تحقیق و پژوهشی در باب حجاب اسلامی و بررسی فواید آن و نقد بد حجابی و آفت
های آن در اجتماع
عنوان مقاله :
استعمار و استبداد، و هجوم به فرهنگ عفاف و حجاب
غلامرضا گُليزواره،
تحليلي تاريخي فرهنگي بر ماجراي کشف حجاب
قسمت اول
استکبار جهاني براي دستيابي به ذخاير انساني و اقتصادي کشورهاي
اسلامي، سد استواري را در مقابل خود احساس نمود که ريشه در هويت
ديني، ارزشهاي معنوي و بنيانهاي عقيدتي مسلمانان اين نواحي داشت و
براي جدا کردن مردم از چنين عامل عزت و اقتدار مذهبي، تصميم گرفت
فرهنگ و سنن مسلمين را مورد تهاجم و يورش تخريبي خود قرار داده تا
سلطه سياسي ـ اقتصادي خود را بر ملل مسلمان تأمين کند. به سستي
کشانيدن اصالتهاي ديني، ترويج فرهنگ غرب و مسخ هويت اعتقادي، از
ابزارهاي اين حرکت تخريبي بود. عاليترين مظاهر و ارزشهاي کشور
مسلمان را مورد تعدي قرار دادن به اسم تمدن و تجدد و نيز سايه شوم
بيگانگي فرهنگي را تيرهتر ساختن و صداي منحوس بيگانگي را قويتر
نمودن بدون مقاصد سياسي صورت نگرفته است. واقعه اسفبار و مخرّب کشف
حجاب که توسط استعمارگران انگليسي برنامهريزي شده بود، نتيجه
تجربيات و سلطه سالهاي متمادي اين غارتگران غربي در سرزمينهاي
اسلامي به شمار ميرود زيرا يکي از موانع محکم در مقابل نيات پليد
آنان، هويت مذهبي بود و حجاب از نشانههاي ارزشمند آن محسوب ميگرديد.
اين پوشش شرعي و مظهر پاکي با معناي ژرف خود، مانعي در مقابل
ديدگان طمعکاران و گمراهان به وجود ميآورد و همچون زره محکمي از
عفت زن دفاع ميکرد و عصياني عليه شرک و کفر به شمار ميآمد. آنان
مشاهده کردند اين دژ استوار و نفوذناپذير در مقابل وزش توفانهاي
تيره و آلوده و اسارتزاي غرب، در زنان مسلمان مصونيت ايجاد کرده و
تا زماني که بانوان در سنگر حجاب و چادر هستند چنگال کرکسهاي
استعمار بدانها نخواهد رسيد و بر اين اساس شياطين و عوامل آن در
صدد انهدام اين دژ استوار افتاده و تخريب آن را با تبليغات وسيع و
همه جانبه جزء برنامههاي اساسي خود قرار داده تا زن مسلمان را از
سنگر حافظ ارزشها به دام اسارت استکبار غوطهور نمايند.
به همين جهت مبارزه با حجاب زنان به طور همزمان در سه کشور ترکيه،
افغانستان و ايران به مرحله اجرا در ميآيد. اماناللّه خان، باني
نظام سلطنتي در افغانستان، همچون آتاتورک و رضاخان از سوي استعمار
بريتانيا مأمور اسلامزدايي در افغانستان بود. وي در فاصله سالهاي
1305 و 1306ه··· .ش سفري زنجيرهاي به کشورهاي سوئيس، آلمان، بلژيک،
انگليس، هلند، ترکيه، هندوستان و مصر نمود و به شدت شيفته مظاهر
تمدن غرب گشت و روابط صميمانهاي با رضاخان برقرار ساخت و در
شانزدهم خرداد سال 1307ه··· .ش به ايران آمد و پس از ده روز به
کشورش مراجعت نمود. براي اصلاحاتي که وي بويژه در برداشتن حجاب
زنان، منع تعدد زوجات، تحصيل دختران به روش اروپاييان، تغيير لباس
مردان و زنان و اموري مانند آنها ميخواست انجام دهد در افغانستان
به هيچ روي زمينهاي فراهم نبود و چون عناد خاصي با روحانيان
مسلمان داشت و بيحجابي را در کشور مسلمان افغانستان ترويج نمود و
فساد غرب را به اين سرزمين باز گرداند،
با مخالفتهاي عمومي مواجه شد و در آذرماه سال 1307 در سراسر
افغانستان عليه وي شورش و طغيان آغاز گرديد(1)، و از اين سال به
تدريج قبايل مختلف افغاني عليه او به قيام برخواسته و در سال بعد
در پي جنبش عمومي سرنگون گرديد و تاجيکها در افغانستان قدرت را به
دست گرفتند.(2) بدين گونه مردم اين سامان به رهبري و تشويق علماي
اسلامي وي را از قدرت برکنار نمودند، او مخفيانه به قندهار رفت و
از آنجا به هندوستان و سپس به ايتاليا گريخت.
* تطاول به باغ معنويت
ضياء گوکالپ (ziyaokalp) که فردي ملحد بود و براي هگل و اسپنر
احترام قائل ميشد اساس فکر وحدت ترکيه ملي را ريخت؛ بدون آنکه
اسلام به عنوان مذهب رسمي دولت جديد اين کشور معرفي شود، وي اصرار
داشت ترکيه از گذشته اسلامي و مذهبي خود گسسته شده و با زيربناي
تمدن غربي پيريزي گردد(3). مصطفي کمال پاشا ملقب به آتاتورک که در
اوايل قرن بيستم در نهضت ترکهاي جوان شرکت داشت، بابهرهگيري از
افکار ضياء گوکالپ طرفدار تمدن غرب گشت. وي در آنکارا حکومت مستقلي
تشکيل داد و در سال 1303 (1924م) جمهوري لائيکي در ترکيه پديد آورد
و خود رئيس جمهور آن گرديد.(4)
آتاتورک براي نزديک نمودن ترکيه به غرب و تجدد نوع اروپايي در
اجراي اجباري قانون تغيير کلاه از زورگويي استفاده کرد و براي
رسيدن به اين مقصد گروهي از علماي ديني را اعدام و برخي را تبعيد
نمود. وي آموزشهاي ديني را ممنوع اعلام نمود و مراکز مذهبي را
تعطيل ساخت، حجاب زنان را برداشت، برهنگي و آزادي به شيوه غربي
زنان و آموزش مختلط دختران و پسران را اجباري نمود، حروف عربي را
برانداخت و حروف لاتين را جايگزين آن ساخت و دستور داد اذان به
زبان ترکي گفته شود! در سال 1304 (1925م) شيخ سعيد نامي، انقلابي
را عليه آتاتورک ترتيب داد که وي را همچون دادگاه تفتيش عقايد
محاکمه و اعدام کردند. ديگر انتقادکنندگان به شيوههاي باصطلاح
اصلاحي اين فرد ضد مذهب، به چنين سرنوشتهاي اسفباري دچار شدند.(5)
در واقع آتاتورک اساس ديانت را تهديد نمود و دژهاي باورهاي عقيدتي
را مورد تهاجم خويش قرار داد و تفکر مذهبي و سنتي مردم را آماج
رفتار خشن خود ساخت. مصطفي کمال ارتباط بسيار قوي با رضاخان در
ايران برقرار کرد و در تحولات ضد ديني وي، ارتش نقش بسيار مهمي را
بازي ميکرد و اصولاً انگيزه تأسيس ارتش توسط نامبرده، ايجاد تکيهگاه
مناسبي براي سوقدادن جامعه ترکيه در جهت خواستههاي منفي او بود.
