تحقیق و پژوهشی در باب حجاب اسلامی و بررسی فواید آن و نقد بد حجابی و آفت های آن در اجتماع

  

          عنوان مقاله
حجاب، رسانه‏هاي جمعي و هويت ما  حسن ابراهيم‏زاده،
 

 

بازي‏گري فعال در عرصه انتقال اخبار و اطلاعات، تعامل و تضارب افکار و انديشه‏ها، آموزش، پرکردن اوقات فراغت مخاطبان و ... از وظايف رسانه‏هاي ديداري، شنيداري و نوشتاري هر کشوري است؛ با اين تفاوت که اين رسانه‏ها بايد وظايف خود را در آيينه باورهاي ديني و ملي بنگرند. از آن‏جا که رسانه‏ها سنت‏هاي ديني و ملي هر قومي را احيا مي‏کنند و حافظه تاريخي و جمعي مردم را با تکرار سنت‏هاي اجتماعي حفظ مي‏نمايند، بايد رسانه‏هاي جمعي هر کشوري نگهبان هويت ديني و ملي آن کشور خوانده شوند. از اين‏رو اگر رسانه‏هاي جمعي، بدون در نظر گرفتن باورهاي ديني و ملي نقش آفريني کنند، ديگر رسانه آن قوم و تمدن خوانده نمي‏شوند.

تبليغ و ترويج هويت ديني و ملي و تلاش براي تثبيت آن، از وظايف انکارناپذير رسانه‏هاي جمعي است.اما وقتي سخن از هجوم فرهنگي بر ارزش‏ها و هنجارهاي ديني و ملي به ميان مي‏آيد، دفاع از هويت ديني و ملي نيز اهميت مي‏يابد و رسالت رسانه‏ها دو چندان مي‏شود.

تثبيت هويت شخصي از وظايف و نيز عوامل روي‏کرد افراد جامعه به سوي رسانه‏هاي جمعي کشور است و افراد منتظرند که در برخورد با کتاب، روزنامه، سينما، راديو و تلويزيون، شاهد پيام‏هايي باشند که آنان را در پاي‏بندي به سنت‏ها و باورهاي ديني و ملي خود مستحکم‏تر بدارد. همدم شدن با افراد جامعه نيز از وظايف رسانه‏هاي جمعي به شمار مي‏آيد و اين مهم زماني صورت مي‏گيرد که مردم، رسانه‏هاي جمعي را همدمي صادق بدانند که آئينه باورها و سنت‏هاي پذيرفته شده آنان شمرده شود.

بي‏شک حجاب براي مردم اين سرزمين، تنها يک واژه نيست؛ فرهنگي است که طي قرن‏ها حتي قبل از پذيرفتن مکتب حيات‏بخش اسلام، با آن زندگي کرده‏اند و امروزه هويت ديني و ملي و انقلابي آنان با ديگر تمدن‏ها و اقوام به شمار مي‏رود و رسانه‏هاي جمعي بايد از اين هويت نگهباني کنند و در تثبيت هويت شخصي مردم بکوشند و در مقابل هجوم فرهنگ بيگانه، همدم و همراه مردم باشند.

آيا حجاب هويت ديني، ملي و انقلابي ماست؟ آيا اين هويت امروز مورد هجوم فرهنگي و تمدني قرار گرفته است؟ آيا رسانه‏هاي جمعي، گذشته از تلاش براي تبليغ و ترويج فرهنگ حجاب در جامعه، رسالت خود را در برابر فرهنگ مهاجم به نحو احسن انجام داده‏اند؟

حجاب از جنبه هويت، ابعاد گوناگوني دارد که عبارتند از:

الف) حجاب هويتي ديني
حجاب و پوشش در بينش توحيدي مردم اين سرزمين قبل از آن‏که نيازي طبيعي باشد، امري فطري به شمار مي‏آيد و حتي خداوند نيز داراي حجاب است. در اين جهان بيني، هشدار خداوند به بشر در پيروي نکردن از شيطان، مؤيد اين واقعيت است که شيطان انسان را به برهنگي و مخالفت با طبيعت و فطرت خود مي‏خواند:

