بحث اين است كه آن عده اى كه نفى هويت خويش كرده و با تمام
توان به استقبال غرب رفته اند متاسفانه آن چه را كه باعث توانمندى
غرب شد را به دست نياورند .
آن ها آهنگ نو كردند اما كهنه ى فرنگ را كسب نمودند . و به چيزى
بيهوده و به قول «مرحوم جلال آل احمد» به قوطى بازى پرداخته و فقط
به وضع ظاهرى ناصواب غرب توجه كردند و پنداشتند كه آن چه باعث
توانمندى غرب شده «برهنگى زنان » غربى بوده فلذا افرادى; هم چون
«ميرزا حسين خان عدالت » كه از مردان آزادى خواه آذربايجان محسوب
مى شد و سال ها در خارج از كشور زندگى كرده بود وقتى به ايران آمد
در شماره ى 4 روزنامه ى «صحبت » كه به سال 1288 هجرى شمسى به زبان
آذربايجانى در تبريز منتشر مى شد مقاله اى نوشت و در آن مقاله از
رفع حجاب زنان و بهبود وضع آنان سخن گفت. (3) او فكر مى كرد با اين
كار مى توان به ترقى رسيد . لذا بخاطر اين نسخه پيچيدن هاى افراد
غرب زده و بر باد دادن هويت خودى است كه «مرحوم علامه اقبال لاهورى
» فريادش به آسمان بلند مى شود و در نفى و طرد كوتاه فكرى اين
آقايان منورالفكر و انتلكتوائل مى گويد: آنچه باعث توانمندى غرب شد
توجه به عقل و علم بود نه چيز ديگر و مى سرايد:
قوت افرنگ از علم و فن است
از همين آتش چراغش روشن است
حق اين است كه انسان از عقل مغربيان و عشق مشرقيان هر دو بهره مند
باشد و مشرقيان بايد آن چه را كه خوب و صحيح ست بگيردند و فريب
ظواهر تمدن اروپايى; رقص بى دينى خط لاتين لباس كوتاه و كلاه لبه
دار را نخورند و بر اساس اين مبانى فكرى است كه علامه اقبال لاهورى
سروده ى زيبايى مى سرايد و به انسان غيرتمند و هويت دار نهيب مى
زند كه اى انسان مسلمان بهوش باش كه پيشرفت غرب به واسطه ى بى
حجابى و لباس غربى و . . . نيست بلكه:
شرق را از خود برد تقليد غرب
بايد اين اقوام را تقييد غرب
قوت مغرب نه از چنگ و رباب
نى ز رقص دختران بى حجاب
نى ز سحر ساحران لاله دوست
نى ز عريان ساق و نى از قطع موست
محكمى او را نه از لادينى است
نه فروغش از خط لاتينى است
قوت افرنگ از علم و فن است
از همين آتش چراغش روشن است
حكمت از قطع و بريد جامه نيست
مانع علم و هنر عمامه نيست
علم و فن را اى جوان شوخ و شنگ
مغز مى بايد نه ملبوس فرنگ (4)
با اين حال عده اى استدلال كردند; چون ويژگى هاى وضعيت زنان در عصر
پهلوى عبارت بود از: تقييد سنت ها و آداب و رسوم جامعه ى مرد سالار
رعايت شديد حجاب محدوديت فعاليت زنان به خانه دارى و شوهر دارى و .
. . فلدا سرانجام در اواخر قرن نوزدهم اين وضعيت در ارتباط با غرب
به صورت افراطى شكسته شد . و روشن فكران از وضعيت تحقيرآميز زنان و
سلطه ى مردان بر آن ها انتقاد كردند. (5) و براى رهايى از اين وضع
تلاش هاى بى وقفه اى انجام دادند اما راه حلى كه ارائه كردند نمى
توانست نسخه اى جز همان نسخه غربى باشد!
در چنين فضايى رژيم ديكتاتورى رضاشاه خود را هواخواه جدى تمدن غرب
جازده بود و تحت اين نام بازسازى و اصلاحات مملكت را در راس همه ى
كارهايش قرار داد . بنابراين; معمارى غربى به سرعت جاى پايى در
ايران پيدا كرد و ابداعات اروپايى در زمينه لباس آداب و رسوم رونق
يافت وبسيارى از آداب و رسوم خرافى تلقى مى شد از جمله «آداب پوشش
و حجاب » كه در دست فراموشى بود .
پهلوى به كمك قدرت هاى خارجى حاكم بر مردم ايران شد . او شديدتر و
بى رحمانه تر از پادشاهان قاجار هر صداى آزادى خواهانه را در گلو
خفه مى كرد .