به همين دليل از آن زمان تاکنون هر بار تظاهرات مسلمانان ترکيه در
جهت احياي ارزشهاي اسلامي و مخالفت با حکومت ضدديني شدت مييابد
نظاميان به بهانه دفاع از آرمانهاي عاري از هويت مذهبي مصطفي کمال
به خيابانها ريخته و مردم را به جرم دفاع از حقانيت اسلامي به شدت
سرکوب مينمايند.(6) گفته ميشود مصطفي کمال پاشا مشهور به آتاتورک
(پدر ملت ترک!!) اصلاً يهودي و از اهالي سالونيک (از مراکز يهودينشين
ترکيه) بود و سپس عضو فعال فراماسونري شد و رفتهرفته سرسپرده
اغراض غرب و سرمايهداري صهيونيستي گرديد و براي عملي نمودن مقاصدش
انگليسيها به نحوي عمل کردند تا او را قهرمان ملي و مبارزي وطنپرست
جلوه دهند در حالي که وي از اسلامي که مردمان ترک بدان عقيده
داشتند نفرت داشت(7) و ميکوشيد مسلمانان ترکيه از باورهاي ديني
جدا شوند و به تمدن غرب روي آورند و با اعتقادات و عبادات و احکام
خداحافظي کنند!
غربگرايي و تجددطلبي در کشور مصر نيز با کشف حجاب و دعوت به بيحجابي
توأم بود. قاسم امين مصري در آثاري چون تحريرالمرأة (آزادي زن) و
المرأة الجديدة (زن امروز)(8) به تبليغ فرهنگ غرب و تقليد از رسوم
اروپايي پرداخت و ضرورت شباهت لباس، مسکن و آداب زندگي و تعارفات
معمولي مصريان را با غربيها توصيه کرد و به دنبال آن نوشت: به اين
جهت است که ما اروپاييان را به عنوان نمونه شاهد آورده و از آنها
تقليد کرده و در صدد آن هستيم تا افکار عمومي را نسبت به زن
اروپايي متوجه سازيم.(9)
کشور اسلامي تونس پس از استقلال از فرانسه در سال 1335 (1956م)
حافظ منافع غرب شد و فضايي که بر اين کشور حاکم گرديد از بيحجابي
و مبارزه با ارزشهاي ديني و مظاهر تدين حکايت دارد و مسلماناني که
در برابر اين وقاحت پايداري مينمودند شديدا شکنجه شده و يا در
زندانها شرايط سختي را سپري ميکردند.(10)
حبيب بورقيبه که پس از استقلال تونس، رئيس جمهور اين کشور گرديد
قوانيني را به تصويب رسانيد که بر اساس آنها زنان به شيوه
اروپاييان از آزاديهاي سياسي و اجتماعي برخوردار شدند. وي بر
بيحجاب شدن بانوان تأکيد کرد و برنامههايي را به اجرا در آورد تا
دختران و پسران همچون کشورهاي غربي در خيابانها و معابر با يکديگر
و در کنار هم ديده شوند و در محافل و مجالس عمومي به صورت مختلط با
هم باشند. روزنامه لوموند پاريس به اين واقعيت اعتراف کرد که: حبيب
بورقيبه ترجيح ميدهد مظاهر بيديني در تونس به تدريج در کشور رخنه
کند و از اين رهگذر اصلاحاتش با آتاتورک شباهت دارد.(11)
تجددطلبي و گرايش به مظاهر غربي حتي کشور اسلامي اندونزي را فرا
گرفت و دکتر احمد سوکارنو رئيس جمهور سابق اين کشور، سرزمين مذکور
را که ساليان دراز با انگيزههاي ديني به نبرد با استعمارگران
مشغول بود با نقشههاي حساب شده به سوي تقليد از ترکيه سرازير
نمود.
* يورش عليه ارزشها
رضاخان بعد از بازگشت از ترکيه سعي داشت بيش از گذشته آداب و رسوم
و خصوصيات کشورهاي غربي را در ايران رواج دهد و هر گونه مانعي را
که بر سر راه اين حرکت ميباشد از ميان بردارد.(12) ارتشبد محمود
جم در خاطرات خود ميگويد: شاه رو در روي من ايستاد و گفت: «...
