تحلیل و
بررسی مسائل مربوط به ازدواج و خانواده
عنوان مقاله
:
برخي رمز و رازهاي ازدواج شايسته
(سيدمحمود طاهري)
ازدواج و يافتن گمشده
افلاطون در کتاب ضيافت خويش آورده است:
ارواح آدميان در آغاز به صورت کروي و کامل بود. آنگاه هر کدام به
دو نيمه شده و از هم جدا شدند و از آن پس، هر يک به دنبال نيمه گمشده
خويش ميگردد. با پيوند زناشويي، آدمي به گمشده خويش ميرسد و
آرام ميگيرد.
اين حکايت نمادين صرفنظر از جنبه افسانهاي آن، در مقام اشاره به
اين حقيقت است که همانگونه که اگر انسان چيز گرانبهايي را گم کند،
همواره در نگراني به سر ميبرد و با پيدا کردن آن به آرامش ميرسد،
در امر ازدواج نيز آن دلهره و سرگرداني پيش از ازدواج، با دست
يافتن به همسر مناسب و دلخواه، به آرامش و خرسندي تبديل ميشود.
حقيقتي که در قرآن کريم اينگونه بدان اشاره شده است:
و از نشانههاي او اين است که همسراني از جنس خودتان براي شما
آفريد تا در کنار آن آرامش بيابيد و در ميانتان محبت و رحمت قرار
داد.
در آخر اين آيه، خداوند، «محبت» و «رحمت» را دو رمز بقاي اين آرامش
به دست آمده در سايه ازدواج معرفي ميکند. در اثر محبت قلبي به
همسر، خلق و خوي شايسته، ملاک پايداري زندگي به شمار ميآيد و
اموري چون زيبايي ظاهري و سرمايه، در مرحله بعدي اهميت قرار ميگيرد.
ويژگي رحمت نيز موجب چشمپوشي و گذشت از لغزشهاي همسر و دلسوزي و
خيرخواهي در حق او ميشود. در نتيجه، آرامش راستين بر زندگي همسران
صاحب رحمت و محبت حاکم ميشود. افلاطون در اين باره ميگويد:
آدمي وقتي به نيمه خود ميرسد، حس رقت و محبت و دوستي پيدا ميکند
و اگر بتواند، نميخواهد يک لحظه از نيمه خود جدا شود. پس بياييد
پرهيزکاري پيشه کنيم و از شر بگريزيم که در اين صورت، به اوج سعادت
رسيدهايم. بياييد خداي عشق را بستاييم که نيکوييهايش در حق ما بيکران
است و راه بازگشت به کمال را او به ما نشان داده است تا در اين
زندگي رستگار شويم و به رستگاري آينده نيز اميدوار گرديم. اوست که
مقرر داشته است اگر با پرهيزکاري زندگي کنيم، ما را به نيمه گمشده
خود رهبري کند و به وحدتي که داشتيم، برساند و به ما رستگاري عطا
فرمايد.
پيام متن:
1. ازدواج به منزله يافتن گمشده خويش است که انسان را به آرامش ميرساند.
2. محبت قلبي به همسر و رحمت و گذشت در حق او، به حفظ نعمت آرامش
به دست آمده، در پرتو ازدواج ميانجامد.
انگيزه درست براي ازدواج
در حديثي از پيامبر ميخوانيم: «ازدواج [تنها] به انگيزه جمال و
ثروت شخص مقابل، به ناکامي انسان ميانجامد». بنابر اين سخن داشتن
انگيزه درست در امر ازدواج، کاميابي حقيقي در امر زناشويي را در
پي خواهد داشت. اگر رابطه زناشويي، به انگيزهاي والا و براساس
عشقي پاک و پيروي از عقل بنا شود؛ چشمپوشي از غير همسر، دلدادگي،
فداکاري، خرسندي و عيبپوشي را به ارمغان خواهد آورد. به تعبير
استاد مطهري:
قرآن کريم، رابطه ميان زوجين را با کلمه «مودت» و «رحمت» تعبير ميکند
و اين نکته بسيار عالي است. اشاره به جنبه انساني و فوق حيواني
زندگي زناشويي است. اشاره به اين است که عامل شهوت تنها رابطه
طبيعي زندگي زناشويي نيست. رابط اصلي، صفا و صميميت و اتحاد دو روح
است و به عبارت ديگر، آنچه زوجين را به يکديگر پيوند يگانگي ميدهد،
مهر و مودت و صفا و صميميت است، نه شهوت که در حيوانات هم هست».