شاه با كمك دولت هاى غربى اصلاح و نوسازى خود را آغاز نمود . اما
قلدرى و بى عدالتى خود را نيز حفظ كرد و بر ملت ايران ظلم ها روا
داشت تا جايى كه امام خمينى (ره) از بى عدالتى او چنين مى نالد:
از جور رضا شاه كجا داد كنيم
زين ديو كه بر ناله بنياد كنيم
آن دم كه نفس بود ره ناله ببست
اكنون نفسى نيست كه فرياد كنيم
رضا شاه با سه اصل:
1 . حكومت خشن نظامى و پليسى;
2 . مبارزه همه جانبه با مذهب و روحانيت;
3 . غرب زدگى وارد زندگى سياسى ملت ايران شد و تا آن جا كه توانست
عليه اسلام و مسلمين ظلم هايى را انجام داد .
ادامه دارد . . .
پى نوشت ها:
1 . براى آشنايى با اين رويكردها و رهيافت ها رجوع شود به تاجيك
محمد رضا فرامدرنيسم و تحليل گفتمان جنگ انديشه تهران 1378 ص 7 به
بعد و هم چنين به خاتمى محمد بيم موج سيماى جوان 1372 ص 95 .
2 . ستوده غلامرضا مجموعه مقالات كنگره جهانى بزرگداشت علامه اقبال
لاهورى چاپ اول تهران 1365 ص 352 .
3 . آرين پور از نيما تا روزگار ج اول چاپ اول تهران زوار 1374 ص 5
و هم چنين رجوع شود به كتاب تاريخ مشروطه ايران احمد سروى و كتاب
تاريخ مطبوعات و ادبيات ايران اثر ادوارد براون .
4 . مينوى مجتبى اقبال لاهورى شاعر پارسى گوى پاكستان تهران يغما
1377 ص 22 - 29 .
5 . براى اطلاع بيشتر رجوع شود به جامعه شناسى حسين بشير نشر نى
چاپ سوم 1376 ص 291 .
كشف
حجاب كژراهه ى پهلوى اول 2
رضا عيسى نيا
اگر چه پهلوى اول در دوران اوليه حكومتش خود را طرفدار اسلام و
مسلمانان مى خواند اما پس از تحكيم و تثبيت كامل قدرت سياسى به
اصلاحاتى دست زد كه در راس آن اصلاحات غير دينى ساختن جامعه ايران
به هر طريق ممكن بود; بنابراين در چندين جبهه اصلاحات ضد دينى خود
را آغاز كرد كه عبارتند از:
1. نوسازى كامل وزارت عدليه توسط داور چنان كه حقوقدانان تحصيل
كرده جديد را جايگزين قضات سنتى كرد;
2. ترجمه هاى تعديل يافته اى از حقوق مدنى فرانسه و حقوق جزاى
ايتاليا را كه برخى از آن ها با قوانين شرع متعارض بود به نظام
حقوقى ايران وارد كرد;
3. ثبت و اسناد را از علما گرفت و مهم تر از اين مسؤوليت تشخيص
شرعى يا عرفى بودن موارد حقوقى را به قضات دولتى واگذار كرد;
4. حضور روحانيون را در مجلس بسيار كاهش داد به طورى كه شمار آنان
از بيست و چهار نفر در مجلس پنجم به شش نفر در مجلس دهم رسيد;
5. از صدور رواديد به كسانى كه خواهان زيارت مكه مدينه نجف و كربلا
بودند جلوگيرى كرد;
6. كشف حجاب را اجبارى كرد. (1)
در يك كلام رضاشاه بر اين پندار و خيال بود كه متمدن كردن جامعه
دينى يعنى بر چيدن بساط دين و دين خواهى از عرصه اجتماع به هر طريق
ممكن چه با كشف حجاب و چه با موارد ديگر.
داستان كشف حجاب چه بود؟ قبل از پرداختن به چگونگى داستان كژ راهه
پهلوى اول; يعنى جريان كشف حجاب تذكر اين نكته لازم است كه رضا شاه
مساله كشف حجاب را با هم فكرى و همكارى مستقيم و غير مستقيم روشن
فكران البته آن دسته از روشن فكرانى كه نقش مشاركت و دخالت در نظام
سياسى و امور مملكتى را در عصر رضاخان پذيرفته بودند (2) انجام
داد.
