چكيده:
يكي
از رويكردهاي مطرح در زمينه تبيين انحرافات اجتماعي، رويكرد گزينش
عاقلانه است. طبق يكي از نگاههاي جديد در اين رويكرد، رابطه
منحرفانه و كجروانه به منزله بازار انحراف و جرم است كه مشتمل بر
تقاضا و عرضه ميباشد. بر طبق برداشتهاي جديد، فرد منحرف در بخش
تقاضا قرار دارد و فرد بزهديده به هيچ وجه در اين جريان، منفعل و
بيتأثير نيست بلكه با قرار گرفتن در بخش عرضه، فعالانه در
شكلگيري عمل منحرفانه شركت ميكند. اين مدل تحليل، در مورد
انحرافات اجتماعي و اخلاقي ناشي از عدم رعايت حجاب صحيح كاربرد
دارد و مستلزم سياستهاي كنترلي متناسب با خود است. اگر با اين
رويكرد به تحليل برخي متون ديني (آيات مربوط به حجاب) بپردازيم،
شاهد تأييد اين مدل در اين آيات خواهيم بود و تشريع حجاب به منزله
يك سياست كنترلي، به خوبي در اين مدل معنا مييابد.
واژگان
كليدي:
حجاب، بدحجابي، انحراف اجتماعي، عرضه، تقاضا، زن.
موضوع
بدحجابي در جامعه ما از اموري است كه ذهن بسياري از دينداران جامعه
را به خود مشغول داشته است. تلقي بدحجابي به عنوان امري نابهنجار و
نامطلوب نشانگر اين است كه ذهنيت فرهنگي و ديني ما براي بدحجابي
آثار و تبعات نامطلوبي قائل است و به تعبير ديگر، آن را علت برخي
پديدههاي نامطلوب ديگر در جامعه ميانگارد. در اين نوشتار سعي
شده، با مروري كوتاه بر نظريههاي علمي ارائه شده در زمينه تبيين[1]
(علت يابي) انحرافات و ناهنجاريهاي اجتماعي و سير تحول آن
نظريهها، موضع جديدترين نظريهها، نسبت به اين تلقي رايج در ميان
دينداران جويا شود و سرانجام با استمداد از بيانات عالمان ديني، از
چشمانداز ديني به اين موضوع پرداخته شود. اما پيش از بيان
نظريههاي مطرح در اين زمينه، در ابتدا لازم است، مفاهيم اصلي به
كار رفته در اين مقاله تعريف گردد.
معني شناسي
بدحجابي
همانگونه كه از تـركيب لفظي ايـن مفهوم برميآيـد، بـراي تعريف
بـدحجابي بهتر است، در ابتدا حجاب و حدود آن مشخص گردد و از آنجا
كه هدف دستيابي به اصطلاح شرعي اين مفهوم است، بايد ديد كه حجاب
علاوه بر معناي لغوي، در شرع اسلام چه معنايي دارد. از نظر لغوي
لغت حجاب به معناي پوشيدن، پرده و حاجب به كار رفته و در هيچ موردي
اصالتاً به معناي نوع، سبك پوشيدن و نوع سبك لباسي كه پوشيده
ميشود، اطلاق نشده است.[2]
در
اصطلاح فقهي نيز براي رساندن معناي پوشش زنان، از لغت حجاب استفاده
نشده و نميشود، بلكه از لغت «سَتر» كه به طور دقيق، در معناي پوشش
و پوشاندن است، استفاده ميشود.[3]
در
مورد ميزان و مقدار پوشش بدن كه در شرع اسلام براي زنان واجب شمرده
شده است، با نگاهي به رسالههاي عمليه مراجع تقليد ميتوان دريافت
كه حجاب صحيح و واجب عبارت است از، پوشانيدن تمام بدن به جز قرص
صورت و دو دست (از مچ دست به پايين). اما اين تعريف فقهي تعريف
حداقلي است و با نگرشي وسيعتر و ديدي اجتماعي به احكام اسلام شايد
بتوان گفت تعريفي ناقص است. به سخن ديگر، برطبق رويكرد عالمان
ژرفانديش ديني، با تأمل دقيق در منابع آموزههاي ديني، ميتوان از
جنبههاي فردي اين حكم فراتر رفت و به ابعاد اجتماعي اين رفتار
متوجه گرديد. همانگونه كه استاد شهيد مرتضي مطهري خاطرنشان ساخته
است: «پوشش ]وحجاب زن[ در اسلام اين است كه زن در معاشرت خود با
مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوهگري وخودنمايي نپردازد.»[4]
بنابراين، مقصود از حجاب اسلامي، آن نوع پوششي است كه داراي اين دو
ويژگي باشد: 1)ـ حدود شرعي پوشش در آن رعايت شده باشد. 2)ـ با
خودنمايي وجلب نظر نامحرمان همراه نباشد. طبق اين تعريف، حجاب امري
نيست كه صرفاً به موضوع پوشش مرتبط باشد، بلكه امري رفتاري نيز
هست.