اين چادر و چاقچورها را چطور ميشود از بين برد؟ دو سال است که اين
موضوع فکر مرا به خود مشغول داشته از وقتي که به ترکيه رفتم و
زنهاي آنها را ديدم که پيچه و حجاب را دور انداخته و دوش به دوش
مردها کار ميکنند ديگر از هر چه زن چادري بود بدم آمده است، اصلاً
چادر و چاقچور دشمن ترقي و پيشرفت مردم ما است، درست حکم يک دُمل
را پيدا کرده که بايد با احتياط به آن نشتر زد و از بينش برد
...»(13)
مهدي قليخان هدايت (مخبرالسلطنه) که شش سال و سه ماه و دوازده روز
نخستوزير بود و در 21 شهريور 1312 ه··· .ش ناگهان از مقام خود
برکنار گرديد ميگويد: فکر تشبه به اروپايي از ترکيه به سر رضاخان
پهلوي آمد. وي ميافزايد: در سالهاي 1306 و 1307 ه··· .ش ملکه چادر
را منع ميکرد.(14)
يحيي دولتآبادي نيز به تأثير سفر ترکيه در تصميمگيري شاه به کشف
حجاب تأکيد دارد.(15)
صدرالاشراف مينويسد: «پهلوي با تشويق و راهنمايي چند نفر که از
ابتدا به او نزديک شده بودند، در درجه اول تيمور تاش و داور، و در
درجه دوم نصرتالدوله پسر فرمانفرما و اشخاص ديگر معتقد شده بود که
بايد وضع ظاهر را از لباس و ساير امور تطبيق با اوضاع غربي نمود
...»(16)
پس از سفر رضاخان به ترکيه، فيلم مستندي از اين سفر به طور نامحدود
در سينماهاي تهران و شهرستانها به نمايش در آمد. کمترين چيزي که
فيلم مزبور نشان ميداد اين بود که در کشور همسايه (ترکيه) زنان
بدون چادر و روبنده در خيابانها و معابر عمومي پديدار ميشوند.(17)
همزمان با سفر شاه به ترکيه، همسرش نيز سفر خود را به چندين کشور
اروپايي آغاز کرد که در بازگشت به ايران، تمدن غرب را به ارمغان
آورد و چند ماه پس از اين مسافرت شوم، شاه و ملکه راهي خراسان
شدند. شاه از راه قوچان و بجنورد، مشهد را ترک نمود ولي همسر وي
جهت تکميل نمودن نقشههاي رضاخان در مشهد ماند و بعد از چند روز او
نيز راهي تهران گرديد. پيامد اين سفر تعويض بهرامي استاندار خراسان
بود که بعد از عزل وي پاکروان، وزيرمختار ايران در ايتاليا به سمت
مزبور منصوب و با تشريفاتي ويژه وارد مشهد شد(18).
حضرت امام خميني(قدسسره) طي بياناتي که به مناسبت فاجعه کشتار
نوزدهم ديماه 1356ه··· .ش بيان فرمودهاند ميفرمايند: «بهانه
دومي که (رضاخان) باز به تقليد از آتاتورک بيصلاحيت، آتاتورک مسلح
غيرصالح، باز انجام داد، قضيه کشف حجاب با آن فضاحت بوده، خدا
ميداند که به اين ملت ايران چه گذشت در اين کشف حجاب ...»(19)
شهيد آيتاللّه سيدحسن مدرس(20) متوجه حرکات استعمار بود و همه
حوادث و وقايعي را که پس از روي کار آمدن رضاخان روي داد پيشبيني
کرد و به همين دليل بدون هيچگونه
واهمهاي با کمال شهامت و نهايت شجاعت به افشاگري چهره منحوس اين
جرثومه فساد پرداخت. او به اين نکته اشاره کرد که اگر رضاخان زمام
قدرت را در دست بگيرد، انتظام رشتههاي متفاوت حيات فرهنگي و هويت
مذهبي مردم ايران از هم گسسته شده و مسلمان ايراني کليه خصايصي که
بقاي فرهنگي اجتماعي او را سبب ميشود از دست خواهد داد، در پيامي
که براي احمدشاه فرستاده و مربوط به قبل به از قدرت رسيدن رضاخان
است فقراتي از پيشبينيهاي او را درباره رفتارهاي اين ديکتاتور
آورده است.(21) در بخشي از هشدار هوشيارانه مدرس ميخوانيم:
«در رژيم نوي که نقشه آن را براي ايران بينوا طرح کردهاند، نوعي
از تجدد به ما داده ميشود که تمدن مغربي [غربي] را با رسواترين
قيافه تقديم نسلهاي آينده خواهد نمود. ممکن است شماره کارخانههاي
نوشابهسازي روزافزون گردد اما کوره آهنگدازي و کارخانه کاغذسازي
پا نخواهد گرفت. درهاي مساجد و تکايا به عنوان منع خرافات و اوهام
بسته خواهد شد اما سيلها از رمانها و افسانههاي خارجي به وسيله
مطبوعات و پردههاي سينما به اين کشور جاري خواهد شد به طوري که
پايه افکار و انديشههاي نسل جوان ما تدريجا بر بنياد همان
افسانههاي پوچ قرار خواهد گرفت، مدنيّت مغرب و معيشت ملل مترقي را
در رقص و آواز و دزديهاي عجيب آرسلوپن و بيعفتيها و مفاسد
اخلاقي ديگر خواهند شناخت ...»(22)
* عقرب غرب
البته کشف حجاب که شايد بزرگترين اقدام رضاشاه عليه ارزشهاي مذهبي
است و عوارض ناگوار فراواني به دنبال آورد حرکت راهبردي استکبار
بود که زمينههاي آن از قبل فراهم
شده بود. گرچه شعار عدم حضور زنان در سرنوشت کشور جزو شعارهاي
غربزدگان بود و کنار گذاشتن حجاب و اختلاط بين زن و مرد از
نشانههاي ترقي به شمار ميآمد اما گويا واقعيت تاريخي مبين آن است
که زنان در صحنههاي سياسي اجتماعي با حفظ حجاب حضوري فعال
داشتهاند و در واقعه 1290ه··· .ش که ايران بين روس و انگليس تقسيم
شد، زنان تظاهرات نمودند و به علامت اعتراض نقابهاي خود را پاره
کردند(23).
