تحقیق و پژوهشی در باب حجاب اسلامی و بررسی فواید آن و نقد بد حجابی و آفت
های آن در اجتماع
عنوان مقاله : بررسى رابطه حجاب با سلامت روانى زنان
عباس رجبى (كارشناس ارشد روانشناسى)،
شكى نيست كه حجاب و پوشش تأثير زيادى بر روح و روان زن دارد. عفاف
و پوشيدگى براى زن همچون سد و حفاظى است كه در سايه آن از هر ذلّت
و تحقيرى در امان مىماند. دين اسلام با واجب كردن حجاب، مىخواهد
زن بازيچه دست شهوت پرستان نباشد و ارزش او به ميزانى تنزّل نكند
كه تنها وسيلهاى شود براى اطفاء شهوتها.
اهميت حجاب زن از آن جهت است كه نه تنها حافظ اخلاق و تجسم تقوى و
عفت در سطح جامعه است، بلكه وجود چنين حكمى در اسلام نوعى احترام
گذاردن به زن مسلمان و محفوظ نگهداشتن وى از نگاههاى گناهآلود
مردان است. چنانكه در روايتى از رسول خدا (صلى الله عليه و آله)
نقل شده كه فرمودند: «لا حُرْمَهِ لِنِساءِ اَهْلِ الذِّمَّه اَنْ
يُنْظَرَ اِلى شُعُورِهِنَّ وَ اَيْديِهِنَّ» (تفسير نور الثقلين،
ج 3، ص 591) يعنى زنان غير مسلمان چون در حريم ديندارى و ايمان
نيستند، نگاه كردن به آنها [تا وقتى به قصد لذت بردن نباشد] اشكال
ندارد.
شهيد مطهرى مىگويد: حقيقت اين است كه بدبختىها و سيهروزىهاى
قديم زن غالبا معلول اين جهت بود كه انسان بودن او به فراموشى
سپرده شده بود و بدبختىهاى جديد او از آن جهت است كه عمدا يا سهوا
زن بودن او و موقعيت طبيعى و فطرىاش، رسالتش، تقاضاى غريزىاش و
استعدادهاى ويژهاش به فراموشى سپرده شده است (مجموعه آثار، ج 19،
ص 30).
زن به دليل اينكه عواطف و احساسات قوىترى نسبت به مرد دارد، از
نظر روانى نفوذ پذيرتر از مرد است و در بين عوامل بيرونى، بيشتر از
مرد متأثّر مىشود. اين تأثّر و نفوذپذيرى وقتى از سوى شوهر باشد،
باعث مىشود وحدت و يگانگى روانى زن حفظ شود، اما وقتى از چند منبع
باشد و آن زمانى است كه زن بدون حجاب در اجتماع مردان نامحرم حاضر
مىشود، به آسانى تحت تأثير روانى و عاطفى آنان قرار مىگيرد و
وحدت روانى او از بين مىرود و با از بين رفتن وحدت روانى، دچار
اضطراب و آشفتگى مىشود (حجاب از ديدگاه روانشناسى).
در منابع اسلامى درباره آثار روانى حجاب و بىحجابى مطالب زيادى
وجود دارد. مثلاً در آيه 60 سوره نور درباره فلسفه حجاب مىفرمايد:
«وَ اَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرُ لَهُنَّ»؛ و اگر «زنان» خود را
بپوشانند براى آنها (خير) بهتر است. كلمه «خير» كه به معناى سود و
نفع است، مطلق است و به دليل اطلاقش، هم شامل نفع مادى مىشود و هم
نفع معنوى. در آيه 53 سوره احزاب، سود و نفع حجاب مشخصتر بيان شده
است، در آنجا كه مىفرمايد: «ذلِكُم اَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ
قُلُوبِهِنَّ»؛ اين كار (حفظ حريم بين زن و مرد) براى پاكى دلهاى
شما و آنها بهتر است. بنابراين طبق اين دو آيه مىتوان گفت، اثر
مهم حجاب براى زن، طهارت و پاكى قلبى است كه مقدمهاى براى رسيدن
به سلامت قلبى (قلب سليم) است و از آن در روانشناسى به «سلامت
روانى» تعبير مىشود.