روشن فكران بسترها و زمينه هايى كه - قبل از به حكومت رسيدن رضا
شاه - براى از بين بردن دين و ترويج فرهنگ غرب تهيه ديده بودند -
از جمله اين كه روشن فكران اوليه ايران كه نخستين نمايندگان انديشه
هاى نوين بويژه ليبراليسم سكولاريسم و تجدد بودند - خواسته هاى زير
را مطرح مى كردند:
1. تجديد هويت و سنت هاى ملى ايران; 2. منع دخالت روحانيون در
سياست; 3. وضع نظام قانون اساسى جديد به شيوه اروپا; 4. تاسيس
نهادهاى سياسى جديد بر اساس حاكميت ملى و ايجاد مبانى دولت ملى
مدرن. (3)
بنابر اين مى توان گفت كه ماهيت اين نوع خواسته ها و اصلاحات يك
نوع دين زدايى بود كه به اجماع و اتفاق نخبگان ابزارى و عده اى از
نخبگان فكرى در زمان رضا شاه به اوج خود رسيد.
داستان كشف حجاب
در زمان رضا شاه برخى از روشن فكران پشتوانه فكرى لازم جهت تحولات
و اصلاحات پهلوى اول را فراهم مى كردند; لذا در چند سال اول سلطنت
رضا شاه تبليغات بر ضد حجاب را به حد اعلا رساندند مثلا در روزنامه
«ايران جوان » كه ارگان رسمى جمعيتى بدين نام بود و اعضاى آن را
عده اى از جوانان فرنگ ديده و از اروپا برگشته تشكيل مى دادند - كه
بعدها كارهاى حساس مملكت را در دست گرفتند - مبارزه پيگير و شديدى
بر ضد حجاب تحت عنوان «نامه هاى بانوان » آغاز كردند تا اين كه در
بهار 1313 رضا شاه به تركيه سفر كرد و با مشاهده آزادى هايى كه به
بانوان ترك داده شده بود وجوب اقدامى مشابه را در ايران حس نمود.
هواداران آزادى زنان از كوشش باز نايستادند و در اين زمينه تصنيف
ها و ترانه ها ساختند و صفحات گرامافون از آن ها پر شد و در
رهگذرها و قهوه خانه ها به گوش مردم رسيد.
بعد از اين همه كوشش و تلاش در راه آزادى زنان و متمدن كردن جامعه
زنان ايرانى نهايتا در سال 1314 زنان آموزگار و دختران دانش آموز
از چادر به سركردن ممنوع شدند و افسران از راه رفتن با زنانى كه
چادر به سر داشتند خوددارى مى كردند.
در مهر 1314 در تهران كانون بانوان تاسيس شد و زن ها با گشاده رويى
با مردان معاشرت و مجالست مى كردند و سرانجام در 17 دى ماه 1314
رضا شاه فرمان كشف حجاب را صادر كرد (4) تا با اين كار ايران و
ايرانى به دروازه هاى تمدن راه يابند اما ملت ايران در مقابل اين
فرهنگ ناصواب وارداتى سر تسليم فرود نياورد و با آن درگير شد تا
اين كه حاصل كوشش و تلاش خود را در راه احياى دين اسلام در انقلاب
سال 57 جلوه گر ديدند.
به اميد روزى كه همه افراد بشر به حقوق راستين خود برسند و انسان
ها اعم از مرد و زن ابزارى در دست حكومت گران قرار نگيرند و به
اميد روزى كه در جهان بشريت چهار شعار امام على عليه السلام تحقق
عينى يابد كه فرمود:
ما آمديم به خاطر:
1. برافراشتن پرچم اسلام «لنردالمعالم من دينك »;
2. اين كه اصلاح در بلاد مسلمين انجام دهيم «و نظهر الاصلاح في
بلادك »;
3. بندگان مظلوم خدا در امان و امنيت باشند «فيامن المظلومون من
عبادك »;
4. و نهايتا اين كه ما مى خواهيم حدود تعطيل شده الهى را زنده و
برافراشته كنيم. «و تقام المعطلة من حدودك ».
به اميد آن روز كه جهان به اين مساله معرفت پيدا بكند كه فقط در
بند الله باشد و از هر چه غير اوست رهايى يابد و به انسانيت
وكرامات انسان واقعى كه اسلام بر مبناى كتاب و سنت پايه گذارى كرده
است برسد.
پى نوشت ها:
1) براى آشنايى با عرفى كردن جامعه دينى در ايران عصر پهلوى اول
رجوع شود به كتاب هاى: 1.آبراهاميانيرواند «ايران بين دو انقلاب »
ترجمه احمد گل محمدى محمد ابراهيم فتاحى چاپ دوم نشرنى 1377; 2.
پيرديكار ژان هوركاد برنار «ايران در قرن بيستم » ترجمه
عبدالرضا(هوشنگ) مهدوى چاپ دوم تهران نشرالبرز سال 1357.
