تحلیل و
بررسی مسائل مربوط به ازدواج و خانواده
عنوان مقاله :
ازدواج موقت ، بحث داغ اين روزها
امروزه آنچه در سايت ها ،خبر نامه ها و حتي ميان مردم در مورد آن
بعضا صحبت و اظهار نظر مي شود، بحث ازدواج موقت است. اگر چه ازدواج
موقت موضوعي جديد نيست و منشاء آن به هزار و چهار صد سال قبل باز
مي گردد، اما سوال مهم آن است که چرا ازدواج موقت با آنکه در قانون
و شرع پيش بيني شده ، اکنون مورد توجه خاص قرار گرفته و چرا عده اي
از باب انتقاد و يا دفاع از آن در برابر هم صف کشيده اند؟
البته بايد اين نکته را قبل از ورود به بحث متذکر شوم که در اين
مقاله به هيچ عنوان نمي خواهيم اظهار نظر کنيم که در شرايط فعلي ،
ازدواج موقت براي چه کساني سودمند است و يا اينکه مي توان مردان
متاهل را و لو به قيمت فروپاشي زندگي مشترکشان در اقدام به ازدواج
موقت ستايش کرد ؟!
بياييد براي آغاز بحث به دو مطلب توجه کنيم:
1- غرايز و تمايلات انسان
2- ارضاء و تامين غرايز
اين مسئله قطعي و مسلم است که انسان داراي قوا و غرايز متعددي است
که موهبتي الهي در وجود بشر است و براي انسان وساختار وجودي او
لازم وضروري است .
غريزه ي انسان در خوردن و آشاميدن ، چيزي نيست که بتوان آن را از
او گرفت . چرا که تمايل انسان به خوردن و آشاميدن براي حيات و
ادامه ي زندگي او ضروري است و به سلامت و حفظ ساختار فيزيکي و حتي
روحي - رواني او کمک مي کند . اين غريزه در انسان اگر به شکل درست
و منظمي تأمين نشود ، به او ضرر مي رساند به اين معنا که زياده روي
در خوردن وآشاميدن و يا حتي کوتاهي در تامين اين غريزه ، هر دو در
دو جهت مخالف به او صدمه خواهند زد و تنها در مسير اعتدال مي تواند
براي او مفيد بوده و به او سلامتي بخشد .
همين طور نياز انسان به محبت ، چيزي نيست که بتوان آن را در وجود
او خاموش کرد بلکه انسان به محبت نياز دارد . بنابراين اگر اين
محبت از مسير صحيح خارج شود، مي تواند عامل بسياري از مشکلات روحي
و رواني باشد .
با اين دو مثال وارد مقوله ي غريزه جنسي مي شويم . تمايلي که
خداوند آن را در وجود انسان قرار داد تا هم نياز جسمي خود و هم
نياز روحي اش را از اين راه برطرف کند. چرا که دو جنس( مرد و زن)
به دليل تفاوت هايي که در ساختار روحي وجسمي دارند به هم نياز
دارند و اين نياز ، باعث تداوم نسل بشر و سازندگي در جامعه خواهد
شد .
واضح است که اين موهبت الهي اگر به حال خود رها شود ،منشأ خطرات و
نابساماني هايي در خانواده و حتي در جامعه خواهد شد و سرکوب و خفه
کردن آن نيز ، انحطاط نسل بشري و بيماري هاي روحي ورواني را به
همراه خواهد داشت ؛ لذا تنها راه ارضاء آن ، به نحو مطلوب وصحيح
است .
بهترين و زيباترين مسير در ارضاء اين غريزه ، ازدواج و تشکيل
خانواده است آن هم ازدواج به صورت دائم .
اما در کنار ازدواج دائم در شرع و قانون مدني، از ازدواج و نکاحي
به نام نکاح منقطع (ازدواج موقت – صيغه ) نام برده شده است .
در ماده 1075 قانون مدني ، نکاح منقطع را اين گونه تعريف ميکند :
نکاح وقتي منقطع است که براي مدت معيني واقع شده باشد . بنابراين
از شرايط الزامي در نکاح موقت ، تعيين مدت زمان آن است و بدون اين
مدت ، عقد منعقد نخواهد شد .