«يا بني آدم لا يفتننّکم الشيطان کما اخرج ابويکم من الجنة ينزع عنهما لباسهما ليريهما سؤالتهما»

حجاب در جهان بيني ما آيه و فرماني از سوي خداوند سبحان است:

«قل للموءمنات يغضضن من ابصارهن و يحفظن فروجهن و لايبدين زينتهن الاما ظهر منها».

حجاب حدودي دارد که هم فقهاي شيعه آن را مشخص کرده‏اند و هم مفسران قرآن تبيين نموده‏اند و بهترين پوشش و حجاب براي زن مسلمان، همان پوشش حضرت زهرا (س) است. در بينش مردم ما، مخالفت با حجاب، مخالفت با آيه حجاب به شمار مي‏آيد و مخالفت با يک آيه قرآن، مساوي با مخالفت با کل قرآن است.

امروزه حجاب، مشخصه مسلماني زن ايراني است و به تعبير فرانتس فانون، شايد فردي تا مدت‏هاي زيادي با زندگي کردن با فرد مسلمان، نفهمد که مسلمان گوشت خوک نمي‏خورد و يا در روزهاي ماه مبارک رمضان، روابط جنسي ندارد، اما به مرور زمان مي‏تواند به مسلمان بودن او پي ببرد؛ ولي با ديدن چادر در همان لحظه نخست، مي‏توان به مسلمان بودن جامعه پي برد و به تعبير او «از روي طرز لباس پوشيدن جامعه که به وسيله عکس‏ها و يا فيلم‏هاي مستند ارائه مي‏شود، مي‏توان در بدو امر نوع جامعه‏اي را شناخت.»

ب) حجاب هويتي ملي
در ميان اقوام و تمدن‏هاي عهد کهن، پوشش زن ايراني در مقايسه با پوشش تمدن‏هاي ديگر، کامل‏تر بوده است. از اين‏رو، در هيچ کتيبه و نقش برجسته‏اي نمي‏توان زن ايراني را حتي با سر برهنه مشاهده کرد. روت ترنر در کتاب تاريخ لباس، به پرده‏نشين بودن زن ايراني در عهد باستان چنين اشاره مي‏کند:

از زنان (ايرانيان باستان) شما اندکي تنديس به جاي مانده است؛ زيرا زنان در زندگي اجتماعي شرکت چنداني نداشتند.

ماريا برسيوس نيز به پوشش کامل زن ايراني در نقش‏هاي برجسته دوران هخامنشي چنين اشاره مي‏کند:

يک سوزن دوزي کشف شده در پهنه هخامنشي که چهار زن را در دو طرف عودسوزي نشان مي‏دهد، بسيار چشم‏گير است. اين ديوار آويز که در گوري مدفون در زير يخ در پازيريک پيدا شده، متعلق به دوره هخامنشي شناخته شده و تاريخ آن قرن چهارم قبل از ميلاد است (رودنکو 1970: 296 و 1977 P.Iو منير 1960) همين، در هر يک از چهار گوشه تصوير شده است. زنان لباس بلند و تزيين شده به تن دارند. هر چهار زن توري به سر دارند که از پشت سر آويزان است. دو زني که نزديک‏تر به عودسوز ايستاده‏اند، تاج بر سر دارند.

در کتاب تاريخ پوشاک ايرانيان از ابتداي اسلام تا حمله مغول به استفاده زن ايراني از پوششي در دوره اشکانيان و ساسانيان اشاره شده است:

لباس زنان در دوران ساساني را عموماً پيراهني يک‏دست و بلند و پرچين تشکيل مي‏داد که گاهي آن را با نواري در زير سينه يا کمي پايين‏تر جمع مي‏کردند و مي‏بستند. گاهي نيز قسمت انتهاي دامن را به وسيله پارچه‏اي اضافي و پرچين پرچين‏تر مي‏دوختند. هر دو اين پيراهن‏ها آستين‏هاي بلند تا مچ دست‏ها و يقه‏اي گرد و ساده داشتند... هم‏چنين زنان ساساني از نوعي چادر استفاده مي‏کردند که در دوران قبل از آن نيز استفاده مي‏شد.