2) برخى از صاحب نظران براى روشن فكران سه نقش قايل هستند كه
عبارتند: از 1.انتقاد از نظام سياسى; 2. مشاركت و دخالت در آن; 3.
انزوا كنار گيرى از زندگى سياسى; رجوع شود به حسين بشيريه «جامعه
شناسى سياسى » نشرنى چاپ سوم 1376 ص 256 و برخى هم دو نقش براى
روشن فكران قائلند: انتقاد از نظام سياسى يا انزوا از زندگى سياسى.
در اين زمينه رجوع شود به: آراى داريوش شايگان در كتاب زيرآسمان
هاى جهان ترجمه نازى عظيما 1374 ص 228.
3) بشيريه حسين جامعه شناسى سياسى پيشين ص 257.
4) براى آشنايى با كم و كيف داستان كشف حجاب رجوع كنيد به كتاب:«از
نيما تا روزگار ما» يحيى آرين پور جلد اول چاپ اول زوار 1374 ص 3
تا 23
كشف
حجاب كژراهه ى پهلوى اول 2
رضا عيسى نيا
اگر چه پهلوى اول در دوران اوليه حكومتش خود را طرفدار اسلام و
مسلمانان مى خواند اما پس از تحكيم و تثبيت كامل قدرت سياسى به
اصلاحاتى دست زد كه در راس آن اصلاحات غير دينى ساختن جامعه ايران
به هر طريق ممكن بود; بنابراين در چندين جبهه اصلاحات ضد دينى خود
را آغاز كرد كه عبارتند از:
1. نوسازى كامل وزارت عدليه توسط داور چنان كه حقوقدانان تحصيل
كرده جديد را جايگزين قضات سنتى كرد;
2. ترجمه هاى تعديل يافته اى از حقوق مدنى فرانسه و حقوق جزاى
ايتاليا را كه برخى از آن ها با قوانين شرع متعارض بود به نظام
حقوقى ايران وارد كرد;
3. ثبت و اسناد را از علما گرفت و مهم تر از اين مسؤوليت تشخيص
شرعى يا عرفى بودن موارد حقوقى را به قضات دولتى واگذار كرد;
4. حضور روحانيون را در مجلس بسيار كاهش داد به طورى كه شمار آنان
از بيست و چهار نفر در مجلس پنجم به شش نفر در مجلس دهم رسيد;
5. از صدور رواديد به كسانى كه خواهان زيارت مكه مدينه نجف و كربلا
بودند جلوگيرى كرد;
6. كشف حجاب را اجبارى كرد. (1)
در يك كلام رضاشاه بر اين پندار و خيال بود كه متمدن كردن جامعه
دينى يعنى بر چيدن بساط دين و دين خواهى از عرصه اجتماع به هر طريق
ممكن چه با كشف حجاب و چه با موارد ديگر.
داستان كشف حجاب چه بود؟ قبل از پرداختن به چگونگى داستان كژ راهه
پهلوى اول; يعنى جريان كشف حجاب تذكر اين نكته لازم است كه رضا شاه
مساله كشف حجاب را با هم فكرى و همكارى مستقيم و غير مستقيم روشن
فكران البته آن دسته از روشن فكرانى كه نقش مشاركت و دخالت در نظام
سياسى و امور مملكتى را در عصر رضاخان پذيرفته بودند (2) انجام
داد.
روشن فكران بسترها و زمينه هايى كه - قبل از به حكومت رسيدن رضا
شاه - براى از بين بردن دين و ترويج فرهنگ غرب تهيه ديده بودند -
از جمله اين كه روشن فكران اوليه ايران كه نخستين نمايندگان انديشه
هاى نوين بويژه ليبراليسم سكولاريسم و تجدد بودند - خواسته هاى زير
را مطرح مى كردند:
1. تجديد هويت و سنت هاى ملى ايران; 2. منع دخالت روحانيون در
سياست; 3. وضع نظام قانون اساسى جديد به شيوه اروپا; 4. تاسيس
نهادهاى سياسى جديد بر اساس حاكميت ملى و ايجاد مبانى دولت ملى
مدرن. (3)
بنابر اين مى توان گفت كه ماهيت اين نوع خواسته ها و اصلاحات يك
نوع دين زدايى بود كه به اجماع و اتفاق نخبگان ابزارى و عده اى از
نخبگان فكرى در زمان رضا شاه به اوج خود رسيد.