با
روشن شدن مفهوم حجاب، تصور جامعتري از بدحجابي در ذهنمان شكل
ميگيرد. بدحجاب فقط كسي نيست كه حد واجب حجاب شرعي را رعايت
نميكند؛ ممكن است كسي اين حدود را كاملاً رعايت كند ولي در عين
حال وضع ظاهرش، نوع رفتارش با مردان، نوع سخن گفتنش، نوع راه
رفتنش، حتي نوع نگاهش به افراد و اطرافش و در يك كلام، نوع رفتار
ارتباطي او در اجتماع به گونهاي باشد كه «زباندار»[5]
باشد، يعني با زبان بيزباني توجه نامحرمان را به خود جلب نمايد.
تذكر اين نكته لازم است كه ويژگي خودنمايي و به تعبيري، زباندار
بودن رفتار و پوشش، ربطي به آگاهي و قصد فاعل رفتار يا پوشش ندارد
و ممكن است اين جلب نظر غيرآگاهانه و غيرعمدي باشد.
انحراف اجتماعي
انحراف
يا كجروي[6]
به رفتار يا كنشي[7]
اطلاق ميشود كه هنجارهاي مقبول جامعه را زيرپا ميگذارد.[8]
در هر جامعهاي برحسب موقعيتهاي گوناگون، انتظارات خاصي از اعضاي
جامعه وجود دارد. بيتوجهي به اين انتظارات به معناي انحراف از
آنها محسوب ميشود. اين انتظارات و هنجارها بسته به اهميتي كه
جامعه براي آنها قائل است، ميتواند واكنشهاي متفاوت اجتماعي را
در قبال نقض آنها برانگيزد؛ بر اين اساس، هنجارهاي اجتماعي را به
دو دسته كلي ميتوان تقسيمبندي نمود:
1)ـ
شيوههاي قومي[9]؛
شيوههاي قومي به آن دسته از هنجارهاي اجتماعي اطلاق ميشود كه نقض
آنها هرچند نامطلوب و نابهنجار تلقي ميشود، ولي واكنش شديد مردم
را در پي ندارد و واكنش در حد عدم تأييد آنان محدود ميماند.[10]
مانند كسي كه چشمچراني كند، اين رفتار گرچه امري نامطلوب تلقي
ميشود ولي معمولاً مردم با مشاهده آن چندان واكنشي نسبت به فرد
مزبور نشان نميدهند.
2)ـ
رسوم اخلاقي[11]؛
يعني هنجارهاي نيرومندي كه از نظر اخلاقي مهم محسوب ميشود و
مجازات متخلفان از آنها، شديدتر وشامل جريمههاي مالي و فيزيكي
ميشود.[12]براي
مثال در جامعه ما حفظ حريم و احترام بانوان از هنجارهاي مهم به
شمار ميرود و اگر كسي با گفتن متلك و ساير اذيتهاي كلامي اين
هنجار را نقض كند، ساير افراد شاهد قضيه به شدت با وي برخورد
خواهند كرد.
3)ـ
قانون[13]؛
قانون آن دسته از هنجارهاي اجتماعي است كه جامعه، آنها را چنان
براي بقاي خود حياتي ميداند كه هنگامي تخلفي در مورد آن صورت
بگيرد، دولت و ابزارهاي حكومتي را به مقابله با آنها واميدارد و
متخلف از آنها ممكن است به زندان، محروميت از حقوق اجتماعي يا
اعدام محكوم شود؛ مانند ارتكاب زناي به عنف.[14]
در اين
نوشتار مقصود از انحرافات اجتماعي، انحراف از هنجارهاي اجتماعي نوع
دوم و سوم است، يعني انحرافهايي كه واكنشهاي نسبتاً شديد اجتماعي
را ايجاد مينمايد.
تبيينهاي مختلف از انحراف اجتماعي
انحراف
اجتماعي مورد تبيينهاي مختلفي قرار گرفته است، از قبيل: تبيينهاي
زيستشناختي، روانشناختي و اجتماعي. در تبيين زيستشناختي، محور
اصليموضوع، ويژگيهاي بيولوژي و زيستشناسي فرد منحرف است كه در
آن ساختمان بدن تا عوامل ژنتيك شخص كجرو، مورد توجه و بررسي قرار
ميگيرد.[15]در
تبيين روانشناختي بر تفاوتهاي فردي اشخاص در شيوه تفكر و احساس
درباره رفتار خويش تأكيد ميشود.[16]
در تبيين اجتماعي كه اينجا صرفاً اين موضوع مورد بحث قرار ميگيرد،
انحراف اجتماعي نوعي كنش اجتماعي محسوب ميشود؛ بنابراين براي
شناخت آن لازم است، مروري كوتاه به رويكردهاي كلي و مهم در تبيين
كنش اجتماعي شود تا در پرتو آن، پديده انحراف اجتماعي مورد توجه
قرار گيرد.