متون کهن و اشعار راويان ايرانيان باستان هم از پرده‏نشيني و پوشش کامل زن ايراني حکايت دارند تا آن‏جا که فردوستي در خصوص زنان دربار پادشاهي مي‏گويد:

همه دخت شاهان پوشيده روي

کسي کو نيامد ز پرده به کوي

پسر هست و پوشيده رويان بسي

چنين خسته و بسته هر کسي

با روي آوري ايرانيان به اسلام، پوشش زن ايراني کامل‏تر شد و چادر نيز بر پوشش‏هاي ديگر افزوده گشت. اين روند تا بدان‏جا پيش رفت تا در دوره حکم‏رانان آل بويه، پوشيه هم افزوده شد:

لباس زنان ديلمي تفاوتي با لباس زنان ايراني همان دوره در نواحي خراسان و سيستان، با عراق و بغداد نداشت. چادر زنان ديلمي سياه بود و با پارچه نازک ابريشمي (قعب) روي چهره خود را مي‏پوشاندند.

برادران شرلي در سفرنامه خود، حجاب زن ايراني را در عصر صفويه چنين به تصوير مي‏کشند:

چادر و روبند بر سر دارند، به طوري که آفتاب هيچ‏وقت بر صورت آنها نمي‏تابد. زن‏ها هم مانند مردها شلوار و جوراب‏هاي مخملي گلي مي‏پوشند.

يوشيدا مساهارو، سفير ژاپن در دربار ناصرالدين شاه، در مورد حجاب زن در دوره قاجار مي‏نويسد:

زن‏ها چادر بر سر مي‏کردند که از سر تا به پايشان را مي‏پوشاند و فقط چشم‏ها از پشت روبند توري که زير چادر به صورت انداخته بودند، پنجره‏اي به بيرون داشت. در خيابان که به زن‏هاي ايراني مي‏رسيديم، آنها چشم از ما برمي‏گردانند و رويشان را سخت مي‏گرفتند. در چند ماهي که ما اينجا بوديم، هرگز زني رويش را به ما ننمود و نتوانستيم صورت زنان را بي‏حجاب و چادر ببينيم. در اين وضع، زشت و زيبا، جوان يا پيربودن زن‏ها را از روي رنگ و حالت دست‏هايشان که شاداب يا چروکيده است، قياس و ارزيابي مي‏کرديم.

به اعتراف تمام جهان‏گرداني که در ادوار گوناگون به ايران سفر کرده‏اند، تا قبل از مسئله کشف حجاب رضاخاني، حتي بي‏حجابي در بين زنان اقليت‏هاي ديني ايران اعم از مسيحي، يهودي و زرتشتي هم مشاهده نشده و فرهنگ حجاب و عفاف، بر جامعه ايران حاکم بوده است.

ج) حجاب هويتي انقلابي
نقش محوري زنان محجبه در شکل‏گيري انقلاب اسلامي بر کسي پوشيده نيست تا بدان جا که امام خميني خطاب به زنان باحجاب فرمودند:

آن که در اين نهضت خدمت کرد، شماها بوديد. شما بوديد که با همين وضعي که الان اين‏جا حضور داريد، با همين وضع در خيابان‏ها ريختيد و به نهضت ما کمک کرديد. آنهايي که تربيت شده بودند، آنها بودند [بي حجاب‏ها و بدحجاب‏ها [که اگر هم دخالت، باز يک قشري‏شان بود که نزديک بودند به آن طوري که شماها هستيد، آنهايي که تربيتشان آن طور بود [بي‏حجاب‏ها] آنها کاري به اين مسائل نداشتند.

