تحقیق و پژوهشی در باب حجاب اسلامی و بررسی فواید آن و نقد بد حجابی و آفت
های آن در اجتماع
عنوان مقاله :
حجاب، رسانههاي جمعي و هويت ما
حسن ابراهيمزاده،
بازيگري فعال در عرصه انتقال اخبار و اطلاعات، تعامل و تضارب
افکار و انديشهها، آموزش، پرکردن اوقات فراغت مخاطبان و ... از
وظايف رسانههاي ديداري، شنيداري و نوشتاري هر کشوري است؛ با اين
تفاوت که اين رسانهها بايد وظايف خود را در آيينه باورهاي ديني و
ملي بنگرند. از آنجا که رسانهها سنتهاي ديني و ملي هر قومي را
احيا ميکنند و حافظه تاريخي و جمعي مردم را با تکرار سنتهاي
اجتماعي حفظ مينمايند، بايد رسانههاي جمعي هر کشوري نگهبان هويت
ديني و ملي آن کشور خوانده شوند. از اينرو اگر رسانههاي جمعي،
بدون در نظر گرفتن باورهاي ديني و ملي نقش آفريني کنند، ديگر رسانه
آن قوم و تمدن خوانده نميشوند.
تبليغ و ترويج هويت ديني و ملي و تلاش براي تثبيت آن، از وظايف
انکارناپذير رسانههاي جمعي است.اما وقتي سخن از هجوم فرهنگي بر
ارزشها و هنجارهاي ديني و ملي به ميان ميآيد، دفاع از هويت ديني
و ملي نيز اهميت مييابد و رسالت رسانهها دو چندان ميشود.
تثبيت هويت شخصي از وظايف و نيز عوامل رويکرد افراد جامعه به سوي
رسانههاي جمعي کشور است و افراد منتظرند که در برخورد با کتاب،
روزنامه، سينما، راديو و تلويزيون، شاهد پيامهايي باشند که آنان
را در پايبندي به سنتها و باورهاي ديني و ملي خود مستحکمتر
بدارد. همدم شدن با افراد جامعه نيز از وظايف رسانههاي جمعي به
شمار ميآيد و اين مهم زماني صورت ميگيرد که مردم، رسانههاي جمعي
را همدمي صادق بدانند که آئينه باورها و سنتهاي پذيرفته شده آنان
شمرده شود.
بيشک حجاب براي مردم اين سرزمين، تنها يک واژه نيست؛ فرهنگي است
که طي قرنها حتي قبل از پذيرفتن مکتب حياتبخش اسلام، با آن زندگي
کردهاند و امروزه هويت ديني و ملي و انقلابي آنان با ديگر تمدنها
و اقوام به شمار ميرود و رسانههاي جمعي بايد از اين هويت نگهباني
کنند و در تثبيت هويت شخصي مردم بکوشند و در مقابل هجوم فرهنگ
بيگانه، همدم و همراه مردم باشند.
آيا حجاب هويت ديني، ملي و انقلابي ماست؟ آيا اين هويت امروز مورد
هجوم فرهنگي و تمدني قرار گرفته است؟ آيا رسانههاي جمعي، گذشته از
تلاش براي تبليغ و ترويج فرهنگ حجاب در جامعه، رسالت خود را در
برابر فرهنگ مهاجم به نحو احسن انجام دادهاند؟
حجاب از جنبه هويت، ابعاد گوناگوني دارد که عبارتند از:
الف) حجاب هويتي ديني
حجاب و پوشش در بينش توحيدي مردم اين سرزمين قبل از آنکه نيازي
طبيعي باشد، امري فطري به شمار ميآيد و حتي خداوند نيز داراي حجاب
است. در اين جهان بيني، هشدار خداوند به بشر در پيروي نکردن از
شيطان، مؤيد اين واقعيت است که شيطان انسان را به برهنگي و مخالفت
با طبيعت و فطرت خود ميخواند:
«يا بني آدم لا يفتننّکم الشيطان کما اخرج ابويکم من الجنة ينزع
عنهما لباسهما ليريهما سؤالتهما»
حجاب در جهان بيني ما آيه و فرماني از سوي خداوند سبحان است:
«قل للموءمنات يغضضن من ابصارهن و يحفظن فروجهن و لايبدين زينتهن
الاما ظهر منها».