در روايات نيز به تأثير روانى حجاب بر زن اشاره شده است. امام على
(عليه السلام) در وصيّت خود به امام حسن (عليه السلام) مىفرمايد:
«وَاكْفُفْ عَلَيْهِنَّ مِنْ اَبْصارِهِنَّ بِحِجابِكَ اِيّاهُنَّ،
فَاِنَّ شِدَّهَ الْحِجابِ اَبْقى عَلَيْهِنَّ.»؛ (زنان را) در
پرده حجاب نگاه دار تا نامحرمان را ننگرند، زيرا كه سختگيرى در
پوشش، عامل سلامت و استوارى آنان است. (نهج البلاغه نامه 31)
همچنين آن حضرت در حديث ديگرى مىفرمايد: «صِيانَهُ الْمَرْاَهِ
اَنْعَمُ لِحالِها وَ (اَدْوَمُ) لِجَمالِها»؛ پوشش و حجاب براى
حال زن بهتر است و سبب دوام زيبايى او مىشود. (مستدرك الوسائل، ج
14، ص 255)؛ منظور از حال زن در اين حديث، وضعيت روانى اوست كه
رعايت حجاب سبب تعادل آن مىشود. و نيز پيامبر خدا (صلى الله عليه
و آله) مىفرمايد: «خَيْرُ نِسائِكُم اَلْعَفيفَهُ»؛ بهترين زنان
شما زنان پاكدامن و عفيفاند. (الكافى 1367، ج 5، ص 324)؛ اين
روايت نيز همان چيزى را مىگويد كه در آيه 60 سوره نور گذشت.
نقش حجاب در سلامت روانى زن
در يك بررسى ساده مىتوان به طور جزئىتر به آثار حجاب در سلامت
روانى زن پى برد. در اينجا به بعضى از آثارى كه حجاب در سلامتى و
آرامش روانى زنان دارد، اشاره مىكنيم.
1- امنيت
اگر انسانها در زندگى روزمرّه خود و در كوچه و خيابان، محل كار،
تحصيل و حتى داخل منزل احساس امنيت نكنند و دائما در ترس و دلهره
باشند، به تدريج دچار اضطراب مىشوند. در اين ميان زنان به دليل
ويژگىهاى شخصيتى و موقعيت اجتماعىشان، آسيبپذيرى بيشترى دارند و
طبعا نياز بيشترى به امنيت دارند. زيرا در بين جوامع بشرى هميشه
مردانى وجود دارند كه به جهت نداشتن تربيت صحيح انسانى، به دنبال
فرصتى هستند تا زنان را مورد سوء استفادههاى جنسى قرار دهند و يا
حداقل مردانى كه زمينههاى انحرافى در آنها وجود دارد، و به تعبير
قرآن «فِى قَلْبِهِ مَرَض» (احزاب، 32) يعنى بيمار دل هستند، با
ديدن كوچكترين محرّك جنسى، عنان اختيار را از كف داده و نسبت به
زنان بىحرمتى روا مىدارند.
در تفسير على بن ابراهيم قمى ج 2، ص 196، آمده است: زنان مسلمان به
مسجد مىرفتند و نماز جماعت را با پيامبر مىخواندند. هنگامى كه
ايشان براى خواندن نماز صبح و يا مغرب و عشا از خانه بيرون مىرفتند،
جوانها بر سر راهشان مىنشستند و به تعرّض و آزار آنان مىپرداختند.
در اين زمان آيه 59 سوره احزاب نازل گرديد و بر پوشش زنان به عنوان
حفاظ در مقابل آزار و اذيت ديگران تأكيد كرد.
2- ارزشمند شدن زن
يكى ديگر از ثمرات حجاب براى زن، گرانبهاتر شدن او براى مرد و در
نتيجه، به وجود آمدن عشق است كه لذّتبخشترين عواطف انسانى است.
نياز به دوست داشن و محبوب ديگران واقع شدن، همچنان كه «مزلو»
روانشناس غربى در سلسله مراتب خود به آن اشاره كرده، يكى از
نيازهاى مهم هر انسان است. ميزان اين نياز در زنان بيش از مردان
است؛ زيرا موجوديت روانى و شخصيتى زن به اين است كه مورد توجّه و
محبت ديگران، به ويژه نزديكانش مثل پدر، مادر، شوهر و فرزندان واقع
شود، به طورى كه اگر اين جايگاه را نداشته باشد اميد خود را در
زندگى از دست مىدهد؛ به عبارت ديگر، شكست در عشق، شكست در همه چيز
اوست.
«ويل دورانت» نياز اصلى زن در زندگى زناشويى را، مورد محبت و توجه
مرد واقع شدن مىداند و در اين باره مىنويسد: «زن وقتى زنده است
كه معشوق باشد و توجه به او مايه حيات اوست» و در جاى ديگر مىنويسد:
«مىگويند زنان بيشتر به دنبال ستايشها و تحسينهاى مطلق و مبهم
مردانند و بيشتر مىخواهند كه مردان به خواست آنها توجّه كنند و
اين امر از ميل آنها به لذّت جنسى بيشتر است؛ در خيلى از موارد
لذّت محبوب بودن آنان را بيشتر خرسند مىسازد.» (لذات فلسفه، ص 135
و ص 34).
