معرفی ، نقد و بررسی اندیشه های  افراطی و مکاتب فمنیستی جهان


      عنوان : 
فمينيسم, تكرار تجربه هاى ناموفق بخش اول

 

 

اشاره:

آنچه در اين قسمت و سه قسمت آينده با عنوان ((فمينيسم, تكرار تجربه هاى ناموفق)) مى خوانيد ارزيابى نه چندان كاملى است از پديده ((زن ورى)) و ((زن گرايى)) در شكل افراطى آن كه در اختيار مجله قرار گرفته است. بى شك دفاع از جايگاه والا و شخصيت انسانى زن و دستيابى به حقوق فردى, اجتماعى او وظيفه اى اسلامى, انسانى است كه جوامع انسانى راهى جز پذيرش آن نخواهند داشت اما همان گونه كه كوتاهى در اين مهم پذيرفته نيست مقابله با انديشه ها و حركتهايى كه آگاهانه و يا خودآگاهانه به چيزى فراتر از اصول انسانى و خارج از فطرت, نياز و جايگاه صحيح زن فرا مى خواند وظيفه اى قابل توجه است كه اهمال در آن براحتى مى تواند حركت منطقى و اصيل و حتى جايگاه واقعى زنان را دچار ابهام نمايد و يا مورد انكار قرار دهد. آنچه در اين چند قسمت مى خوانيد مى تواند اطلاعات خوبى را در اين خصوص در بر داشته باشد. هر چند اذعان داريم كه بررسى اين پديده و تفكيك مرزهاى قابل قبول از ديگر موارد, نيازمند كاوشى بسيار فراتر از اين است.

پيام زن

چند نكته پيش از بحث:

نكته اول: مقاله حاضر, با خودباختگى, رنگ گرفتن و بى هويتى (دينى و ملى) زنوران ايرانى در برابر ارزشهاى منهاى دين و ملت مخالف است و حساب طرفدارى از حقوق زن را كاملا از اين موضوع جدا مى داند. براى زن مسلمان ايرانى در چارچوب دين و حفظ منافع ملى و فرهنگ ايرانى, هر اقدامى كه در جهت احقاق حق از دست رفته او باشد مطلوب بلكه لازم است. در غير اين صورت, مخالفت با خواسته زنان به عنوان دفاع از اسلام و كيان ملى مطرح خواهد بود.

نكته دوم: فمينيسم به عنوان يك پديده نوظهور در غرب و پاره اى از كشورهاى صنعتى شرق, موضوع هيچ ستيز و مخالفتى قرار نمى گيرد. فمينيسم از لحاظ اشتمال بر خواسته هاى نامشروع و مخالف مصالح كشور, مورد انتقاد ما است. فمينيسم را از آن جهت نخواهيم پذيرفت كه تعصب و لجاجت, برهم زدن مودت انسانى, ايجاد سوتفاهم و بدبينى, انكار هويت و اشاعه فساد و منكرات را در خود دارد. شايد بعضى تصور مى كنند وجود پاره اى از شعاير دينى نوعى پيروى از برنامه فمينيسم است, ولى چنين تصورى اشتباه است زيرا آن شعاير قبل از ظهور فمينيسم در غرب وجود داشته است. زن مسلمان از آن جهت كه آيين او, دين عدالت و برابرى است و عوامل تبعيض را در هر شكل و رنگى, نمى پذيرد خود را از فمينيسم بى نياز مى داند. زن مسلمان هرچه مى خواسته در اختيار او قرار گرفته است. او با پذيرش اسلام از همه مزاياى موجود در انديشه هاى بشرى, برخوردار و از همه مفاسد و اغراض سودجويانه آن انديشه ها بركنار و منزه است. استقلال اقتصادى دارد. بهره او در آموزش و تربيت با بهره مردان برابر است. از تصدى مشاغل منع نشده, در خانواده پدر و شوهرش اراده مستقل و آزادى دارد. حرمت او در موارد بسيارى از مردان فراتر رفته و احكام دينى براى او تخفيفات ويژه اى منظور كرده است. او بدبين نيست; عفت و عصمت دارد, شور و نشاط انسانى در او موج مى زند, جدى و فعال است, شخصيت و كرامت دارد و به گرد پليدى و انحطاط نمى رود.