ايشان در مصاحبه با اوريانا فلانچي، روزنامه‏نگار فرانسوي، به صراحت به جايگاه زن باحجاب در شکل‏گيري بزرگ‏ترين انقلاب قرن اشاره کردند. اوريانا فلانچي گفت:

خواهش مي‏کنم امام! بايد هنوز از شما سوءالات زيادي بکنم. مثلاً از اين چادر که بر من پوشانده‏اند تا به خدمت شما برسم و شما به زور به زنان مي‏پوشانيد. به من بگوييد چرا زنان را مجبور مي‏کنيد که خود را مخفي کنند؟ در زير پوششي که پوشيدن آن مشکل و بيهوده است که با آنان نمي‏شود حرکت کرد؛ در حالي که همان زنان نشان دادند که مثل مردانند؛ مثل مردان مبارزه کردند؛ زندان کشيدند؛ شکنجه ديدند و مثل مردان انقلاب کردند؟

امام راحل در جواب فرمودند:

زناني که انقلاب کرده‏اند، زناني هستند که پوشش اسلامي داشته‏اند و يا دارند، نه زنان شيک‏پوش بزک کرده مثل شما اين ور و آن‏ور مي‏روند بدون پوشش و يک دوجين مرد را دنبال خود مي‏کشند؛ عروسکاني که بزک مي‏کنند و به خيابان‏ها مي‏آيند و سر و سينه و موي و فرم بدن خود را نشان مي‏دهند، بر ضد شاه قيام نکردند؛ هيچ کار مفيدي انجام ندادند؛ نمي‏دانند خود را چگونه مفيد قرار دهند! نه به صورت اجتماعي، نه به صورت سياسي و نه حتي به صورت حرفه‏اي و تخصصي و اين بدين دليل است که خود را به نمايش مي‏گذراند براي مردان و حواس‏پرتي مي‏آورند و آزارشان مي‏دهد. هم‏چنين باعث حواس‏پرتي ساير زنان و آزار و حسرت آنان مي‏شود.

صحنه‏هاي نهضت اسلامي از پانزدهم خرداد 42 تا امروز، در عرصه‏ها و حوزه‏هاي گوناگون، بر اين واقعيت تاريخي گواهي مي‏دهد که حجاب کامل، خصوصاً حجاب برتر (چادر) شناسنامه زن انقلابي ايران بوده است و امروز در جهان، انقلاب با چادر و چادر با انقلاب شناخته مي‏شود.

رسانه غربي، هويت بخشي غربي
تصويب طرح ممنوعيت حجاب در فرانسه و به تبع آن تصميم برخي از کشورهاي ديگر اروپايي و حتي آسيايي چون ترکيه در دايره‏اي کوچک‏تر، نشان از عمق وحشت جهان غرب از روند رو به رشد حجاب پس از پيروزي انقلاب اسلامي دارد. حضور سبز اين فرهنگ اسلامي از آن‏جا براي غرب ناقوس مرگ فرهنگ آن را به صدا در آورد که بي‏حجابي هم براي غرب چون حجاب براي مسلمانان مؤلفه محوري تمدن و فرهنگ آن به شمار مي‏رود. فرهنگ و تمدن غرب بر پايه فلسفه لذت بنيان نهاده شد و بخش عظيم اقتصاد خود را مديون همين مؤلفه است. از اين‏رو، رسانه‏هاي جمعي تمدن غرب که مولود همين بسترند و جذابيت و بهره‏وري و موجوديت خود را با اين موءلفه گره زده مي‏بينند، براي القاي فرهنگ خود و مبارزه با فرهنگ متعالي حجاب تلاش دوچنداني نمودند.

