تحقیق و پژوهشی در باب حجاب اسلامی و بررسی فواید آن و نقد بد حجابی و آفت
های آن در اجتماع
عنوان مقاله : گل عفاف
جواد محدثي ،
هيچ باغباني را سرزنش نميکنند که چرا دور باغ خود حصار و پرچين
کشيده است، چون باغ بيديوار، از آسيب مصون نيست و ميوه و محصولي
براي باغبان نميماند .
هيچ کس هم با نام «آزادي» ديوار خانه خود را برنميدارد و شبها
در حياطش را باز نميگذارد، چون خطر رخنهي دزد، جدي است .
هيچ صاحب گنج و گوهري هم جواهرات خود را بدون حفاظ، در معرض ديد
رهگذران نميگذارد تا بدرخشد، جلوه کند و چشم و دل بربايد، چون خود
جواهر ربوده ميشود .
هر چيز که قيمتيتر باشد، درصد مراقبت از آن بالاتر ميرود .
هر چه که نفيستر باشد، بيم ربودن و غارت بيشتر است و مواظبت،
لازمتر .
اگر در شيشهي عطر را باز بگذاريد، عطرش ميپرد .
اگر رشتهي مرواريدت را در کمد و صندوق نگذاري و در آن را نبندي،
گم ميشود .
اگر در مقابل پنجرهي خانهات، توري نزني، از نيش پشهها و مزاحمت
مگسها در امان نخواهي بود .
وقتي راه ورود پشهها را ميبندي، خود را «مصون» ساختهاي، نه «محدود»
و زنداني .
وقتي در خانه را ميبندي، يا پشت پنجرهي اتاقت پرده ميآويزي،
خانه خود را از ورود بيگانه و نگاههاي مزاحم در پناه قرار دادهاي،
نه که خود را در قيد و بند و حصار افکنده باشي .
اگر براي ايمني از خطرها و آسودگي از مزاحمان، خود را بپوشاني، نه
کسي ايراد ميگيرد و نه اگر هم ايراد بگيرد، اعتنا ميکني، چرا که
سخنش را بيمنطق و ناآگاهانه ميداني و ميبيني .
اينکه «دل بايد پاک باشد»، بهانهاي براي گريز جاهلانه از همين
مصونيت است و آويختن به شاخهي «لاقيدي» وگرنه از دل پاک هم نبايد
جز نگاه و رفتار پاک برخيزد .
ظاهر، آينهي باطن است و . . . «از کوزه همان برون تراود که در
اوست» .
زن، به خاطر ارزش و کرامتي که دارد، بايد محفوظ بماند و خود را
حراج نکند و در بازار سوداگران شهوت، خود را به بهاي چند نامه و
نگاه و لبخند نفروشد .
زن به خاطر لطافتي که دارد، نبايد در دستهاي خشن کامجويان ديو
سيرت، که نقاب مهرباني و عشق به چهره دارند، پژمرده شود و پس از آن
که گل عصمتش را چيدند، او را دور اندازند، يا زير پاشان له کنند .
زن به خاطر عصمتي که دارد و ميراثدار پاکي مريم است، نبايد بازيچهي
هوس و آلودهي به ويروس گناه گردد .
گوهر عفاف و پاکي، کمارزشتر از طلا و پول و محصول باغ و وسايل
خانه نيست .
دزدان ايمان و غارتگران شرف نيز فراوانند .
سادگي و خامي است که کسي خود را در معرض ديد و تماشاي نگاههاي
مسموم و چشمهاي ناپاک قرار دهد و به دلبري و جلوهگري بپردازد و
خيال کند بيماردلان و رهزنان عفاف را به وسوسه نمياندازد و از زهر
نگاهها و نيش پشههاي شهوت در امان ميماند!
خراب کردن همهي ديوارها و برداشتن همهي پردهها و باز گذاشتن همهي
پنجرهها، نشانهي تيره انديشي است، نه روشنفکري! علامت جاهليت است
نه تمدن !
ميگويي نه؟ به طومار کساني نگاه کن که پس از رسوايي و بيآبرويي،
با دو دست پشيماني بر سر غفلتخويش ميزنند و بر جهالتخود لعنت ميفرستند
.
کسي که از «جماعت رسوا» نگريزد «رسواي جماعت» ميشود!
آنکه ايمان را به لقمهاي نان ميفروشد،
آنکه يوسف زيبايي را با چند سکهي قلب عوض ميکند، آنکه «کودک عفاف»
را جلوي صدها گرگ گرسنه ميبرد و به تماشا ميگذارد، روزي هم «پشت
ديوار ندامت» اشک حسرت بر دامن پشيماني خواهد ريخت، در آخرت هم به
آتش بيپروايي خود خواهد سوخت .
از اول که جامهي عفاف سفيد و شفاف است، نبايد گذاشت چرکابهي گناه
بر آن بپاشد .
از اول بايد مواظب بود اين کاسهي چيني نشکند و اين جام بلورين ترک
بر ندارد .
از اول نبايد به پاي بيگانه، اجازهي ورود به مزرعه نجابت داد، که
بوتههاي نورس عصمت را لگدمال کند .
ولي . . . گريه بيحاصل است و بيثمر، وقتي که شاخته شکست و گل
چيده شد!!