تحقیق و پژوهشی در باب حجاب اسلامی و بررسی فواید آن و نقد بد حجابی و آفت های آن در اجتماع

  

          عنوان مقاله : 
راي حفظ حجاب اسلامي بايد بسيار قوي و شجاع بود(مصاحبه با خانم قادا-راماحي محقق آمريکايي)  
 

 

اشاره: خانم قادا – راماحي نويسنده و محقق آمريکايي که اصليت فلسطين دارد، همسر آقاي دکتر يوسف پروگلر انديشمند مسلمان آمريکايي است (در شماره 31 مجله حضور مصاحبه آقاي پروگلر به نظر خوانندگان گرامي رسيد). همزمان مصاحبه‌اي کوتاه با خانم قادا – راماحي که مدرس دانشگاه هستند انجام داده بوديم و ايشان بخصوص درباره دشواريهاي حفظ حجاب اسلامي در غرب توضيحاتي دادند که عين متن مصاحبه در پي به نظر علاقه مندان مي‌رسد.

حضور: شنيده‌ام که شما تحقيق مفصلي درباره علم و تکنولوژي انجام داده ايد. بفرمائيد محور اصلي اين تحقيق چيست و چه نسبتي با اسلام دارد؟
خانم قادا – راماحي: عنوان تحقيق من «انقلاب اسلامي و ظهور گرايشهاي تکنو کراتيک» است. محور اصلي اين تحقيق توطئه استفاده از علم به منظور ايجاد فاصله ميان علما و مسلمين است. من در تحقيق خود به اهميت درک فلسفه غرب توسط مسلمين مي‌پردازم. به نظر من اين مبحث حائز اهميت فراواني است و بايد مورد تأمل قرار گيرد. زيرا امروزه همه تمايل به فراگيري علم و تکنولژي دارند تا آنها را موفق کند که مثل غرب پيشرفت داشته باشند. امّا فراگيري فن آوري نوين تبعاتي به همراه دارد که همه بخصوص مسلمانان بايد نسبت به آن آگاه و هوشيار باشند.

حضور: شما از ديدگاه امام خميني درباره زنان- که در واقع ديدگاه اسلام درباره زنان است- لااقل تا حدودي اطلاع داريد. به نظر شما اين ديدگاهچه مشابهت‌ها و چه تفاوتهايي با انديشه و شعار آزادي زنان در غرب دارد؟

قادا – راماحي: پاسخ شما را اين طور آغاز مي‌کنم: امام خميني رحمة‌الله عليه از خاستگاه فرهنگي کاملاً متفاوت با فرهنگ غرب ظهور کرده است. اصول و مباني فکري او در مقايسه با انديشمندان غربي چيز ديگري است. انديشه امام خميني زاييده تفکر اسلامي و شرقي است. در حالي که تفکر غربي از پايگاه يوناني – رومي و مسيحي – يهودي نشأت گرفته است. پيشينه زنان غرب مربوط به کليساست. جنبشهاي اصلاحي زنان در دوره‌هاي مختلف در غرب کاملاً با تاريخچه و پيشينه زنان مسلمان فرق دارد.

امّا امام خميني در هر حال خواهان رفع ظلم از تمامي زنان و احقاق حقوق حقه و خدادادي آنها بود. در غرب فهم و درک متفاوتي درباره خداوند دارند که با درک و فهم ما تطبيق ندارد. درک آنها از خداوند نادرست است آنها فکر مي‌کنند خداوند از طريق کليسا تفهيم مي‌شود، کليسايي که سابقه طولاني در تبعيض عليه زنان دارد. انقلاب اسلامي خواهان استقرار حقوق الهي زنان است، در حالي که در غرب جنبش زنان، خيزشي منفعلانه در برابر ساختار نظام يافته حاکم بوده است. به همين دليل شما



نمي‌توانيد بگوييد يک مسلمان فمينيست است، زيرا فمينيست کسي است که تجارب و پيشينه فمينيستي زنان غرب را گذرانده باشد. زنان مسلمان نمي‌توانند فمينيست باشند زيرا آنان حقوق انساني خويش را طلب مي‌کنند، حقوقي که خداوند براي ايشان قايل شده، تفاوت عمده و اساسي در اين نکته است.