در حقيقت، «ازدواجهاي سست به طور کلي، هر نوع ازدواجي است که هدف
آن بر مقاصد عالي و ملکوتي ازدواج منطبق نباشد و در ارکان آن نتوان
نيت پاک، همکاري، محبت، ايثار و خلاقيت را جستوجو کرد. ازدواجي که
به منظور سودجويي و رسيدن به مال و منال يا جاه و مقام صورت گيرد،
سست و کم دوام است؛ زيرا چه بسيار حسابها و پندارها که غلط از کار
درآمده يا حوادث پيشبيني نشده که غلط از آب درآمده است».
دقت کردن در معيارهاي اساسي ازدواج و ويژگيهاي اخلاقي همسر آينده،
در کنار توجّه به جاذبههاي ظاهري او حقيقتي است که از نگاه
انديشمندان غربي نيز پنهان نمانده است. برتراند راسل ميگويد:
به نظر من، خوب است که ازدواج با عشق مادي آغاز شود. البته اين
مطلب بايد شناخته شود که نوع عشقي که ازدواج را ممکن ميسازد، به
آن تداوم ميبخشد، با شادي و خوشبختي همراه است و در راه هدفهاي
اجتماعي به خوبي گام برميدارد، الزاما عشق رومانتيک و مادي نميتواند
باشد، بلکه انگيزه ازدواج چيزي صميميتر و با محبت و حقيقت بيشتر
است. آنها از طريق اين نوع دوست داشتن، ميتوانند از بسياري از
بيچارگيها و ناملايمات زندگي بشري چشم بپوشند و شناخت نداشتن بر
چنين حالتي، بدبختي بزرگي
براي هر انسان به شمار ميآيد.
«براي اينکه ازدواج به معني حقيقي کلمه ازدواج باشد، بايد بر پايه
معنويتها استوار باشد. ازدواج، ازدواج نيست، مگر اينکه يک مرد با
زني [و برعکس] به خاطر ثروت، مقام اجتماعي و يا ترفيع منيت خود
ازدواج نکند».
پيام متن:
انگيزه اصلي ازدواج موفقيتآميز و رضايتبخش، بايد ويژگيهاي
اخلاقي و اعتقادي همسر آينده باشد.
اصالت خانوادگي همسر
از مسائل مهم در پرداختن به امر ازدواج، توجه به اصالت و نجابت
خانوادگي شخص مقابل است. همانگونه که تنها از درختي با ريشه سالم
انتظار شکوفايي و ميوه ميرود، تنها از کسي که برخاسته از خانوادهاي
اصيل و بزرگمنش است، نيکي و فضيلت ميتوان سراغ گرفت.
فرزندان شريف و پاک نيز در خانوادههاي اصيل و معتقد رشد مييابند.
بر اين اساس، «هر فرد، از والدين و محيط خانوادگي، چيزهايي را
فراميگيرد و تحت تأثير جو حاکم بر آن محيط قرار دارد. اگر پدر و
مادر به ضعف اخلاقي يا فکري و روحي دچار باشند، در فرزندان نيز
تأثير خود را خواهند گذاشت. اگر محيط خانوادگي سالم و پاک باشد،
شخص به نحوي تربيت ميشود که امکان تأثير از جامعه ناسالم بسيار
کاهش مييابد و در بسياري از موارد، بياثر است».
در حديثي از اميرالمؤمنين علي عليهالسلام ميخوانيم:
حاجتهاي خود را از مردم شريفالنفس و صاحب خانوادههاي اصيل و پاک
طلب کنيد؛ زيراخواستهها نزد آنها بهتر روا ميشود و پاکيزهتر
صورت ميگيرد.
اينکه از خانوادهاي غيراصل و به دور از نجابت، معمولاً نميتوان
فرزندي نجيب و فاضل انتظار داشت. حقيقتي است که ريشه قرآني نيز
دارد، چنانکه در آيه 58 سوره اعراف ميخوانيم
و سرزمين پاکيزه (و شيرين) گياهش به فرمان پروردگار ميرويد، ولي
از سرزمينهاي بدطينت (و شورهزار) جز گياه ناچيز روييده نميشود.