با
مروري بر نظريههاي گوناگون در اين حوزه، رويكردهاي عمده و مهم در
اين زمينه به قرار ذيل ميباشد:
1)-
رويكرد كاركردگرا
بر طبق
رويكرد كاركردگرا[17]
«شئون مختلف جامعه را بر حسب پيامدهاي سودمندي كه براي نظام
بزرگتر اجتماعي دارند، تبيين ميكنند.»[18]
براي مثال اگر سؤال شود كه چرا در هر جامعهاي با وجود سياستهاي
كنترلي، ميزاني از انحراف از هنجارهاي اجتماعي به چشم ميخورد،
گفته ميشود كه به طور اساسي وجود ميزاني از انحراف و هنجارشكني در
جامعه، براي حيات و بقاي آن مطلوب و حتي ضروري است؛ چرا كه انحراف
و هنجارشكني موجب ميشود كه هنجارهاي اجتماعي از حالت اجمال و
ابهام به درآيند و وضوح و روشني بيشتري براي آحاد جامعه پيدا
نمايند و اين امر، وفاق بر سر هنجارها را كه اساس انسجام اجتماعي
را تشكيل ميدهد، سهلتر ميسازد.
2)-
رويكرد ساختارگرا
بـرحسـب رويـكرد سـاختارگرا[19]
«شئون مختـلف جـامعه را بـرحسـب پيامدهاي پيشبينيپذير اوصاف
ساختاري جامعه تبيين ميكنند.»[20]به
عنوان نمونه در مقام پاسخ به اين سؤال كه چرا در جامعه ما با وجود
مقبوليت عام يك سري ارزشهاي اخلاقي در باب روابط مرد و زن، انحراف
اجتماعي در اين زمينه با درجات مختلف به چشم ميخورد، اگر پاسخ
داده شود كه چون ساختار اقتصادي كشور موجب شده كه افراد توانايي
لازم براي تأمين حداقل امكانات براي تشكيل خانواده را نداشته باشند
و به همين جهت از راههاي خلاف هنجارهاي اجتماعي به تأمين نيازهاي
غريزي خود روي ميآورند، در واقع تبييني ساختاري از اين پديده به
دست آمده است.
3)ـ
رويكرد ماترياليستي
در
رويكرد ماترياليستي، با تحليل صورتهاي مختلف تكنولوژي و آرايشهاي
اجتماعي حاكم بر توليد (پايه اقتصادي[21])
ميتوان ويژگيهاي مهم حيات جمعي را تبيين نمود.[22]
مطابق اين رويكرد، وجود انحراف اجتماعي و هنجارشكني در جوامع
امروزي ناشي از اين امر است كه در اين جوامع اقتصاد سرمايهداري
حاكم است. تأكيد بر فردگرايي يكي از نيازهاي حياتي چنين نظام
اقتصادي است و رواج فردگرايي به معناي سست شدن پايبندي افراد جامعه
به هر چيزي است كه لازمهاش كنار گذاشتن خواستههاي فردي و توجه به
اقتضائات زندگي جمعي است.
چنان
كه مشاهده ميگردد، اين سه رويكرد در تبيين كنشهاي اجتماعي از
جمله انحرافات اجتماعي، بر عوامل كلان اجتماعي (كه در خارج از ذهن
كنشگر قرار دارند) تأكيد دارند و به متغير فرد كنشگر، ذهنيت و فعل
و انفعالهايي كه در ذهن او صورت ميگيرد تا به ارتكاب عملي منتهي
ميشود، توجهي ندارند. هرچند توجه به عوامل كلان به هيچ وجه قابل
اغماض نيست و در جاي خود ضروري است، ولي از آنجا كه كنش، از يك
عامل انساني داراي آگاهي و اراده سرميزند، نقش فرد كنشگر را نبايد
از نظر دور داشت. در اينجا ضمن اذعان به سودمندي تبيينهاي سطح
كلان، براي تبيين در سطح خرد، بر توضيح رويكرد ذيل متمركز ميگردد.
4)ـ
رويكرد گزينش عاقلانه
رويكرد
گزينش عاقلانه[23]،
يك اصل محوري دارد و آن «اين است كه رفتار آدميان، هدفدار و سنجيده
(سنجشگرانه) است...آدميان در چند راهيها راهي را كه با اغراضشان
موافق است اختيار ميكنند، براي رفتن به هر راهي محاسبه سود و زيان
ميكنند... عملي عاقلانه و سنجيده است كه در چارچوب اطلاعات مشخص
از شقوق مختلف، وسيله مناسبي براي رسيدن به هدفي باشد.»[24]
بنابراين، رفتار منحرفانه نيز نوعي تصميمگيري فردي و گزينش عقلاني
فايدهگرايانه است كه پس از سنجش پيامدهاي مثبت و منفي رفتار
منحرفانه صورت ميگيرد؛ به علاوه، در اين رويكرد اصل بر اين است كه
امكان گزينش و تصميمگيري براي همه افراد به يكسان وجود دارد.[25]
در
قلمرو جرمشناسي، نقطه اوج اين نوع تبيين را در آغاز ميتوان در
قرن هفدهم ميلادي در ايدههاي مكتب كلاسيك در حوزه جرمشناسي
مشاهده نمود.[26]
اصول اين تفكر با پيدايش تفكر پوزيتيويستي در حوزه علوم طبيعي و
انساني به دست فراموشي سپرده شد. از اواسط دهه 1970 به بعد نيز
ميتوان شاهد طرح تدريجي اين دست تبيينها بود؛ در اين تبيينها از
نو، بزهكاران كنشگراني انديشهورز تلقي ميشوند كه براي ارتكاب
رفتارهاي انحرافي خود برنامهريزيهاي خاص دارند، از جمله آنكه
قبل از هرچيز، آماجهاي رفتار خويش را مورد توجه قرار ميدهند و
اگر ضررها و خطرهاي عمل مورد نظر را بيش از منافع حاصل از آن
ببينند، از ارتكاب آن چشم ميپوشند.[27]
ـ
رويكرد عرضه و تقاضا
اهميت
رويكرد گزينش عاقلانه در حوزه تبيينهاي خرد از رفتار منحرفانه در
اين است كه اساس و مبناي نظريهها و رويكردهاي متفاوتي در اين
زمينه شده است. يكي از اساسيترين و قديميترين اينها، رويكردي
است كه رابطه منحرفانه و كجروانه را به صورت بازار عرضه و تقاضا
تصوير ميكند و فرد كجرو را در جايگاه «عرضهكننده» مينشاند.[28]
«ارليش»[29]
با چنين ديدگاهي نقش عوامل بازدارنده (مانند مجازاتهاي قانوني و
اجتماعي در نظر گرفته شده) را داراي اهميتي قاطع در تعيين فراواني
انحراف و كجروي در هر جامعهاي ميداند.[30]
بنابراين براي كنترل روند انحرافات، بايد بالا بردن هزينه جرم از
طريق تقويت بازدارندهها، مثل مجازات بزهكار، پليس و نظام جزايي را
در دستوركار قرار داد.[31]
اشكالي كه در اين رويكرد هست، اين است كه به طور مشخص بيان نميشود
كه در اين بازار انحراف و جرم، نقش تقاضا را چه كسي ايفا مينمايد.