نكته سوم: معمول زنان غربى و ساير ملتهايى كه فمينيسم را پذيرفته اند گمان مى كنند آزادى دارند, قدرت دارند مستقل اند و مردان از آنان مى هراسند و بر اين اساس برخى اقدامات خيرخواهانه را سياستهايى براى مغلوب كردن خويش ترسيم مى كنند. واقع امر غير از اين پندارهاست. مردان يگانه سياست گذاران عرصه انديشه ها و جريانات عملى در غرب و ساير ممالك تابعه هستند. فمينيسم به كمك مردان ظاهر شد و با نيرو و مساعدت آنان به راه خود ادامه داد. چنان كه تغيير مسير آن هم اكنون از سوى مردان انجام مى شود. اين برداشت علاوه بر اعترافات فمينيستها بر تاريخ مسلم معاصر تكيه دارد و مدارك آن به قدرى زياد و در دسترس است كه كمتر جايى را براى افكار باقى مى گذارد.

استفاده از نيروى زنان

بهره گيرى از نيروى عظيم و كارآمد زنان توسط همه مكاتب و مذاهب مقبول و مورد عمل قرار گرفته است با اين تفاوت كه برخى از اديان و مكاتب عقيده به حبس زنان دارند و تنها در حال ناچارى و از سر ناتوانى به نيروى زنان متوسل مى شوند و برخى ديگر با عدم اعتقاد به حبس زنان از نيروى پرتوانشان سود مى جويند.

تاريخ بشر شاهد استفاده هاى مكرر مردان از نيروى زنان در امورى است كه خود براى آن مرز تعيين كرده و آنها را مردانه دانسته اند. در آيين آسمانى اسلام زنان همواره نقشى اساسى داشته و نيرويى قابل مقايسه با نيروى مردان به حساب آمده اند. اين كردار, نشان مى دهد كه نمى توان نيرويى به گستردگى و قدرت نيروى زنان را ناديده گرفت و نشان مى دهد كه مردان زنان را حداقل در مواقعى با خويش برابر مى دانند اما همين كه پاى منافع جنسى پيش مىآيد به انكار قدرت و نقش زنان مى پردازند. چنين رفتارى نه تنها در منطق زنان كه در منطق هر انسان سالمى به معنى سواستفاده و تزوير تلقى مى گردد. زنان دو قرن اخير بيش از هر زنى در اعصار گذشته, شاهد چنين رفتار مردانه اى! بوده اند. اين باور براى بسيارى از زنان عصر ما وجود دارد كه مردان همواره در پى سواستفاده از نيروى زنان مى باشند. هر وقت در جنگ و گرفتاريهاى داخلى نيازمند زنان باشند, زن با مرد برابر است و هرگاه احساس بى نيازى كنند زن جنس دوم و ناقص الخلقه است!

نكته چهارم: فمينيسمهاى ايرانى, چون تعاليم اسلامى را مانع و سد راه خود مى دانند از اظهار عقايد خويش امتناع دارند. آثار فمينيسمى در ايران رنگ ديگرى دارد. توجه به اين نكته محققان را قادر مى سازد تا در نوشته ها و يا گفته هاى خود دقت بيشترى داشته باشند تا ناخواسته از مرز اعتدال فاصله نگيرند.

نكته پنجم: محتواى انتقادى اين مقوله را دو بحث متمايز تشكيل مى دهد. بخش نخست كه درصدر انتقادات آمده, جنبه عقلى و نقصى دارد. و بخش دوم انتقاداتى است كه از ديدگاه دينداران متوجه فمينيسم است. اين شيوه را بدان جهت برگزيديم كه براى خود فمينيستها نيز سودمند باشد.

معنا و مفهوم فمينيسم:Feminisme

فرهنگ لغت ربرت اين كلمه را چنين تعريف مى كند: ((آيينى كه طرفدار گسترش حقوق و نقش زن در جامعه است))(1)

ماهنامه ادبىAthenaeum مورخ 27 آوريل 1895(1273 هـ.ش) در توضيح كلمه ((فمينيست)) نوشته ((زنى كه در خود ظرفيت مبارزه براى كسب استقلال را دارد))(2) و فرهنگ لغات انگليسى ((وبسترWebster.1975) (() معناى فمينيسم را چنين نگاشته است: ((طرز تفكرى كه حقوق اجتماعى و سياسى زنان را مساوى حقوق مردان دانسته و نهضتى كه براى تحقق چنين آرمانى تلاش مى كند))(3) در فرهنگ - (كوچك) حييم واژه فمينيسم اين گونه تفسير دارد:

((عقيده به برابرى زن با مرد و مبارزه در اين رده))(4)

پيشينه فمينيسم:

تاريخ پديده هايى مانند فمينيسم, با حيات بشر پيوند خورده است. از همان دورانى كه وسوسه ها و شياطين وجود داشته اند, چنين انحرافاتى نيز تحقق داشته است.

