تحلیل و
بررسی مسائل مربوط به ازدواج و خانواده
عنوان مقاله :
معيارهاي گزينش همسر در آموزههاي اسلامي2
(عسکري اسلامپورکريمي)
ـ اخلاق نيکو
هرچه علم و تکنولوژي رشد ميکند، نياز بشر به اخلاق افزايش مييابد
و لازم است به موازات آن دستورات عاليه اخلاقي پيامبران، کاملاً
مورد عمل و نظر قرار گيرد؛ زيرا، دنياي علم و صنعت، گرچه وسايل و
ابزارهايي در اختيار بشر ميگذارد؛ ولي هيچگونه، درباره عدم سوء
استفاده از آنها راهحلي ارائه نميدهد.
سير صعودي آمار جرائم، جنايات، فساد، تبهکاري، قتل و خودکشي،
متلاشي شدن خانوادهها و...، بيانگر اين حقيقت است که اخلاق، که
فلسفه بعثت انبياء است «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»(1)بر جامعه
حکمفرما نباشد.
دانش و صنعت نميتواند سعادت و آرامش بشر را تضمين و تأمين کند؛
بلکه استعمارگران، علم و صنعت را به نفع خويش استخدام نموده و
ميليونها نفر را بيخانمان ميکنند؛ چنان که ميکنند و حقوق حقه
ملتهاي ضعيف را چه آسان پايمال ميسازند و آنان را به خاک و خون ميکشند...
تنها عاملي ميتواند روح سرکش انسان و غرايز طوفاني و عصيانگر وي
را مهار کند و علم و صنعت را در راه آرامش عمومي و زندگي مسالمتآميز
به کار اندازد، اخلاق واقعي است که از ايمان حقيقي به خدا سرچشمه
ميگيرد.
يکي از ويژگيهاي اساسي براي زندگي شاد، اخلاق نيک است. منظور از
اخلاق نيک، تنها خندهرويي و خوش خلقي اصطلاحي نيست، زيرا خنديدن و
... در بعضي مواقع، نه تنها مطابق اخلاق نيست، بلکه ضداخلاق است.
اخلاق هر انساني تأثير مستقيم در زندگي او دارد. اين تأثير در محيط
خانواده محسوستر و نقشآفرينتر است؛ زيرا مسائل عاطفي در خانواده
بر مسائل ديگر غلبه دارد و محيط خانواده بيشتر بر مبناي خصوصيات
اخلاقي اعضاي آن شکل ميگيرد، تا عوامل ديگر؛ ازاينجهت، اگر اعضاي
خانواده از اخلاقي نيکو بهرهمند باشند، محيط خانواده تبديل به
بهشتي سرورانگيز ميشود و چنانچه به بداخلاقي خو گرفته باشند،
همواره خود را در جهنّمي سوزان گرفتار خواهند ديد.
امام علي(ع) ميفرمايد: «بِحُسْنِ الاَْخْلاقِ يَطيبُ الْعَيْشُ»(2)با
خوش اخلاقي ، زندگي نيکو و مطلوب ميگردد.
ملکات فاضله و اخلاق کريمه است که باعث نشاط و شادابي در زندگي شده
و دشواريها را برطرف و اضطرابها و نگرانيها را از بين ميبرد و
بداخلاقي جسم و روح انسان را فرسوده ميکند و عامل مهم پيري زودرس
است؛ ازاينرو، پيامبر گرامي اسلام(ص) پيوسته در دعا چنين ميفرمود:
«اَللّهُمَّ اِنّي اَعُوذُبِکَ... مِنْ زَوْجَةٍ تُشيبُني قَبْلَ
اَوانِ مَشيبي»(3) خدايا! به تو پناه ميبرم از همسري که قبل از
رسيدن پيري، پيرم کند.
زندگي مشترک زناشويي، داراي فراز و نشيبهايي است که برخورد صحيح با
آنها نياز به روحيهاي قوي و اخلاقي پسنديده دارد. زن و مرد اگر از
اين مزيّت، بهرهاي نداشته باشند، نميتوانند با تفاهم و همکاري
متقابل بر مشکلات زندگي چيره شده، بار سنگين آن را به مقصد برسانند.
چنانچه هر يک از طرفين از اخلاقي نيکو و رفتاري شايسته برخوردار
نباشد، طرف ديگر هر چند خوش اخلاق هم باشد، زندگي به کامش تلخ
خواهد شد.
از آنجا که اصلاح صفات ناپسند، در صورت ريشهدار بودن آنها، نياز
به تلاش طاقتفرسا و زماني طولاني دارد، بايد از همان ابتدا به
صفات اخلاقي همسر توجّه کرد، تا در سايه انتخاب همسري خوشاخلاق،
زندگي سعادتمندانهاي پيريزي شود.
به طور کلي منظور از اخلاق نيک، اين است که انسان آراسته به صفات،
عادات، خُلق و خوهاي پسنديده، فضائل، کمالات و اعمال و رفتار نيکو
بوده و از صفات زشت، بيماريهاي اخلاقي و... دور باشد.