در مقابل، اگر زنان مورد بىمهرى و بىتوجهى قرار گيرند و يا تحقير
شوند، بيش از ديگران در معرض ناراحتىها و مشكلات روانى قرار مىگيرند
و سلامت روانى خود را از دست مىدهند. آنان زمانى مىتوانند اين
نياز را در خود تأمين كنند كه ارزش واقعى خود را به عنوان يك انسان
از دست ندهند. مسئله مهم اين است كه زن از چه راهى مىتواند ارزش
واقعى خود را حفظ كند؟ اسلام و ساير اديان الهى بهترين عامل حفظ
ارزش زن را «حجاب» مىدانند. بىترديد حجاب و خوددارىهاى ظريفانه
زن، او را در نظر مرد محبوب مىكند و مرد را آماده فداكارى و جانفشانى
براى او مىكند. در واقع نقش مهم حجاب براى زن حفظ جايگاه معشوقيت
اوست.
اما اگر زن زيبايىهاى خود را در معرض نمايش قرار دهد، كمكم براى
مردان عادى مىشود و به تدريج از ارزش او كاسته مىشود؛ ولى وقتى
زن خود را مىپوشاند، نه تنها ارزش او كم نمىشود، بلكه براى مرد
جذابتر و رؤيايىتر جلوه مىكند. زيرا «حجب براى دختر همچون وسيله
دفاعى است كه به او اجازه مىدهد تا از ميان خواستگاران خود شايستهترين
آنان را برگزيند، يا خواستگار خود را ناچار سازد كه پيش از دست
يافتن بر وى به تهذيب خود بپردازد. موانعى كه حجب و عفّت زنان در
برابر شهوت مردان ايجاد كرده، خود عاملى است كه عاطفه و عشق
شاعرانه را پديد آورده و ارزش زن را در چشم مرد بالا برده است.» (تاريخ
تمدن، ج 1، ص 60).
«سيمون دوبووار» دانشمند و حقوقدان معروف فرانسوى مىگويد:
«دختران جوان دوست دارند، مردانْ خودِ آنها را بخواهند، نه برقرارى
رابطه جنسى با آنان را؛ فلذا نگاههاى مردان در عين اينكه آنها را
مىستايد، آزار هم مىدهد. هوس مذكّر به همان اندازه كه تحسين است،
توهين است. دختران طبيعتا اگر احساس كنند مردان به بدن آنها نظر
جنسى دارند، سعى مىكنند خود را بپوشانند. شرم و حيا از همين جا
معلوم مىشود.» (جنس دوم، ص 56).
3- تعديل غريزه خودنمايى و تبرّج
پوشش و حجاب به دليل اينكه نقش اساسى در متعادل كردن غريزه
خودنمايى و تبرج زن دارد، عامل مهمى براى جلوگيرى از بخش بزرگى از
اضطرابها و دغدغههاى فكرى زن محسوب مىشود، زيرا آزادى زن در
خودآرايى و به نمايش گذاردن جلوههاى زنانه در جامعه، باعث افراط
در تجمّل و توجّه به زيبايىهاى ظاهرى مىشود، كه اين توجه افراطى
مىتواند سبب بروز اختلالهاى روانى در زن شود.
توضيح اينكه وقتى زن مكشوف و آرايش كرده در بين مردان ظاهر
مىشود، طبعا عدهاى خوششان مىآيد و او را مورد تحسين و تكريم
(ظاهرى) قرار مىدهند. به همين جهت دائما سعى مىكند وضع ظاهرى خود
را طورى قرار دهد كه بيشتر مورد پسند آنها واقع شود. معمولاً
اينگونه زنان و دختران براى اينكه زيباتر شوند، هر روز وقت زيادى
را صرف آرايش و تقليد از مدهاى جديد مىنمايند. اين روند مىتواند
ناراحتىهاى روانى زيادى را براى آنان ايجاد كند و به دليل اينكه
هميشه كارها به دلخواه پيش نمىرود، باعث بروز نگرانىهايى براى
آنها مىشود. بطور مثال اين تصوّر، كه آيا با صرف اين همه وقت و
هزينه مالى توانستهاند جلب نظر ديگران بكنند و مورد پسند آنان
شوند يا برعكس، مورد تمسخر و تحقير آنانند، مىتواند دائما ذهن
آنها را به خود مشغول كند و آنها را به موجوداتى نگران تبديل
نمايد.