مورگان شوستر در کتاب اختناق ايران ميگويد: درود و عزت بيحد به
زنان روبسته ايران باد. وي به عزم ثابت سيصد زن شجاع اشاره ميکند
که با چادر سياه و نقاب سفيد در حالي که بسياري از آنان در زير
لباس طپانچه داشتند به مجلس رفتند تا نمايندگان را از تسليم کشور
به بيگانگان احتراز نمايند. آن بانوان شجاع به اعتراف اين نويسنده
آمريکايي اعلام داشتند اگر وکلاي مجلس در حفظ شرف و عزت ايران
بخواهند تسامح به خرج دهند و يا ترديد نمايند هم آنان و نيز شوهران
و فرزندان خويش را خواهند کشت تا لااقل اجسادشان گواهي بر شرف
ايراني باشد.(24) بنابراين استعمار و عوامل آنان در پي مقصد ديگري
بودند و آن تبديل نمودن ايران به جامعهاي فاقد هويت و غير مولّد
که بايد براي رسيدن به هدف مزبور آنان را از فرهنگ و ارزشهاي سنتي
تهي نمايد، لذا رواج بيديني، ترويج فرهنگ غرب، بياعتنايي و تحقير
نمادهاي ديني و سنن مذهبي در رأس برنامههاي آنان قرار گرفت. يپرت
بلوشر اروپايي در سفرنامه خود عنوان کرده است: «... معاشرت با
ايرانيها اين نقطه ضعف را داشت که زنان از خانه خارج نميشدند و
خانمها منحصرا با يکديگر نشست و برخاست داشتند ...»!(25)
خانم مريت هاکس(merritthawkes) متولد نيويورک و تحصيل کرده
انگلستان که در سال 1311ه··· .ش به ايران آمده در خاطرات خود
مينويسد: «... چادر نشانهاي از جداسازي دو جنس و زنداني کردن
زنان و تجاوزکاري مردان است»!(26) مستر همفر ـ جاسوس انگليسي در
ممالک اسلامي ـ در خاطرات خود نوشته است: «در مسأله بيحجابي زنان
بايد کوشش فوقالعادهاي به عمل آوريم تا زنان مسلمان به بيحجابي
و رهاکردن چادر مشتاق شوند، ... پس از آنکه حجاب زن با تبليغات
وسيعي از ميان رفت وظيفه مأموران ما آن است که جوانان را به
عشقبازي و روابط نامشروع با زنان تشويق کنند و بدين وسيله فساد را
در جوامع اسلامي گسترش دهند. لازم است زنان غير مسلمان کاملاً بدون
حجاب ظاهر شوند تا زنان مسلم از آنان تقليد کنند ...».(27)
در گام نخست، مطبوعات، کتابها و نظامآموزشي ابزار اصلي براي عملي
نمودن اين توطئه توفانزا بودند. حضور مسيونهاي مذهبي و تأسيس
مدارس خارجي در آن ايام، بازگشت فرزندان خانوادههاي اشرافي از
فرنگ پس از اتمام تحصيل، نشر برخي مطبوعات متأثر از فرهنگ غربي از
جمله عواملي بود که زمينهاي براي اجراي سياست کشف حجاب فراهم کرده
بود.(28) مبلغان مسيحي در تهران مدرسه تأسيس نمودند و دختران
مسلمان در اين مراکز نام نويسي نمودند، از جمله آنها مدرسه دخترانه
آمريکايي و مدرسه فرانکو پرسان بود که دختران مسلمان نيز به آن
وارد
شدند.(29) متجدداني چون عارف قزويني، ايرج ميرزا، لاهوتي و ميرزاده
عشقي پس از مشروطه زمينههاي ذهني و فکري کشف حجاب را فراهم
مينمودند ولي به دليل شرايط سياسي فرهنگي خاص آن زمان، اين
تبليغات شعاع کمي داشت تا آنکه با روي کار آمدن رضاخان، کشف حجاب
در صدر برنامههايش قرار گرفت.
در واقع عملي ساختن برنامه مذکور نخست نياز به يک زمينه فرهنگي
اجتماعي براي پذيرش لباس غربي داشت و در درجه بعد محتاج عاملي بود
که زور داشته باشد و به ارزشهاي معنوي پشت پا نهد. عامل دوم رضاخان
مأمور سرسپرده دولت استعماري انگليس بود که وظيفه داشت براي اجراي
اين مأموريت به اجبار لباس مردان را متحدالشکل کند و بر سر همه
آنان کلاه پهلوي بگذارد و چادر از سر زنان بردارد(30). در تلگرافي
که از سوي وزارت خارجه انگلستان براي لورين، وزيرمختار آن کشور
مخابره شده، آمده است: ما بايد از رضاخان حمايت کنيم.(31)
ريپورتر در وصيتنامه محرمانه خود که سيو پنچ سال بعد از مرگش
انتشار يافت گرچه سعي ميکند رضاخان را فردي مستقل و اقداماتش را
نتيجه ابتکارات و سياستهاي مستقل او معرفي کند، ولي ناگزير به
اعتراف ميشود: «رضاخان بدون کمترين ترديد و ابهامي مورد استقبال و
حمايت انگلستان بود».(32) براي قهرمانسازي از رضاخان، روشنفکران
غرب باور و خودباخته تلاش مذبوحانه تبليغي وسيعي را انجام دادند و
او را برگرده مردم رنج ديده و زخم خورده ملت ايران سوارکردند.
ذکاءالملک فروغي و علي دشتي از اين گونه افراد معلوم الحال
بودند.(33)
رضاخان که قبل از رسيدن به سلطنت و کسب کامل قدرت سياسي ظواهر شرع
را رعايت ميکرد و به مقدسات اسلامي احترام ميگذاشت و در
اعلاميهها خود را مجري احکام شرع معرفي ميکرد و در دستههاي
سوگواري محرم شرکت مينمود، بر سر خود به علامت عزاداري گل ميريخت
و مجالس روضهخواني و تعزيهداري ترتيب ميداد، وقتي به قدرت رسيد
با مجالس سوگواري مخالفت کرد و بين سالهاي 1314 تا 1320به ممنوع
نمودن اين مراسم مبادرت ورزيد(34) و به منظور تضعيف ايمان مردم و
بيگانه نمودن آنان با معتقدات اسلامي و بدبين نمودن به روحانيت در
سال 1305ه··· .ش تدريس شرعيات و قرآن در مدارس را که تا آن روز
معمول بود، منع کرد و اقامه نماز نيز موقوف گرديد. از اين سال
تغييرات عمدهاي در وزارت عدليه (دادگستري) روي داد و علياکبر
داور(35) ـ از متجددين تحصيل کرده ـ اين وزارتخانه را از وجود قضات
روحاني پاکسازي نمود و به جاي آنان حقوقدانان غير روحاني و متجدد
گماشت(36). يکي از شگردهايي که به همين منظور به کار رفت، ممنوع
گرديدن پوشيدن لباس روحانيت در دستگاه قضايي بود که از زمان اجراي
آن در عدليه تا تصويب مجلس، دو سال به طول کشيد که دليل بارز آن
حضور شهيد مدرس در مجلس بود و چون وجود اين عالم عامل و وارسته را
مانع بزرگي بر سر راه خود ميديدند تصميم به ترور و تبعيد و شهيد
نمودن وي گرفتند. طي بخشنامهاي که در دوم شهريور 1306ه··· .ش
مطابق 27 صفر 1346ه··· .ق از سوي نخستوزير وقت انتشار يافت
روحانيت از برنامه سازنده امر به معروف و نهي از منکر باز داشته
شدند. در اين اعلاميه جلوگيري از اعمال ناروا توسط علما به عنوان
يکي از عوامل الغاء نفاق و اختلاف و برهم زننده وحدت ملي معرفي شده
بود! چنين بخشنامهاي، روحانيت منتفذ و مشهور را به
فکر فرو برد و نخستين واکنش جمعي روحانيان به اقدامات قلدر مآبانه
رضاخان توسط علماي اصفهان در سال 1306 صورت گرفت که در رأس آنها
چهره معروفي چون حاجآقانوراللّه اصفهاني(37) قرار داشت. آنان به
عنوان اعتراض به قم آمدند و دو ماه در اين شهر مقدس ماندگار شدند و
خواستههاي خود را به نمايندگان دولت اعلام داشتند که عبارت بود از
انتخاب پنج نفر از علماي طراز اول از طرف مجلس، طبق اصل دوم متمم
قانون اساسي، تعيين ناظر شرعيات در کليه ولايات، جلوگيري از منهيات
و فعاليت محاضر شرع طبق گذشته.(38) با رحلت ناگهاني و مشکوک
حاجآقانوراللّه در رجب 1346ه··· .ق که گفته ميشود توسط طبيب
مخصوص شاه به قتل رسيده بود اجتماع دو ماهه روحانيون مهاجر بر هم
خورد و دولت موقع را مغتنم شمرد و خواستههاي آنان را به بوته
فراموشي سپرد.(39)
* نهي از منکر
همان گونه که اشاره شد براي ستيز با هويت ديني امت مسلمان ايران و
رواج فرهنگ غرب و تجددطلبي در ايران، رضاخان برگزيده شد. امام
خميني(قدسسره) در اين مورد فرموده است: «... نه مردها آزاد بودند
و نه زنها ... اسمش را گذاشته بودند آزاد مردان و آزاد زنان! اين
اساسي بود که از اول رضاخان که انگليسها ـ خدا لعنتشان کند ـ ...