زندگي زن و مرد در محيط خانوادگي احتياج به اخلاق دارد؛ زيرا تنها
در پرتو قانون نميتوان زندگي کرد.
قرآنکريم از پيامبر گرامي اسلام(ص) به عنوان صاحب «خُلق عظيم» ياد
نموده و ميفرمايد: «انّک لعلي خلق عظيم»(4)تو بر خلق و خوي بزرگي
هستي. خداي سبحان هيچ کس را به اين عظمت نستوده است. پيامبر(ص) را
با عنوان نيکوترين انسان ستايش ميکند. در تبيين اين محور مهم از
رسولاکرم(ص) چنين نقل شده است: «معيار خُلق نيکو، خلق الله است»(5)
يعني آن کسي خلق نيکو دارد، که متخلق به اخلاق الهي باشد. نيکوترين
نامها و صفات، از خداست.(6)چه رنگي نيکوتر از رنگ خدايي شدن.
نيکوترين جلوهاي که انسان ميتواند به خود بگيرد، مظهر جلوههاي
الهي شدن است که انسان، خليفه و جانشين صفات خدايي شود. زيرا
جانشين بايد به نشانههاي خداوندي متصف باشد. اگر خداي متعال عطوف،
رؤف، رحيم، عليم، کريم، عزيز، حکيم و غفور است، جانشين او نيز
نشاني از اين صفات بايد داشته باشد. اينها جلوههاي صفات الهي است
که در بنده مؤمن و خالص او تجلينموده است. اين اصل، نه تنها عامل
تحکيم خانواده و زندگي زناشويي است، بلکه يکي از مهمترين عوامل
براي تربيت نسل سالم، چه در دوران جنين و شيرخوارگي و چه در دوران
کودکي ميباشد.
در روايات اسلامي از ازدواج با افراد بداخلاق نهي شده و خوشاخلاقي
يکي از شرايط همسر شايسته محسوب شده است.(7)
در روايتي از امام باقر (ع) نقل شده که فرمود: پدرم، امام سجاد(ع)،
در يکي از مواقف حج به زني برخورد که «اخلاق نيکش» آن حضرت را جذب
کرد، سؤال کردند اين زن داراي همسر است؟ گفتند: خير؛ پدرم بدون اين
که از حسب و نسب وي تحقيق کند، از او خواستگاري کرد، و اين
خواستگاري منجر به ازدواج با او شد.
فردي از انصار از داستان آگاه شد، ازدواج به اين سادگي براي او
بسيار سنگين و گران آمد، به نظر آورد ممکن است آن زن فردي بياصل و
نسب باشد، و علت سرزنش نسبت به امام چهارم شود.
مدتي در مقام جستجو برآمد و معلوم شد آن زن از طايفه شيبان است،
خدمت امام چهارم(ع) رسيد و جريان را با آن حضرت در ميان گذاشت که
خدا را شکر همسر شما از فاميلي معروف و محترم است، آن حضرت فرمودند:
من شما را خردمندتر از اين ميدانستم که به اين امور پايبند باشي،
مگر نميداني خداوند عزّوجلّ به برکت اسلام پستيها را برداشت و
نقصها را جبران فرمود، بزرگواري و کرامت را جايگزين پستي و دنائت
نمود، اينک مسلمان در هر موقعيتي باشد، محترم است و او را پستي
نيست، لئامت و خسّت از آنِ جاهليت است و بس.(8)
«حسين بن بشار واسطي» به امام رضا(ع) نامه نوشت که يکي از بستگانم
خواستار ازدواج با من است، ولي بداخلاق است؛ حضرت فرمود: «اگر
اخلاقش بد است، با وي ازدواج نکن.»(9)
بنابراين، خوش اخلاقي همسر، نقش مؤثري در زندگي انسان دارد و بايد
مورد توجه کامل قرار گيرد؛ زيرا آنچه مايه سازش و تحکيم روابط است،
حسن خلق است، نه امور مادي، مانند ثروت و زيبايي.
همسرِ بداخلاق و ناسازگار، مايه غم و اندوه و کدورت گرديده، طراوت
و شادابي را از طرف مقابل ميربايد. البته ناگفته پيداست اخلاق سوء
و خشونت در کانون خانواده، در روحيه همه افراد اثر نامطلوب دارد.
ـ سلامت عقل و تفکر
بعد از دينداري، اصالت خانوادگي و اخلاق نيک، «سلامت عقل» از مهمترين
شرايط يک همسر شايسته محسوب ميشود. تدبير امور زندگي و پيمودن راه
سعادت و درستکاري و برطرف نمودن مشکلات زندگي مشترک کار سادهاي
نيست.
