تحلیل و
بررسی مسائل مربوط به ازدواج و خانواده
عنوان مقاله :
ابراز محبت به عمل
(زنان و شيوه هاي جلب محبت شوهر )
نمايش عملي محبت ـ كه بيشترين تجلي آن در احسان و فداكاري است ـ
شامل هر نوع نيكي و خوبي كه نشان از اخلاص و عشق دروني داشته باشد،
ميشود. ابراز عملي پشتوانه ي ابراز زباني است اما نماياندن محبت،
بدون پشتوانه ي عملي، فريبي بيش نيست. عشق و محبت هر گاه با عمل
همراه شود تأثيرگذار خواهد بود حتي ناسپاسترين انسانها در مقابل
احسان ديگران واكنش نشان ميدهند.
امام علي(ع) ميفرمايد:
«الانسان عبيد الاحسان؛(7)
انسان بنده كسي است كه به او احسان ميكند.»
توجه كردن به علاقهمنديهاي همسر اعم از غذاي مورد علاقه ي او،
رنگ لباس و ... رعايت حال او در مواقع استرسهاي روحي و رواني،
بيماري، مشكلات شغلي، چشمپوشي از كمبودها و كاستيهاي مادي كه
مربوط به اوست، به پيشواز وي به هنگام ورود به منزل رفتن،
گراميداشت خانواده و دوستان وي، احترام به او بخصوص در حضور ديگران،
... نمونههايي از ابراز عملي محبت هستند.
پذيرش تفاوتها و درك و تفاهم زوجين
مسئله ي مهم ديگري كه در زندگي زوجين بايد نگاه شود، پذيرش تفاوتها
و نگرش درست به آنهاست. اگر زن و شوهر پي به وجود تفاوتهاي طبيعي
و فطري يكديگر ببرند و از نقش آنها در تشديد محبت و تشكيل زندگي
بهتر آگاه شوند، حتما به شناخت تفاوتها و استفاده ي درست از آنها
بهاي بيشتري خواهند داد. شايسته است گذرا به بررسي تفاوتهاي بين
زن و مرد بپردازيم.
1) تفاوتها و ايجاد محبت و جذابيت
بين زن و مرد مانند موجودات ديگر، تفاوتهاي بسياري وجود دارد. بنا
به گفته ي زيستشناسان هر سلول بدن مرد با هر سلول بدن زن تفاوت
دارد. حتي برخي فمينيستها كه سعي در پوشاندن و از بين بردن تفاوتها
دارند به وجود آنها معترفند. آنچه مهم است نوع نگرش و برخورد ما با
تفاوتهاست.
نگرش درست ما برخاسته از علم و آگاهي به وجود آنها و نقش آنها در
ايجاد عشق و تكامل است؛ زيرا تفاوتهاي بين دو جنس مخالف به گونهاي
طراحي شده است كه هر يك از زوجين به وسيله ي ديگري به تكامل و
تعادل ميرسد.
روانشناسان معتقدند:
«سردي بدن مرد با گرمي بدن زن متعادل ميشود و تهاجمي بودنش با
كيفيت همسازي همسرش و قاطعيت او با انتقادپذيري زن و قدرتش با عشق
زن متوازن ميگردد.»(8)
تفاوتهاست كه زندگي را با جنس مخالف شيرين و جذاب ميكند به طوري
كه اگر تفاوتها نبودند كشش و جذابيتي بين دو طرف به وجود نميآمد.
