تحقیق و پژوهشی در باب حجاب اسلامی و بررسی فواید آن و نقد بد حجابی و آفت های آن در اجتماع

  

          عنوان مقاله : 
 
جوانان، ورزش و حجاب   آيت‏اللّه‏ سيدمحمدحسين فضل‏اللّه‏،
 

 


به جواناني که مي‏پندارند مرحله جواني را بايد صرف بازي و شب‏نشيني و ولگردي و ... کرد، چه مي‏توان گفت؟

آيت‏اللّه‏ فضل‏اللّه‏: ما از جوانان مي‏خواهيم ماهيت اين مفاهيم را کاملاً دريابند و درک کنند که لهو و لعب چيست؟ هرزگي چيست؟ و لذت، کدام است؟ چه لذت جنسي و چه لذت خوردني و يا آشاميدني يا ديگر لذتهايي که در غرايز جسماني انسان انگيخته مي‏شود.

ما از جوانان مي‏خواهيم در برابر اين لذات تأمل کنند و بپرسند که حجم اين لذتها چقدر است؟

حجم لذتهاي زماني، به اندازه حجم همان لحظه است. لذت جنسي، تنها در همان لحظه احساس آن است. لذت خوردني، همان لذت گردش آن در دهان است و به همين قياس است لذت آشاميدني و ... معمولاً انسان تا به اين لذتها دست نيافته در رؤياهاي رنگين و شيريني به سر مي‏برد، اما وقتي بدان دست مي‏يابد احساس مي‏کند که در برابر راهي بن‏بست قرار گرفته است. زيرا اين لذتها اگر چه نياز انسان هستند اما آفاق سير او و آرمان او و چشم‏اندازهاي آگاهي او نيستند. از اين‏رو است که وقتي انسان در بُعد جنسي افراط مي‏کند به زودي ملول و افسرده مي‏شود و با تکرار اين حالت، احساس سست‏مزاجي و پريشان‏خاطري مي‏کند. و نيز هنگامي که انسان در خوردن يا آشاميدن افراط مي‏کند به درد معده يا کندي نفس دچار مي‏شود.

هيچ کدام از اين کارها افق سير جوان و شايسته مرحله جواني نيست و تنها ره‏آورد اين امور براي جوان، احساساتي از قبيل لذت و خوشي است که وقتي جوان، کمّ و کيف آن را دريافت پس از فراغت از اين حالات، رايحه حقيقت را استشمام مي‏کند.

بنابراين ما به جوانانمان مي‏گوييم، دوره جواني شما، نيروي حيات و بار مسؤوليتي در عرصه هستي و ثروتي از ثروتهاي انساني است. ما به شما نمي‏گوييم که به نيازهايتان پاسخ مثبت ندهيد، اما مي‏گوييم نيازهايتان را در سطحي قرار دهيد که بدون هيچ زياني جسمتان را استوار بدارد و لازم است در عين حال که نيازهاي جسماني خود را برمي‏آوريد بدانيد که مسأله جواني، در حيات و مسأله حيات در جواني، بسي فراختر و بازتر و گسترده‏تر و مسؤوليت‏آفرين‏تر از همه اين امور مادي‏اي است که در آن فرو مي‏رويد و نتيجه‏اي جز دل‏آزردگي و بي‏هدفي و احساس پوچي برايتان ندارد.

بنابراين، حيات، تنها جسم و ماده‏اي نيست که داراي افق حرکت نباشد و نشاط و تپش نداشته باشد و به روي کرانه‏هاي گسترده بسته باشد، چرا که نيروي مطلقي به نام «خدا» در همه هستي حضور دارد و وقتي که انسان در برابر او قرار مي‏گيرد و زندگي‏اش را بر اساس اراده او تنظيم مي‏کند، احساس مي‏نمايد که هيچ ديوار و سدّي در مسير حرکت تکاملي‏اش وجود ندارد و تنها حقيقتي است که تا بي‏نهايت امتداد مي‏يابد. بنابراين ما به جوانان مي‏گوييم: دريچه‏هاي عقل و آگاهي و عشق خود را به سوي خدايي که شما را آفريد و به جواني‏اتان غناي نشاط و تحرک و معنويت بخشيد، بگشاييد و بدانيد که اين گشايش در آينده به شما سعادت روحي و معنوي و مادي خواهد بخشيد و با همه خير و زيبايي و آزادي‏اي که در آن است سعادت زندگي را برايتان به ارمغان خواهد آورد.