او را آوردند به ايران و او را وادار کردند به اين مسائل و بعدش هم
دنبالش شعراشون و نميدانم نويسندگانشون و رسانههاي گروهيشون را،
همه اينها در خدمت اين بود که اين ملت را تهي کند از اون چيزي که
خودش دارد، زن توجهش را به همين عشرتها و به همين بساط لهو و لعب
بکند ...»(40)
سرادموند آيرونسايد ـ فرمانده قواي انگليس ـ در خصوص ملاقات و
مذاکرات با رضاخان نوشت: «... او به واقع همان مرد درستي است که
دنبالش بودهام، به او گفتم که قصد دارم کمکم نظارت خودم را از او
منقطع کرده و امکان بدهم تا بر روي پاي خود بايستد ...».(41) قراين
و مدارک ديگر نيز نشان ميدهند تغييراتي که رضاخان در زمينههاي
اجتماعي ـ فرهنگي خصوصا در مورد کشف حجاب در نظر داشته در واقع در
شمار اموري بود که انگليسيها و روشنفکران غربزده به او القاء
ميکردند و حتي فرمان ميدادند. يحيي دولتآبادي پديده رفع حجاب از
زنان و حضور دختران در مدارس را از قدمهاي مؤثر رضاخان دانسته و
افزوده: اين موضوع در ترقي و تعالي مملکت تأثير شديد دارد و دير يا
زود بايد انجام گيرد. اين نويسنده روشنفکرمأب، موضوع آزادي زنان و
رفع حجاب را جزو آرزوهاي تجددخواهان دانسته است.(42) وي از جمله
افرادي ميباشد که زمينههاي فرهنگي و فکري را براي حجابزدايي
رضاخان فراهم آورد.
عالم مجاهد و روحاني وارسته، حاجشيخ محمدتقي بافقي (1292 ـ
1361ه··· .ق) بنا بر وظيفه الهي خويش با ديکتاتوري رضاخان پنجه
درافکند و با نامههاي تند و صريح وي را از اعمال زشت برحذر
ميداشت و چون از سوي دولت امر به معروف و نهي از منکر طبق
اعلاميهاي قدغن ميگردد اهالي شهر مقدس قم را دعوت به تجمع
ميکند. چندين هزار نفر در صحن مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) گرد هم
ميآيند تا ببينند شيخ محمدتقي بافقي، عليه رضاخان چه ميگويد؟ وي
طي بياناتي اجراي امر به معروف و نهي از منکر را بر هر فردي خصوصا
علما و طلاب واجب دانست و دولت حاکمه را جابر، ظالم و جاهل خواند و
حکومت رضاخان را به
تشکيلات فراعنه تشبيه نمود و همين افشاگري موجب آن شد تا دولت
اعلاميه مبني بر منع امر به معروف و نهي از منکر را حداقل در شهر
قم جمعآوري کند.(43)
در عيد نوروز سال 1306ه··· .ش که مصادف با 27 ماه مبارک رمضان سال
1346ه··· .ق بود، زوّار بسياري از نقاط مختلف به سوي شهر قم روي
آوردند تا هنگام تحويل سال در حرم حضرت فاطمه معصومه(س) حضور داشته
باشند. کثرت جمعيت به حدي بود که در صحن، حرم و رواقها جاي سوزن
انداختن نبود. تاجالملک همسر رضاخان ـ مادر محمدرضا، شمس و اشرف
پهلوي ـ و تني چند از اعضاي اين خاندان منحوس که به قم آمده بودند
در غرفه بالاي ايوان آئينه بدون حجاب نشسته بودند و چگونگي نشستن
آنان به گونهاي بود که جلب نظر ميکرد و صداي اعتراض مردم را از
هر سو بلند ساخته بود و شيعيان عصباني، اين طرز حضور در مکان مقدس
مزبور را بياحترامي نسبت به حضرت فاطمه معصومه(س) ميدانستند ولي
کسي جرأت نميکرد قدم پيش نهد و به آنان اعتراض کند. يک روحاني به
نام سيدعبداللّه ناظم واعظ، مردم را به امر به معروف و نهي از
منکر فرا خوانده و از مردم ميخواهد جلو اين رفتار زشت را بگيرند.
خبر مزبور به حاجشيخ محمدتقي بافقي رسيد و او به خانواده دربار
پهلوي پيام فرستاد که اگر مسلمان ميباشيد نبايد با اين وضع در
چنين مکاني حضور يابيد و اگر مسلمان نميباشيد حق نداريد در اين
جايگاه بياييد. پيام مؤثر واقع نميشود و آن روحاني بزرگوار و
مشهور شخصا به حرم ميآيد و به خانواده رضاخان شديدا اخطار
مينمايد و از آنان ميخواهد يا سر و صورت خود را بپوشانند يا آن
مکان مبارک را ترک کنند(44).