داستان اقوام گذشته مانند قوم لوط, موسى و ... پر است از انحرافاتى كه اكنون با عنوانهايى رنگارنگ در عصر حاضر بويژه در غرب رواج يافته است. در ميان قوم لوط ابتدا افكار فمينيستى رخ نمود و سپس به گرايشات مرد مدارانه و سرانجام هلاكت آنان منجر شد. در روايتى آمده است(5) كه فتنه لوط از زنان شروع شد. زنان به خود پرداخته و مردان به همين آلودگى افتادند.

جلوگيرى از ازدياد نسل مذكر در دوره فراعنه مصر, رواج داشته است. ماماهايى بوده اند كه مواليد ذكور را كنترل مى كرده اند(6).

همچنين در عصر پيامبر اكرم(ص) انحرافاتى فمينيستى يا شبه آن وجود داشته است; مردانى خود را شبيه زنان و جمعى از زنان خود را همانند مردان ساخته بودند. حضرت محمد(ص) چند نفر از اين گروه را به اطراف مدينه تبعيد كردند و درخصوص حضور آنان در مجالس و محافل هشدار دادند.

چنين پديده اى در ميان جوامع گريزان از دين همواره رخ داده است. عكس العمل ظلم بى حد مردان بر جنس مونث به عنوان يك طبقه مثل ديگر طبقات ساخته دست ستمگران, بروز فمينيسم است.

تاريخ فمينيسم غربى

در اين عنوان منظور بررسى تاريخ علمى فمينيسم نهادى يا سازمانى در ادوار مختلف تاريخى نمى باشد. بلكه مرورى كوتاه و گذرا بر مقوله فمينيسم در چهره جديد آن داريم. فمينيسم غربى با ظاهر آراسته و نظام يافته اى كه اكنون به خود گرفته است مورد نظر ما است.

اين پديده بعد از ((رنسانس)) در اروپا و آمريكا ظهور كرده است. زيرا قدرت دينى بر مردم كم شد, ناديده گرفتن حقوق زنان به اوج رسيد, ستم جنس مذكر به عنوان جنس اول بر زنان به عنوان جنس دوم افزايش يافت. جنگ اول و دوم نيز به زنان ميدان داد و اين همه موجب گرديد فمينيسم يك بار ديگر عرض اندام كند.

محققان و فرهنگ شناسان, زادگاه فمينيسم در عصر جديد را كشور فرانسه و در نيمه قرن 19 ميلادى دانسته اند.(7) از ديدگاه آندره ميشل مى توان تاريخ فمينيسم رابه شش دوره تقسيم نمود: دوره نخست از آغاز پيدايش تا نهايت قرن نوزدهم, دوره دوم از آغاز قرن بيستم تا قبل از جنگ اول جهانى, دوره سوم فاصله ميان دو جنگ جهانى كه در اين دوره پيروزى زنان شوروى پس از 1940 (1318) بسيار مهم بوده است. دوره پنجم از سال 1945 تا 1965 (1323 - 1343) دوره ششم دوره بازسازى فمينيسم از 1960 تا 1980 (1338 - 1359).

او براى هر يك از اين شش دوره, تاريخ مختصرى از تلاشها, خواستها, واكنشها نشان مى دهد كه عمده آن به دوره پنجم و ششم مربوط مى شود. خلاصه سخن او در تاريخ دوره پنجم چنين است:

((بطور خلاصه در طى بيست سال پس از جنگ دوم جهانى دولتمردان كشورهاى توسعه يافته غرب, مانند شرق از ديدگاه ابزارى خود در مورد زنان فراتر نرفته اند. جامعه در خدمت رشد امكانات بالقوه زنان نيست بلكه اين زنان هستند كه در خدمت رفع نيازهاى توليدى و توليدمثل جامعه قرار دارند. آنها از زنان در زمان جنگ در توليد و در ارتش استفاده مى كنند اما وقتى ديگر احتياجى به آنها نيست آنها را به خانه مى فرستند.))(8)

آندره ميشل دوره ششم را دوره بازسازى فمينيسم ناميده و معتقد است كه فمينيستها توفيقات مختلفى بدست آورده اند. او كارنامه فمينيستها را در دوره ششم, طى چند بخش مطرح نموده است:

1 - مبارزه براى جدايى روابط جنسى از توليد مثل در غرب كه در اين بخش پيشرفتهاى علمى را به سود زنان توجيه مى كند. چه آنكه زنان توانستند از وسايل جلوگيرى از حمل و سقط جنين استفاده كنند و روابط جنسى را از توليد مثل تفكيك نمايند.