اين که «صنعت سکس اولين بار توسط بانک جهاني، صندوق بين‏المللي پول و آژانس توسعه بين‏المللي امريکا برنامه‏ريزي و حمايت شد»، اين واقعيت را مي‏رساند که حتي سياست غرب هم چون اقتصاد و فرهنگ آن به برهنگي و پرده‏دري‏هايي وابسته است که بيش از همه، موجوديت رسانه‏هاي جمعي فرهنگ مهاجم غرب بدان نياز دارد تا جايي که اريک فروم مي‏گويد:

سرمايه‏داري امروز احتياج به کساني دارد که بتوانند به‏طور گروهي و يا مسالمت‏آميز، هم‏کاري کنند که بتوانند بيشتر و بيشتر مصرف کنند. کساني که سليقه‏هاي متحدالشکل آنان به کساني تحت تأثير قرار گيرد و پيش‏بيني شود و نيز احتياج به کساني دارد که احساس آزادي و استقلال بکنند و گمان نبرند که از قدرت يا اصل و يا وجداني فرمان مي‏برند و با اين همه مايل باشند که به آنان فرمان داده شود. آن‏چه را از آنها انتظار مي‏رود، انجام دهند و چون مهره‏اي بدون ايجاد تصادم و مزاحمت، به ماشين اجتماع بخورند. مرداني که بدون اشکال، راه‏نمايي شوند و بدون رهبري رهبر، بدون هدف به جلو رانده شوند و تنها هدفشان بهبود وضع خود، جنبش، کار و پيشرفت باشد. نتيجه چيست؟ انسان امروز با خودش، با هم‏نوعانش و با طبيعت بيگانه شده است، او به کالا مبدل گشته است نيروي زندگي خود را به نوعي سرمايه‏گذاري مي‏داند که بايد تحت شرايط بازار حداکثر سود را برايش تحصيل کند. روابط انسان‏ها اساساً همانند روابط آدمک‏هاي مصنوعي از خود بيگانه است.

وظيفه اين خودبيگانگي و رهبري راداري در غرب، بر عهده رسانه‏هاي جمعي است و در اين زمينه، مبلغ و مروج برهنگي هستند. بيان برخورد فرهنگ غرب با زن و تصوير زن در رسانه‏هاي نوشتاري، ديداري و شنيداري بر کسي پوشيده نيست؛ زيرا آنان برهنگي را مؤلفه‏اي محوري در پيشبرد فرهنگ شيطاني خود مي‏دانند و فرهنگ، اقتصاد و حتي سياست خود را با آن گره مي‏زنند، از اين‏رو نه تنها با بهره‏گيري از همه تاکتيک‏ها و تکنيک‏ها و استخدام فن‏آوري و هنر، در تبليغ و ترويج آن مي‏کوشند، بلکه در راه‏برد خود، شکستن هر گونه مقاوت در برابر اين موءلفه را در برنامه دارند.

بي‏شک به همان اندازه که فرهنگ بي‏حجابي براي غرب اهميت دارد، به همان اندازه نيز فرهنگ حجاب با اجتماع، سياست، فرهنگ و اقتصاد ما گره خورده و شکستن سد حجاب، مساوي با فروپاشي هويت ديني، ملي و انقلابي ماست. حال، آيا رسانه‏هاي جمعي ما نيز به اندازه رسانه‏هاي جمعي غرب، در برابر اين مهم از خود واکنش نشان مي‏دهند و از تمامي سرمايه‏هاي معنوي و مادي خود در پيشبرد اهداف از پيش تعيين شده، همت مي‏گمارند يا خير؟

