معرفی ، نقد و بررسی
اندیشه های افراطی و مکاتب فمنیستی جهان
عنوان :
گفتگوی صباح با حجه الاسلام
زیبایی نژاد در باره فمنیسم
آنچه در پیش رو دارید گفتوگویى است
با حجة الاسلام والمسلمین زیبایى نژاد در خصوص فمنیسم که به ابعاد
مختلف آن پرداخته شده است.
سوال : صباح: لطفاً توضیحاتى درباره ى مفهوم فمنیسم و تاریخ پیدایش
آن بیان فرمایید؟
جواب : واژه ى فمنیسم در اصطلاح به دو گونه معنا شده است: 1. جنبش
ها و نهضت هایى که بر اساس الگوى برابرى، داعیه ى دفاع از حقوق
زنان را دارند; این معنا ناظر به یک نهضت اجتماعى است، نه یک نظریه
ى علمى. 2. نظریه اى است که تبیین کننده ى فرودستى زنان است و
آرمان خود را برابرى زن و مرد مى بیند.
جنبش فمنیسم، از یک سو ریشه در فرهنگ سنتى مغرب زمین و نگاه سنّت
غرب نسبت به جایگاه و حقوق زن دارد. مدت ها در غرب این بحث مطرح
بود که آیا زن انسان است یا خیر؟ بعداً در مجمع مهمّى در قرن پنجم
یا ششم میلادى تصویب شد که زن هم انسان است; امّا براى خدمت به مرد
آفریده شده است. در این نگاه، کلیه ى تفاوت هایى که زن و مرد در
حوزه ى روابط اجتماعى، سیاسى و نظام خانواده داشتند به وضعیت طبیعى
زن نسبت داده مى شد و معتقد بودند که چون زنان از جهاتى ضعیف اند،
باید در خانواده و اجتماع، زیردست و محکوم باشند و ... .
در پى اصلاحاتى که در چند دهه ى اخیر در غرب ایجاد شده است، به زن
این اختیار را مى دهند که نام شوهرش را براى خودش انتخاب کند یا
نام قبلى خود را داشته باشد. از سوى دیگر، از قرن سیزدهم میلادى
زمینه هاى شکل گیرى یک نهضت فرهنگى به نام رنسانس در کشورهاى غربى
به وجود آمد. رنسانس در قرن سیزدهم، از ایتالیا در قالب اصلاحات
هنرى، معمارى و ادبى، آغاز و کم کم به حوزه ى فلسفه کشیده شد و
دیدگاه هاى جدید فلسفى به وجود آمد; یعنى یک جریان خزنده ى دویست،
سیصدساله بود که منشأ تحولات عظیم فرهنگى در جهان غرب و کل دنیا
شد; مفاهیم جدیدى عرضه شد و این مفاهیم به نهادهاى علمى و فرهنگى
راه یافت و ذهن نخبگان جامعه را تسخیر نمود و در این راستا، در
قانون اساسى که در جریانِ انقلاب فرانسه مطرح گردید، تساوى کلیّه ى
آحاد ملت، صرف نظر از مذهب و نژاد و مسائل دیگر، گنجانده شد، امّا
گروهى از زنان اعتراض کردند که در قانون اساسى فرانسه، بحثى از
تساوى حقوق به حسب جنسیّت به میان نیامده و برابرى حقوق زن و مرد
پیش بینى نشده است. در حالى که ما هم در انقلاب و تظاهرات سهیم
بودیم و نقش داشتیم.
ناگفته نماند زمزمه هاى اعتراض نسبت به وضعیت حقوقى و مسائل دیگر،
از قرن شانزدهم در اروپا در قالب تک نگارى هایى انجام شده است،
امّا در قالب یک جنبش اجتماعى و یک نهضت، به قرن نوزدهم و پس از
تحولات مربوط به انقلاب فرانسه برمى گردد، که یک فضاى نسبتاً
آزادترى به وجود آمده بود و زن ها هم مى توانستند حرف هایشان را
بزنند و حرفشان هم این بود که زن و مرد انسان اند. چرا شما انسان
را به مرد تفسیر مى کنید; زن ها هم حقّ دارند.