حجاب حدودي دارد که هم فقهاي شيعه آن را مشخص کردهاند و هم مفسران
قرآن تبيين نمودهاند و بهترين پوشش و حجاب براي زن مسلمان، همان
پوشش حضرت زهرا (س) است. در بينش مردم ما، مخالفت با حجاب، مخالفت
با آيه حجاب به شمار ميآيد و مخالفت با يک آيه قرآن، مساوي با
مخالفت با کل قرآن است.
امروزه حجاب، مشخصه مسلماني زن ايراني است و به تعبير فرانتس فانون،
شايد فردي تا مدتهاي زيادي با زندگي کردن با فرد مسلمان، نفهمد که
مسلمان گوشت خوک نميخورد و يا در روزهاي ماه مبارک رمضان، روابط
جنسي ندارد، اما به مرور زمان ميتواند به مسلمان بودن او پي ببرد؛
ولي با ديدن چادر در همان لحظه نخست، ميتوان به مسلمان بودن جامعه
پي برد و به تعبير او «از روي طرز لباس پوشيدن جامعه که به وسيله
عکسها و يا فيلمهاي مستند ارائه ميشود، ميتوان در بدو امر نوع
جامعهاي را شناخت.»
ب) حجاب هويتي ملي
در ميان اقوام و تمدنهاي عهد کهن، پوشش زن ايراني در مقايسه با
پوشش تمدنهاي ديگر، کاملتر بوده است. از اينرو، در هيچ کتيبه و
نقش برجستهاي نميتوان زن ايراني را حتي با سر برهنه مشاهده کرد.
روت ترنر در کتاب تاريخ لباس، به پردهنشين بودن زن ايراني در عهد
باستان چنين اشاره ميکند:
از زنان (ايرانيان باستان) شما اندکي تنديس به جاي مانده است؛ زيرا
زنان در زندگي اجتماعي شرکت چنداني نداشتند.
ماريا برسيوس نيز به پوشش کامل زن ايراني در نقشهاي برجسته دوران
هخامنشي چنين اشاره ميکند:
يک سوزن دوزي کشف شده در پهنه هخامنشي که چهار زن را در دو طرف
عودسوزي نشان ميدهد، بسيار چشمگير است. اين ديوار آويز که در
گوري مدفون در زير يخ در پازيريک پيدا شده، متعلق به دوره هخامنشي
شناخته شده و تاريخ آن قرن چهارم قبل از ميلاد است (رودنکو 1970:
296 و 1977 P.Iو منير 1960) همين، در هر يک از چهار گوشه تصوير شده
است. زنان لباس بلند و تزيين شده به تن دارند. هر چهار زن توري به
سر دارند که از پشت سر آويزان است. دو زني که نزديکتر به عودسوز
ايستادهاند، تاج بر سر دارند.
در کتاب تاريخ پوشاک ايرانيان از ابتداي اسلام تا حمله مغول به
استفاده زن ايراني از پوششي در دوره اشکانيان و ساسانيان اشاره شده
است:
لباس زنان در دوران ساساني را عموماً پيراهني يکدست و بلند و
پرچين تشکيل ميداد که گاهي آن را با نواري در زير سينه يا کمي
پايينتر جمع ميکردند و ميبستند. گاهي نيز قسمت انتهاي دامن را
به وسيله پارچهاي اضافي و پرچين پرچينتر ميدوختند. هر دو اين
پيراهنها آستينهاي بلند تا مچ دستها و يقهاي گرد و ساده
داشتند... همچنين زنان ساساني از نوعي چادر استفاده ميکردند که
در دوران قبل از آن نيز استفاده ميشد.
متون کهن و اشعار راويان ايرانيان باستان هم از پردهنشيني و پوشش
کامل زن ايراني حکايت دارند تا آنجا که فردوستي در خصوص زنان
دربار پادشاهي ميگويد:
همه دخت شاهان پوشيده روي
کسي کو نيامد ز پرده به کوي
پسر هست و پوشيده رويان بسي
چنين خسته و بسته هر کسي
با روي آوري ايرانيان به اسلام، پوشش زن ايراني کاملتر شد و چادر
نيز بر پوششهاي ديگر افزوده گشت. اين روند تا بدانجا پيش رفت تا
در دوره حکمرانان آل بويه، پوشيه هم افزوده شد:
لباس زنان ديلمي تفاوتي با لباس زنان ايراني همان دوره در نواحي
خراسان و سيستان، با عراق و بغداد نداشت. چادر زنان ديلمي سياه بود
و با پارچه نازک ابريشمي (قعب) روي چهره خود را ميپوشاندند.