اما
روايت جديدتر تقرير «ون ديك»[32]
از اين رويكرد است. وي فرد منحرف و آسيبساز را شاخص بخش «تقاضا» و
بزهديده (كسي كه از رفتار انحرافي آسيب ميبيند) را شاخص بخش
«عرضه» قلمداد ميكند؛ بدين معنا كه آنچه فاعل حقيقي كجروي در
بازار جرم و كجروي دارد، صرفاً آمادگي و انگيزه و گاه ابزار لازم
براي اين كار است؛ در مقابل، آنچه فرد بزهديده عرضه ميدارد،
آسيبپذير نماياندن خود و ايجاد اين باور در فرد منحرف است كه
ميتواند انگيزه و توانمنديش براي هنجارشكني را به فعليت برساند.
بدينسان روشن ميشود كه اين روايت از رويكرد گزينش عاقلانه، يك
گام از روايت قبل جلوتر است؛ چرا كه تحليل خود را صرفاً بر شخص
خاطي متمركز نميسـازد بلكه به نقشآفرين بزهديده در جريـان
انحراف و كجروي صحه و تأكيـد ميگذارد. به تصريح برخي محققان[33]
در خلال دهه 1990، «در ميان جديدترين معارف جرم شناختي، ديگر مسأله
عمده، مجرم نيست بلكه بزهديده است، يعني كسي كه شيوه زندگي و
فعاليتهاي روزمره وي ممكن است او را در برابر جرم آسيبپذير كند.»[34]
اين بيان گرچه به طور مشخص در مورد شكستن هنجارها از نوع قانون
(نوع سوم از تقسيمبندي هنجارهاي اجتماعي) ابراز شده ولي به راحتي
ميتوان آن را به ساير هنجارهاي اجتماعي نيز تعميم داد.
بدحجابي در رويكرد عرضه و تقاضا
تبيينهاي مختلف از انحراف اجتماعي، به طور عام و نظريه مبتني بر
ايده بازار عرصه و تقاضا به طور خاص، جنبه تبييني دارند؛ بدين معنا
كه به دنبال تعيين مقصر اصلي در كنش منحرفانه و هنجارشكنانه
نيستند. از اينرو، برحسب اين نظريه، كسي كه عامل انحراف تلقي
ميشود (در صورتي كه انحراف در حد نقض قانون باشد)، از نظر حقوقي
مسئول شناخته نميشود و لازم نيست بار مجازات را تحمل كند. زيرا
همانطور كه گفته شد، مقصود اصلي اين است كه در عين اذعان به
مسئوليت فرد منحرف و متخلف نسبت به عمل خود، شناسايي زمينه و عوامل
كوچك و بزرگي كه موجب پديدآمدن و تحقق كنشي كجروانه شدهاند، فراهم
گردد تا بدين ترتيب، سياستهايي كه در جهت كاهش انحراف پيشنهاد و
اجرا ميشود، نسبت به برخي عوامل بروز انحراف دچار بزرگبيني بيش
از حد و نسبت به برخي ديگر دچار غفلت و جهل نگردد.
براي
مثال در مورد مبحث اصلي اين نوشتار كه در حوزه روابط بين مرد و زن
ميباشد، به طور قطع هيچ جامعهاي را نميتوان يافت كه در اين مورد
كاملاً فاقد هنجار و قواعد رفتاري باشد. نقض اين هنجارها نيز بسته
به اهميت هنجار نقض شده، واكنش متناسب با خود را در پي خواهد داشت.