ورزش، محبوب شايسته جوانان


کساني مي‏گويند بعضي از انواع ورزشها

وقت انسان را تباه مي‏کند. اينان ورزش را در تيراندازي و اسب‏دواني و شنا منحصر مي‏دانند. حضرت‏عالي به اين جنبه مسأله که حجم زيادي از اهتمام و دلمشغوليهاي جوانان را به خود جذب کرده است، چگونه مي‏نگريد؟

آيت‏اللّه‏ فضل‏اللّه‏: گروهي از انسانها در فهم احاديث منقول از پيامبر اکرم(ص) در برخي از امور که روند آماده‏سازي براي اين مرحله به شمار مي‏آيد، جمود مي‏ورزند. همانند جمودي که در اين حديث نبوي مي‏ورزند: «لا سبق الاّ في خف او نصل او حافر» (مسابقه و شرط‏بندي مگر در دويدن و تيراندازي و اسب‏سواري و شترسواري جايز نيست.) اين حديث سخن از آمادگي و تمرين براي تيراندازي و اسب‏سواري و شترسواري و از اين قبيل دارد. چنان که احاديثي هم در دست داريم که بر اسب‏سواري و شنا و تيراندازي تأکيد مي‏ورزد.

در بررسي و تحقيق در باره اين موارد و طبيعت نيازهايي که واقعيت موجود در آن روزگار اقتضاي آن را داشته، مي‏بينيم که اين موارد نمونه‏هايي از نيازهاي انسانها در جنگ بوده است. چنان که به روشني درمي‏يابيم که اين وسايل جنگي که در آن روزگاران کاربرد داشته، تکامل يافته است؛ به اين ترتيب که تير به تفنگ و يا توپخانه، و چارپا (اسب و شتر) به ماشين و تانک و هواپيما تحول يافته است و به همين قياس ديگر ابزارها ... پس هنگامي که از شنا و اسب‏دواني سخن مي‏گوييم مي‏توانيم برايشان جايگزين برگزينيم يا چيزهايي را بر آن بيفزاييم که عامل نيرومندي تن و خوشي روان باشد و در زمينه مسايلي که خلأ روحي و مادي جوانان را پر مي‏کند و در پر کردن اوقات فراغت جوانان نتايج مثبتي به بار آورد.

بنابراين ورزش، تنها به عنوان وسيله‏اي براي پر کردن اوقات فراغت به شمار نمي‏رود بلکه يکي از ابزارهاي تربيت بدن است و اگر اين سخن را به گفته پيش اضافه کنيم که روح پهلواني مي‏تواند بر فضاي ورزشي حاکم باشد، آنگاه مي‏توانيم بگوييم که ورزش ابزاري جهت تربيت روحي نيز هست. چرا که روحيه انسان را چنان ارتقا مي‏دهد که او در عرصه پيکار، با آرامش شکست را مي‏پذيرد و نتيجه پيکار ورزشي، او را دچار چالش دروني نمي‏کند.

ما بايد نقطه‏هاي مثبت اين امور [ورزش و ديگر وسايل سرگرمي] را مطالعه کنيم و شيوه‏هاي تکامل‏يافته آن را با توجه به پيشرفت زمان و با لحاظ ابزارها و موقعيتها و فضاهايي که مي‏توان در اين زمينه ايجاد کرد، باز شناسيم.


فعاليتهاي ورزشي


کساني هستند که در زمينه فعاليتهاي

ورزشي پرجنب و جوشند و ديگران را به ورزش و مسابقه اهتمام و ترغيب مي‏نمايند. بر اين کار بعضي خرده گرفته‏اند. نظر شما چيست؟

آيت‏اللّه‏ فضل‏اللّه‏: من در اين گونه کارها هيچ نقطه منفي‏اي نمي‏بينم. البته به شرط آنکه فضاي اين گونه فعاليتها و مسابقات زياده بزرگ نمايانده نشود و بار ارزشي بزرگي به خود نگيرد که در اين صورت از اهداف و نتايج مثبت عملي‏اي که فعّالان امور اجتماعي در نظر دارند تا جوانان بدان دست بيابند، دور مي‏شود.

از اين‏رو فرو رفتن در چند و چون اين بازيها به آن حد که تمام نيرو و همت و آرزوي جوان را تسخير کند، او را از پرداختن به امور اساسي‏تر و بزرگتر که در سطح واقعيت اجتماعي و سياسي و علمي و فرهنگي وجود دارد باز مي‏دارد.

اما اگر اهتمام به ورزش و مسابقه به اين حد نرسد، منفي نيست ولي اگر في نفسه تبديل به ارزش شود ما با آن موافق نيستيم؛ زيرا حجمي بيشتر از حجم فعاليتهاي انساني جوان را مي‏گيرد.

ملاحظه مي‏کنيم که بسياري از نظامها و دستگاههاي فاسد جهاني از اين ابزار پرطرفدار سود مي‏جويند تا با سرگرم داشتن جوانان دام سياستهاي خويش را بگسترند.

آيت‏اللّه‏ فضل‏اللّه‏: اين نکته همان چيزي است که ما مي‏خواهيم بدان هشدار دهيم. آري، گاهي حتي در کشورهاي پيشرفته‏اي مثل آمريکا و اروپا مشاهده مي‏کنيم که توده مردم آنچنان در جوّ مسابقات غرقه مي‏شوند که اين بازيها در چشمشان ارزش و اعتبار برتر مي‏يابد و تمام اهتمام آنها را به خود مشغول مي‏دارد. چندان که اهتمام به امور سياسي و اجتماعي در حاشيه قرار مي‏گيرد.