ارتشبد حسين فردوست ميگويد: زن رضاشاه برايم تعريف کرد پس از رفع
حجاب براي زيارت به قم رفته بودند ولي در آنجا به دستور روحانيان
آنان را در اتاقي محبوس کردند و گفتند حق نداريد وارد حرم مطهر
شويد.(45) اين حادثه منجر به قيام مردم شد، بلافاصله گروهي با
تحريکات سوء از طريق شهرباني محل به شاه خبر ميدهند. رضاخان شخصا
با يک واحد موتوريزه به قم آمد و با چکمه وارد صحن مطهر گرديد و
خود براي دستگير نمودن مرحوم بافقي و آقاسيد محمدباقر مرعشي
تهراني، معروف به سيدعبداللّه ناظم وارد عمل شده و به آستان مقدسه
حضرت فاطمه معصومه(س) هتک و توهين نمود، و تيمور تاش خائن به دين و
ناموس مردم را براي احضار آن روحاني زاهد فرمان داد. اين مأمور
گستاخ به مسجد بالاسر رفته و شيخ بافقي را که در حال موعظه و نصيحت
بود، با حالتي از جسارت و بياحترامي بيرون کشيد و در ايوان آينه
نزد آن ظالم شقي آورد. به محض آنکه چشم رضاخان بر قيافه آن استوانه
تقوا افتاد عمامه را بر گردنش انداخت و با عصاي ضخيمي که در دستش
بود به سر و صورت آن عالم عامل مينواخت تا آنکه نقش بر زمين نمود
و با کلمات وهنانگيز که بوي کفر و الحاد ميداد لگدهاي زيادي بر
پهلو و شکمش ميزد و شيخ که:
نيست بر لوح دلش جز الف قامت دوست چه کند حرف دگر ياد نداد استادش
مدام فرياد ميزد: يا امام زمان(عج) به فريادم برس، و چون رضاخان
از غيظ شيطاني خويش خالي شد امر داد وي را به تهران جلب نموده و در
زندان شهرباني محبوسش نمايند.(46) زعيم وقت شيعيان و مؤسس حوزه
علميه قم مرحوم آيتاللّه حاجشيخ عبدالکريم حائري که با هوشياري
شگرفي در آن عهد خفقان، اين توطئهها را زير نظر داشت با اقدامات
مستمري که انجام داد، مؤثر واقع شد و پس از حدود شش ماه آيتاللّه
بافقي از زندان آزاد شد. البته استقامت و استواري آن مرحوم و تأثير
اخلاق پيامبرگونهاش بر افسران جوان در محيط زندان نيز در تسريع
استخلاص وي نقش عمدهاي داشت ولي کينه رضاخان فزون از آن بود که
بگذارد حاجشيخ به قم مقدس مراجعت نمايد و لذا وي را به شهر ري
تبعيد نمود.(47) وي تا زمان سقوط رضاخان (سال 1320ه··· .ش) در جوار
حضرت عبدالعظيم حسني زندگي کرد و در سال بعد که مطابق 1361ه··· .ق
بود در شهر ري وفات يافت. پيکر مطهرش را با شکوه تمام به قم آورده
و پس از تشييع شکوهمندي در مسجد بالاسر حرم مطهر حضرت فاطمه
معصومه(س) به خاک سپردند.(48) موضعگيري تند و کفرستيزانه
آيتاللّه بافقي موجب گرديد تا طرح حجابزدايي از زنان جامعه
ايران به تعويق افتد اما طي هشت سال، يعني از سال 1305 تا 1314ه···
.ش روحانيت در معرض شديدترين حملات رواني و يورشهاي تبليغاتي قرار
گرفت.
* وقاحت و شرارت
در 26 شهريور سال 1312ه··· .ش که فروغي(49) مغز متفکر رضاخان، رئيس
دولت شد، برنامههاي ضد ديني ديگري توسط وي به اجرا در آمد. از
جمله اقدامات مترقيانه وي تغيير کلاه پهلوي به کلاه شاپو بود!
يادآور ميشود در جلسه چهاردهم مورخ چهارم ديماه 1307ه··· .ش
(مطابق 12 رجب 1347ه··· .ق) طرحي قانوني با قيد دو فوريت به مجلس
آمد که پس از دو جلسه مذاکره به تصويب رسيد. طبق آن کليه اتباع
ايران مکلفند با لباس متحدالشکل، کلاه پهلوي و نيمتنه بافته شده
در ايران ملبس شوند.(50) بنا به نوشته مخبرالسلطنه هدايت، دو سه
سال قبل از کشف حجاب در ايران و در زمان صدارت وي، دستور خريد
کلاههاي زنانه از خارج داده شد و نيز در سال 1311ه··· .ش «کنگره
زنان شرق» در ايران و با شرکت تعدادي از زنان تجددخواه کشورهاي
اسلامي در تهران برگزار شد.(51)
به دنبال دستور فروغي، مطبوعات که تا قبل از آن در خصوص فلسفه لباس
ملي و کلاه پهلوي جنجال فراواني به وجود آورده بودند، دعاوي گذشته
خويش را به بوته فراموشي سپرده و در ستايش اين برنامه مقالات و
گزارشهايي درج کردند.
در يکي از شبهاي جمعه سال 1353ه··· .ق در که به دستور وزير معارف
وقت، علياصغر حکمت(52)، در مدرسه شاهپور شيراز جشني بر پا گرديد
که طي آن ناگاه گروهي از دختران جوان به روي صحن آمدند و حجاب خود
را برداشته، گيسوان خويش را به عموم حاضران نمايانده و به رقص و
پايکوبي پرداختند! دلايل و اهداف اين عمل براي بسياري از مردم و
روحانيان شيراز و ديگر شهرها مشخص نبود. متعاقب اين حرکت وقيحانه
عدهاي جشن را ترک کردند و فرداي آن روز در مسجد وکيل شيراز
تظاهراتي بر پا شد. مردم ميخواستند بدانند که در مقابل اين توطئه
عظيم و بياحترامي به ارزشهاي معنوي چه بايد بکنند؟ در اين ميان
آيتاللّه سيدحسامالدين فال اسيري فرزند حجتالاسلام سيدمحمد فال
اسيري و نوه حاجسيدعلياکبر فال اسيري معروف که روحاني متعهد و
مبارزي بود بر فراز منبر قرارگرفت و در حاکميت جو اختناق و زور،
رفتار توهينآميز جشن هنر شيراز را محکوم نمود و مسؤولين حکومتي از
جمله علياصغر حکمت را به باد انتقاد گرفت و به مردم هشدار داد که
مواظب توطئهها باشند. زبان سرخ و سخنان افشاگرانه اين عالم فرزانه
موجب آن گرديد که وي را به مدت چهل روز در خانه خودش محبوس نمايند.