به اعتقاد جان گري:
«اين تفاوتهاي مكمل كه سبب جذب و كشش به طرف شخص ديگر ميشود،
احساس مرموزي را به نام عشق به وجود ميآورد.»(9)
حتي گفته شده كه هر چه توان و قوّت اين تفاوتهاي فطري و طبيعي
بيشتر باشد، درجه جذب و كشش افزايش خواهد يافت:
«مرداني كه از «مردانگي» بيشتري برخوردارند از زناني كه زنانگي
بيشتري دارند خوششان ميآيد.»(10)
«هنگامي كه زنان و مردان خيلي شبيه يكديگر شوند آن جاذبه ي مرموز
را از دست ميدهند. زندگي كردن با شخصي كه مثل خودمان است بسيار
خستهكننده است.»(11)
«به راستي اگر زن داراي ويژگيهاي جسمي و رواني و اخلاقي مردانه
بود هرگز هنر ايجاد شيفتگي براي وصال در مرد را نميتوانست داشته
باشد و اگر مردها همانند زنان بودند ممكن نبود عاليترين هنر خود
كه صيد و شكار و تسخير قلب زن است را جلوه دهند.»(12)
شرع مقدس اسلام نيز در اين زمينه فراوان سخن گفته است از جمله حضرت
علي(ع) ميفرمايد: «... فإنّ المرأة ريحانة ليستْ بقهرمانة؛(13)
زن گل بهاري است نه مسئول دخل و خرج.»
در جاي ديگر سه صفت بد مردان را بهترين صفات زنان برميشمرند.(14)
بنابراين وجود تفاوتها موهبت الهي است كه بايد حفظ شود و مورد
استفاده ي بهينه قرار گيرد نه آنكه با تصور نادرست (ظلم و تبعيض از
راه تفاوتها) سعي در نابودي آنها شود. براي يك مرد زني كه در مسير
طبيعي فطرت زنانه ي خويش، طبعي لطيف و چشماني آكنده از حيا دارد،
با زباني شيرين و چهرهاي آراسته توأم با دلي لبريز از محبت شوهر،
بسيار جذاب و دلفريب است.
ب) تفاوتها و اختلافات
اما تفاوتها در عين حال كه باعث ايجاد جذابيت و كشش انسانها به
سوي هم ميشود، برخوردها و تنشهايي را هم به وجود ميآورد به طوري
كه نميتوان دو زوج را يافت كه هيچ گونه اختلافي با يكديگر نداشته
باشند ولي نه بدان معنا كه تفاوتها به صورت طبيعي تنشزا هستند و
گريزي از آنها نيست چرا كه ايجاد اختلاف و تنش در اثر نگرش نادرست
به تفاوتها و عدم آگاهي از وجود برخي فرقهاست. اگر زوجين با
آگاهي از تفاوتهاي يكديگر سعي در پذيرش آنها كنند، بسياري از
مشكلات را نخواهند داشت و ميتوان گفت كه شايد بيش از نيمي از
خوشبختي را به دست آوردهاند.
دكتر جان گري ميگويد:
«بايد زن و مرد ياد بگيرند كه به تفاوتهاي يكديگر احترام گذارند
تا با هم نزديكتر و صميميتر شوند.»(15)
بنابراين شناخت و پذيرش تفاوتها و برخورد درست با آنها ميتواند
بسياري از اختلافات و تنشها را از بين ببرد ولي نه به طور كامل و
صد در صد چرا كه زندگي با تمام فراز و فرودهايش در جريان است و بشر
نميتواند همواره مانند يك ماشين، دقيق و درست عمل كند. به هر حال
اختلاف نظرها وجود دارد. گاهي خواستههاي دو نفر در مقابل هم قرار
ميگيرند، يا منافع يكي با ديگري تداخل ميكند و گاهي مصلحت برخي
براي ديگري زيانبار است و ... خلاصه زندگي آكنده از حوادث است،
بنابراين نميتوان گفت اصلاً نبايد اختلاف پيش بيايد بلكه بايد راه
حل اختلافات را پيدا كرد كه جز درك و تفاهم نيست.
ج) تفاهم
تفاهم به معني اختلاف نداشتن و توافق كامل با طرف مقابل نيست بلكه
تفاهم يعني فهميدن و فهماندن.
از آنجا كه سوء تفاهم به معني فهم مطلبي بر خلاف واقعيت است پس
تفاهم يعني فهم درست واقعيتها. تفاهم بين زوجين يعني:
1. فهم درست شخصيت همسر؛
2.فهماندن و بروز دادن واقعيت دروني خود به همسر؛
فهم درست شخصيت همسر
شخصيت افراد را همان طور كه هست بشناسيم. با توجه به مجموعه شرايط
محيط زندگي، فرهنگ خانوادگي، وضع شغلي، تفاوتهاي فردي و جنسيتي و
ويژگيهاي مهم ديگر .