در بسياري از کشورهاي جهان سوم نيز، حاکمان مي‏کوشند جوانان را از رويارو شدن با مسايل کلان و مهم به دور نگاه دارند و اين امکان را براي خود فراهم مي‏کنند که در باره آن مسايل هر طور که خواستند عمل کنند؛ بي‏آنکه جامعه از آن آگاه شود. چرا که در ژرفاي بازيها و بازيچه‏ها و سرگرميها فرو رفته و غرقه شده است و اين استغراق، او را از همه مسايل و قضاياي واقعي دور کرده است.


تماشاي سوارکاري


معروف است که در مسابقات

سوارکاري، قمار صورت مي‏گيرد يا چيزي گرو مي‏گذارند [به عنوان جايزه] آيا تماشا کردن اين صحنه‏ها اشکالي دارد؟

آيت‏اللّه‏ فضل‏اللّه‏: فکر مي‏کنم که سوارکاري از کارهايي باشد که شايسته تشويق و ترغيب باشد. زيرا به لحاظ طبيعت اين ورزش در تقويت تواناييهاي انسان هنگام جنگ و مانند آن و در سطوح مختلف نتايج مطلوبي از آن انتظار مي‏رود. اما وقتي چنين مسابقه‏اي به ابزاري براي قمار تبديل شود، جنبه حرمت پيدا مي‏کند و آثار منفي‏اي در پي خواهد داشت و البته بي‏گمان شرط‏بندي کردن در چنين ورزشها و مسابقات، بسيار بيهوده است که دو نفر با هم شرط‏بندي کنند که اين اسب از آن يکي پيشي خواهد گرفت. چنين کارهايي نشانه وجود حالت بچه‏گانه‏اي است که به لحاظ انساني هيچ ارزشي ندارد تا دو انسان بر سر اين گونه امور با هم درگير شوند.

بنابراين حضور در اين فضاها و تماشاي اين مسابقات، به هر حال ممکن است انسان را وارد حال و هواي آن کند و سبب شود او با اين فضاها آميخته شود و با تداوم حضور خود، قماري را که بر سر سبقت اسبها از يکديگر مي‏شود مسأله‏اي طبيعي و عادي ببيند و سپس عملاً وارد اين کارها شود. از اين‏رو ما جوانان مؤمن را از حضور در اين گونه بازيها هر چند که خود در آن شريک نباشند، نهي مي‏کنيم و به احاديثي توجه مي‏دهيم که مي‏گويد: «المحرّمات حمي اللّه‏ فمن حام حول الحمي اوشک ان يقع فيه» «حرامهاي الهي قرقگاههاي خداست، هر کس در پيرامون قرقگاه بگردد ممکن است وارد آن شود.»


مُد و چالشهاي نوين


فراوانند کساني که اشکالاتي پيرامون

پوششها و مدهاي جديد مطرح مي‏کنند. معياري که بتوان در فهم مشروعيت نوع پوشش، بدان اعتماد کرد کدام است؟

آيت‏اللّه‏ فضل‏اللّه‏: من تصور مي‏کنم که عرضه کردن اين امور به شرع در حقيقت عرضه کردن چيزي است که شرع اسلام هيچ نظر منفي‏اي نسبت به آن ندارد. وقتي که شيوه متداول در زندگي اجتماعي انسانها اين است که به اين شکل يا آن شکل پوشش يابند، اسلام در اين مسأله سخت‏گيري نمي‏کند.

و چه بسا بعضي از مردم پوشش کفار و حرمت همانندي با پوشش کافران را مطرح مي‏کنند. اما وقتي که موضوع را به دقت مورد مطالعه قرار مي‏دهيم مي‏بينيم که اين فکر در مراحل و دوره‏هاي زماني‏اي که مسلمانان در اقليت بودند و کفار اکثريت بزرگي داشتند کاربرد داشته است. در حديثي که از امام علي(ع) در نهج‏البلاغه نقل شده است مي‏خوانيم که از امام پرسيده شد آيا با توجه به سخن رسول گرامي اسلام که فرمود: «غيّروا الشيب بالخضاب و لا تشبهوا باليهود» «محاسن خود را با خضاب رنگ کنيد و همانند يهودان مباشيد»، بر ما هم واجب است محاسن خود را خضاب کنيم؟ علي(ع) پاسخ داد: «کان ذلک و الاسلام قل (يعني قليل)» «اين در زماني بود که اهل اسلام اندک بودند».

اما هنگامي که تعداد مسلمانان فزوني گرفت مشکلي در بازشناسي آنان از ديگران وجود نداشت.