سپس نامبرده را به مشهد تبعيد نموده و قريب دو سال در آنجا اقامت
اجباري داشت.(53) چند روز بعد علياصغر حکمت که برگزارکننده اين
جشن ناميمون بود، طي يک سخنراني عنوان کرد: طبق امر همايوني بايد
کشف حجاب صورت گيرد و اعليحضرت ميل دارند که طبقه نسوان به آن
درجه از کمال و ترقي برسند که با نسوان کشورهاي راقيه برابر
باشند!(54)
چندي بعد شبيه اين شرارت در تهران روي داد و در ميدان جلاليه اين
ديار جشني در ادامه برنامه شيراز برگزار شد. حرکتي کاملاً
سازمانيافته و مشخص براي مقصد استعمارگرانه. در جشن مزبور اکثر
دختران شرکتکننده از طبقات مرفه و کارکنان دستگاه اداري به حالت
بيحجاب بودند. ذکاءالملک فروغي در مراسم مورد اشاره حضور داشت و
علياصغر حکمت طبق دستور استعمار نطق مفصلي ايراد نموده و طي آن
تأکيد نمود کشف حجاب بايد با شدت و حدّت صورت گيرد و ما با خشونت
عليه مخالفين رفتار ميکنيم.(55)
حوادث مزبور براي مردم و روحانيت اين انديشه را پديد آورد که چنين
حرکات توأم با هتک و اهانت به ارزشهاي مذهبي و سنتي، عادي و بدون
مقدمهچيني نبوده و قطعا زمينهساز وقاحت ديگري است که همان کشف
حجاب زنان خواهد بود، لذا علماي نواحي گوناگون کشور جلساتي تشکيل
دادند و به اقدامات جديد دولت معترض شدند. به اصرار امام
خميني(قدسسره) حاجشيخ عبدالکريم حائري تلگرافي براي رضاخان
مخابره نمود و طي آن او را از اين کار منکر برحذر داشت.(56) چون در
تهران پاسبانها در خيابان متعرض چادر زنها ميشوند و موجبات سلب
امنيت و آرامش زنان باحجاب را فراهم ميکردند، ميرزاعبداللّه
تهراني که از نوادگان مجتهد مشهور ميرزامسيح استرآبادي تهراني(57)
بود طي نامهاي از نخستوزير وقت خواست جلو اقدامات فوق گرفته
شود.(58)
زنان مسلمان تهران در برابر چنين باتلاقي که دستنشاندگان استعمار
پديد آورده بودند مقاومت کردند و عدهاي از آنان براي مدت پنج سال
از منزل بيرون نيامدند براي آنکه مجبور بودند بيحجاب بيرون آيند و
با وجود آنکه در خانه حمام نداشتند از رفتن به حمامهاي عمومي
اجتناب کرده و در زمستانهاي سرد و سخت به وسيله ديگ، آب گرم
مينمودند و استحمام ميکردند. در مقابل، زناني هم بودند که با
نهايت گستاخي در مجالس مردان با حالت بيحجابي به رقص و پايکوبي
ميپرداختند.(59)
در شهرستان خوي سرهنگ زالتاش از همسر رئيس فرهنگ خوي و خانم
افراسيابخان رئيس مدرسه نسوان تقاضا کرد در طرفين وي قرار گيرند
ولي آنها گوش نکردند و در آن مجلس که به عنوان جشن کشف حجاب برگزار
شده بود، سرهنگ زالتاش بناي داد و فرياد را گذاشت و هياهو به راه
انداخت و به فرمانده لشکر تلگراف زد که اين دو بانو عليه قشون
دولتي تبليغات منفي نمودهاند.(60)
در کرمان پس از انتصاب اردلان به عنوان حاکم اين خطه کويري، از
تهران دستور رسيد زنان بايد چادر را کنار بگذارند و با حالتي عاري
از حجاب در معابر رفت و آمد کنند، خانوادههاي متدين و متعصب از
اين برنامه عصباني شده و تا مدتها اجازه نميدادند زنان و
دخترانشان از خانه بيرون آيند و چنانچه براي استحمام و کار ضروري
مجبور به بيرون آمدن از منزل ميشدند کلاهگيس بر سر ميگذاشتند و
موهاي خود را در چاقچور مخفي ميکردند.(61) مردان کرماني حتي در
روستاها و آباديهاي کوچک نسبت به استعمال کلاه لبهدار و لباس
متحدالشکل مخالفت خود را بروز دادند. با وجود آنکه در قانون
مجازاتي براي تمرّد از اين برنامه در نظر گرفته شده بود، در سند
محرمانهاي که مربوط به 26 مرداد سال 1313ه··· .ش وزارت داخله
ايالت کرمان است ميخوانيم: چون شيخ فضلاللّه و شيخ مهدي ساکنين
انار نسبت به استعمال کلاه لبهدار مخالفت نموده و اهالي را در
مورد اجتناب از بر سر نهادن آن تحريک کردهاند، آنان را به حالت
تبعيد روانه کرمان نماييد.(62)
در شهر زواره ـ زادگاه نگارنده ـ ظاهرا در شب عاشوراي سال 1353ه···
.ق که مردمان مشتاق اهلبيت اين سامان در حسينيه بزرگ شهر جهت
سوگواري براي حماسهآفرينان کربلا اجتماع نموده بودند، حکام محلي و
عوامل دولتي با يکديگر تباني نموده و دربهاي حسينيه را بسته و در
بحبوحه مراسم عزاداري، ضمن سد نمودن راه بازگشت اهالي به آنان يورش
برده و به پاره کردن لباسهاي سنتي و چادر زنان پرداخته و در اين
ماجرا گروهي را که با زحمت اقدام به تهيه تنپوشي نموده بودند از
لباس محروم کردند. متولي حسينيه که از سادات طباطبايي اين شهر بود
وقتي ميبيند مأموران دولتي در خانه متعلق به امام حسين(ع) اين
چنين جسارتي کردهاند سيلي محکمي بر گونه يکي از مأموران ژاندارمري
مينوازد. بار ديگر در رمضان همين سال که مردم در شبستان مسجد جامع
شهر مشغول اجراي مراسم ليالي قدر بودهاند به محل اجتماعشان هجوم
برده و چادر زنان و لباس سنتي مردان را ميدرند. چون دو تن از
روحانيان محلي با حادثه مورد اشاره مخالفت ميکنند به وسيله
خبرچيني حکام محلي دستور جلب آنان ميآيد که با وساطت مرحوم
حاجسيدعليرضا نيري طباطبايي که از افراد خوشنام محل بوده از اين
مهلکه رهايي مييابند. در هر حال گروهي از بهائيان مقيم اين شهر و
نيز خوانين در خانه يکي از ملاّکين جشني به علامت تأييد کشف حجاب
بر پا ميکنند و عدهاي از زنان مسلمان را به جبر و عنف در آن مجلس
ميآورند که آنان در اين جشن جز اشک و ناله و زاري کاري نميکنند و
چون به خانههاي خود ميآيند، برنامه مذکور را به مجلس شام و اسارت
زنان اهلبيت عصمت و طهارت(ع) تشبيه ميکنند.(63)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ مشاهير سياسي قرن بيستم، احمد ساجدي، ص51.