سوال : صباح: فمنیسم در جامعه ى مسلمان و ایرانى به چه صورت هایى
جلوه گر شده است؟
جواب : بیش از یک سده است که با بحث فمنیسم در کشورهاى اسلامى
مواجه هستیم. اولین اثر فمنیستى را آقاى قاسم امین در کشور مصر، به
نام تحریر المرأة در سال 1899 منتشر کرد. دو سال بعد نیز المرأة
الجدیدة را نگاشت. قبل از او هم بعضى ها جسته و گریخته دیدگاه هاى
روشن فکرى را مطرح مى کردند. در کشور خود ما هم پس از انقلاب
مشروطه افکار فمنیستى ـ نه با عنوان فمنیسم ـ که در قالب ضرورت
اصلاحاتى در قوانین، مثلا کنترل چندهمسرى، بحث تحصیلات زنان و
مسائلى از این دست مطرح شد که بعضى از این اصلاحات لازم بود; امّا
اصلاحات در طبقه اى از زنان روشن فکر پس از مشروطیت، به سمت دیدگاه
برابرى زن و مرد جهت گرفت. برابرى زن و مرد در اندیشه ى فمنیستى با
برابرى مورد نظر اسلام که مرحوم شهید مطهرى در کتاب نظام حقوق زن
در اسلام مطرح مى کند، یکى نیست.
فمنیسم از تشابه بین زن و مرد بحث مى کند; یعنى کلیه ى تمایزات بین
زن و مرد در حوزه ى سیاست، قانون، اقتصاد، قدرت، خانواده و... باید
از بین برود. اصلا جریان فمنیستى به خانواده اى که سرپرست آن مرد
باشد معترض است و مى گوید نباید سرپرست در خانواده باشد و اگر هست
باید به شیوه ى دموکراتیک تعیین شود. امّا ما در دو دهه ى اخیر با
یک فمنیسم شناسنامه دار مواجه هستیم; یعنى حدود یک قرن است که
جریان دفاع از حقوق زنان به سمت برابرى و تشابه، در کشورهاى اسلامى
آمده است و در دو دهه ى اخیر ما با پدیده اى به نام «فمنیسم
اسلامى» مواجه شدیم. این فمنیسم محصول دو جریان است:
الف) موج اسلام گرایى در دو دهه ى اخیر; در دهه هاى اخیر جریان
اسلام گرایى در کشورهاى اسلامى تقویت شده و این جریان، کسانى را که
به طور صریح بحث فمنیستى غربى را، که بعضاً در تقابل آشکار با
آموزه هاى دینى است، پى مى گیرند پس مى زند.
ب) گسترش تفکرات فمنیستى; جریان فمنیسم در میان مسلمانان متأثر از
تولد جریان پست مدرن است. این دو جریان با هم تلفیق شده و فمینیسمى
را به وجود آورده اند که مى گوید ما باید با باز تفسیر متون
اسلامى، تفسیرى از منابع و متون دینى ارائه بدهیم که در راستاى
برابرى زن و مرد باشد; یعنى تفسیر فمنیستى آیات قرآن و منابع دینى.
البتّه این ها به این وضوح صحبت نمى کنند; حرفشان این است که جریان
فقاهتى ما جریان مردسالار بوده است; به عنوان مثال، در مجله ى زنان
آورده اند:
اسلام آمد و گوهره ى دین و هدف شریعت، دست یابى به عدالت و تساوى
بود. امّا با رحلت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)این حرکت
متوقف شد و حالت جمودگرایى بر الفاظ، پدیده اى را به نام
بنیادگرایى اسلامى به وجود آورد که بر جمود بر لفظ تأکید مى کند و
گوهرى را که پشت سر این الفاظ است مورد توجه قرار نمى دهد.
البتّه کسانى که این نظر را مطرح مى کنند هیچ گاه نتوانستند با
استدلال علمى ثابت کنند که از اهداف دین، تساوى است؟ بلکه از متون
دینى خلاف آن استفاده مى شود; یعنى آن جایى که پرسشگر توقع برابرى
دیه ى زن و مرد را دارد امام جواب مى دهند که:
مهلایا أبان; الدّینُ إذا قیستْ بالعقل مُحِقَ; کمى آهسته تر اى
ابان! قیاسات عقلى، دین را بر باد مى دهد.
هم چنین ائمه(علیهم السلام) بر سنّت نبوى و این که سنّت نبوى تا
روز قیامت باید دست نخورده بماند تأکید کرده اند; یعنى اگر قرار
باشد ما به کسى اعتراض کنیم، باید به ائمه ى اطهار اعتراض بکنیم که
چرا حرکت پیامبر را متوقف کردند و آن را ادامه ندادند.