دليل ديگرى كه مىتواند بر نگرانى آنها بيفزايد اين تصور است كه هر
لحظه ممكن است رقيبى زيباتر از راه برسد و شكار آنها را بربايد؛ و
بالاخره دليل سومى كه باعث ناراحتى و استرس براى آنها مىشود اين
است كه مىبينند به مرور زمان از زيبايىهايشان كاسته مىشود و
زنان جوانتر و زيباتر جاى آنها را مىگيرند و نقش آنها را در
ربودن دلها كمتر مىكنند. خصوصا وقتى مشاهده مىكنند همان مردانى
كه چندى پيش خريدار كرشمههايشان بودند، ديگر حاضر نيستند با آنها
مراوده داشته باشند و بهاى چندانى به آنها نمىدهند، اينجاست كه
دچار افسردگى و اضطراب مىشوند و حتى گاه ديده شده كه دست به
انتحار مىزنند.
اين در حالى است كه رعايت حجاب سبب افزايش جذابيت و زيبايى زن
مىشود. در روايتى از امام على (عليه السلام) رسيده كه فرمودند:
«زَكاةُ الْجَمالِ اَلْعِفافُ» (مستدرك الوسائل، ج 7، ص 46).
عفت و حجاب سبب افزايش و رشد زيبايى مىشود. و نيز در روايت ديگر
مىفرمايد: «صِيانَهُ الْمَرْأةِ اَنْعَمُ لِحالِها (اَدْوَمُ)
لِجَمالِها»؛ پوشش و حجاب به روح و روان زن بيش از هر چيز ديگر
سلامتى مىبخشد و سبب دوام زيبايى او مىشود (همان، ج 14، ص 255).
4- محافظت از عواطف انسانى زن
يكى از تفاوتهاى آشكار بين زن و مرد تفاوت در ميزان عواطف و
احساسات است. خداوند متعال احساسات و عواطف زن را قوىتر و
متنوعتر از مرد قرار داده است. نقش اين عواطف در زندگى انسان
بسيار مهمّ و حياتى است به طورى كه بدون وجود آن، ادامه زندگى
ناممكن مىشود. اين نقش مىتواند به دو جهت باشد: اول منبعى مهم و
عاملى اصلى براى آرامش و سكون در زندگى زناشويى است، (ر.ك: روم
/21). و دوم مسئوليت مادرى است كه آفرينش بر عهده زن قرار داده
است. اين مسئوليت استعداد مادرى زمانى مىتواند فعليّت پيدا كند كه
روح و روان زن سرشار از عاطفه باشد، تا با تربيت فرزندان، عواطف
انسانى را به آنها منتقل كند؛ عواطفى كه جامعه انسانى شديدا به آن
نيازمند است و تمام مصائب و مشكلات دنياى كنونى بشريت از كمبود آن
نشأت مىگيرد.
آنچه در اينجا توجّه به آن بسيار حائز هميّت است، اين است كه چگونه
بايد از اين منبع بسيار با ارزش حفاظت كرد و در رشد و گسترش آن
كوشيد تا خرابى و فساد در آن راه نيابد و نسل بشرى متضرّر نگردد؟
اسلام با واجب كردن حجاب، بهترين راه را براى حفظ و بقاء عواطف و
احساسات با ارزش و انسانى زن تعيين كرده است. عواطفى كه اگر در زن
نابود شود نه تنها هسته روانى زن را تهديد مىكند و او را دچار
مشكلات روانى حادّ مىكند، بلكه جامعه انسانى را نيز به نابودى
مىكشاند.
5- پايبندى به اصول اخلاق انسانى
يكى از ضرورىترين نيازهاى بشريت در رسيدن به سلامت روانى، اخلاق و
پايبندى به اصول آن است. انسان زمانى مىتواند به سلامت و آرامش
روانى برسد كه در سايه ايمان و اخلاق زندگى كند. شرط اصلى پايبندى
به اخلاق، پرهيز از سقوط در پرتگاه شهوات حيوانى است. پيامبر اسلام
(صلى الله عليه و آله)، در حديثى بزرگترين زمينه سقوط اخلاق را
افتادن مردان و زنان در دام شهوات جنسى مىداند.
همچنين امام رضا (عليه السلام) وجود روابط آزاد بين زن و مرد را
علت بسيارى از جنايات و مفاسد اخلاقى معرفى مىكند.