داستان كشف حجاب
در زمان رضا شاه برخى از روشن فكران پشتوانه فكرى لازم جهت تحولات
و اصلاحات پهلوى اول را فراهم مى كردند; لذا در چند سال اول سلطنت
رضا شاه تبليغات بر ضد حجاب را به حد اعلا رساندند مثلا در روزنامه
«ايران جوان » كه ارگان رسمى جمعيتى بدين نام بود و اعضاى آن را
عده اى از جوانان فرنگ ديده و از اروپا برگشته تشكيل مى دادند - كه
بعدها كارهاى حساس مملكت را در دست گرفتند - مبارزه پيگير و شديدى
بر ضد حجاب تحت عنوان «نامه هاى بانوان » آغاز كردند تا اين كه در
بهار 1313 رضا شاه به تركيه سفر كرد و با مشاهده آزادى هايى كه به
بانوان ترك داده شده بود وجوب اقدامى مشابه را در ايران حس نمود.
هواداران آزادى زنان از كوشش باز نايستادند و در اين زمينه تصنيف
ها و ترانه ها ساختند و صفحات گرامافون از آن ها پر شد و در
رهگذرها و قهوه خانه ها به گوش مردم رسيد.
بعد از اين همه كوشش و تلاش در راه آزادى زنان و متمدن كردن جامعه
زنان ايرانى نهايتا در سال 1314 زنان آموزگار و دختران دانش آموز
از چادر به سركردن ممنوع شدند و افسران از راه رفتن با زنانى كه
چادر به سر داشتند خوددارى مى كردند.
در مهر 1314 در تهران كانون بانوان تاسيس شد و زن ها با گشاده رويى
با مردان معاشرت و مجالست مى كردند و سرانجام در 17 دى ماه 1314
رضا شاه فرمان كشف حجاب را صادر كرد (4) تا با اين كار ايران و
ايرانى به دروازه هاى تمدن راه يابند اما ملت ايران در مقابل اين
فرهنگ ناصواب وارداتى سر تسليم فرود نياورد و با آن درگير شد تا
اين كه حاصل كوشش و تلاش خود را در راه احياى دين اسلام در انقلاب
سال 57 جلوه گر ديدند.
به اميد روزى كه همه افراد بشر به حقوق راستين خود برسند و انسان
ها اعم از مرد و زن ابزارى در دست حكومت گران قرار نگيرند و به
اميد روزى كه در جهان بشريت چهار شعار امام على عليه السلام تحقق
عينى يابد كه فرمود:
ما آمديم به خاطر:
1. برافراشتن پرچم اسلام «لنردالمعالم من دينك »;
2. اين كه اصلاح در بلاد مسلمين انجام دهيم «و نظهر الاصلاح في
بلادك »;
3. بندگان مظلوم خدا در امان و امنيت باشند «فيامن المظلومون من
عبادك »;
4. و نهايتا اين كه ما مى خواهيم حدود تعطيل شده الهى را زنده و
برافراشته كنيم. «و تقام المعطلة من حدودك ».
به اميد آن روز كه جهان به اين مساله معرفت پيدا بكند كه فقط در
بند الله باشد و از هر چه غير اوست رهايى يابد و به انسانيت
وكرامات انسان واقعى كه اسلام بر مبناى كتاب و سنت پايه گذارى كرده
است برسد.
پى نوشت ها:
1) براى آشنايى با عرفى كردن جامعه دينى در ايران عصر پهلوى اول
رجوع شود به كتاب هاى: 1.آبراهاميانيرواند «ايران بين دو انقلاب »
ترجمه احمد گل محمدى محمد ابراهيم فتاحى چاپ دوم نشرنى 1377; 2.
پيرديكار ژان هوركاد برنار «ايران در قرن بيستم » ترجمه
عبدالرضا(هوشنگ) مهدوى چاپ دوم تهران نشرالبرز سال 1357.
2) برخى از صاحب نظران براى روشن فكران سه نقش قايل هستند كه
عبارتند: از 1.انتقاد از نظام سياسى; 2. مشاركت و دخالت در آن; 3.
انزوا كنار گيرى از زندگى سياسى; رجوع شود به حسين بشيريه «جامعه
شناسى سياسى » نشرنى چاپ سوم 1376 ص 256 و برخى هم دو نقش براى
روشن فكران قائلند: انتقاد از نظام سياسى يا انزوا از زندگى سياسى.
در اين زمينه رجوع شود به: آراى داريوش شايگان در كتاب زيرآسمان
هاى جهان ترجمه نازى عظيما 1374 ص 228.
3) بشيريه حسين جامعه شناسى سياسى پيشين ص 257.
4) براى آشنايى با كم و كيف داستان كشف حجاب رجوع كنيد به كتاب:«از
نيما تا روزگار ما» يحيى آرين پور جلد اول چاپ اول زوار 1374 ص 3
تا 23
|