برطبق نظريهعرضه و تقاضا، در راستاي حفظ هنجارها، حريمها و
ارزشهاي حاكم بر جامعه و نيز به دنبال راهكارهايي براي كاهش يا
حذف انحرافات علاوه بر اينكه مجازات متوجه فرد منحرف ميشود، شخص
بزهديده هم (كه در اين موارد معمولاً جنس زن است)، از اين سرزنش و
سياست در امان نميباشد، چرا كه او هم صرفاً منفعل نبوده است. چون
زنان به علت مطلوبيتهاي طبيعي كه خواهناخواه در ظاهر و جسم خود،
در نظر مردان دارند و نيز به علت مطلوبيتها و جذابيتهايي كه
ميتوانند آگاهانه يا ناآگاهانه (براساس تربيت نادرست) به رفتار
خود در منظر مردان ببخشند، در بخش عرضه قرار ميگيرند. اين در حالي
است كه در وضع عادي، جذابيتها و مطلوبيتهاي مردان براي زنان از
سنخ امور ظاهري و جنسي نيست و از اين لحاظ آنان عرضه كننده نيستند
بلكه متقاضي هستند.
بنابراين، هرقدر اين اقسام زيباييها از جانب زنان، بيشتر در دسترس
مردان باشد، به معناي عرضه بيشتر آنها در برابر انظار متقاضيان
است. اقتضاي چنين وضعي، بيانگر اين پيام (هرچند معمولاً ناخواسته)
از جانب زنان بالقوه بزهديده به مردان بالقوه كجرو است كه آنها
به راحتي به اين نوع زنان دسترسي پيدا كنند. در اين صورت امكان نقض
هنجار سهلتر و كمهزينهتر ميگردد. آنچه در اين ميان مانع بروز
كنش كجروانه ميشود، يكي هزينه بالاي كجروي به علت مجازات سنگين
قانوني يا اجتماعي و ديگري، كاهش آگاهانه يا ناآگاهانه عرضه از
طريق وجود الگوهاي رفتاري صحيح در ميان زنان است.
با
چنين مقدمهاي روشن ميشود كه بيحجابي يا بدحجابي به معناي عام،
عرضه هرچه بيشتر است. يكي از راههاي كاهش عرضه، رعايت حجاب به
معناي عام آن (پوشش اندام و زباندار نبودن رفتار) است، چرا كه
فرصتهاي هنجارشكني را از دست كجروان ميگيرد. البته اين نكته نيز
شايان ذكر است كه اين پوشش و محافظت نبايد چنان افراطآميز باشد كه
خود از سويي ديگر به جلب توجه و در نتيجه، به نوع ديگري از عرضه
منجر شود. به طور كلّي اساس حد و مرز افراط و تفريط در اين باب
بيشتر به عادات فرهنگي هر جامعه يا اجتماعات كوچكتر برميگردد.
براي مثال در اجتماعات روستايي، بيرون ماندن مقداري از موي سر زنان
در برابر مردان نامحرم شايد عرضه و مايه جلب توجه نباشد (به همين
دليل برخي مراجع از جمله حضرت امام (ره) در رسالههاي علميه خود
هرچند با احتياط بسيار، اين مقدار را از شمول وجوب ستر استثنا
كردهاند)، ولي معلوم نيست، همين امر در غير روستا چنين وضعي داشته
باشد.
پس از
آشنايي با اين نظريات، نظرگاه متون ديني در تأييد يا نفي اين
رويكرد مورد بررسي قرار ميگيرد. اما قبل از ورود به اين بحث لازم
است، نكتهاي در باب رابطه بين گزارههاي ديني و نظريات علمي روشن
شود. پرواضح است كه اعتبار گزارههاي ديني اسلام، از اعتقاد به
مبدأ وحي نشأت ميگيرد و تأييد يا عدم تأييد علوم تجربي نميتواند
و نبايد در پايبندي به گزارههاي ديني دستكم در خصوص ضروريات دين
خدشه وارد سازد. اما اين نكته را نميتوان انكار كرد كه اطلاع از
اين نظريات كه حاصل تلاش و كنكاش عقل بشري براي حل مشكلات زندگي و
اصلاح راههاي رفته است، ميتواند به فهم بهتر و روشنتر گوهرهاي
گرانبهايي كه منبع وحي در اختيار دينداران قرار داده، كمك شايان
نمايد. به علاوه، اين نظريه و نظريههاي مشابه آن تراوش ذهني كساني
است كه در يك بستر فرهنگي خاص با سابقه تاريخي بياعتنايي به
گزارههاي ديني پرورش يافتهاند و كشانده شدن آنان به اتخاذ چنين
مواضع علمياي، به معناي يك عقبنشيني از مواضع علمي گذشتگان خود و
به يك معنا دلالتگر بر آزمون تجربي گزارههاي ديني اسلام است،
امري كه امكان آن براي مسلمانان به لحاظ ويژگيهاي فرهنگي فراهم
نيست.
حجاب در قرآن
عمده متون ديني كه در اين بخش مطرح ميگردد، آيات مربوط به حجاب
است كه دو سوره قرآن، نور و احزاب آمده است. در اين نوشتار، به
آنچه در اين آيات در مورد تعيين حد واجب آمده پرداخته نميشود،
بلكه مقصود اصلي بهره بردن از آنها در راستاي موضوع بحث است.[35]
محدود شدن تقاضا
- «قل للمؤمنين يغضّوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم ذلك ازكي لهم
اِنّ الله خبير بما يصنعون.»[36]
خداوند
متعال در اين آيه تكليف مرد نامحرم را در عرصه اجتماع و به هنگام
برقرار كردن ارتباط با زن نامحرم مشخص ساخته است. خداوند متعال به
پيامبر اكرم (ص) دستور ميدهد كه به مردان مؤمن ابلاغ كند كه از
خيره شدن به زنان بپرهيزند و دامان خود را از گنـاه حفظ كننـد.