بنابراين مىتوان نتيجه گرفت، حفظ اخلاق و ايمان جوامع و برقرارى
صلح و صفا بستگى زيادى به حفظ حجاب و حريم زن و مرد دارد. اينجاست
كه ما مىتوانيم به ارزش حجاب و پوشش زن پى ببريم و آن را به عنوان
عاملى مهم در حفظ اخلاق و راهى براى رسيدن به سلامت روانى زنان و
بالتبع ساير افراد محسوب كنيم. ولتر (به نقل از افكار جاويدان)
درباره نقش زن در حفظ اخلاق مىگويد: وظيفه زنان تهذيب اخلاق مردان
است. و نيز مىگويد: زن آفريده شد تا شيرازه سعادت و ارتقاء
موجودات پيوسته بماند.
6- حفظ استوارى خانواده
يكى ديگر از آثار و فوايد حجاب كه در سلامت روانى زنان تأثير دارد،
نقشى است كه در پايبندى همسران به پيمان مقدّس ازدواج دارد. زيرا
حجاب و پوشش باعث مىشود زن از نگاههاى آلوده مردان هوسباز و
گرفتار شدن به دام عشقهاى آزاد محفوظ بماند و به زندگى و خانواده
خود وفادار باشد. از طرف ديگر شيوع بىحجابى و بىبندوبارى، باعث
مىشود شوهران به جاى توجّه و محبت به همسرانشان، به دنبال
لذّتجويى از زنان آرايش كرده كوچه و بازار باشند و زنان نيز از
جلوهگرى و طنّازى براى به دام انداختن مردان بيگانه، ابايى نداشته
باشند و در نتيجه عشق و علاقه بين همسران از بين رفته و باعث
فروپاشى خانواده شود.
آزاد شدن از قيد خانه و خانواده، به معناى از دست دادن آرامش و
امنيت روانى است. خانه را مسكن گويند، زيرا محل سكونت و آرامش روحى
براى انسان است. اگر زن اين جاى امن و سكون و محل شكوفايى
استعدادها و نيروهاى درونىاش را از دست بدهد، آرامش و سلامت روانى
خود را نيز از دست مىدهد. استرسها و فشارهاى روانى كه امروز
دامنگير زنان غربى شده، به اين جهت است كه بىبندوبارى و داشتن
روابط جنسى، سبب شده از زندگى در خانه بيزار شوند، وظيفه مادرى خود
را فراموش كنند و به جاى آن در قيد و بند رقابتهاى زندگى مدرن
امروزى بيفتند و تمام ارزشهاى معنوى خود را فدا كنند.
شهيد مطهرى نيز در اين باره مىگويد: «فلسفه پوشش و منع كاميابى
جنسى از غير همسر مشروع، از نظر اجتماع خانوادگى اين است كه همسر
قانونى شخص، از لحاظ روانى، عامل خوشبخت كردن او به شمار مىرود؛
در حالى كه در سيستم آزادى كاميابى، همسر قانونى از لحاظ روانى يك
نفر رقيب و مزاحم و زندانبان به شمار مىرود و در نتيجه كانون
خانوادگى بر اساس دشمنى و نفرت پايهگذارى مىشود.»
لمبروزو، نيز مىگويد: «بارها ديده شده است در ممالكى كه (زنها)
بيشتر طنّازى و دلبرى مىنمايند، مردها نسبت به آنها بدبين بوده و
از قبول زناشويى سرپيچى مىكنند و بارها مشاهده شده است كه حتى بعد
از تشكيل خانواده در اثر آشنايى مردان با اينگونه زنان، نفاق و
جدايى ميان همسرها توليد گشته است»
پى نوشتها:
1. طبق نظريه مزلو، هر فردى داراى تعدادى نيازهاى ذاتى است كه فعال
كننده و هدايت كننده رفتارهاى اوست. اين نيازها غريزى هستند اما
رفتارهاى انسان كه براى ارضاى اين نيازهاست، آموختنى است. نيازهاى
ذكر شده توسط مزلو داراى سلسله مراتب هستند كه از لحاظ اهميت از كم
به زياد به اين ترتيب قرار مىگيرند: نيازهاى فيزيولوژيكى، نيازهاى
ايمنى، نيازهاى عشق و تعلق، نيازهاى حرمت، نياز به خود شكوفايى
(مزلو، 1970، ترجمه رضوانى، 1372).
2. قال رسول اللّه (صلى الله عليه و آله): النساء حبائل الشيطان،
(مستدرك الوسايل، ج 14، ص 159).
3. عن الرضا (عليه السلام) فيما كتب اليه من جواب مسائل: و حرم
اللّه الزنا لما فيه من المفاسد من قتل النفس و ذهاب الانساب و ترك
التربيه للاطفال و فساد المواريث و ما اشبه ذلك من وجوه الفساد.