متأسفانه بسياري از افراد، مقيّدند که همسر زيبا داشته باشند، در
صورتي که زيبايي در آمار جهاني بهداشت، فقط 25 نمره دارد در حالي
که به تفکر و انديشه 300 نمره دادهاند. در مورد عروسخانم هميشه
ميپرسند: آيا زيبا هست، يا نيست. زيبايي دوره محدودي دارد، ولي ما
نميتوانيم نقش بيبديل تفکر و تعليم و تربيت را انکار کنيم.
برخي افراد در ازدواج جايي براي تفکر باز نگذاشتهاند. اولين چيزي
که در تفکر جلوهگر ميشود، عامل هوش است. زندگي با يک فرد کمهوش،
بسيار مشکل است. ممکن است بپرسيد: چگونه ميشود هوش يک نفر را قبل
از ازدواج تشخيص داد؟ پاسخ بسيار آسان است. افرادي که درجه هوشي
خيلي پايين دارند، کاملاً در رفتار و کردارشان مشخص است، پختگي
لازم را ندارند، قدرت تشخيصشان ضعيف است. عامل ديگر تشخيص هوش،
تفکر انتزاعي است. «انتزاع کردن» يعني: بيرون کشيدن، و تفکر
انتزاعي يعني، توانايي استنباط و درک مفاهيم از موقعيتهاي کلي؛
اين نوع تفکر ابعادش بسيار گسترده است، افرادي که تفکر انتزاعي
دارند، خيلي زود شما را ميفهمند. لازم نيست که دائم برايشان تکرار
کنيد. بُعد ديگرش، تفکر حل مسئلهاي است، تفکري که در آن انسان ميتواند
مسائل خودش را حل کند. کساني که اين نوع تفکر را ندارند، هميشه دور
خودشان ميچرخند، گيجند، پيوسته ميپرسند چه گفتي، يعني چه، منظورت
چه بود؛ کسي که اين نوع تفکر را ندارد، شايسته گزينش همسري نيست.
گاهي اوقات افراد از روي ترحم با فردي ازدواج ميکنند که از نظر
هوشي در سطح پاييني است، ميخواهند ايثار کنند، ولي سخت در
اشتباهند. زندگي با افراد کم هوش، بسيار مشکل است. کسي که تفکر و
هوش خوبي دارد، کيفيت فراوان در مديريت دارد زيرا يکي از ارکان
اصلي مديريت، تفکر خوب است.
طبق بررسيها و مطالعات آسيبشناسي خانواده، اصليترين علت
اختلافات خانوادگي، سرديها و بيرغبتيها، اخمها و قهرها،
بيتفاوتيها و افسردگيها، بدزبانيها و تنديها، طردها و فرار از
خانه، پريشانيها، گاه اختلالات رواني، برخي آسيب پذيريهاي رفتاري
و کژرويهاي اجتماعي «همسران» و سرانجام طلاق و جدايي، و ريشه اصلي
تمام ناسازگاريهاي زناشويي، عدم تناسب در «عقل و انديشه» بين زوجين
ميباشد. بنابراين، با توجه به مشخصات افراد از نظر عقل و هوش،
بايد زن و مرد در انتخاب همسر، کسي را به عنوان همسر در زندگي
مشترک خويش انتخاب کنند که با همديگر تناسب داشته باشند تا در
زندگي دچار مشکلات نشوند.
شريعت اسلام براي جلوگيري از ضايعات احتمالي که در اثر وراثت پيش
ميآيد، تأکيد ميکند که برخي از ازدواجها صورت نپذيرد. اسلام
افراد را از ازدواج با انسان «احمق» که از نظر هوشي عقبمانده است،
برحذر ميدارد. چنان که امام صادق(ع) ميفرمايد: «ايّاکم و تزويج
الحَمقاء فَانَّ صُحبَتَها بَلاءٌ و ولدها ضياع»(10)بپرهيزيد از
ازدواج با «احمق»! زيرا، مصاحبت و زندگي با او بلاست و فرزندانش
نيز تباه ميشوند. و نيز فرمود: «عقل چيزي است که خداوند رحمان به
وسيله آن پرستش و عبادت ميشود و بهشت به وسيله آن به دست
ميآيد.»(11)
ـ زيبايي و شادابي
همسري که از چنين صفاتي برخوردار باشد، غالبا ضامن جلوگيري همسرش
از انحرافات و چشمچرانيها ميگردد و معمولاً اين موضوع با
خوشاخلاقي همراه است؛ زيرا زيبارويان در اغلب موارد داراي اخلاق
ملايم و جذاب ميباشند.
زيبايي يک امتياز است و در شيريني و سعادت «زندگي زناشويي» تأثير
به سزايي دارد. البته چند نکته درباره اين شرط (لزوم زيبايي و
شادابي) درخور توجه است:
الف) گرچه زيبايي ظاهر و تناسب اندام را در انتخاب همسر نميتوان
ناديده گرفت، ولي اين مسئله نبايد به عنوان بزرگترين هدف و معيار
ازدواج محسوب شود، به گونهاي که ديگر معيارها را تحتالشعاع قرار
دهد، بلکه هنگام انتخاب همسر بايد هر دو بُعد زيبايي «زيبايي ظاهري
يا تناسب اندام» و «زيبايي باطني يا معنوي، مانند ايمان، تقوا،
حيا، و...» ترکيب شود و به همه آنها اصالت داده شود که در اين صورت
زندگي مشترک، يک عمر گلستان ميشود.