رسول اکرم صلياللهعليهوآله نيز در هشداري ميفرمايد: از گلهاي
زيبايي که در لجنزارها روئيدهاند، بپرهيزيد. عرض شد: اي رسول خدا،
اينان چه کساني هستند؟ فرمود: زن زيبايي که از خاندان بدو غير اصيل
به وجود آمده باشد.
پيام متن:
خانواده اصيل، منشأ خير و برکت است. بنا براين، بايد از خانواده
اصيل، نجيب و معتقد، همسر اختيار کرد.
از همسرتان متوقع نباشيد که کامل باشد
در آفرينش آدمي، همه خوبيها در يک فرد جمع نشده و همه فضيلتها در
يک فرد گرد نيامده است. به تعبير خواجوي کرماني:
سفره حکمت، نه به يک جا نهند تحفه دانش نه به يک تن دهند
عقل در اين ره، همهداني نديد او همهدان است که عقل آفريد
هر شجري را ثمري دادهاند هر صدفي را گهري دادهاند
بر اين اساس، اين توقع غيرعاقلانه است که انسان به دنبال همسري بيعيب
و کامل براي خود باشد. عبدالرحمان جامي در حکايتي ميگويد:
روزي طاووسي و زاغي به هم رسيدند و توانستند زشتيها و زيباييهاي
يکديگر را ببينند. طاووس به زاغ گفت: اين کفشهاي قرمز که پاي توست،
سزاوار تنپوش رنگارنگ و زيباي من است، نه اين کفشهاي سياه
ناموزون. زاغ گفت: بلکه پوشش تو متناسب با کفش قرمز من است و ما
اشتباها لباس همديگر را پوشيدهايم. لاکپشتي که سر در لاک خود فرو
برده و گفتوگوي اين دو را شنيده بود، سر از لاک درآورد و گفت: «اي
دوستان، اين بحث بيهوده را پايان دهيد؛ زيرا خدا همه چيز را به يک
نفر نداده است و همه آرزوها را براي يک شخص مهيا نکرده است. خداوند
به هر کس چيزي بخشيده که تنها ويژه اوست، هرکس بايد به آنچه خداوند
به او بخشيده است، خشنود باشد».
«آرزوي هر مرد و زني است که همسر ايدهآلي پيدا کند که از همه زشتيها
و نقصها به دور باشد و نقطه ضعفي نداشته باشد. و من گمان نميکنم
در دنيا چنين همسري پيدا شود که صددرصد کامل و بيعيب باشد. و چون
[اين گونه افراد [همسرشان را با آن موجود خيالي دهنشان مطابق نميبينند،
از ازدواجشان اظهار پشيماني ميکنند و خود را شکست خورده و بدبخت
ميشمارند».
«اين نکته را تمام پسران و دختراني که ميخواهند ازدواج کنند بايد
در نظر بگيرند که بسيار دشوار است همسر زندگي صددرصد بر وفق
تمايلات و آرزوهاي شخص باشد و جامع جميع خوبيها از آب درآيد و
اصلاً آنچه مهم است، اين نيست، بلکه مهم آن است که عشق و علاقه
واقعي ميان زن و شوهر باشد. باقي را ميشود تحمل کرد».«مشکلات
زوجين، بيشتر از آنجا سرچشمه ميگيرد که سعي دارند ازدواجشان کاملاً
بينقص باشد و وقتي چنين نميشود، دچار مشکل ميشود».
پيام متن:
هيچ انساني کامل نيست و نبايد توقع کامل بودن همسر را داشت؛ زيرا
اين امر از عوامل دلسردي و تيرگي در روابط زناشويي است.
مقايسه نکردن همسر خود با ديگران
چشمپوشي از غير همسر پس از ازدواج، پذيرفتن ويژگيهاي جسمي و روحي
او، از اصليترين عوامل استواري روابط زناشويي و کاميابي در امر
ازدواج است. از نشانههاي اين چشم پوشي نيز پرهيز از مقايسه کردن
همسر خود با ديگران است.
امروزه اصل تفاوتهاي فردي، مسئلهاي پذيرفته شده ميان انديشمندان
روانشناس است. از اين رهگذر، مقايسه کردن همسر خويش با ديگران، به
معناي ناديده انگاشتن اين اصل است. اگر فردي به اصل تفاوتهاي فردي
معتقد باشد و بداند که هر انساني، استعداد و ويژگيهاي ذاتي منحصر
به فردي دارد، همسر خويش را با ديگران مقايسه نميکند. در نتيجه،
با پيروي از عقل روانشناختياش، ميکوشد با روابط زناشويي سالم،
زندگي خويش را به کام خود و همسرش گوارا سازد.