برادران شرلي در سفرنامه خود، حجاب زن ايراني را در عصر صفويه چنين
به تصوير ميکشند:
چادر و روبند بر سر دارند، به طوري که آفتاب هيچوقت بر صورت آنها
نميتابد. زنها هم مانند مردها شلوار و جورابهاي مخملي گلي
ميپوشند.
يوشيدا مساهارو، سفير ژاپن در دربار ناصرالدين شاه، در مورد حجاب
زن در دوره قاجار مينويسد:
زنها چادر بر سر ميکردند که از سر تا به پايشان را ميپوشاند و
فقط چشمها از پشت روبند توري که زير چادر به صورت انداخته بودند،
پنجرهاي به بيرون داشت. در خيابان که به زنهاي ايراني ميرسيديم،
آنها چشم از ما برميگردانند و رويشان را سخت ميگرفتند. در چند
ماهي که ما اينجا بوديم، هرگز زني رويش را به ما ننمود و نتوانستيم
صورت زنان را بيحجاب و چادر ببينيم. در اين وضع، زشت و زيبا، جوان
يا پيربودن زنها را از روي رنگ و حالت دستهايشان که شاداب يا
چروکيده است، قياس و ارزيابي ميکرديم.
به اعتراف تمام جهانگرداني که در ادوار گوناگون به ايران سفر
کردهاند، تا قبل از مسئله کشف حجاب رضاخاني، حتي بيحجابي در بين
زنان اقليتهاي ديني ايران اعم از مسيحي، يهودي و زرتشتي هم مشاهده
نشده و فرهنگ حجاب و عفاف، بر جامعه ايران حاکم بوده است.
ج) حجاب هويتي انقلابي
نقش محوري زنان محجبه در شکلگيري انقلاب اسلامي بر کسي پوشيده
نيست تا بدان جا که امام خميني خطاب به زنان باحجاب فرمودند:
آن که در اين نهضت خدمت کرد، شماها بوديد. شما بوديد که با همين
وضعي که الان اينجا حضور داريد، با همين وضع در خيابانها ريختيد
و به نهضت ما کمک کرديد. آنهايي که تربيت شده بودند، آنها بودند
[بي حجابها و بدحجابها [که اگر هم دخالت، باز يک قشريشان بود که
نزديک بودند به آن طوري که شماها هستيد، آنهايي که تربيتشان آن طور
بود [بيحجابها] آنها کاري به اين مسائل نداشتند.
ايشان در مصاحبه با اوريانا فلانچي، روزنامهنگار فرانسوي، به
صراحت به جايگاه زن باحجاب در شکلگيري بزرگترين انقلاب قرن اشاره
کردند. اوريانا فلانچي گفت:
خواهش ميکنم امام! بايد هنوز از شما سوءالات زيادي بکنم. مثلاً از
اين چادر که بر من پوشاندهاند تا به خدمت شما برسم و شما به زور
به زنان ميپوشانيد. به من بگوييد چرا زنان را مجبور ميکنيد که
خود را مخفي کنند؟ در زير پوششي که پوشيدن آن مشکل و بيهوده است که
با آنان نميشود حرکت کرد؛ در حالي که همان زنان نشان دادند که مثل
مردانند؛ مثل مردان مبارزه کردند؛ زندان کشيدند؛ شکنجه ديدند و مثل
مردان انقلاب کردند؟
امام راحل در جواب فرمودند:
زناني که انقلاب کردهاند، زناني هستند که پوشش اسلامي داشتهاند و
يا دارند، نه زنان شيکپوش بزک کرده مثل شما اين ور و آنور
ميروند بدون پوشش و يک دوجين مرد را دنبال خود ميکشند؛ عروسکاني
که بزک ميکنند و به خيابانها ميآيند و سر و سينه و موي و فرم
بدن خود را نشان ميدهند، بر ضد شاه قيام نکردند؛ هيچ کار مفيدي
انجام ندادند؛ نميدانند خود را چگونه مفيد قرار دهند! نه به صورت
اجتماعي، نه به صورت سياسي و نه حتي به صورت حرفهاي و تخصصي و اين
بدين دليل است که خود را به نمايش ميگذراند براي مردان و
حواسپرتي ميآورند و آزارشان ميدهد. همچنين باعث حواسپرتي ساير
زنان و آزار و حسرت آنان ميشود.