2ـ تاريخ بيست ساله ايران، حسين مکي، ج5، ص120.
3ـ در باره وي بنگريد به کتاب نبرد ايدئولوژيک، سيدابوالحسن ندوي،
ترجمه و اقتباس سيدمحمد ثقفي و علياکبر مهديپور، ص70 ـ 84.
4ـ سرزمين اسلام، از نگارنده، ص165 و در باره افکار و رفتارش نگاه
کنيد به مأخذ قبل، ص90 ـ 96.
5ـ همان مأخذ، ص166.
6ـ آشنايي با کشورهاي مسلماننشين (ترکيه)، مجله رشد جوان، سال
ششم، آبانماه سال 1368، ص80.
7ـ خاورميانه و جنگ جهاني اول، شمسالدين رحماني، مجله رشد جوان،
سال ششم، اسفندماه 1368، ص63.
8ـ کتاب نخست در سال 1899 ميلادي و کتاب دوم به سال 1900 ميلادي در
مصر به طبع رسيده است.
9ـ نک: المرأة الجديدة، ص185 ـ 186.
10ـ سرزمين اسلام، ص357.
11ـ نبرد ايدئولوژيک، ص385.
12ـ تاريخ سياسي معاصر ايران، دکتر سيدجلالالدين مدني، ج1، ص120.
13ـ اروپاييها و لباس ايرانيان، سيدحسامالدين شريعتپناهي، ص292،
به نقل از تاريخ بيست ساله ايران، ج6، ص258 ـ 262.
14ـ خاطرات و خطرات، مهدي قليخان مخبرالسلطنه، ص405 و 407.
15ـ حيات يحيي، دولتآبادي، ج4، ص431.
16ـ خاطرات صدرالاشراف، محسن صدر، ص291.
17ـ نگاهي ديگر به نخستين دوره فيلمسازي در ايران، نام فيلم خانه
ملي ايران، سال دوم، شماره دوم، زمستان 1369، ص33.
18ـ مجله پانزدهم خرداد، ص46 و 47 به نقل از کتاب وقايع خاور
ايران، ج2، ص112 و نيز روزنامه آزادي 26/7/1313؛ 18/7/1312 و
5/8/1313.
19ـ صحيفه نور، ج اول، ص269.
20ـ در باره اين عالم شهيد نک: شهيد مدرس ماه مجلس، از نگارنده.
21ـ مدرس ديانت در عرصه سياست، از نگارنده، مجله پاسدار اسلام، سال
سيزدهم، شماره 156، ص35.
22ـ اسرار سقوط احمدشاه، رحيمزاده صفوي، ص85 ـ 86.
23ـ زن ايراني از انقلاب مشروطيت تا انقلاب سفيد، بدرالملوک
بامداد، ص36.
45ـ ظهور و سقوط پهلوي (خاطرات حسين فردوست)، ج اول، ص68.
46ـ مجاهد شهيد آيتاللّه حاجشيخ محمدتقي بافقي، ص93 ـ 94.
47ـ شرح زندگاني حاجشيخ محمدتقي بافقي، علي موسوي گرمارودي، ص32 ـ
33.
48ـ در مورد قيام بافقي و فرجام وي بنگريد به فصلنامه ياد سال
چهارم، شماره 14، بهار 1368، ص108، روزنامه شرق در سال 1325ه··· .ق
در اين مورد مقاله مفصلي نوشته که خلاصه آن در تاريخ بيست ساله
ايران، ج4، ص265 ـ 267 درج گرديده است.
49ـ در باره وي نگاه کنيد به تاريخ بيست ساله ايران، ج4، ص23 ـ 27
و نيز جلد دوم ظهور و سقوط پهلوي.
50ـ تاريخ بيست ساله ايران، ج5، ص162 ـ 163.
51ـ زندگينامه سياسي امام خميني(قدسسره)، ج اول، ص56.
52ـ در باره وي بنگريد به کتاب وزراي معارف ايران، احمد
عبداللّهپور، ص118 ـ 120.
53ـ دورنمايي از سيماي يک مجاهد، سيدفخرالدين فال اسيري، ص113 ـ
114.
54ـ اروپاييها و لباس ايرانيان، ص296 ـ 297.
55ـ تاريخ بيست ساله ايران، ج6، ص262، قيام گوهرشاد، ص38 و ص123.
56ـ مجله ياد سال اول، شماره چهارم، ص47 و نيز سال چهارم، شماره
چهاردهم، ص105 و 106.
57ـ در باره اين فقيه فرزانه بنگريد به کتاب ميرزامسيح مجتهد و
فتواي شرف از نگارنده.
58ـ خشونت و فرهنگ (اسناد محرمانه کشف حجاب)، مديريت پژوهش و آموزش
اسناد ملي ايران، ص81.
59ـ خاطرات سياسي بهلول، ص13.
60ـ اروپاييها و لباس ايرانيان، ص297.
61ـ کرمانشهر، شش دروازه تهران، ص133.
62ـ نک: سيماي کرمان، قلمرو مقاومت، از نگارنده، بخش پنجم
شکوفههاي شرافت.
63ـ زواره آرميده بر کرانه کوير، يادداشتهاي دستنويس نگارنده، ج
اول، ص88 ـ 89.