حضور: اجازه بدهيد بحث را قدري روشن‌تر کنيم و به اين صورت آن را ادامه دهيم که اساساً مشکلات زنان در جوامع اسلامي و در جوامع غربي چيست و چه تفاوتي با هم دارد؟
قادا – راماحي: در جوامع مسلمان، مصائب و مشکلات زنان مربوط به اسلام نيست و ريشه آن در جاي ديگر است. ريشه مشکلات آنها به نظر من فرهنگ و سنتي است که مربوط به دوره‌هايي است که مسلمانان بر اثر استعمار تضعيف شده بودند. اين وضعيت سبب بروز مشکلاتي هم براي زنان و هم براي مردان شده است. در جوامع اسلامي نمي‌توان مسايل و مشکلات زنان را از مردان متمايز ساخت. البته زنان مسلمان بايد فعاليت بيشتري در زمينه تفسير و بيان حقوق الهي خويش داشته باشند. امروزه که وضعيت تغيير کرده و زنان مي‌توانند در علوم مختلف تحصيل کنند، طبعاً مي‌توانند در علوم اسلامي نيز که مربوط به جامعه است وارد شوند.

امّا مسئله وضعيت زنان مسلمان در کشورهاي اسلامي – به غير از ايران- و مسايلي که در آنجا با آن درگير هستند قابل توجه



است. مثلاً در کشورهاي عرب فشار زيادي بر آنان هست تا دين خود را رها کنند! اين فشار از طريق رسانه‌هاي عمومي بخصوص تلويزيون و جريان مدهاي جديد اعمال مي‌شود که موافق با پوشش اسلامي و فرهنگ ديني نيستند. تازه اينها زنان جوامع اسلامي – غير از ايران – است. امّا در غرب وضعيت کاملاً دشوار مي‌باشد. در آنجا مسلمانان را دشمن غرب محسوب مي‌کنند. اگر زن مسلمان به مباني ديني پايبند و متعهد باشد و حجاب داشته باشد به صورت خود به خود به ايشان به عنوان يک موجود استثمار شده مي‌نگرند. در آنجا هيچ همراهي و کمکي به زن مسلمان نمي‌شود، بلکه او با موانع و مشکلات مضاعف روبروست. زنان مسلمان در غرب، گاه از ناحيه مردان خويش نيز دچار مشکل هستند. بعضاً مردان وابسته به اين زنان به آنها کمک نمي‌کنند و از ايشان حمايت بعمل نمي‌آورند تا آنها بتوانند اعتماد به نفس پيدا کنند.

امّا زنان غرب خود کاملاً از دست رفته و گمراه شده‌اند. آنها راه صواب را نمي‌دانند و نمي‌توانند راه حلي براي مشکلات متعدد خود – از قبيل حقوق و فرصت‌هاي برابر با مردان – پيدا کنند. ريشه مشکلات آنها در نظام و تمدن غرب نهفته است. تمدني که صرفاً بر مبناي نيمي از وجود آدمي – نيمه مادي و فيزيکي او – تحول يافته و در واقع محصول فکر مسئولين کليسا بوده است. زنان در غرب هيچ اميدي ندارند مگر اينکه از فرهنگ غربي دست بردارند.

حضور: ظاهراً حفظ حجاب اسلامي در کشورهاي غربي – هر چند که ادعاي آزادي و دموکراسي آنان گوش جهان را کر کرده است – نياز به مجاهده و تحمل دشواريهاي زيادي دارد. در اين زمينه بيشتر توضيح فرماييد.
قادا – راماحي: غربيها حجاب را عامل محافظت و امنيت زن نمي‌دانند. چهارچوب ذهن آنها قدرت فهم چنين مطلبي را ندارد. زيرا اکنون در غرب تنها آزاديهاي که براي زنان متصور است برهنه شدن و روابط نامشروع جنسي است. آنها با ديدن زن مسلمان محجبه او را استثمار شده و سرکوب شده مي‌انگارند. وقتي با آنها صحبت مي‌کنم، مي‌گويند ما سالهاي درازي براي



آزاد کردن خودمان از قيد حجاب مبارزه کرده ايم. آنها واقعاً نمي‌فهمند و واقعاً نمي‌خواهند بفهمند.