الآن در کشور ما چند جریان فمنیستى فعّالیت مى کند:
1. چپ گرایان: کسانى که سابقاً مارکسیست بودند و الآن به این نتیجه
رسیده اند که با مبارزات سیاسى علیه رژیم موفق نمى شوند و باید به
مبارزات فرهنگى روى آورند. اینان مى خواهند با مردسالارانه خواندن
نظام، جنبش زنانه اى را با یک ادبیات غیردینى که بر برابرى تأکید
مى کند ایجاد نمایند. اینان مضامین متون دینى را مورد تحقیر قرار
مى دهند.
2. روشن فکران: جریان فمنیسم دیگرى در ایران وجود دارد که بسیارى
از افراد آن سابقه ى انقلابى دارند، در بدنه ى حکومت هستند، در
نهادهاى دولتى و غیر دولتى فعّالیت مى کنند; امّا با بحرانى روبه
رو هستند که جریان تجدد در کشور ما با آن روبه روست. این جریان
روشن فکرى دینى، مبانى مدرنیسم را پذیرفته، به مبانى تمدن جدید
ایمان آورده و در حال پیوندزدن دین با مدرنیسم است; یعنى تفسیرى از
دین ارائه مى دهد که در چارچوب فهم و تفکر مدرن تحلیل پذیر باشد;
چارچوب اندیشه اش را از جهان غرب و جزئیات را از متون دین مى گیرد
و این جزئیات را در این چارچوب تحلیل مى کند.
بنابراین درباره ى احکام شرعى مى گوید: بسیارى از این احکام
زمانمند و مربوط به شرایط اجتماعى آن زمان بوده اند. درباره ى
خانواده مى گوید:
نگاه ما به خانواده، خانواده ى تاریخى است نه طبیعى. اگر شما
بگویید خانواده یک نظام طبیعى است، احکام ثابتى بر آن حکم فرماست;
امّا اگر بگویید خانواده یک نظام تاریخى است، احکام آن هم بر حسب
تحولات تاریخى متحول مى شود. اصل خانواده را دین گفته است، امّا در
یک زمانى بر خانواده ى گسترده تأکید مى کردند، الآن خانواده ى هسته
اى است و در یک زمانى انواع دیگرى از خانواده که در آن سرپرستى
نباشد.
اینان بر عدالت تأکید مى کنند، امّا عدالت عرفى; یعنى فهم عرف از
عدالت متحول مى شود. امروزه اگر خروج زن از منزل را منوط به اجازه
ى شوهر بدانیم، مردم این را ظلم به زن مى دانند; بنابراین خلاف
عدالت است و نباید آن را بپذیریم. در یک زمان مرد مى توانست از
اشتغال زن جلوگیرى کند، ولى امروزه این عمل ظلم به زن محسوب مى شود
و عقلا هم آن را ظلم مى دانند. به این نکته توجه نمى کنند که این
بناى عقلایى بناى عقلایى طبیعى هم نیست.
بنابراین جریان یک طرفه ى تولید مفهوم در دنیا شکل گرفته است; یعنى
آکادمى هاى علوم در غرب، مفهوم تولید مى کنند و مراکز توزیع علم و
دانشگاه ها آن را به کل دنیا توزیع مى کنند و فرهیختگان در نهادهاى
علمى در کل کشور، با این ادبیات آشنا مى شوند; مثلا مفهوم برابرى
براى آنان جا مى افتد و هر چیزى را که خلاف آن باشد خلاف عدالت مى
دانند. باید هشیار باشیم که بحث بناى عقلایى راهزن ما نباشد; چرا
که عقلا «من حیث هم العقلاء» در شریعت مورد توجه قرار گرفته اند،
نه عقلا من حیث این که تحت تأثیر فرهنگ هاى غالب قرار گرفته اند و
ذهنیتشان تغییر کرده است.
3. الآن در کشور ما یک جریان قوى دفاع از حقوق زنان، کسانى هستند
که قایل به برابرى و قایل به حدى از آزادى هستند، نه آن آزادى
افراطى اى که در جهان غرب گفته مى شود. برخلاف فمنیست هاى رادیکال،
اینان خانواده گرا هستند ـ امّا نه خانواده ى با مدیریت مرد ـ
احکام ناظر به تفاوت میان مرد و زن، مانند حق طلاق تنصیف دیه و
مسائلى از این قبیل را نمى توانند تحلیل کنند. این جریان فمنیستى
در کشور ما به شدت پى گیر الحاق ایران به کنوانسیون محو کلیه ى
اشکال تبعیض علیه زنان است.