سکوت و سکون رسانه‏اي
اگر بپذيريم که جهان در آستانه سال 2020 ميلادي، دو کدخدا پيدا خواهد کرد و اين دهکده جهاني يا بايد فرهنگ و تمدن اسلامي با محوريت ايران باشد و يا بايد فرهنگ غرب با محوريت امريکا را برتابد و لي‏لي‏پوت جهان از ميان دوگاليور ايران و امريکا، يکي را انتخاب کند، بايد پذيرفت، آن‏چه در اطراف ما مي‏گذرد، اعم از نقشه راه خاورميانه تا لشکرکشي به عراق و افغانستان و محدويت‏هاي بين‏المللي براي جلوگيري از تبديل ايران به قدرت هسته‏اي، تنها و تنها براي مهار انقلاب اسلامي، تنها رقيب ليبرال ـ دمکراسي، در چند دهه ديگر است. از اين‏رو، به همان اندازه که بايد از فرهنگ شهادت‏طلبي پاس‏داري کرد، بايد از حجاب نيز به دفاع برخاست؛ زيرا اين دو به منزله دوبال و دو شاخصه مکتب اسلام ناب محمدي(س) به شمار مي‏آيند و امروز حجاب، به منزله پرچم تمدن اسلامي است.

بنابراين، رسالت رسانه‏هاي جمعي به ويژه رسانه ملي صدا و سيما، چيزي جز تبليغ و ترويج اين فرهنگ و مبارزه بي‏امان با ترفندهاي فرهنگ مهاجم نيست. بلکه موظف است از وظايفي که قانون اساسي و نيز سند چشم‏انداز بيست ساله رهبر معظم انقلاب، براي حرکت دستگاه‏هاي نظام ترسيم ساخته تخطي نکند؛ وظايف و چشم‏اندازي که در آن بر حرکت حول محور بينش توحيدي و شريعت‏مداري يعني همان هويت ديني، تأکيد شده است.

امروزه در حساس‏ترين مقطع تاريخي، اسلام و ايران، در هجمه بي‏امان رسانه‏هاي غربي قرار گرفته‏اند که با تبليغ فرهنگ لذت و ايجاد فضايي انتزاعي و تخيلي و ايجاد نيازهاي کاذب در نهاد انسان امروزي، مبلغ فرهنگ برهنگي و شيطاني خود هستند؛ در حالي‏که رسانه‏هاي نوشتاري به لحاظ حاکميت بينش تجاري و کارکرد حزبي و گروهي و رسانه‏هاي ديداري چون سينما، به دليل رويکرد گيشه‏پسند، دفاع از اين پرچم انقلاب اسلامي ايران را ناديده گرفته و بعضاً به بوته فراموشي سپرده‏اند.

در اين مقطع، بيشترين اميد به صدا و سيماي جمهوري اسلامي است که بيشترين تأثير را دارد که متأسفانه به دليل برخورد سطحي و الينه شدن بعضي تهيه کنندگان و کارگردانان و به کارنگرفتن کارشناسان زبده و دين‏شناس و باسواد، هنوز زن با حجاب را خرافي، هرهري مذهب، بي‏سواد و ... ارائه مي‏کنند. در حالي‏که هيچ کس منکر اين واقعيت نيست که رسانه ملي، براي الگوسازي و حتي نهادينه‏کردن پوششي مناسب در قالب شخصيت‏هاي داستاني و هنرپيشگان توان کافي را دارد، اما هنوز حتي در زمينه پوشش ملي که رهبر معظم انقلاب بر آن تأکيد داشته‏اند، گام لازم را بر نداشته است.

به نظر مي‏رسد اراده‏اي براي درک اهميت حجاب به منزله شناسنامه زن ايراني و نماد هويت ديني، ملي و انقلابي، به چشم نمي‏خورد و غمض عين‏هاي درون گروهي و خودشيفتگي‏ها و خود تشويقي‏هاي رسانه‏ها، اين مسئله را در حساس‏ترين مقطع تاريخي اسلام و ايران با مخاطره جدي روبه‏رو ساخته است.