صحنههاي نهضت اسلامي از پانزدهم خرداد 42 تا امروز، در عرصهها و
حوزههاي گوناگون، بر اين واقعيت تاريخي گواهي ميدهد که حجاب
کامل، خصوصاً حجاب برتر (چادر) شناسنامه زن انقلابي ايران بوده است
و امروز در جهان، انقلاب با چادر و چادر با انقلاب شناخته ميشود.
رسانه غربي، هويت بخشي غربي
تصويب طرح ممنوعيت حجاب در فرانسه و به تبع آن تصميم برخي از
کشورهاي ديگر اروپايي و حتي آسيايي چون ترکيه در دايرهاي کوچکتر،
نشان از عمق وحشت جهان غرب از روند رو به رشد حجاب پس از پيروزي
انقلاب اسلامي دارد. حضور سبز اين فرهنگ اسلامي از آنجا براي غرب
ناقوس مرگ فرهنگ آن را به صدا در آورد که بيحجابي هم براي غرب چون
حجاب براي مسلمانان مؤلفه محوري تمدن و فرهنگ آن به شمار ميرود.
فرهنگ و تمدن غرب بر پايه فلسفه لذت بنيان نهاده شد و بخش عظيم
اقتصاد خود را مديون همين مؤلفه است. از اينرو، رسانههاي جمعي
تمدن غرب که مولود همين بسترند و جذابيت و بهرهوري و موجوديت خود
را با اين موءلفه گره زده ميبينند، براي القاي فرهنگ خود و مبارزه
با فرهنگ متعالي حجاب تلاش دوچنداني نمودند.
اين که «صنعت سکس اولين بار توسط بانک جهاني، صندوق بينالمللي پول
و آژانس توسعه بينالمللي امريکا برنامهريزي و حمايت شد»، اين
واقعيت را ميرساند که حتي سياست غرب هم چون اقتصاد و فرهنگ آن به
برهنگي و پردهدريهايي وابسته است که بيش از همه، موجوديت
رسانههاي جمعي فرهنگ مهاجم غرب بدان نياز دارد تا جايي که اريک
فروم ميگويد:
سرمايهداري امروز احتياج به کساني دارد که بتوانند بهطور گروهي و
يا مسالمتآميز، همکاري کنند که بتوانند بيشتر و بيشتر مصرف کنند.
کساني که سليقههاي متحدالشکل آنان به کساني تحت تأثير قرار گيرد و
پيشبيني شود و نيز احتياج به کساني دارد که احساس آزادي و استقلال
بکنند و گمان نبرند که از قدرت يا اصل و يا وجداني فرمان ميبرند و
با اين همه مايل باشند که به آنان فرمان داده شود. آنچه را از
آنها انتظار ميرود، انجام دهند و چون مهرهاي بدون ايجاد تصادم و
مزاحمت، به ماشين اجتماع بخورند. مرداني که بدون اشکال، راهنمايي
شوند و بدون رهبري رهبر، بدون هدف به جلو رانده شوند و تنها هدفشان
بهبود وضع خود، جنبش، کار و پيشرفت باشد. نتيجه چيست؟ انسان امروز
با خودش، با همنوعانش و با طبيعت بيگانه شده است، او به کالا مبدل
گشته است نيروي زندگي خود را به نوعي سرمايهگذاري ميداند که بايد
تحت شرايط بازار حداکثر سود را برايش تحصيل کند. روابط انسانها
اساساً همانند روابط آدمکهاي مصنوعي از خود بيگانه است.
وظيفه اين خودبيگانگي و رهبري راداري در غرب، بر عهده رسانههاي
جمعي است و در اين زمينه، مبلغ و مروج برهنگي هستند. بيان برخورد
فرهنگ غرب با زن و تصوير زن در رسانههاي نوشتاري، ديداري و
شنيداري بر کسي پوشيده نيست؛ زيرا آنان برهنگي را مؤلفهاي محوري
در پيشبرد فرهنگ شيطاني خود ميدانند و فرهنگ، اقتصاد و حتي سياست
خود را با آن گره ميزنند، از اينرو نه تنها با بهرهگيري از همه
تاکتيکها و تکنيکها و استخدام فنآوري و هنر، در تبليغ و ترويج
آن ميکوشند، بلکه در راهبرد خود، شکستن هر گونه مقاوت در برابر
اين موءلفه را در برنامه دارند.