اهميت اين موضوع تا آن جا است که قانون گذار در ماده بعد ، تعيين
مدت را تاکيد مي کند{ ماده 1076 ، مدت نکاح منقطع بايد کاملا معين
باشد .}در کنار تعيين مدت از شرايط لازم در انعقاد اين عقد ، تعيين
مهريه است بر خلاف ازدواج دايم که عدم تعيين آن خللي به عقد وارد
نمي کند .
{ماده 1905 در نکاح منقطع عدم مهر در عقد موجب بطلان است . ماده
1087 اگر در نکاح دايم مهر ذکر نشد يا عدم مهر شرط شده باشد نکاح
صحيح است.....}
بنابراين از نظر قانون ارتباط زن و مرد در عقد موقت در همين مدت
کوتاه بوده و اين مدت مي تواند از چند ساعت تا چند سال باشد و با
پايان مدت نکاح خود به خود منحل مي شود و به غير از مهريه تنها در
صورت شرط ضمن عقد ، زن از حقوق مالي برخوردار خواهد شد . بدين معنا
که در نکاح موقت به موجب قانون مدني زن و مرد از يکديگر ارث نمي
برند و به زن نفقه تعلق نمي گيرد.
{ماده 1113در عقد انقطاع ، زن حق نفقه ندارد مگر اينکه شرط شده
باشد يا آنکه عقد مبني بر آن جاري شده باشد } .
قانون گذار با تاکيد بر مدت نکاح و مهريه دو مسئله مهم را مورد
توجه قرار ميدهد :
1- وضعيت حقوقي زن و مرد در اين ارتباط کوتاه ، تا به موجب آن زن و
مرد به حقوق و تکاليف خود و لو در مدت کوتاه آگاه بوده و اين مسئله
باعث سوء استفاده نگردد
2- اين عقد بر خلاف ازدواج دايم به منظور تشکيل خانواده نيست لذا
جدايي در آن آسان تر بوده و تعهدات مالي و غير مالي درآن وجود
ندارد . در حالي که در ازدواج دايم گويي شارع با وضع شرايط دشوار
در طلاق به زن و مرد فرصت بازگشت مي دهد که از جمله شرايط براي
تحقق طلاق ، حضور دو شاهد عادل و اينکه زن در زمان طهر
باشد(1140طلاق زن در مدت عادت زنانگي يا در حال نفاس صحيح نيست......)
لذا آنچه در نظر قانون گذار مهم است حفظ کيان خانواده و پايداري در
حسن معاشرت بين زوجين است و قوانين خاص و متفاوت در ازدواج موقت بر
اين مطلب گواهي ميدهد.
جالب است که در دنياي غرب بعد از تجربه دو راهکار تلخ آزادي جنسي و
سرکوب و به انزوا کشيدن آن ،" راسل " فيلسوف معروف انگليسي ازدواج
رفاقتي يا زناشويي دوستانه را مطرح کرد و شرايطي را براي اين روش
پيش بيني کرد:
1- طرفين قصد بچه دار شدن نداشته باشند
2- جدايي آنان به آساني صورت پذيرد
3- پس از طلاق ، زن هيچ گونه حق نفقه نداشته باشد
در واقع راسل ازدواجي را پيشنهاد مي کند که اندک شباهتي به ازدواج
موقت در اسلام دارد . اين مطلب درست است که به جاي بي بند و باري و
سرکوب غرايز جنسي ، آن را کنترل کنيم ، آن هم براي قشري که امکان
ازدواج را ندارند و از سوي ديگر از اين موهبت الهي نيز بهره مند
هستند ، اما به راستي در حال حاضر با وجود قوانين و مقررات محدود
در اين زمينه و عدم ضمانت اجراي کافي ، آيا ازدواج موقت در جامعه
ضروري است ؟ و مي تواند مانع از بسياري از نابساماني هاي جنسي در
جامعه شود ؟ يا خود عاملي براي فساد و هوس بازي شده و ماهيت واقعي
خود را از دست خواهد داد ؟