بسياري از توقعات بيجا، سوء تفاهمها، قضاوتهاي منفي، نگرانيهاي
بيمورد، مقايسههاي غلط و مشكلات ديگري كه باعث كدورت و مشاجره ميشود
و فضاي عاطفي خانه را آلوده ميكند، برخاسته از شناخت نادرست زن و
شوهر از يكديگر است.
كمترين فايده شناخت درست براي زنان اين است كه در فضايي سالمتر و
آرامتر و به دور از ترس و اضطراب ميتوانند در باره ي رفتارهاي
خود و همسرشان بينديشند، نيز به جاي اينكه با حالتي عصبي و البته
بينتيجه برخورد كنند، در فضايي دوستانه به مذاكره بپردازند.
مردان وقتي ببينند توسط همسرشان درست شناخته شدهاند، آرامش بيشتري
دارند و بهتر ميتوانند با همسرشان ارتباط برقرار كنند؛ بر عكس
وقتي مردي احساس كند كه همسرش در باره ي او اشتباه ميكند، در
مقابل او رفتاري نابههنجار و عصبي خواهد داشت.
يك روانشناس فرانسوي در اين باره مينويسد:
«به محض اينكه شوهري احساس كند كه تشخيص اخلاقي همسر از وي به طور
افراطي شكل گرفته است و هيچ چيزي نميتواند نظرش را تغيير دهد تمام
صراحت و ابراز احساسات شخصي وي به نابودي خواهد گراييد. در چنين
موقعي است كه شوهر ممكن است سر صحبت را با خانمي باز كند كه در
اداره يا باشگاه ورزشي ملاقات ميكند. چه بسا با وي راجع به مسائلي
صحبت كند كه مدتهاست جرئت بروز آنها را پيش همسرش نداشته است و
بعد از مدتي احساس تفاهم و احساس خويشاوندي را كه همه ي انسانها
با ولع دنبال آن هستند در خود مجددا كشف كند و حتي ممكن است مشكلات
زناشويي خود را نيز بيان كند. مردها با بيان ناكاميها و شكستها
در ازدواج به سهولت قلب زنها را به ترحم وا ميدارند. بعيد نيست
چنين مردي بعد از مدتي به دفتر من بيايد و بگويد:
من بدون اين زن جوان نميتوانم زندگي كنم. او خيلي خوب مرا درك
ميكند در حالي كه همسرم از درك من عاجز است.»(16)
فهماندن و بروز دادن واقعيت دروني خود به همسر
شناخت روحيات و ويژگيهاي زن نيز به اندازه ي شناخت مرد توسط زن
بااهميت است. وظيفه ي زنان در اين مورد آن است كه با بروز دادن
واقعيت دروني خود و صراحت و صداقت در گفتار و رفتار، به شناخت بهتر
و بيشتر كمك كنند. برخي معتقدند:
در سرتاسر جهان زيادند افرادي كه از نبود تفاهم رنج ميبرند ولي
وقتي وضع آنها را از نزديك بررسي كنيم مشخص ميشود حداقل تا حدودي
خودشان مقصرند يعني اگر ديگران آنها را درك نميكنند به علت اين
است كه خود را بروز ندادهاند.
بسيار ديده شده است كه بعضي افراد احساسات و درونيات خود را مخفي
ميكنند، علاقه خودشان را به ديگران نشان نميدهند و يا از چيزي
ناراحتند اما چيز ديگري را بهانه ميكنند و خلاصه آنكه ديگران را
در مورد خود به اشتباه مياندازند. بعضي روانشناسان اين حالت را
بيشتر به زنان نسبت ميدهند.
«مهمترين علت شروع مشاجرات از جانب زنان، عدم صراحت در بيان
احساساتشان است. زن به جاي اينكه مستقيما ناراحتي خود را مطرح
سازد، ايرادهاي بيربط ميگيرد تا ناراحتي خود را نشان دهد.»(17)
پينوشتها:
8 ـ دكتر جان گري، زنان، مردان، روابط، ص88.
9 ـ همان، ص54.
10 ـ پروفسور روژه پيره، روانشناسي اختلافي زن و مرد، ص39.