همچنين برخي از فقها نيز ملاحظه‏اي در باره اين حديث پيامبر(ص) دارند که: «حفّوا الشوارب واعفوا عن اللحي و لا تشبهوا باليهود» «شارب خود را کوتاه کنيد و ريش را واگذاريد و همانند يهود مباشيد.» اين دسته از فقها اين حديث را مبناي حکم شرعي ثابت و هميشگي نمي‏دانند بلکه آن را ناظر به مقطع زماني‏اي مي‏دانند که به سبب برخي مصلحتها جداسازي و بازشناسي مسلمانان از يهوديان مورد نظر بوده است. اما امروزه روزگار که مسلمانان در جهان فراوانند ديگر مسأله تشبه به يهود يا مجوس در ميان نيست و اين مسايل عملاً مربوط به انتخاب خود مردم است که هر چه را مي‏خواهند برگزينند.


حجاب زن


در باره مسأله حجاب زن (پوشش

شرعي) کساني هستند که حجاب با غير چادر را کافي نمي‏دانند و مي‏گويند: حجاب تنها به چادر است. نظر شما چيست؟

آيت‏اللّه‏ فضل‏اللّه‏: حجاب در بر دارنده مفهوم شرعي‏اي است که در درون آن دو چيز نهفته است:

1ـ بدني که خداوند نماياندن آن را به اجنبي حرام کرده است.

2ـ عدم خودآرايي و تحريک ديگران.

يعني بايد پوشش زن به گونه‏اي باشد که وقتي از خانه خارج و به محيط جامعه که مختلط از زنان و مردان است وارد شود، چيزي از پيکرش را آشکار نسازد و نوع پوشش او هم چنان نباشد که موجب تحريک جنسي شود و او را در معرض نگاههاي آلوده قرار دهد. بنابراين هر نوع لباسي که اين دو امر را در خود جمع کند، لباس شرعي شمرده مي‏شود.

در متون فقهي هم تأکيدي بر چادر و مانند آن نشده است. زيرا اين نوع پوشش را انسانها تحت تأثير سنتهاي خويش که ناشي از وضع اجتماعي معيني بوده است به وجود آورده‏اند.

بنابراين، مسأله اين است که زن در حالتي باوقار و با حفظ حدود شرعي و در عين حال به عنوان مظهر يک انسان ـ و نه تنها مظهر يک زن ـ از خانه خارج شود. با ملاحظه اين امر، تعصبي نسبت به نوع و شکل خاصي از پوشش نيست.


حجاب موافق با مد


با آنکه بسياري از لباسها شرايط

حجاب را برآورده مي‏کند، اما بعضي از زنان اصرار دارند که بين حجاب و مدهاي نو به نو لباسهاي زنانه جمع کنند و هردو را داشته باشند.

آيت‏اللّه‏ فضل‏اللّه‏: گرايشهاي اين دسته از خواهران گاه سبب مي‏شود که حجابشان به جاي اينکه نمايه وقارشان باشد به ابزاري براي تحريک ديگران تبديل شود، زيرا تمايل به اين فضاهاي روزمره که در شکل پوششهايي اين چنيني آشکار مي‏شود، نشانه اين است که چنين زني به لحاظ رواني، عقده يا عقب‏افتادگي دارد و براي جبران آن مي‏خواهد نگاهها را شيفته خود کند. بنابراين در شکلي از خانه بيرون مي‏رود که نگاه جوانان را به خود جلب کند. اين عقده رواني يا ذهني تا آنجا پيش مي‏رود که حجاب را هم حتي به حالتي متضاد با آن تبديل مي‏کند.


لباس شهرت


مقصود از لباس شهرت چيست؟ و چرا

پوشيدن لباس شهرت حرام است؟

آيت‏اللّه‏ فضل‏اللّه‏: مقصود از لباس شهرت، لباسي است که انسان به حسب وضع اجتماعي خويش عادت به پوشيدن آن ندارد، چنان که اگر مردي لباس زن را بپوشد يا زني لباس مرد را به تن کند. لباسي که زنان و مردان مشترکا عادت به پوشيدن آن ندارند ـ مثلاً امروزه لباس مخصوص مردان به شمار نمي‏آيد بلکه مردان و زنان به طور عادي آن را مي‏پوشند. اما اگر لباسي ويژه زنان يا مردان بود، ديگري نبايد آن نوع لباس را بپوشد. دليل اين امر احاديثي است که به ما مي‏گويد مردان نبايد به زيّ زنان درآيند و زنان نبايد زيّ مردان را به خود بگيرند.

اگر حکمت اين دستور اسلام را بجوييم، خواهيم ديد که حکمت اين امر در ايجاد توازن اجتماعي از طريق سرکوب نشدن اوضاع رواني است.


