تحلیل و
بررسی مسائل مربوط به ازدواج و خانواده
عنوان مقاله :
نقش ازدواج در سلامت روان جوانان
چنانكه پيشتر اشاره شد ،ازدواج يك امر طبيعي و فطري و يكي از
نيازهاي ناگزير بشر است. كسي كه به اين نياز طبيعي پشت كند بدون
ترديد، احساس كمبود خواهد كرد وچون برخلاف فطرت حركت مي كند، به
دشواري ها و مشكلات جسمي ورواني برخورد مي نمايد. بي شك ، يكي از
مهمترين عوامل فشارهاي رواني و استرس هاي رو به افزايش در دنياي
امروز كه گريبانگير بسياري از جوانان است، عدم ازدواج به موقع آنان
است.
دختران و پسران جوان ، درفراز و نشيب زندگي ، به محيطي امن و
پايگاهي عاطفي نيازمندند و بهترين فردي را كه مي توانند براي تأمين
اين نياز، برگزينند، همسراست. دختر و پسر جوان به وسيله ي ازدواج ،
دركنار يكديگر از آرامش ، امنيت و سلامت روان برخوردارمي گردند.
خداوند متعال در اين باره مي فرمايد:
" و از نشانه هاي او اين كه ، همسراني از جنس خودتان براي شما
آفريد تا دركنارآنان آرامش يابيد، در ميانتان موّدت و رحمت قرار
داد . در اين نشانه هايي است براي گروهي كه تفكر مي كنند".
رسول گرامي اسلام – صلي الله عليه وآله – نيز ، ازدواج را عامل
ايجاد اخلا ق نيكو د رفرد مي داند و مي فرمايد:
" مردان وزنان بي همسر خود را به ازدواج يكديگر درآوريد ، چرا كه
خداوند اخلاق آنان را نيكو مي سازد" .
امروزه ، پژوهش هاي جامعه شناسان و روان شناسان نيز، حاكي از
ارتباط مثبت سلامت روان و ازدواج است. درهمين زمينه ، مطالعات
اداره بهداشت عمومي امريكا درسال 1980 نشان مي دهد كه بين سلامت
رواني و ازدواج ، ارتباط معني داري وجود دارد. افراد متأهل
درمقايسه با افراد مجرد در وضعيت بهتري از سلامت رواني قرار دارند.
نشانه هاي نوروتيكي درمقايسه ، كمتر در آنها ديده مي شود و درصد
كمتري از آنها دربيمارستان هاي رواني بستري اند. همين فوايد ازدواج
و تشكيل خانواده ، يعني ايجاد اخلاق نيكو در افراد ، سلامت و
بهداشت رواني ، انس ، آرامش ، مودت ورحمت است كه خانواده را بين
ديگر نهادها ي اجتماعي ، ناهمانند و منحصر به فرد ساخته است به
طوري كه از آن به عنوان ريشه اي ترين نهاد اجتماعي ياد مي شود.
نقش ازدواج و تشكيل خانواده درسلامت جامعه
ازدواج و تشكيل خانواده ، نقش مهمي در تزكيه و بقاي جامعه دارد و
تلاش در جهت استحكام آن ، زمينه را براي سلامت اخلاقي و سعادت
عمومي جامعه فراهم مي سازد . چرا كه ازدواج مشروع جلوي بي بند و
باري ، هرج و مرج و آشفتگي هاي جنسي را مي گيرد و پسران و دختران
جوان را وا مي دارد كه در چارچوب قواعد و اصول مشخصي ، به زندگي
اجتماعي تن دردهند.
ازدواج و تشكيل خانواده براي انسان ها يك نياز طبيعي است كه از
فطرت و آفرينش ويژه ي آنان سرچشمه مي گيرد و نبايد آن را يك قرار
داد متعارف اجتماعي تلقي نمود كه درصورت عدم تحقق آن ، آسيبي به
نظام اجتماعي وارد نمي شود؛ بلكه برعكس، هرگونه آسيب به اين بنيان
مقدس ، پيامدهايي را در تحول ساختار كلي جامعه و نظام ارزشي و
فرهنگي آن به دنبال دارد.