بيشک به همان اندازه که فرهنگ بيحجابي براي غرب اهميت دارد، به
همان اندازه نيز فرهنگ حجاب با اجتماع، سياست، فرهنگ و اقتصاد ما
گره خورده و شکستن سد حجاب، مساوي با فروپاشي هويت ديني، ملي و
انقلابي ماست. حال، آيا رسانههاي جمعي ما نيز به اندازه رسانههاي
جمعي غرب، در برابر اين مهم از خود واکنش نشان ميدهند و از تمامي
سرمايههاي معنوي و مادي خود در پيشبرد اهداف از پيش تعيين شده،
همت ميگمارند يا خير؟
سکوت و سکون رسانهاي
اگر بپذيريم که جهان در آستانه سال 2020 ميلادي، دو کدخدا پيدا
خواهد کرد و اين دهکده جهاني يا بايد فرهنگ و تمدن اسلامي با
محوريت ايران باشد و يا بايد فرهنگ غرب با محوريت امريکا را برتابد
و ليليپوت جهان از ميان دوگاليور ايران و امريکا، يکي را انتخاب
کند، بايد پذيرفت، آنچه در اطراف ما ميگذرد، اعم از نقشه راه
خاورميانه تا لشکرکشي به عراق و افغانستان و محدويتهاي بينالمللي
براي جلوگيري از تبديل ايران به قدرت هستهاي، تنها و تنها براي
مهار انقلاب اسلامي، تنها رقيب ليبرال ـ دمکراسي، در چند دهه ديگر
است. از اينرو، به همان اندازه که بايد از فرهنگ شهادتطلبي
پاسداري کرد، بايد از حجاب نيز به دفاع برخاست؛ زيرا اين دو به
منزله دوبال و دو شاخصه مکتب اسلام ناب محمدي(س) به شمار ميآيند و
امروز حجاب، به منزله پرچم تمدن اسلامي است.
بنابراين، رسالت رسانههاي جمعي به ويژه رسانه ملي صدا و سيما،
چيزي جز تبليغ و ترويج اين فرهنگ و مبارزه بيامان با ترفندهاي
فرهنگ مهاجم نيست. بلکه موظف است از وظايفي که قانون اساسي و نيز
سند چشمانداز بيست ساله رهبر معظم انقلاب، براي حرکت دستگاههاي
نظام ترسيم ساخته تخطي نکند؛ وظايف و چشماندازي که در آن بر حرکت
حول محور بينش توحيدي و شريعتمداري يعني همان هويت ديني، تأکيد
شده است.
امروزه در حساسترين مقطع تاريخي، اسلام و ايران، در هجمه بيامان
رسانههاي غربي قرار گرفتهاند که با تبليغ فرهنگ لذت و ايجاد
فضايي انتزاعي و تخيلي و ايجاد نيازهاي کاذب در نهاد انسان امروزي،
مبلغ فرهنگ برهنگي و شيطاني خود هستند؛ در حاليکه رسانههاي
نوشتاري به لحاظ حاکميت بينش تجاري و کارکرد حزبي و گروهي و
رسانههاي ديداري چون سينما، به دليل رويکرد گيشهپسند، دفاع از
اين پرچم انقلاب اسلامي ايران را ناديده گرفته و بعضاً به بوته
فراموشي سپردهاند.
در اين مقطع، بيشترين اميد به صدا و سيماي جمهوري اسلامي است که
بيشترين تأثير را دارد که متأسفانه به دليل برخورد سطحي و الينه
شدن بعضي تهيه کنندگان و کارگردانان و به کارنگرفتن کارشناسان زبده
و دينشناس و باسواد، هنوز زن با حجاب را خرافي، هرهري مذهب،
بيسواد و ... ارائه ميکنند. در حاليکه هيچ کس منکر اين واقعيت
نيست که رسانه ملي، براي الگوسازي و حتي نهادينهکردن پوششي مناسب
در قالب شخصيتهاي داستاني و هنرپيشگان توان کافي را دارد، اما
هنوز حتي در زمينه پوشش ملي که رهبر معظم انقلاب بر آن تأکيد
داشتهاند، گام لازم را بر نداشته است.
به نظر ميرسد ارادهاي براي درک اهميت حجاب به منزله شناسنامه زن
ايراني و نماد هويت ديني، ملي و انقلابي، به چشم نميخورد و غمض
عينهاي درون گروهي و خودشيفتگيها و خود تشويقيهاي رسانهها، اين
مسئله را در حساسترين مقطع تاريخي اسلام و ايران با مخاطره جدي
روبهرو ساخته است.