ويژگيهاي حجاب اسلامي


ويژگيهاي حجاب اسلامي زن (پوشش

شرعي) چيست؟

آيت‏اللّه‏ فضل‏اللّه‏: در اين مورد با دو عنوان سر و کار داريم. عنوان اول، همان پوشش است. يعني اينکه زن بدنش را ـ به جز صورت و دو دست ـ بپوشاند. البته در مورد يادشده نيز بعضي از فقها رعايت احتياط مي‏کنند و پوشاندن دست و صورت را هم واجب مي‏دانند. اما ما با نظر اکثر علما موافقيم که قايل به جواز آشکار ساختن دست و صورت براي زن مي‏باشند و به اين آيه شريف استناد مي‏جويند: و لا يبدين زينتهن الاّ ما ظهر منها(1)

و زيورهاي خود را آشکار نگردانند مگر آنچه که طبعا از آن پيداست.

بنابراين بر زن واجب است که تمام بدنش را بپوشاند. يعني لباسي بر تن کند که آن را پوشش دهد و بدن‏نما نباشد.

عنوان دوم، حجاب است. حجاب، يعني خودآرايي نکردن (بزک نکردن). چرا که خداوند بزرگ فرموده است: و لا تبرّجن تبرج الجاهلية الاولي(2)

و مانند روزگار جاهليت قديم زينتهاي خود را آشکار مکنيد.

بنابراين زني که وارد جامعه مي‏شود نبايد تنها به پوشاندن بدن خويش اکتفا کند بلکه حتي با پوشاندن بدن، در صورتي که خود را آراسته (بزک) کرده باشد و دست و صورتش را زينت داده باشد يا با وسايل آرايش و لباسهاي آرايش‏دهنده، خودآرايي کرده باشد، جايز نيست وارد محيط اجتماعي (مختلط) شود. اين گونه کارها، شأن زنانگي زن را در قالبي ويرانگر نشان مي‏دهد؛ در حالي که حضور زن در جامعه بايد به گونه‏اي باشد که به طور طبيعي انسان بودن او را نمايان سازد.

ما نمي‏توانيم به طور تفصيلي حد و حدود زينت را مشخص کنيم، اما عرف عام، معني «زينت» و مفهوم «خودآرايي» را در مي‏يابد. خودآرايي (تبرّج)، وضعي غير طببيعي است که زن خود را با آن آشکار مي‏کند، چنان که اگر خود و زيبايي خويش را در معرض ديد مردم به تماشا بگذارد.

اسلام مي‏خواهد که زن با لباس ويژه خويش از منزل خارج شود، درست همان طور که مرد بايد با لباس مخصوص خود وارد جامعه شود. چرا که اجتماعات مختلط، عرصه عرضه مدها و لباسها و زينتها و تهييج جنسي نيست.

از آنچه گفتيم حجاب شرعي با دو عنوانش روشن شد. در اينجا بُعد سومي از حجاب هم وجود دارد که به لحاظ مفهومي با حجاب ارتباط پيدا مي‏کند. اگر چه در شکل، شايد با حجاب مرتبط نباشد و آن «حجاب در صدا»ست، البته اگر چنين تعبيري درست باشد ... اسلام زن را از سخن گفتن با مردان و در برابر مردان باز نداشته است و زن مي‏تواند در مناسبتها و مراسم عمومي اجتماعي يا سياسي که به مشارکت در آن فرا خوانده مي‏شود، فرياد برآورد و در موقعيتهاي حماسي که مي‏خواهد توده مردم را به نبرد تشويق کند ناله بر آورد. اما اسلام نمي‏پسندد که زن با نرم کردن صدا و نازک و آهنگين نمودن صوتش موجب تهييج و برانگيختن احساسات غريزي ديگران شود. قرآن کريم اين مطلب را چنين بيان فرموده است: فلا تخضعن بالقول فيطمع الذي في قلبه مرض(3)

پس به ناز، سخن مگوييد تا آن که در دلش بيماري است طمع ورزد. زيرا سخن گفتن زن با عشوه و ناز به گونه‏اي فريبنده و فتنه‏گرانه، عناصر تحريک را تقويت مي‏کند و موجب شيفتگي جنس مذکر مي‏شود، بنابراين فقها مي‏گويند: براي زن جايز نيست صداي خود را چنان خوش‏آهنگ و نازک و نرم کند که موجب تحريک شود. اين همان چيزي است که ما از آن به «حجاب در صوت» تعبير مي‏کنيم.


حجاب اجتماعي


اگر بخواهيم فضاي اسلامي حجاب را بهتر درک کنيم به مفهوم «حجاب اجتماعي» کشيده مي‏شويم. اسلام براي زن، ناپسند مي‏داند که با مردي در شرايطي خلوت گزيند که اخلاق و پاکدامني او با خطري روبه‏رو است زيرا صرف خلوت کردن، بعضي خيالات و تصورات و احساسات را که ضد مصلحت اخلاق زن و مرد است برمي‏انگيزاند. مي‏دانيم که خلوت بويژه در فضايي دوستانه، زمينه مسايل اخلاقي منفي‏اي را فراهم مي‏کند، هر چند به سقوط اخلاقي نيانجامد. اين چيزي است که اسلام براي هيچ کدام از زن و مرد نمي‏پسندد. چنان که اگر اين شرايط به طور طبيعي به ارتکاب حرام منجر شود، قرار گرفتن در آن از نظر شرعي حرام است.