(يـا بر طبق تفسير ديگري، فرج خـود را از ديـدگان ديگران
بپوشانند.)
محدود
شدن عرضه
زنان
مؤمن همچون مردان بايد نگاه خويش را كنترل نمايند. اما آنها علاوه
بر اين تكليف مشترك، موظف به انجام تكاليف ديگري نيز هستند. اين
تفاوت و تكليف اضافي، نه از روي تبعيض ناروا بين زن و مرد است بلكه
متناسب با تفاوت ذاتي اين دو جنس است. مرد متقاضي است و همواره از
طريق ديدن به دامن خطا ميافتد، بر خلاف زن كه چنين نيست. خطاي زن
در نحوه عرضه زيباييهاي خويش است كه همان خودنمايي و جلب نظر است؛
از اين رو، شارع مقدس با تشريع حجاب در نظر داشته كه عرضه، به حيطه
خاصي (محيط امن خانواده) محدود شود. محدوديت عرضه، در اصل موجب
محدود گشتن تقاضا ميگردد. زيرا زنان با رعايت و حفظ حجاب، خود را
از هوسبازيهاي مردان در امان نگه ميدارند و ميتوانند آزادانه
در جامعه حضور پيدا كنند، بدون اينكه مورد اذيت و آزار قرار بگيرند
و خود را به راحتي و ارزان در عرضه تماشاي مردان قرار دهند.
همانطور كه در مفهومشناسي حجاب ذكر گرديد، عرصه حجاب محدود به يك
زمينه نيست، بلكه دامنة آن فراتر از حفظ پوشش ظاهري است كه به اين
موارد اشاره ميگردد:
1)-
پوشش
ـ
«يحفظن فروجهن و لايبدين زينتهن الا ما ظهر منها و ليضربن بخمرهن
علي جيوبهن»[37]،
«و زيور خويش آشكار نكنند، مگر آنچه پيداست و سرپوشهاي خويش بر
گريبانها بزنند.» در فراز انتهايي اين آيه، دستور ديگري به عنوان
مكمل حجاب شرعي ذكر شده كه مؤيد نگرش مذكور است: «و پاي به زمين
نكوبند كه زيورهاي مخفيشان دانسته شود.» زنان عرب معمولاً خلخال به
پا ميكردند و گاه براي آنكه بفهمانند كه زينتي قيمتي به پا
دارند، پاي خود را محكم به زمين ميكوبيدند. مضمون اين نهي را
ميتوان توسعه داد وهر آنچه عرضه و خودنمايي زن تلقي ميشود، مانند
استعمال عطرهاي تند و آرايش در چهره را ميتوان ممنوع دانست.
موارد
استثنائي
البته
در جايي كه تقاضايي نباشد، منطق حكم ميكند كه اين حكم لغو شود،
چنانچه در ادامه فرازي از اين آيه ذكر گرديده است. اين موارد
استثنائي، گاهي در جانب تقاضا يعني مرد و گاهي در جنبة عرضه، يعني
زن قرار دارد كه به اجمال شامل موارد ذيل ميگردد:
ـ
مرداني كه احتياج به زن نـدارند؛ «و زيور خـويش آشكار نكنند مگر
... مردان طفيلي كه حاجت به زن ندارند.»[38]
مقصود از مردان طفيلي، قدر مسلم ديوانگان و افراد ابله است كه به
علت عدم درك زيباييهاي زنان در زمينه امور جنسي اساساً در خارج از
دايره تقاضا قرار دارند.
ـ كودك
نابالغ؛ «كودكاني كه از راز زنان آگاه نيستند (يا بر كامجويي از
زنان توانا نيستند).»[39]
ـ زنان
پير؛ «و زنان قاعده و بازنشسته كه اميد ازدواج ندارند، باكي نيست
كه جامه خويش ]يعني روسري و چهارقد[ را بر زمين نهند ]البته[ در
صورتي كه خود را به زيوري نياراسته باشد و قصد خودنمايي نداشته
باشند؛ و اگر از اين نيز خودداري كنند برايشان بهتر است.»[40]
اين آيه را ميتوان به عنوان استثنايي ديگر بر حكم حجاب كه قبلاً
ذكر شد دانست و فلسفه آن اين است كه اين زنان به طور عادي، چيزي
براي عرضه ندارند و رغبت و تقاضايي نسبت به آنان وجود ندارد؛ از
اين رو، وجوب حجاب (لزوم پوشانيدن سر در حضور نامحرم) از آنان
برداشته شده است؛ ولي همانگونه كه در آيه تصريح شده اين رخصت
مشروط به اين است كه قصد عرضه و خودنمايي در كار نباشد. دستور كلي
اخلاقي كه در انتهاي آيه آمده، مبني بر ترجيح داشتن رعايت عفاف در
هر حالي و در هر سني، بيانگر توجه بيشتر شارع به جنبه عرضه و سالم
نگهداشتن اجتماع از زمينههاي انحراف است.