من علوم تدريس مي‌کنم و از بسياري از شاگردانم مي‌پرسم چرا شما فکر مي‌کنيد زنان مسلمان سرکوب شده‌اند و شما صرفاً با ديدن حجاب آنها پيش خودتان مي‌پنداريد که آنها سرکوب و استثمار شده‌اند. با اين پرسش آنها متوجه مي‌شوند که هرگز به کنه مطلب فکر نکرده‌اند و مي‌گويند نمي‌دانيم. آنها تحت بمباران مستمر رسانه‌ها هستند و اين رسانه‌ها القا مي‌کنند که زنان مسلمان استثمار و سرکوب شده‌اند. اگر رنگ پوشش شما مشکي باشد آن وقت شما دو برابر سرکوب شده محسوب مي‌شويد، زيرا اهل ايران هستيد. اين افکار و مفاهيم دائماً از بالا القا مي‌شود.

حجاب نماد اسلام است و آنها با زن مسلمان محجبه در ستيزند. زن مسلمان بي‌حجاب از ديد آنها خوب است، در حال بهبودي است، آزادي پيدا کرده و از يوغ استثمار رها شده است! من خودم موقعي که براي ادامه تحصيل به آمريکا رفتم حجاب کامل اسلامي نداشتم. البته لباس موقر پوشيده بر تن مي‌کردم و به حجاب نيز اعتقاد داشتم امّا براي اينکه مطرود نباشم سعي مي‌کردم جلب توجه نکنم. لباس محلي مي‌پوشيدم که آنها کاري به آن نداشتند، امّا نسبت به حجاب اسلامي حساس بودند. امّا



بعد از اينکه متأهل شدم فکر کردم که حالا حامي دارم و همان کاري را مي‌کنم که خواهان انجام آن هستم، چه آنها خوششان بيايد چه نيايد. به محض اينکه حجاب اسلامي بر تن کردم همه از پيشم گريختند؛ همان افراد، همان اساتيد، همان گروه، ديگر مرا نمي‌ديدند. انگار ناپديد شده بودم! مثل اين بود که حضور و وجود خارجي نداشتم.

کلاً آمريکايي‌هاي نسبت به ايراني‌ها نظر مثبت دارند ولي با حجاب بشدت ضديت مي‌کنند. حجاب از نظر آنها مساوي است با عناد با غرب و دشمني با اسرائيل. من به خاطر حجابم مورد اذيت و تبعيض قرار مي‌گرفتم و مي‌گيرم. وقتي وارد يک مغازه مي‌شوم طوري به من نگاه مي‌کنند که بعضي وقتها از فروشنده مي‌پرسم ايا اجازه خريد از آن فروشگاه را دارم يا خير. از اينکه به من آن طور نگاه کنند يا با لحن خشن با من صحبت کنند رنج مي‌برم. من 20 سال است که در آمريکا هستم، امّا وقتي توي مغازه با فروشنده‌اي صحبت مي‌کنم، آنها مي‌گويند «ببخشيد» و وانمود مي‌کنند که حرفهاي مرا نفهميده‌اند. بعد با صداي بلند با من حرف مي‌زنند انگار من کر هستم. حتي وقتي همراه شوهرم هستم – اگر چه ايشان يک آمريکايي اصيل است – رفتاري که با او مي‌کنند نسبت به زماني که او تنها بيرون مي‌رود فرق مي‌کند. در واقع او را هم مثل من شناسايي مي‌کنند، با نماد حجاب و مسلماني.

البته خوشبختانه هم‌اکنون در آمريکا خواهران و برادران مسلمان مي‌توانند از طريق حجاب يکديگر را بشناسند و هنگام عبور از کنار يکديگر به هم سلام مي‌کنند و اين موضوع احساس بسيار خوبي براي انسان بوجود مي‌آورد و قلب آدم را شاد مي‌سازد، زيرا فرد مي‌فهمد که تنها نيست. امروزه در کوي دانشگاهي که من تدريس مي‌ کنم دختراني را مي‌بينم که حجاب اسلامي دارند. اين امر باعث افتخار و سربلندي است ولي از طرف ديگر بايد براي حفظ حجاب بسيار قوي و شجاع بود. زيرا هرچند تو را با دين و مذهب خودت مي‌شناسند، در عين حال ممکن است تو را بکلي از صحنه حذف کنند و ناديده بگيرند.



 مجله حضور