اگر اين مسئله را بپذيريم که واژه حجاب، عصاره و تعريف انقلاب
اسلامي ايران است که اسلاميت، ايرانيت، انقلابي بودن را تصوير
ميکند و غرب با تمام توان رسانهاي خود درصدد شکستن اين نماد است،
بايد قبول کنيم که نه اسلام، نه ايران و نه انقلاب با هيچ کس عقد
اخوت نبسته و بيش از اين نبايد اجازه داد مباني اسلام، مصالح کشور
و آرمانهاي انقلاب، فداي ندانمکارهاي بعضي از متوليان فرهنگي و
سياسي شود. امروز بايد به دنبال مجاريهاي ديگري براي دفاع از حجاب
و ترويج و تبليغ آن در عصر ارتباطات گشت، زيرا اهميت محدوده،
جايگاه و نقش محوري حجاب در عرصه سياست، اقتصاد و فرهنگ، ديگر بر
کسي پوشيده نيست.
وقت آن رسيده که عالمانه و آگاهانه و بدون هيچ خوف و وحشتي، از
موضعگيريهاي بينالمللي و عناصر وابسته به آنان در داخل، به
وظيفه اسلامي، ملي و انقلابي خود عمل کنيم و در گام نخست، به سراغ
رسانههاي جمعي برويم و با بازخواني عملکرد آنان و ارزيابي
بودجههاي در نظر گرفته شده از سوي نظام مقدس اسلامي با بازده عيني
و ملموس، به پاکسازي موانع و در برخي از موارد، به افشاي نقش برخي
افراد در بهوجود آمدن وضعيت کنوني بپردازيم.
کتابنامه
1. صحيفه نور، مجموعه رهنمودهاي امام خميني(قده)، مرکز مدارک
فرهنگي انقلاب اسلامي، وزارت ارشاد اسلامي، بهمن61.
1. الجزاير و مسئله حجاب، فرانتس فانون، ترجمه دکتر خدابنده (کتاب
شناسنامه ندارد).
3. تاريخ پوشاک ايرانيان از ابتداي اسلام تا حمله مغول، دکتر
محمدرضا چيت ساز، چاپ اول، سازمان مطالعه و تدوين کتب علوم انساني
دانشگاهها (سمت)، مرکز تحقيقات مطالعات و سنجش برنامهاي سازمان
صدا و سيما، تهران، زمستان تهران 1379.
4. تاريخ لباس 5000 سال پوشاک زنان و مردان جهان، روت ترنر ويل
کاکس، ترجمه شيرين بزرگمهر، چاپ دوم، توس، تهران 1380.
5. ترجمه تفسير الميزان، علامه طباطبايي سيدمحمدباقر موسوي همداني،
چاپ پانزدهم، دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه
علميه قم.
7. جنگ عليه زنان، مارلين فرنج، ترجمه توراندخت تمدن (مالکي)، چاپ
اول، انتشارات علمي 1373.
7. زنان هخامنشي، ماريا برسيوس، ترجمه هايده مشايخ، چاپ اول،
انتشارات هرمس، تهران 1381.
8. زن ايراني به روايت سفرنامه نويسان فرنگي، ميترا مهرآبادي، چاپ
اول، انتشارات آفرينش، نشر روزگار، بهار79.
9. طليعه انقلاب اسلامي و مصاحبههاي امام خميني در نجف پاريس و
قم، ستاد انقلاب فرهنگي مرکز نشر دانشگاهي، تهران 1367.
10. علل الشرايع، شيخ صدوق، منشورات المکتبة الحيدريه، مطبعها في
النجف، 1385 قمري ـ 1966 ميلادي.
10. عروه الوثقي، سيدمحمدکاظم يزدي، ص 712، منشورات مؤسسة الاعلمي
للمطبوعات، بيروت، لبنان.
10. لغتنامه، علياکبر دهخدا، چاپ دوم، مؤسسه انتشارات و چاپ
دانشگاه، 1377.
11. مصباح المنير، احمدبن محمدبن علي المقري الفيومي، صححه محمد
محيالدين عبدالحميد مصر (1347 قمري 1929 ميلادي).
12. هنر عشق ورزيدن، اريک فروم، ترجمه پوري سلطاني، با گفتاري از
مجيد رهنما، چاپ نوزدهم، انتشارات مرواريد، تهران 1378.