ـ
«والذين يُؤذون المؤمنين و المؤمنات بغير ما اكتسبوا فقد احتملوا
بهتاناً و اثماً مبيناً يا ايها النبّي قل لازواجك و بناتك و نساء
المؤمنين يدنين عليهنّ من جَلابيبهنَّ ذلك أَدني اَن يعرفن فلا
يؤذين و كان الله غفوراً رحيماًـ لئن لم ينته المنافقون و الذين في
قلوبهم مرض و المرجفون فيالمدينة لنغرينّك بهم ثم لا يجاورونك
فيها الا قليلاً.»[41]
«آنان كه بدون جهت مردان و زنان با ايمان را آزار ميرسانند، بهتان
و گناه بزرگي مرتكب ميشـوند. اي پيـامبر به همسـران و دختـرانت و
بـه زنـان مؤمنيـن بگو كه روسريهاي خويش را به خود نزديك سازند
(خود را با آنها بپوشانند). اين كار براي اينكه شناخته شوند و
مورد اذيت قرار نگيرند بهتر است و خدا آمرزنده و مهربان است. اگر
منافقان و بيماردلان و كساني كه در شهر نگراني ايجاد ميكنند از
كارهاي خود دست برندارند، ما تو را عليه آنان خواهيم برانگيخت؛
آنگاه فقط مدت كمي در مجاورت تو خواهند زيست.»
اين
آيات به خوبي صحنه بازار جرم و انحراف را تصوير مينمايد. ظاهراً
چنانكه برخي مفسرين گفتهاند، گروهي از منافقين و افراد منحرف در
اوايل شب كه هوا تازه تاريك ميشد، در كوچهها و معابر مزاحم زنان
(اكثراً كنيزان) ميشدند؛ براي مقابله با اين پديده دو راهكار در
پيش روي جامعه قرار داده شده است كه هر يك در جاي خود اهميت دارد:
-
رعايت حجاب در خارج از منزل؛ زيرا از اين طريق زنان نجيب و عفيف
يعني كساني كه قصد عرضه خود را ندارند، شناخته ميشوند و بيماردلان
از اينكه چشم طمع به آنان ببندند و آنان را مورد اذيت قرار دهند،
چشم ميپوشند.
-
برخورد فيزيكي و كاربرد زور و اجبار عليه افراد خاطي و منحرف؛
خداوند در اين آيه، افراد مزاحم و بيماردل را به حمله و حركت شديد
پيامبر (ص) عليه آنان و حتي تبعيد از جامعه پاك اسلامي تهديد
ميكند.
نكته
مهم ديگر در اين باب، مقدم داشتن راهكار فرهنگي است كه كانون آن را
كنترل بزهديدگان احتمالي و آماجهاي جرم و انحراف بر رفتار خود و
محافظت آنان از خود در برابر افراد آماده ارتكاب انحراف و جرم
تشكيل ميدهد. اين تقدم در ذكر راهكارها در آيه شريفه، هرچند تقدم
زماني استفاده از راهكار اولي بر راهكار دوم را نميرساند، ولي
ميتواند بيانگر تأكيـد و اهميت بيشتر در نظر شارع مقدس باشد.
2)-
گفتار
ـ «يا
نساء النبي لستن كاحدٍ من النساء إن اتقيتن فلا تخضعن بالقول فيطمع
الذي في قبله مرض و قلن قولاً معروفاً.»،[42]
«اي زنان پيغمبر، شما اگر پرهيزكار باشيد، همچون ساير زنان نيستيد؛
مواظب باشيد كه در سخن، نرمش زنانه و شهوتآلود به كار نبريد كه
موجب طمع بيماردلان گردد؛ به خوبي و شايستگي سخن بگوييد.»
خودداري از سخن گفتن به شيوه تحركآميز، شـاخصه ديگر حجاب است. در
اين آيه با صرف نظر از اينكه روي سخن با زنان پيامبر (ص) است، به
خوبي نشان داده شده مرداني كه احتمال انحراف در آنها وجود دارد،
آنچه در نزد آنان است، آمادگي دروني و تقاضا است، اما طرف ديگر
قضيه اين است كه درعرصه اجتماع آنچه مايه گسترش اين بيماري و خارج
شدنش از حالت دروني و باطني به حالتي بيروني و عملي ميشود، عرضه
نشود تا از اين طريق زنها در امنيت قرار بگيرند و بتوانند آزادانه
در اجتماع حضور پيدا كنند.