مي‏توانيم از اين سخن به موضوع آميختگي (اختلاط) دو جنس منتقل شويم و دريابيم که اسلام آميختگي جنس زن و مرد را به طور مطلق حرام نکرده است بلکه آميختگي‏اي را حرام مي‏داند که به فتنه و فساد کشيده شود و آميختگي‏اي را که به لحاظ اخلاقي، بعضي القائات منفي را برمي‏انگيزاند، ناخوشايند مي‏داند. بنابراين ما در عين حال که وجهي براي منع آميختگي در جامعه امروزي جهان نمي‏بينيم مطلوب، آن است که اجتماعات زنان متعهد مسلمان، مرزهاي جداکننده‏اي بين دو نوع آميختگي يادشده قرار دهد. آميختگي‏اي که به تجربه‏اي انحرافي مي‏انجامد و آميختگي‏اي که بدون پيامدهاي منفي، نتايج مثبت در پي دارد.

در اينجا بايد نکته‏اي را که از مطالب يادشده قابل برداشت است ذکر کنيم و آن اينکه بر زن لازم است تا حجاب را در درون شخصيت خويش نهادينه کند. به اين ترتيب که در تصورات و عواطف و انديشه‏هايش خطوط دقيقي قرار دهد که اين خط و مرزها به او امکان مي‏دهد تا به طور طبيعي با واقعيت زندگي و با جنس مرد ارتباط داشته باشد بي‏آنکه به افکار انحرافي اجازه بدهد بر ذهن و روان او مسلط شود. چنان که در شيوه همزيستي‏اش با جامعه ديگر، به خود اجازه دور شدن از جاده اخلاق را نمي‏دهد.


ذهنيت زاني


در مطالعه برخي احاديث به اين مفهوم مي‏رسيم که زناکننده داراي ذهنيتي اين چنيني است: «زنا العين النظر، زنا الاذن السمع و زنا اليد اللمس» (زناي چشم، نگريستن است. زناي گوش، شنيدن است و زناي دست بساويدن است.)

از اين احاديث درمي‏يابيم که بعضي انسانها بي‏آنکه مرتکب عمل زشت زنا شوند در خود ذهنيت زنا را مي‏پرورند، چنان که بسياري از مردم در عمل، بر نفس خويش نسبت به عملي لگام مي‏زنند ولي از ناحيه روحي و رواني در جهت مخالف آن حرکت مي‏کنند. کساني هستند که در فضاي روحي زنا به سر مي‏برند اگر چه عملاً مرتکب آن نمي‏شوند. يا داراي روحيه خيانت هستند هر چند به واقع خيانت نمي‏کنند. زيرا رؤياها و آرزوها و خواسته‏هاي اينان در سطح غريزه، محدود است و تنها هنگامي که شرايط مناسب آماده بود، تحقق مي‏يابد. اين شرايط خارجي زماني که زمينه داخلي فراهم باشد راه انحراف را کوتاهتر مي‏کند.


حجاب ذهني


اکنون مي‏گوييم مرد نيز نيازمند حالتي از «حجاب ذهني» است که او را از افکار انحرافي به دور نگه دارد. چنان که زن هم به اين حالت محتاج است. در چنين مرحله‏اي احساس مي‏کنيم ابزار عملي‏اي که براي رسيدن به اين نتايج کارآمد است، دور نگه داشتن زن و مرد از موقعيتها و عناصر تحريک و تهييج واقعي و دور کردن آنها از همه خواندنيها و ديدنيهاي تحريک‏آميز است. با اين ملاحظات است که در اسلام نسبت به فيلمهاي تحريک‏کننده و داستانها و منظره‏هاي مهيج [جنسي [رعايت احتياط شده است. زيرا اين موارد در درون انسان جوّ رواني‏اي مي‏آفريند و انسان هر چند بتواند در برابر آن گامهايش را محکم بردارد و نلغزد، اما مقاومت دروني و رواني او را در هم مي‏شکند؛ چنان که اگر شرايط خارجي برايش آماده شود آنچه را که در درونش بود با سير شتابان خود در راه انحراف، آشکار مي‏کند.


خروج حجاب از معناي خود


بنابراين بر زن مسلمان لازم است که حجاب را به صورت خشک و بي‏روح و تقليدي نفهمد و در موارد صوري آن تحجر نورزد. اين حالتي است که در بسياري از زنان محجبه مشاهده مي‏کنيم. اينان خود را وارد فضايي مي‏کنند که حجاب بدني‏اشان را به حالتي دور از روح حجاب تبديل مي‏کنند. به اين اعتبار که اينان در پوشش خود از رنگهاي شاد و زيبا و تحريک‏برانگيزي استفاده مي‏کنند که به اندامشان زيبايي خاصي مي‏بخشد و از اين قبيل کارها که در عين پوشيده بودن بدن زن، زيبايي‏اش آشکار است گويي که اصلاً لباس نپوشيده است.