پيامبر اسلام(ص) براي اطمينان خاطر مرد از زيبايي زن، وي را مجاز
دانست که قبل از ازدواج، همسرش را ببيند، تا خاطر وي از نظر زيبايي
و دلپسندي زن مطمئن گردد. آن حضرت دراينباره ميفرمايد: «بهترين
زنان شما، زيبا چهرهترين آنهاست.»
و در روايت ديگر فرمود: «أَفْضَلُ نِساءِ أُمَّتي أَصْبَحُهُنَّ
وَجْها وَأَقَلُّهُنَّ مَهْرا»(12) برترين زنان امت من زني است که
زيبائياش بيشتر و صداقش کمتر باشد. البته زيبايي ظاهري بايد در
کنار ديگر صفات و معيارها، مورد توجه و بررسي قرار گيرد، نه به طور
مستقل. زيبايي و تناسب اندام بدون تديّن و شرافت خانوادگي و...،
آفتي است خطرناک و بلايي است رسواگر که اگر بر مبناي ارزشهاي الهي
پيوند نخورد، به زودي ناپايدار خواهد بود. پيامبر اکرم (ص)
ميفرمايد: «مَن تَزَوَّج إمْرَأة. .. لِجَمالِها، رأي فيها ما
يَکْرَهُ»(13)کسي که (فقط) به خاطر زيبايي زني با او ازدواج کند،
در او امور ناخوشايند خواهد ديد.
و همچنين فرمود: «إيّاکم و خَضْراءَالدِّمنِ، قيلَ: يا رسول اللَّه
و ما خَضراءُ الدِّمَنِ؟ قال: المَرأة الحَسناءُ في مَنبِت
السُّوءِ»(14) از خضراء الدمن (گياه روييده در ميان کثافات)
بپرهيزيد. گفته شد: اي رسول خدا! خضراءالدمن چيست؟ فرمود: زن
زيبارويي که در خانوادهاي فاسد رشد کرده است.
در يک انسان آنچه اصالت دارد، انسانيت و اخلاق و دينداري است و آن
ازدواجي ميمنت و برکت دارد که به خاطر اين امور انجام بگيرد و
تداوم پيدا کند؛ اما آن ازدواجي که به خاطر مال و جمال باشد، از
ديدگاه اسلام، برکت و ميمنتي ندارد. به همين جهت است که وقتي شخصي
خدمت پيامبر اکرم(ص) آمد و در امر ازدواج مشورت کرد، حضرت به او
فرمود: «عَلَيْک بِذاتِ الدِّين تَرَبت يَداکَ»(15)بر تو باد که
همسر ديندار اختيار کني، دستهايت نيازمند خداوند باد.
جالب اين است که رهبران اسلام، به افرادي که در انتخاب همسر، اصالت
را به دينداري ميدهند نه زيبايي ظاهري، وعده مال و جمال دادهاند.
چنان که در روايتي از امام صادق(ع) نقل شده که ميفرمايد: «اِذا
تَزَوَّجَ الرَجُلُ المَرأة لِجَمالِها أو لِمالِها وُکِّلَ إلي
ذلِکَ، وَإذا تَزَوَّجَها لِدينِها رَزَقَهُ اللّهُ الجَمالَ
وَالمال»(16) هرگاه مرد، زني را به خاطر زيبايي و ثروتش به همسري
برگزيند، به همان واگذار ميشود(و معلوم نيست که به آنها برسد) و
هرگاه او را به خاطر دينش به همسري برگزيند، خداوند زيبايي و مال،
روزي او ميسازد.
ب) گرچه زيبايي «ظاهري، معنوي، فرهنگي و...» امري پسنديده است و در
انتخاب همسر بايد مورد توجه قرار گيرد، ولي نبايد از حد معمول
تجاوز کند و به صورت «مشکل پسندي» درآيد و انسان را از ازدواج به
موقع باز دارد، بلکه اگر از زيبايي نسبي برخوردار بودند و دين و
اخلاق يکديگر را پذيرفتند، بهتر است بعد از تحقيقات و شناخت کافي
«در همه زمينهها» از يکديگر، با توکل بر خداوند و راهنمايي
والدين، با همسر مورد نظر ازدواج نمايند و مطمئن باشند که عقل و
ايمان و اخلاق نيک و خانواده اصيل و با شرافت، بسياري از کمبودها
را جبران خواهد نمود.