بخشي
از آيه 53 همين سوره، نيز همين مضمون را با بياني ديگر تأكيد و
تقويت ميكند؛ آنجا كه خداوند به مسلمانان توصيه ميكند كه اگر از
زنان پيامبر (ص) درخواستي دارند، خواسته خود را از پشت حجاب و
پردهاي و بدون داخل شدن در منزل مطرح كنند: «وَ اذا سألتموهنَّ
متاعاً فاسئَلوهنَّ مِن وراءِ حجابٍ»؛ سپس به علت اين توصيه اشاره
ميفرمايد: «اين براي پاكيزگي دل شما و دل آنان ]زنان پيامبر[ بهتر
است.» «ذلك اطهر لقلوبكم و قلوبِهنَّ» از مقدم داشتن «لقلوبكم»
يعني دل شما مردان، بر «قلوبهن» يعني دل زنان پيامبر (ص)، شايد
بتوان استنباط كرد كه آمادگي براي انحراف قلبي كه مقدمه انحراف
عملي است، از راه شنيدن صداي جنس مخالف، در مردان بيشتر و قويتر
است لذا خداوند تكليف بيشتري را متوجه زنان كرده و آنان را به
پوشاندن خود از ديدگان نامحرمان و محافظت خود از طريق حفظ حريم در
رفتار و سخن واداشته است.
3)-
رفتار
ـ «قل
للمؤمنات يغضضن من ابصارهن.»،[43]
«و به زنان مؤمن بگو كه چشمان خويش را ببندند.»
ـ «وَ
قرن في بيوتكن ولا تبّرج الجاهلية الاولي»[44]،
«و در خانههاي خويش قرار گيريد و مانند دوران جاهليت نخستين، به
خودنمايي و خودآرايي از خانه خارج نشويد.» اين آيه نيز چنانكه از
سياق آن پيداست، بر روي خارج شدن زنان پيامبر (ص) از منزل، همراه
با عرضه خود به نامحرمان، حساسيت به خرج داده است. البته مقصود از
آن حبس كردن زنان ايشان در منزل نيست، چرا كه تاريخ اسلام گواه آن
است كه سيره معمول پيامبر (ص) بر چنين رفتاري استوار نبوده است و
نيز فقط حفظ پوشش مراد نيست، بلكه خودنمائي در تمام صور و
شيوههايش، اعم از نوع نگاه و رفتار مورد نظر است.
در
مجموع، آنچه از ملاحظه چند آيه شريفه مذكور به دست ميآيد، اين است
كه در تمام اين آيات، بيش از همه بر حفاظت زنان از خود در پوشش،
رفتار، سخن و ...، و تأثير آن در پيشگيري از وقوع انحراف در مرحله
عمل (و حتي در مرحله نيت و خطورات ذهني) تأكيد شده و فقط در يكي از
اين آيات به راهكار كنترل از طريق اعمال زور و سياستهاي بازدارنده
راهنمايي شده است. همين امر به ما نشان ميدهد كه در يك جامعه
اسلامي، برابر تعاليم ديني و نتايج تحقيقات جديد علمي، در امر
كنترل انحرافات اجتماعي و اخلاقي در روابط زن و مرد، نقطه تأكيد
بايد بر مقاومسازي بزهديدگان (زنان) در برابر افراد آماده جرم و
انحراف و كنترل عرضه در برابر افراد متقاضي، از طريق كار فرهنگي
سنجيده و بلند مدت در زمينه ترويج معناي صحيح حجاب صورت گيرد.
فهرست
منابع
×
مطهري، مرتضي: «مسأله حجاب»، انتشارات صدرا، تهران، سال 1366.
×
سليمي، علي؛ داوري، محمد: «جامعه شناسي كجروي»، كتاب اول، پژوهشكده
حوزه دانشگاه، قم، 1380.
×
ليتل، دانيل: «تبيين در علوم اجتماعي»، عبدالكريم سروش، مؤسسه
فرهنگي صراط، چ اول، 1373.
پي
نوشتها:
[1]
- explanation.
[2] -
مطهري، ص 78.
[3] -
همان، ص 79.
[4] -
همان.
[5] -
رك. همان، ص80 .
[6]
- deviance.
[7]- در
مورد تفاوت بين رفتار (behavior) و كنش (action) ، رك. سليمي و
داوري، صص 208-206.
[8] -
همان، صص 224-222.
[9]
- folkways.
[10]
-رك. سليمي و داوري، ص 242.
[11]
- mores.
[12] -
سليمي و داوري، ص 242.
[13]
- law.
[14] -
رك. سليمي و داوري، ص 242.
[15] -
نك. همان، صص 406-384.
[16] -
نك. همان، صص 425-406.
[17]
- functionalist approach.
[18] -
ليتل، ص 151.
[19]
- structuralist approach.
[20] -
ليتل، ص 151.
[21] - economic
base.
[22] - رك. ليتل، ص 195.
[23] - rational
choice approach.
[24] - ليتل، صص 65-64.
[25] - سليمي و داوري، ص 370.
[26] - رك. همان.
[27] - رك. همان، صص 371-370.
[28] - همان، ص 321.
[29] - Erlich.
[30] - سليمي و داوري، ص 380.
[31] - همان، ص 321.
[32]
- J.M. Van Dik.
[33]
- Barbara Hudson.
[34]-
سليمي و داوري، صص 324-323.
[35]-
در اين قسمت، از توضيحات و تفسير آيات مربوطه در كتاب «مسأله حجاب»
(صص 80-125) استفاده گرديده است.
[36] -
نور، 30.
[37] -
همان، 31.
[38] -
همان.
[39] -
همان.
[40] -
همان، 61
[41] -
احزاب، 60-58.
[42] -
همان، 33.
[43] -
نور، 31.
[44] -
احزاب، 33.