«يکي از بدترين نقاط ضعفها، مرض مقايسه است. براي مثال، هنگامي که
زني شوهرش را با پدرش يا برادرش يا شوهر سابقش يا با ديگران مقايسه
ميکند و مثلاً ميگويد: اگر با فلان کس شوهر ميکردم، اکنون وضع
زندگي من بهتر از اينها بود، مثل آن است که دشنهاي بر قلب شوهرش
وارد ساخته است؛ زيرا مرد، اين مقايسه را حملهاي به شخصيت و عزت
نفس و حتي تواناييهاي جنسي خود ميداند. چه بسا ازدواجهايي که
تنها بر اثر همين بيماري مقايسه به کلي متلاشي شده و به جدايي
انجاميده است.» مقايسه همسر خويش با ديگران، معمولاً به دنبال
انکار خوبيها و ويژگيهاي مثبت و از سوي ديگر، برجسته ساختن ضعفهاي
احتمالي او شکل ميگيرد و حاصلي جز تيرگي روابط در پي نخواهد داشت.
پيام متن:
1. مقايسه کردن همسر خويش با ديگران، با ناديده انگاشتن فضيلتهاي
او و بزرگنمايي کاستيهاي احتمالي او همراه و از عوامل اصلي تنش
در روابط زناشويي است.
2. توجه به اصل تفاوتهاي فردي، فرد را از مقايسه همسر خويش با
ديگران باز ميدارد.
انتظار داشتن از يکديگر در حد توان
آنکه از ديگران در حد توانشان انتظار دارد، به صفتي خدايي آراسته
شده است؛ زيرا خداوند نيز از بندگانش به اندازه توانشان تکليف ميخواهد،
آنجا که ميفرمايد: «لا يُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاّ وُسْعَها؛
خداوند هيچ نفسي را تکليف نميکند، مگر به اندازه توان آن». (بقره:
286)
يکي از عوامل موفقيت در زندگي زناشويي آن است که زن و شوهر، توقع
معقول و منصفانه از يکديگر داشته باشند و همديگر را به کارهاي
طاقتفرسا و بيش از حد توان وادار نکنند. وادار کردن همسر به
کارهاي خارج از توان او، گاهي وقتها همسر را به کارهاي غيرشرعي و
ناپسند واميدارد و گاه جسم و جان او را فرسوده ميکند. اين امر
درباره بانوان که وضعيت جسمي و روحي متفاوتي در مقايسه با مردان
دارند، بيشتر اهميت مييابد. حضرت علي عليهالسلام با اشاره به اين
حقيقت ميفرمايد:
کاري را که خارج از توانايي زن است، به دستش مسپار که به حال او
مناسبتر است و به او آسايش خاطر بيشتري ميبخشد و زيبايياش را
پايدارتر ميسازد؛ زيرا زن همچون گلي خوشبو است.
در روايتي از پيامبر اکرم صلياللهعليهوآله ميخوانيم:
هر زني که با شوهرش ناسازگار باشد و او را به چيزهايي که بيش از
توانايي اوست وادار کند، اعمالش در درگاه خدا قبول پذيرفته نميشود
و در قيامت، خشم پروردگار جهان نصيبش ميگردد.
آن حضرت در حديثي ديگر ميفرمايد:
هر زني که با شوهرش ناسازگار باشد و به آنچه از جانب خدا رسيده
است، قناعت نکند و بر شوهرش سخت بگيرد و بيش از حد توانايي او
خواهش کند، اعمالش قبول نميشود و خدا از او خشمناک خواهد بود.
پيام متن:
از همسر خود، بيش از حد توان، انتظار داشتن، او را در لغزشگاهها
وارد ميکند و جسم و روح او را ميفرسايد. خداوند نيز از چنين فردي
ناخشنود است.
چشمپوشي از غيرهمسر
هر فردي هنگام انتخاب همسر بايد بکوشد با توجه به معيارهاي ديني و
عرفي، همسري مناسب و شايسته بيابد و در اين زمينه، عاقبتانديشي را
از ياد نبرد اما پس از برگزيدن همسري و بستن پيمان زناشويي با او،
هرکدام بايد از غير يکديگر چشم بپوشند. اگر زن و شوهر با
پاکدامني، مراقب چشمان خويش باشند و رسيدن به خواهشهاي عقلاني و
نفساني خويش را تنها در وجود يکديگر سراغ بگيرند. رابطه عاطفي و
احساسي متعادلي را شکل ميدهند و با خرسندي از مواهب اخلاقي و
اعتقادي و جسماني يکديگر، بهرهمند خواهند شد.