در اينجا بايد تأکيد کنم که اسلام، حالت احساس مؤنث بودن را که حالتي طبيعي در شخصيت زن است، ناديده نگرفته است، اما مي‏خواهد که اين احساس بر انسانيت زن از جهت ضوابط اخلاقي تأثير منفي نگذارد و آثار منفي ابراز چنين احساس که جامعه متخلق به اخلاق را تهديد مي‏کند منتفي شود.


حجاب از نگاه غرب


جوامع غربي، اسلام را به زياده‏روي در

امر حجاب متهم مي‏کنند ... زيرا زني که به حالت عريان و بدون خودآرايي در جامعه آشکار مي‏شود، فرآيند تهييج و تحريک را در مرد به وجود نمي‏آورد.

آيت‏اللّه‏ فضل‏اللّه‏: اين منطق به يک دليل، منطق واقعي و دقيقي به نظر نمي‏رسد و آن دليل اين است که ما مي‏بينيم زن به لحاظ مؤنث بودنش، حتي بدون رنگهاي زينت و آرايش، مرد را به خود جذب مي‏کند، چنان که مرد نيز زن را به سوي خود مي‏کشد. زيرا طبيعت افروخته، غريزه مرد را وا مي‏دارد تا به لحاظ غريزي به زن روي آورد و هنگامي که غريزه انسان براي ابراز و ارضاي خويش با بن‏بست مواجه مي‏شود، اين آتش برافروخته، بسياري از عناصري را که مطلوب و محبوب آن است فراهم مي‏آورد.

همچنين تصور مي‏کنيم که طبيعت بعد مؤنث بودن زن، به طور طبيعي به او زيبايي مي‏بخشد. چنان که طبيعت مذکر بودن مرد نيز. از اين‏رو معتقديم که اين سخن که مسأله تهييج و تحريک به حجاب و بي‏حجابي (عرياني) ربطي ندارد سخن دقيقي نيست. زيرا ما مي‏گوييم زيبايي‏اي که بي‏حجابي به زن مي‏دهد با زيبايي‏اي که حجاب به او مي‏بخشد متفاوت است. زيرا مثلاً گيسو، زيبايي خاصي دارد که زيبايي اندام را افزونتر مي‏کند. چنان که اعضاي ديگر مثل ران نيز زيبايي مخصوص خود را داراست و تأثير معيني بر ترکيب بدن دارد. اهميت آشکار بودن اين اعضا [و تأثير آن را] در سياستهاي تبليغاتي به خوبي مشاهده مي‏کنيم که سعي دارد از ظرفيت تبليغاتي اين دو عضو (گيسو و ران) بهره بگيرد.

بنابراين، چنين راهي از يک جهت مخالف حکم وجدان است و از جهت ديگر، مسأله‏اي که به واقع در محيط و جامعه غربي مشاهده مي‏شود اين است که انسان غربي بر اساس قوانين و چارچوبه‏هاي فکري‏اي زندگي مي‏کند که با ايمان و اعتقاد ما تضاد دارد. مثلاً آزادي‏اي که در ذهنيت غربي، جا خوش کرده است آزادي افسارگسيخته و مطلقي است که به آزادي جنسي زن و مرد پيوند مي‏خورد. البته حجاب در اين شرايط مفهومي ندارد، زيرا حجاب ابزاري است براي ايجاد فضايي بر اساس انضباط و تعادل و پرهيز از عوامل انحراف. اما در جامعه‏اي که رفتار انسانها ناشي از اين انديشه است که: «مرد اختيار بدن خود را دارد و زن در مورد جسم خويش آزاد است.» ديگر حجاب چيزي نيست جز حالتي مورد نفرت در زندگي مرد و زن [غربي]. زيرا بر پايه قاعده فکري ـ فلسفي‏اي که نسبت به آزادي نهاده‏اند، عرياني حالتي طبيعي است و حرمتي را برنمي‏تابد.


حجاب بر پايه قاعده عفت

(پاکدامني)

اما در مورد مسلمانان، وضع به ديگر گونه است،زيرا حجاب در ذهنيت مسلمانان ريشه در اصل عفت دارد. اصل عفت را خداوند بر زنان و مرداني واجب گردانيده که از آنان خواسته است تا در محدوده مقررات و ضوابط حرکت کنند. اين مقررات، مرد را از آسيب‏پذيري سقوطي بازمي‏دارد که در فضاي آتشين تحريکهاي غريزي تهديدش مي‏کند. اين مقررات نسبت به زن نيز چنين ره‏آوردي دارد.