ج) بهتر است زن و مرد در مراسم خواستگاري، با اجازه و رضايت
والدين، يکديگر را ببينند و واقعيتها را به هم بگويند. براي شناخت
لازم و تشخيص زيبايي و شادابي همسر مورد نظر، شايسته است مرد، مادر
يا خواهر و يا يکي از خويشان نزديک و مورد اعتماد را براي ديدن
انتخاب کند و بفرستد تا زن مورد نظر را خوب ببينند و ويژگيهايش را
براي او توضيح دهند.
امام خميني(ره) فرمود: «هر يک از زوجين ميتوانند «در مراسم
خواستگاري» مستقيما از يکديگر درباره هم تحقيق کنند، مشروط به
آنکه اين تحقيق مستلزم حرام نباشد. هر يک از زوجين ميتوانند بدن
ديگري را با شرايط زير به منظور تحقيق، ببينند:
1ـ نگاه به قصد لذت و ريبه نباشد؛ 2ـ ازدواج متوقف بر اين نگاه
باشد؛3ـ مانعي از ازدواج اين دو در ميان نباشد...؛4ـ بهتر است اين
ديدن از روي لباس نازک باشد؛ 5 ـ بايد اين نگاه آخرين تحقيقي باشد
که هر يک از زوجين انجام ميدهندو....»(17)
بنابراين، صحبت کردن زن و مرد به قصد لذت، يا خلوت کردن آنها در
محيط بسته و يا نگاه کردن به قصد لذت و يا لمس کردن يکديگر، حرام
است و بايد از آن اجتناب کنند.
ـ تناسب سني و تحصيلي
در انتخاب همسر توجه به همتايي و تناسب در سن نيز لازم است. تفاوت
سن بلوغ جنسي در دختر و پسر، يک امر طبيعي است، پسر حدود چهار سال
ديرتر از دختر به بلوغ جنسي ميرسد.از اينرو، بايد تفاوت سن آنها
در امر ازدواج نيز حداقل به همين مقدار باشد (پسر بزرگتر باشد)
بهتر است چنين باشد، ولي الزامي نيست. اگر در بقيه موارد يادشده
تناسب وجود داشته باشد، ولي تناسب سني وجود نداشته باشد، مثلاً زن
و شوهر همسن باشند و يا حتي زن يک سال نيز بزرگتر باشد، به شرط
اين که مرد وقوف و آگاهي کامل به اين موضوع داشته باشد، مشکل خاصي
ايجاد نميشود. اما ازدواجهايي که اختلاف سني زياد وجود دارد،
مثلاً فردي بيست سال از ديگري بزرگتر است، اصلاً صلاح نيست.
به طور کلّي تناسب سني و جسمي در زناشويي مسئله مهمي است و عدم
توجه به آن عواقب ناگواري را در پي دارد. سن زن و مرد در ازدواج از
دو جنبه داراي اهميت است:
1ـ جنبه رواني: انسان در فرآيند رشد از نظر رواني، در سنين مختلف،
داراي ويژگيهاي متفاوت ميباشد.
2ـ جنبه فيزيولوژيکي: علاوه بر جنبههاي رواني، ارضاي غرايز جنسي
خود مسئله مهمي است.
سن ازدواج در شرايط جغرافيايي و اقليمي مختلف، متفاوت است. معمولاً
در مناطق گرمسير، سن بلوغ و ازدواج پايينتر از مناطق سردسير و
کوهستاني است. مهم نيست که فرد در چه سني بالغ ميشود، مسئله مهم
اين است که فرد احساس کند که از نظر فيزيولوژيکي و رواني نياز به
ازدواج دارد. تشخيص زمان مناسب ازدواج و فاصله سني زوجين از سوي
افراد تازه بالغ، مشکل است. در اين مورد، استفاده از راهنماييهاي
والدين و مشاوران خانواده ضروري است.
معمولاً چون دختران از نظر رشد بدني و رواني از پسران جلوترند و
رشد آنان سريعتر است و زودتر به سن تکليف شرعي و بلوغ بدني
ميرسند، آمادگي بيشتري جهت انتخاب همسر و شروع زندگي زناشويي را
دارند.
در روايات اسلامي، درباره سن ازدواج و فاصله سني زن و شوهر، اشاره
به موضوع بلوغ شده که طرفين در سنين پايين، يعني اوايل بلوغ،
ازدواج کنند و به همين علت در اسلام سن تکليف شرعي دختران 9 سال
تمام قمري و پسران 15 سال تمام قمري است و تفاوت سن دختر و پسر (در
ازدواج) با در نظر گرفتن موقعيت جغرافيايي و عوامل فرهنگي متفاوت
است. با توجه به تحقيقات انجام شده و بلوغ زودرس، در بعضي مناطق و
موقعيتهاي مختلف جغرافيايي، فرهنگي، اقتصادي و...، بهترين سن
ازدواج براي دختران 16 الي 20 سالگي و براي پسران 18 الي 23 سالگي
ميتواند باشد و مناسبترين فاصله سني، در ازدواج بين 1 الي 5 سال
است و اگر هم، سن آنها مساوي باشد و يا اين که زن چند سال از مرد
بزرگتر باشد، اشکالي ندارد. ولي، فاصله سني «بين 1 الي 5 سال» از
نظر روانشناسي و فيزيولوژي ارجحيت دارد. و اين تفاوت بدين جهت است
که زنها در اثر بارداري و زايمان و شير دادن به کودک، غالبا از
مردها زودتر پير و فرسوده ميشوند و طراوت و شادابي خويش را از دست
ميدهند. زن اگر چند سالي از شوهر کوچکتر باشد، مدت بيشتري
ميتواند نظر شوهر را به خود جلب کند و تمايلات روحي، رواني و جنسي
او را ارضاء نمايد؛ در نتيجه، براي هميشه صلح، صفا، دوستي، عشق و
محبت در کانون گرم خانوادگي آنان حاکم خواهد شد.