رها بودن چشم بعد از ازدواج، چه بسا موجب برافروختن آتش حسرت و
اندوه در دل فرد و سبب تيرگي روابط زناشويي و دلسردي آنها از
يکديگر ميشود.
امام علي عليهالسلام ميفرمايد: «نِعْمَ صارِفُ الشَّهواتِ غَضُّ
الاَْبصار؛ نگاه داشتن چشم (از نگاه به نامحرم چه بازدارنده خوبي
است از شهوتها.» در بياني ديگر از آن حضرت نقل است: «مَن غَضَّ
طَرفَهُ اَراحَ قَلبَهُ؛ هر که چشم خود را پايين اندازد (و از نگاه
کردن به نامحرم باز دارد)، دل خود را در آسايش قرار داد». باز در
حديثي از آن امام همام ميخوانيم: «مَن اَطلَقَ طَرفَهُ کَثُرَ
اَسَفُهُ؛ هرکه چشمش را رها و آزاد بگذارد، تأسف او فراوان خواهد
شد». سرانجام اينکه: «کَم مِن نَظْرَةٍ جَلَبَت حَسْرةً؛ چه بسا
نگاهي که موجب حسرت شد».
پيام متن:
1. چشمپوشي از غيرهمسر، روابط زناشويي را تحکيم ميبخشد و زن و
شوهر را به رشد و کاميابي در امر ازدواج ميرساند.
2. چشمچراني، تيرگي روابط زناشويي و اندوه و حسرت را به دنبال
دارد.
ضرورت تلاش، براي حفظ شادکامي و بهرهوزي حاصل از ازدواج
حفظ سلامت پيوند زناشويي و کمال بخشيدن به آن، با تلاش جدي زن و
شوهر و به کارگيري روشهايي درست امکانپذير است. اگر از گوهري
گرانبها مراقبت نشود، همواره در معرض نيستي و گم شدن است و اگر
مراقب بر رشد و رويش بوته گلي زيبا نباشيم، پژمرده خواهد شد.
سرسبزي هميشگي بوته ازدواج نيز به همت آدمي و تلاش و مراقبت دائمي
او محتاج است.
«برخي از زوجهاي جوان تصور ميکنند که پس از چند سال زندگي مشترک،
خود به خود همه چيز روبهراه خواهد شد و زندگي مسير خود را به طور
طبيعي پيدا ميکند و در آن جريان مييابد. در حالي که تجربههاي
زندگي مشترک و اعتقاد صاحبنظران، دلالت بر اين دارد که رسيدن به
شادکامي و بهروزي، نيازمند تلاشهاي فراوان هر يک از زوجين در
سالهاي مختلف زندگي است. به ويژه بعد از دهه اول، اين نياز جديتر
و منطقيتر است. در نخستين دهه زندگي، تنها، فرصتي براي آشنايي و
تفاهم نسبي طرفين فراهم ميشود و اين، خود مقدمهاي براي بهرهوري
در دهههاي بعدي است. از اين رو، هرگز نميتوان با اتکا به يک دهه
تلاش و سعي متقابل، به انتظار يک عمر زندگي موفق نشست، زندگي مشترک
همچون گياه خودرويي نيست که مستقل و بينياز از مراقبت و نگهداري
باشد، بلکه بهسان گل سرخي است که ظريفترين و حساسترين توجهها و
محافظتها را براي طراوت و شادابي خود ميطلبد».
پيام متن:
شادکامي و بهروزي در زندگي مشترک، با تلاش هميشگي و برابر در به
کارگيري روشهاي درست اخلاقي و اعتقادي در پيوند زناشويي فراهم
ميآيد.
حرکت در جهت کمال يکديگر
سزاوار است زن و شوهر، همديگر را از نظر روحي و معنوي به کمال
برسانند و به رشد باطني يکديگر اهميت دهند. «برخي از زنان و مردان،
با وقف کردن جواني و سلامتي خويش و کنار گذاشتن آرزوها و
خواستههايشان، خالصانه در راه پيشرفت و تحول همسرشان ميکوشند و
در اين راه، از هيچ فداکاري و از خودگذشتگي مضايقه نميکنند، تا
زماني که همسرشان بر قله بلند افتخار و موفقيت بايستد.