خانواده از آن رو كه زيربنا و ريشه ي همه ي نهاد هاي اجتماعي است ،
قدرت مندترين كانون اثر گذاري و مؤثرترين مركز براي سامان دهي يا
نابساماني اجتماع وعامل تشكل و سيستم دهي به جامعه است. هر گونه
تغيير مثبت يا منفي در خانواده ، در جامعه ي بزرگ انسان ها تأثير
مستقيم و مؤثر دارد. ثبات يا بي ثباتي خانواده ، مستقيماً برثبات
يا بي ثباتي جامعه تأثير گذار است. جوامعي كه در آن ارزش ها در
خانواده متزلزل گردد، بي شك ارزش هاي اخلاقي درجامعه ي كلان سقوط
خواهد كرد. خانواده و جامعه آنچنان به هم وابسته اند كه فرآيندهاي
اساسي اجتماعي بدون حضور خانواده، شكل واقعي خود را پيدا نخواهد
كرد. فرايندهايي چون همكاري، سبقت جويي ، ستيزه جويي، همانند سازي
، سازش ، فرمانروايي ، سلطه پذيري و ... همه وهمه ريشه در خانواده
دارند؛ و اين مورد تأييد جامعه شناسان و روان شناسان اجتماعي است.
پايه و مبناي شرافت انساني ، خود خواهي و خود مداري ، پذيرش انحراف
، سرقت ، تقلب و... همگي نشأت گرفته از خانواده است و اين ، مورد
تأييد جرم شناسان و آسيب شناسان اجتماعي است. و بالاخره ريشه هاي
اساسي رشد يا پس افتادگي اجتماعي ، صعودها و سقوط ها، سامان داري
يا نابساماني هاي اجتماعي و ... را بايد در خانواده جست وجو كرد.
بيشتر حركت هاي اجتماعي ، سياسي و فرهنگي از خانواده آغاز شده و
درجامعه موج آفريني مي كنند . برهمين اساس، همه ي اديان الهي به
ويژه اسلام ، خانواده را مؤثرترين راه براي هر گونه تغيير و تحول
در بافت فرهنگي و اجتماعي جامعه مي دانند. زيرا از يك سو خانواده ،
خود مركز تعامل و تأثير متقابل افراد بر روي هم است و تجربيات و
آگاهي هاي فرد در خانواده ، در شكل دهي نقش اجتماعي او بيشترين
تأثير را دارد. و از سوي ديگر، هركدام از افراد خانواده ، پس از
ورود به جامعه، درهم فرو مي روند و بر يكديگر تأثير متقابل گذارده
، آرمان ها و عقايدشان درهم مي آميزد و حاصل اين فعل و انفعالات به
صورت يك طرز فكر، يك انديشه ي اجتماعي و در نها يت به شكل يك سيستم
فرهنگي درمي آيد.
واضح است اگر خانواده از سلامت كافي برخوردار نباشد ، افراد
بيمارگونه ي خانواده نيز پس از ورود به جامعه و كنش متقابل اجتماعي
با سايرين ، بيماري خويش را به ديگران سرايت داده، ساختار جامعه را
از هم فرو مي پاشند؛ و گاهي ممكن است يك رفتار نامعقول و غيرمعقول
اجتماعي ، در اثرهمين تعاملات به صورت يك رفتار پسنديده ، در جامعه
ظهور كند.همين طور اگر خانواده هاي يك جامعه ، بهنجار و متعادل
باشند، جامعه نيز از سلامت واقعي بر خوردار خواهد بود.
اسلام نيز كارخود را از خانواده شروع كرده است. چنانكه پيامبر
اسلام – صلي الله عليه وآله – تبليغ علني خود را در آغاز رسالت ،
از خانواده و عشيره اش آغاز كرد و درتداوم آن ، كار تبليغ و توسعه
ي جامعه ي اسلامي را از درون خانواده ي خويش و با تربيت انسان هايي
وارسته چون فاطمه ي زهرا، امام حسن و امام حسين – عليهم السلام –
ادامه داد. و به اين ترتيب هر كدام از ائمه اطهار – عليهم السلام –
نيز، قبل از هراقدام ، ا ز خانواده ي خود شروع كردند.
با اندك تأملي درسيره ي آن بزرگواران د ر نحوه ي ازدواج ، تربيت
فرزند، نوع ارتباط با همسر و فرزندان و همچنين وصايا و سفارشات
آنها به اهل بيت خود، به خوبي درمي يابيم كه اين بزرگ مردان تا چه
اندازه به اهميت خانواده و تأثير غيرقابل ترديد آن برجامعه عنايت
داشته اند.
البته ناگفته نماند، در سلامت يا فساد جامعه ، نقش ديگر كارگزاران
اجتماعي مانند نهادهاي مذهبي و وسايل ارتباط جمعي را نمي توان
ناديده گرفت . اما بنابر پژوهش هاي جامعه شناسان و روان شناسان
اجتماعي ، در اين تأثير گذاري ، نهاد خانواده درصد قابل توجهي را
به خود اختصاص داده است كه آن را از ميان ديگر كارگزاران اجتماعي
متمايز مي سازد.
بنابراين " براي تشكيل يك جامعه ي آرماني ، تأسيس خانواده هاي
آرماني ضرورت دارد و خواستاران جامعه ي ايده آل ، بايد به تشكيل
خانواده هاي ايده آل بپردازند.