سوال : صباح: نظر اسلام در این باره چیست؟
جواب : باید توجه داشت که ادبیات دینى، برخلاف ادبیات فمنیستى،
تناسب محور است، نه تشابه محور; یعنى ما معتقدیم که زن و مرد در
انسانیّت با هم برابر، هر دو خلیفة الله و هر دو داراى قابلیت کمال
اند; امّا خداوند به فضل و کرم و حکمت بالغه ى خود این دو موجود را
با استعدادهاى مختلف آفریده است. اگر زن هم مثل مرد بود، پیوند
خانوادگى شکل نمى گرفت و محبت و اُلفت برقرار نمى شد; ما نیازمند
دو قطب غیر هم نامیم که همدیگر را جذب کنند; یعنى اگر انتظارات زن
و مرد مشابه هم گردد اختلاف زا مى شود.
بر این اساس، ما معتقدیم که در اندیشه ى دینى، خداوند زن و مرد را
به گونه اى آفریده است که در ضمن این که در انسانیت برابرند و هر
دو مورد عنایت خداوند هستند; اولا، تفاوت هاى تکوینى دارند و
ثانیاً، تفاوت در انتظارات از این ها وجود دارد; یعنى خداوند
انتظاراتى که از مرد دارد از زن ندارد، و بالعکس.
متناسب با تفاوت هایى که در انتظارات خداوند از زن و مرد وجود
دارد، ارزش هاى زنانه و مردانه هم داریم; یعنى بخشى از ارزش ها
جنسیت بردار است. بهتر است دست مرد در روابط خانوادگى باز باشد و
خوب خرج کند و به عیالش برسد; امّا براى زن خوب است که الگوى مصرف
را در خانواده تعدیل کند و کم خرج کند; یعنى به مرد مى گویند خوب
خرج کن و به زن مى گویند کم مصرف کن. به مرد مى گویند: «الکادُّ
لعیاله کالمجاهد فى سبیل الله» و اشتغال و نان آورى براى مرد و
تنظیم سبد خانواده براى زن ارزش تلقى مى شود. ارزش ها تا حدودى
زنانه و مردانه مى شود و با برابرى ارزش هاى انسانى براى زن و مرد
منافاتى ندارد. در مدرسه و دانشگاه همه یک هدف را پى مى گیرند که
ارتقاى سطح آموزش و تربیت است; امّا هر کسى در جایگاه خودش قرار
دارد; نه از مدیر انتظار تدریس است و نه از استاد انتظار مدیریت;
یعنى در ضمن داشتن هدف مشترک، در عمل کردها، متفاوت اند. زن و مرد
هم همین طورند. انگشت اشاره ى همه در کلیات این است که (ما
خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ). امّا هر
کدام ممکن است مسیر متفاوتى را طى کنند; از این رو جهاد مرد به حسب
روایات، این است که در راه خدا بذل جان و مال بکند و جهاد زن خوب
شوهردارى کردن است.
این تقسیم وظایف مسئله اى است که دین بر آن تأکید مى کند و ما
نباید به سمت برابرى برویم; چون هم به ضرر زن است، هم به ضرر مرد و
هم به ضرر جامعه. متأسفانه فمنیسم، بحث حضور اجتماعى زنان را به
حضور فیزیکى آنها در اجتماع و نیز به اشتغال منحصر کرده، اما مهم
ترین مظهر مشارکت اجتماعى در فرایند توسعه در جوامع انسانى را که
توسعه ى انسانى و به اصطلاح، انسان سازى است، فراموش کرده است.
طبق آمار، بچه هاى فرارى، بیش تر از خانواده هایى هستند که مادر،
یعنى بُعد نظارتى و عاطفى در خانه حضور ندارد. سیستم اشتغال ما
برگرفته از غرب است. آنان مى گویند درصد طلاق زنان شاغل در دنیا
چهار برابر است و درصد طلاق زنان داراى تحصیلات عالیه دو برابر
زنانى است که تحصیلات عالیه ندارند. نظام آموزشى ما نیاز به
اصلاحاتى اساسى دارد تا با خانواده در تزاحم نباشد. نظام دینى مورد
نظر ما که باید ابعادش را ترسیم کنیم، رسیدن به الگویى جامع است که
در آن نقش اجتماعى زن در کنار نقش اقتصادى و خانوادگى و تاریخى و
فرهنگى اش، به صورت هماهنگ تبیین شود، تا تحقیر تاریخى جنس زن را
که متأسفانه وجود داشته است از بین ببریم; یعنى زن از زن بودن خودش
احساس شرمندگى نکند و احساس کند که در تحولات اجتماعى و تاریخى نقش
ویژه اى را ایفا مى کند که از مردها برنمى آید.
سوال : صباح: با تشکر از پذیرش این گفتوگو.