مسأله ديگري که لازم است در باره آن سخن بگوييم اين است که مبنا و قاعده اخلاقي در جوامع شرق و غرب چيست؟

آيا مبنا و قاعده اخلاقي اين جوامع به زن و مرد آزادي کامل مي‏دهد که هر طور خواستند بدن خود را به کار گيرند يا اينکه در اين مورد براي آنان مقرراتي نهاده است؟ مرز اين دو، همان مرز بي‏حجابي و حجاب است. شايد مشکل بسياري از زنان شرق اين است که آنان در عين حال که همچنان به ارزشهاي اخلاقي عفت و شرافت معتقدند؛ از آداب و رسوم و سنتهاي غربي در مسأله بي‏حجابي و خودآرايي تقليد مي‏کنند. اين امر آنان را در حالت دوگانگي قرار مي‏دهد و بنيانهاي حيات اجتماعي‏اشان را با آسيب‏پذيري از انحراف زن و مرد در نتيجه ايجاد فضايي که خود آماده کرده‏اند، در هم مي‏کوبد. آنگاه مي‏بينيم که تلاش مي‏کنند تا حيثيت و شرافت خويش را حفظ کنند و ننگ دامن‏گستر را بشويند. سخن آن شاعر بر حال اينان منطبق است که مي‏گويد:

القاه في اليم مکتوفا و قال له

ايّاک ايّاک ان تبتلّ بالماء

(او را دست‏بسته در دريا انداخته و به او گفت: مبادا، مبادا، خيس شوي.)


حجاب و سرکوفت غرايز


اشکال ديگري که در اين زمينه مطرح

است اين است که حجاب عامل سرکوفت غرايز مرد مي‏شود زيرا در نتيجه حجاب، مرد به هر چيزي، هر چند بسيار ساده و معمولي باشد، شديدا تحريک مي‏شود.

آيت‏اللّه‏ فضل‏اللّه‏: وقتي از سرکوفت غريزه سخن مي‏گوييم بايد توجه کنيم که عامل سرکوفت غريزه، حجاب نيست بلکه علت آن، پاسخ نيافتن نياز غريزي مرد است.

يعني سرکوفت غريزه در نتيجه حالتي واقعي است که با فضاي رواني و غريزي دروني تضاد دارد. اين عنصر غريزي در پي يافتن زمينه ابراز و اشباع است ولي واقعيات موجود او را ناکام مي‏گذارد. اينجاست که حالت سرکوفت پيش مي‏آيد. چرا که زن از پاسخ‏گويي به نياز مرد امتناع مي‏کند و سرکوفت غريزه در زن، عکس ترتيب يادشده است.

مسأله اساسي اين است که بين سرکوفت ناشي از عقده و سرکوفت ناشي از برنامه‏ريزي زندگي اجتماعي فرق بسيار است. ما معتقديم که همه حدود و قوانين اخلاقي و اجتماعي و سياسي گاه منجر به ايجاد عقده‏اي در درون انسان مي‏شود که او را از ابراز و اظهار آنچه در ضميرش است باز مي‏دارد. بنابراين اگر حدود مقررات را موجب سرکوفت به شيوه‏اي منفي دانستيم لابد بايد انسانها را به هرج و مرج در محيط زندگي دعوت کنيم تا هيچ کس با محدوديت روبه‏رو نباشد!

طبيعي است که هر جامعه‏اي در نظام خويش اخلاقيات ويژه‏اي داشته باشد که گاه اخلاقيات جنسي نمي‏باشد بلکه اخلاقيات اقتصاد و اجتماع مي‏باشد. وانگهي اخلاقيات جنسي مربوط به پوشيدني زن و مرد نمي‏شود بلکه مربوط به نيازهاي مرد از زن و نيازهاي زن از مرد مي‏شود. اگر ما در باره حجاب اسلامي سخن از اين به ميان مي‏آوريم که چنين چيزي موجب سرکوفت مي‏شود، در مورد بي‏حجابي به صورت عام و اجتماعي‏اش چه بايد گفت؟! آيا بي‏حجابي سرکوفت به بار نمي‏آورد؟ آيا [پسر] جوان دوست ندارد که قسمتهاي مختلف اعضاي زن را تماشا کند؟ آيا مرد دوست ندارد که از تمام آنچه که اندام زن دارد ـ از زيباييها و انگيزشها ـ بهره ببرد چنان که زن نيز مي‏خواهد؟! پس هنگامي که از مسأله عرياني مي‏گذريم، سخن غرب از قطعه‏ها و اندازه‏هاي لباسي است که پوشيدن آن براي زن لازم است، بنابراين آنان که به حجاب معتقدند قطعه‏هاي ديگري را اضافه مي‏کنند که در غرب از آن احساس بي‏نيازي مي‏شود. [مثل موي سر که در غرب نيازي به پوشاندن آن نمي‏بينند ولي معتقدان به حجاب پوشاندن آن را لازم مي‏دانند] سرکوفت غرايز در هر حال همانند است چه به صورت کامل و چه به صورت پراکنده.ادامه دارد.

ـــــــــــــــــــــــــــ

1ـ سوره نور، آيه31.

2ـ سوره احزاب، آيه33.

3ـ همان، آيه32.