اينگونه انسانهاي باشکوه، در حقيقت به منزله «بال» براي پرواز
همسرشان هستند که او را از مرحلهاي که بيهيچ افتخاري ميزيست، به
افتخارهاي مهم سوق ميدهند. از اين رو، وظيفه اخلاقي انسان حکم
ميکند در برابر همسري که ايثارگرانه خود را وقف پيشرفت او کرده
است، عاليترين سپاسها را به عمل آورد. وقتي در مجلس ترحيم همسر
علامه طباطبايي، صاحب تفسير الميزان، ايشان را خيلي ناراحت و متأثر
ميبينند، ميپرسند. چرا شما بيش از حد براي فقدان همسرتان
اندوهناکيد؟ ايشان ميگويد: اگر زحمتها و کمکهاي همسرم نبود، من
توانايي نوشتن تفسير الميزان را پيدا نميکردم.
معروف است که کتاب جنگ و صلح تولستوي را که يکي از ده کتاب جاودان
ادبيات جهان است، همسر فداکار تولستوي، بيش از دهها بار پاکنويس
کرد تا اينکه در نهايت چنين اثري به جامعه بشري ارائه گشت.
ناگفته نماند دو دسته از زوجين با دشواريهاي ويژه خودشان روبهرو
هستند: آنهايي که براي همسرشان همچون بال هستند، ولي در مقابل،
نشاني از قدرشناسي در همسر خود نميبينند و آنهايي که نه تنها براي
همسرشان بال نيستند، بلکه در حقيقت «وبال» زندگي او هستند».
پيام متن:
زن و شوهر، در کامل کردن يکديگر و هدايت همديگر به سوي قلههاي
موفقيت و افتخار، اساسيترين نقش را دارند.
جايگاه حَکَم در بهبود روابط زناشويي
اسلام براي استحکام پيوند زناشويي، راهکارهاي فراواني ارائه کرده
است. مسئله «داوري» براي رفع اختلافهاي ميان دو زوج، يکي از
آنهاست. خداوند در قرآن کريم ميفرمايد:
اگر نشانههاي شکاف و جدايي ميان دو همسر پيدا شود (براي بررسي علل
ناسازگاري و فراهم آوردن صلح و سازش،) يک نفر داور و حَکَم از
فاميل مرد و يکي هم از خانواده زن انتخاب کنيد. اگر اين دو حکم با
حسن نيت و دلسوزي وارد کار شوند و هدفشان اصلاح ميان دو همسر
باشد، خداوند کمک ميکند و به وسيله آنان ميان دو همسر را الفت
ميدهد و خداوند از نيت آنها باخبر و آگاه است. (نساء: 35)
در اين آيه ارشادي، چند نکته زيبا وجود دارد: «اول اينکه داور از
بستگان و فاميل هر دو زوج باشد، نه از بيگانهها و غريبهها تا
اختلافها و رازهاي خانوادگي به خارج درز پيدا نکنند و اين مشکل
خانوادگي بر سر زبانها نيفتد. افزون بر آن، معمولاً اقوام و
بستگان به مسائل ميان زن و شوهر، آشناتر و به راه حل آن نيز
واردترند.
دوم آنکه داوران در محکمههاي معمولي، در جريان اختلافها
بيتفاوتند و برايشان فرقي ندارد که دو همسر به خانه بازگردند يا
براي هميشه از يکديگر جدا شوند، در حالي که در محکمه صلح فاميلي،
کاملاً به عکس است؛ زيرا داوران اين محکمه از بستگان نزديک مرد و
زن هستند و جدايي يا صلح آن دو، در زندگي اين عده، هم از نظر عاطفي
و هم از نظر مسئوليتهاي پس از آن تأثير دارد».
تعيين چنين داوراني براي جلوگيري به هم خوردن نظام خانوادههاست و
وظيفه همه مؤمنان، بستگان زوج وحتي دستگاه قضايي آن است که با
چارهانديشي و تدبير، مانع جدايي و طلاق شوند و برقراري آشتي و
سازش را سرلوحه کار خود قرار دهند.
پيام متن:
يکي از راههاي رفع اختلافهاي زناشويي و از اسباب ايجاد صلح و
آرامش ميان زن و شوهر، انتخاب داور و حکم است؛ داوري که بنابر
مصلحت، از بستگان طرفين باشد.