نکته شايان توجه اين است که در امر ازدواج شرط سني در اسلام مطرح
نيست که مثلاً اگر زوجين توافق سني نداشتند، عقد ازدواج باطل باشد،
اما بايد سن زوجين تفاوت فاحش نداشته باشد؛ زيرا تجربه نشان داده
است که بسياري از درگيريها و اختلافات ناشي از تفاوت فاحش سني بين
زن و مرد است. چه بسا يکي از طرفين به خاطر کمي سن و کمتجربگي
نميتواند ديگري را تحمل کند و يا احيانا آن که از سن بالايي
برخوردار است، از لحاظ غريزه جنسي ضعيف باشد و نتواند ديگري را که
قوي است، ارضاء و اشباع نمايد. اينجاست که اگر ايمان کافي در طرف
مقابل نباشد، به اعمال خلاف عفت روي ميآورد و اساس خانواده را در
هم ميريزد و حيثيت خانواده يا طايفهاي را در معرض خطر قرار
ميدهد. از اينرو، اين که احيانا ثروتمندان در دوران کهولت سني و
تحليل قُوي در صدد ازدواج با دوشيزهاي برميآيند و دوشيزگاني هم
به طمع مال و ثروت آنان حاضر به ازدواج با آنان ميشوند کار صحيحي
نيست و تحقيقات نشان داده است که در موارد قابل توجهاي اين گونه
ازدواجها مفاسد و خطرهايي در پي داشته است؛ پس بايد از اين
ازدواجها جدا پرهيز شود.
همچنين يکي ديگر از معيارهايي که بايد در ازدواج در نظر گرفته شود،
تناسب تحصيلي است. بسيار خوب است که زن و شوهر از نظر معلومات و
تحصيلات علمي، خيلي با هم فاصله نداشته باشند و در رديف يکديگر
باشند تا تفاهم بيشتر در زندگيشان به وجود آيد. بنابراين، زن و
مردي که تحصيل کرده و دانشگاهي است، نميتواند با فردي غيرتحصيل
کرده يا کم سواد ازدواج نمايد. البته پذيرش اين امر در مدت کوتاهي
امکانپذير است، ولي در درازمدت تنشها و اختلافاتي بين آنها آشکار
خواهد شد. به هرحال، يکي از چيزهايي که بايد در ازدواج رعايت شود،
فاکتورهاي حرفهاي است. بنابر اين سطح تحصيلات و سطح حرفه (شغل) در
زندگي زناشويي بسيار مهم است. چنان که تحقيقات و تجربه نشان داده
است که کساني که با همرديفان خود از نظر تحصيل و شغل ازدواج
کردهاند، در زندگي خانوادگي از موفقيت بيشتري برخوردارند.
ـ عفاف و پاکي از آلودگيها
«عفاف» با فتح حرف اول، از ريشه «عفت» است و لغت شناسان در باره آن
گفتهاند:
«و اصله الاقتصار علي تناول الشيء القليل»؛ عفاف اکتفا ورزيدن به
بهرهمندي کم و شايسته است.
در مجمعالبحرين آمده است: «عف عن الشيء، اي امتنع عنه فهو
عفيف»(18)عفاف از چيزي ورزيد، يعني: از آن امتناع ورزيد؛ پس او
عفيف است.
و ابن منظور در لسانالعرب در اين باره مينويسد: «العفّة: الکف
عما لايحل و لايجمل»(19) عفت: خويشتنداري از آنچه که حلال و زيبا
نيست.
صاحب اقربالموارد «عفت» را اينگونه معنا نموده است: «عف الرجل:
کف عما لايحل و لايجمل قولا او فعلا و امتنع»(20) عفاف ورزيد،
يعني: در گفتار و کردار، از آنچه که حلال نيست، دوري جست و
خويشتنداري نمود. همچنين در قاموس، «عفت» را به معناي کف
خودنگهداري از محرمات و زشتيهاست که با زيباگزيني منافات
دارد، معنا ميکند.(21)
در تفکر اسلامي، عفاف واژهاي با بار معنايي خاص برگرفته از آيات و
روايات، و گونهاي منش است همراه با کنش رفتاري و گفتاري.(22)
مرحوم نراقي در معراجالسعاده مينويسد: عفت عبارت است از: مطيع و
منقاد شدن قوه شهوانيه از براي قوه عاقله که در اقدام به خوردن و
نکاح و حدود اوامر الهي را به لحاظ کمي و کيفي؛ نگهدارد،(23) عفت
همان اعتدال عقلي و شرعي است و افراط و تفريط در آن مذموم است؛ پس
در تمامي اخلاق و احوال، حد وسط و راه ميانه «عفت» است.