اگر اين مسئله را بپذيريم که واژه حجاب، عصاره و تعريف انقلاب اسلامي ايران است که اسلاميت، ايرانيت، انقلابي بودن را تصوير مي‏کند و غرب با تمام توان رسانه‏اي خود درصدد شکستن اين نماد است، بايد قبول کنيم که نه اسلام، نه ايران و نه انقلاب با هيچ کس عقد اخوت نبسته و بيش از اين نبايد اجازه داد مباني اسلام، مصالح کشور و آرمان‏هاي انقلاب، فداي ندانم‏کارهاي بعضي از متوليان فرهنگي و سياسي شود. امروز بايد به دنبال مجاري‏هاي ديگري براي دفاع از حجاب و ترويج و تبليغ آن در عصر ارتباطات گشت، زيرا اهميت محدوده، جايگاه و نقش محوري حجاب در عرصه سياست، اقتصاد و فرهنگ، ديگر بر کسي پوشيده نيست.

وقت آن رسيده که عالمانه و آگاهانه و بدون هيچ خوف و وحشتي، از موضع‏گيري‏هاي بين‏المللي و عناصر وابسته به آنان در داخل، به وظيفه اسلامي، ملي و انقلابي خود عمل کنيم و در گام نخست، به سراغ رسانه‏هاي جمعي برويم و با بازخواني عملکرد آنان و ارزيابي بودجه‏هاي در نظر گرفته شده از سوي نظام مقدس اسلامي با بازده عيني و ملموس، به پاک‏سازي موانع و در برخي از موارد، به افشاي نقش برخي افراد در به‏وجود آمدن وضعيت کنوني بپردازيم.

کتاب‏نامه
1. صحيفه نور، مجموعه رهنمودهاي امام خميني(قده)، مرکز مدارک فرهنگي انقلاب اسلامي، وزارت ارشاد اسلامي، بهمن61.

1. الجزاير و مسئله حجاب، فرانتس فانون، ترجمه دکتر خدابنده (کتاب شناسنامه ندارد).

3. تاريخ پوشاک ايرانيان از ابتداي اسلام تا حمله مغول، دکتر محمدرضا چيت ساز، چاپ اول، سازمان مطالعه و تدوين کتب علوم انساني دانشگاه‏ها (سمت)، مرکز تحقيقات مطالعات و سنجش برنامه‏اي سازمان صدا و سيما، تهران، زمستان تهران 1379.

4. تاريخ لباس 5000 سال پوشاک زنان و مردان جهان، روت ترنر ويل کاکس، ترجمه شيرين بزرگمهر، چاپ دوم، توس، تهران 1380.

5. ترجمه تفسير الميزان، علامه طباطبايي سيدمحمدباقر موسوي همداني، چاپ پانزدهم، دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم.

7. جنگ عليه زنان، مارلين فرنج، ترجمه توراندخت تمدن (مالکي)، چاپ اول، انتشارات علمي 1373.

7. زنان هخامنشي، ماريا برسيوس، ترجمه هايده مشايخ، چاپ اول، انتشارات هرمس، تهران 1381.

8. زن ايراني به روايت سفرنامه نويسان فرنگي، ميترا مهرآبادي، چاپ اول، انتشارات آفرينش، نشر روزگار، بهار79.

9. طليعه انقلاب اسلامي و مصاحبه‏هاي امام خميني در نجف پاريس و قم، ستاد انقلاب فرهنگي مرکز نشر دانشگاهي، تهران 1367.

10. علل الشرايع، شيخ صدوق، منشورات المکتبة الحيدريه، مطبعها في النجف، 1385 قمري ـ 1966 ميلادي.

10. عروه الوثقي، سيدمحمدکاظم يزدي، ص 712، منشورات مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، بيروت، لبنان.

10. لغت‏نامه، علي‏اکبر دهخدا، چاپ دوم، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه، 1377.

11. مصباح المنير، احمدبن محمدبن علي المقري الفيومي، صححه محمد محي‏الدين عبدالحميد مصر (1347 قمري 1929 ميلادي).

12. هنر عشق ورزيدن، اريک فروم، ترجمه پوري سلطاني، با گفتاري از مجيد رهنما، چاپ نوزدهم، انتشارات مرواريد، تهران 1378.