روشن است که استحکام خانواده که اولين و بنياديترين تشکّل اجتماعي
يک جامعه به شمار ميآيد مرکز عشق و اميد و بستر شکفتن آرزوهاي
جوانان است، تنها، با پاسداري از عفاف و پاکدامني، درخشش و بالندگي
لازم را پيدا ميکند؛ زيرا اگر در جامعهاي عفاف و پاکدامني به
صورت کامل رعايت گردد و تمتعات جنسي به محيط خانواده محدود گردد،
جوانان به ازدواج روي آورده و خانوادههاي تشکيلشده نيز ثبات
بيشتري مييابند؛ ولي اگر بيبند و باري و بيعفتي در جامعه رواج
يابد و بهرهبرداريهاي جنسي در خارج از محيط خانواده ميسر گردد،
جوانان زير بار مسئوليتهاي ازدواج نرفته و خانوادههاي تشکيلشده
نيز متزلزل ميشود. بنابراين، باضرس خاطر بايد گفت: رعايت عفاف در
رفتار و گفتار، خانواده را سالم و آسيبناپذير نگه ميدارد.
بنابراين، يکي از شرايط شايسته و لازم در انتخاب همسر آن است که
آلوده به فحشاء و مبتلا به انواع مواد مخدر و مشروبات الکلي نباشد.
امروزه نقش زيانبار اين آلودگيها در ويراني خانوادهها و نابودي
نسل جوان بر همگان روشن است و در ضمن، آثار زيانبار اينها در تولد
فرزندان ناقصالعقل و عقبافتاده نيز ثابت شده است، ازاينجهت،
شريعت اسلام از پيوند
زناشويي با مبتلايان به مواد مخدر و ديگر مسکرات برحذر داشته است.
در دستورالعملهايي که از پيامبر اکرم(ص) و پيشوايان معصوم (ع)
رسيده، به لزوم رعايت اين تناسب بسيار تأکيد شده است.
از نظر اسلام با کسي که مرتکب شرب خمر ميشود نبايد ازدواج کرد.
چنان که پيامبر اسلام(ص) ميفرمايد: «شارب الخمر لايزوج، اذا
خطب»(24) شرابخوار اگر خواستگاري کند، به او دختر داده نميشود.
همچنين امام صادق(ع) ميفرمايد: «من زوّج کريمته من شارب الخمر فقد
قطع رحمها»(25) کسي که دخترش را به شرابخوار بدهد، با اين کار خود
قطع رحم کرده است.
شايد مراد از قطع رحم در اين روايت اين باشد که با اين ازدواج سبب
نازايي او شده است و يا مراد اين است که او را از يک پيوند درست و
ازدواج محکم و استوار محروم ساخته است.
امام رضا (ع) ميفرمايد: «وَاِيّاکَ اَنْ تُزَوِّجَ شارِبَ
الْخَمْرِ، فَاِنْ زَوَّجْتَهُ فَکَأَنَما قَدَّمَتْ اِلَي
الزِّنا»(26) بترس از اين که دختر به شرابخوار بدهي، که اگر او را
به چنين تبهکاري شوهر دهي، گويا آن عفيفه کريمه را به زنا
دادهاي!!
آري، آن که پايبند به واجبات الهي نيست، و از فسق و فجور پرهيز
ندارد، و آنکه از اخلاق نيک بهرهاي ندارد، و آلوده به بداخلاقي
است، و از عقل و فکر لازم بهره ندارد، و آن سست ارادهاي که از
مشروبات حرام پرهيز ندارد، اهليت ندارد که دختري پاک و مؤمنه که
امانت الهي است به او سپرده شود، که نه تنها دختر ضايع ميگردد،
بلکه فرزندان آنها متأثر از آثار سوء وجودي آن شوهر زشتکردار
خواهند شد، که قبل از اين که دانش بشر به اين حقيقت برسد، حضرات
معصومين (ع) اين حقيقت را اعلام فرمودهاند: «الْحَرامُ يبينُ فِي
الذُّرِّيَّه»(27) آثار حرام در نسل آشکار ميگردد!!
از اين روايات ميتوان فهميد که چون شرابخوار، هتک حرمت فرمان
خداوند کرده و به آن بياعتنايي نموده و دست به سرکشي و طغيان زده
است، نسبت به همسر و فرزندانش نيز چنين خواهد کرد، حرمتشان را
خواهد دريد؛ حقوقشان را ادا نخواهد کرد و موجبات آزار و اذيتشان را
فراهم خواهد ساخت و صفات رذيله و ناپسند او چنان که گذشت به همسر و
فرزندانش منتقل شده و فطرت پاکشان را آلوده خواهد کرد.
روشن است همان علتي که در شرابخوار، موجب سرکشي او شده و رابطهاش
را با خدا و خانوادهاش تيره و تار کرده است و او را مطرود جامعه
ساخته است، در افراد معتاد، قاچاقچي، بيبندبار و لاابالي نيز وجود
دارد؛ اين افراد خود را پايبند به هيچ مقرراتي نميدانند و به خاطر
تأمين نيازشان دست به هر اقدام زشت و وقيح ميزنند؛ ارزشهاي
خانوادگي را زير پا ميگذارند؛ حقوق همسر و فرزندان را رعايت و ادا
نميکنند، ازاين رو، ازدواج با اينگونه افراد، ازدواج موفّقي
نخواهد بود.
نکتهاي که در پايان اين نوشتار تذکر آن ضروري به نظر ميرسد اين
است که معيارهاي ديگري نيز از لابلاي روايات و آموزههاي ديني
فهميده ميشود که بايد افزون بر آنچه ذکر شد، مراعات گردد که
فهرستوار به آنها اشاره ميشود.(28)
دوشيزگي همسر، جهت نسل پروري و زايايي او، پاکدامني و عفت،
درستکاري، و در صورت جامعيت معيارهاي ذکر شده، زيبايي، هزينه کردن
درست و بجا و رعايت اقتصاد،
نگهباني از عرض و مال، ميل به استقبال از همسر و مشايعت او در آمد
و شد، همراهي و معاونت با همسر و... از جمله معيارهاي درجه دو در
انتخاب همسر که اگر مراعات شود، زندگي بسيار شيرين ميشود.
رسول خدا(ص) فرمود: بهترين زنان شما زني است که فرزندآور (ولود)،
مهربان پاکدامن، نزد قوم خود عزيز و محترم، در مقابل شوهر متواضع و
فروتن، آرايش کننده خود براي شوهر، بياعتناء نسبت به ديگران، در
خلوت مطيع فرمان شوهر و در اختيارش باشد و مثل بعضي از مردان مبتذل
نباشد.(29)
اميد است با به کار بستن دستورات حياتبخش اسلام، شادي و خوشبختي
به روي تمام زوجها، به ويژه جوانان عزيز آغوش گرمش را به نحو مطلوب
بگشايد.
پينوشتها:ـــــــــــــــــــــــ
30. سفينة البحار، ج 1، ص 410.
31. شرح غررالحکم و دررالکلم آمدي، ج 3،ص 328، دانشگاه تهران.
32. وسائل الشيعه، ج14، ص 22.
33. سوره قلم، آيه 4.
34. محجة البيضاء، ج5، ص 90.
35. سوره نحل، آيه 60.
36. وسائل الشيعه، ج 14،ص 51.
37. بحارالانوار، ج 100،ص 374.
38. بحارالانوار، ج 103، ص 235، ح 17.
39. همان، ص 56،ح 1 ؛ فروع کافي، ج 5، ص 354.
40. اصول کافي، ج 1، عقل و الجهل، ح 3.
41. بحارالانوار، ج 103، ص 347.
42. وسائل الشيعه، ج 20،ص 51.
43. فروع کافي، ج 5، ص 332؛ ترجمه ميزان الحکمه، ج 5، ص 2260، ح
7558؛ محجة البيضاء، ج 3، ص 93.
44. فروع کافي، ج 5، ص 332 ؛ روضة المتقين، ج 8، ص 114.
45. فروع کافي، ج 5، ص 333.
46. تحريرالوسيله، کتاب نکاح، مسئله 28.
47. طريحي، مجمع البحرين، ج 5،ص 101.
48. ابن منظور لسان العرب، ج 9،ص 253.
49. شرتوني لبناني، اقرب الموارد، ج 2،ص 803.
50. قرشي، علي اکبر، قاموس قرآن، دارالکتب الاسلاميه، ج 5، ص 19.
51. جهت دست يابي به توضيح بيشتر، ر.ک: ماهنامه پاسدار اسلام،
عسکري اسلامپور، مقاله: نقش عفاف و پاکدامني در زندگي انسان، شماره
هاي 279 و 280، اسفند و فروردين 1383 و شماره 281 ارديبهشت 1384.
52. ملا احمد نراقي(ره)، معراج السعادة، ص 243.
53. فروع کافي، ج 5،ص 348؛ وسائل الشيعه، ج 14،ص 53، ح 2.
54. فروع کافي، ج 5،ص 347؛ وسائل الشيعه، ج 14،ص 53.
55. بحارالانوار، ج 79،ص 142.
56. وسائل الشيعه، ج 17،باب 1،ص 81،ح 22043.
57. براي شناخت از اين معيارها به وسائل الشيعه، ج 14، ابواب
متعدده آن در مقدمات نکاح مراجعه نماييد.