2 - ظهور جنبشهاى آزادى زنان از سال 1965 (1343)

3 - در قلمرو زندگى خصوصى به كاهش ازدواج و زاد و ولد و همچنين افزايش طلاق دست يافتند. او اين موضوع را نشانه صبر و بردبارى زنان جوان, در امر ازدواج مى داند كه مثل مادران خود عجله نكرده اند. آندره ميشل نوشته: ((آمار نشان مى دهد كه هر چه ميزان تحصيلات زنان بالا مى رود كمتر ازدواج كرده و بيشتر طلاق مى گيرند. توسعه ازدواج آزاد, خانواده تك والدينى, جستجوى زندگى عاشقانه بدون ازدواج, راههاى ديگرى به جاى ازدواج سنتى هستند كه فمينيستها در نوشته ها و اعمال روزانه خود پيشنهاد كرده اند.))(9)

4 - در حوزه فرهنگ موفق شدند موسسات انتشاراتى, جرايد و مجلاتى راه بياندازند كه شمار آن به نسبت گذشته بسيار است.

5 - در قلمرو مشاركت در زندگى سياسى نيز در جهت راهيابى به مجلس توفيقاتى كسب نموده اند.

6 - در قلمرو دسترسى به كار و برابرى دستمزدها ابتكار عمل به دست زنان كارگر و كارمند افتاد.(10)

براى تكميل سخن ميشل دوره هفتم و هشتم را خودمان اضافه مى كنيم: دوره هفتم دوره اى كه از 1359 تا 1370 (1980 - 1991) ادامه يافته است. براى اين منظور آمريكا را به عنوان نمونه انتخاب و اندكى از وضعيت فمينيستها و واكنش خشن گزارش مى دهيم:

طبق تحقيقات انجام شده از سال 1359 (1980) به اين طرف زنان موفقيتهاى شغلى فراوانى از دست داده اند. آمار ضرب و جرح و قتل زنان گسترش يافته از امكانات رفاهى و خدماتى آنان كاسته شده است. در همه پرسى سال 1369 (1990) كه توسط مجله ((ويرجينيا اسليم)) انجام شد اغلب زنان از وخامت وضع اقتصادى ناراحت بودند و سپس از عدم مشاركت شوهرانشان در امر بچه دارى و خانه دارى شكايت داشتند.(11)

72% از زنان در خيابانها و اماكن عمومى احساس ناامنى بيشترى نسبت به گذشته مى كردند ... . اشتغال زنان در پست ترين مشاغل رو به ازدياد است. حضور ناچيز آنها در مشاغل پردرآمدتر بازرگانى يا صنعتى متوقف شده و يا مسير قهقرايى دارد.(12)

در طول سالهاى 1359 (1980) از تعداد اندك زنانى كه در عرصه هاى سياسى دست اندركار بودند كاسته شد. در محيط خانواده ميانگين مبلغى كه مرد براى نگهدارى كودك بعد از طلاق به زن مى پردازد تا 25 درصد كمتر از سالهاى 70 بود. (به طور متوسط 140 دلار در ماه). طبق آمارهاى موجود, بين سالهاى 1362 (1983) تا 1366 (1987) تعداد زنانى كه بر اثر اعمال خشونت از خانه هايشان فرار كرده اند, يك چهارم برابر, افزايش يافته است. آمارهاى دولتى افزايش قابل توجهى را در ضرب و شتم زنان نشان مى دهد. موارد گزارش شده تجاوز, بيش از دو برابر موارد مشابه در سالهاى 70, و نزديك به دوبرابر جرايم خشونت بار, و چهار برابر كل جرايم در سراسر ايالات متحده آمريكا بوده است; درحالى كه آمار مربوط به جنايت, كاهش نشان مى دهد. در طول سالهاى 1354 تا 1363 (1976 - 1984) زن كشى 160 درصد افزايش داشت.(13)

كوتاه و در يك كلام, اعتقاد زنانى كه در همه پرسى سال 1368 (1989) شركت كرده اند چنين بود:

امروزه برخى از مردان سعى مى كنند آنچه را كه زنان در طى 20 سال گذشته كسب كرده اند, پس بگيرند.(14)

آنچه در طول دهه اخير واقعا موجب بدبختى زنان شده است; ((برابرى)) نيست كه كاش لااقل داشتند - بلكه, اعمال فشار براى سركوب تقاضاى كسب آن برابرى است.(15)

دوره هشتم: از 1370 (1991) به اين سو. اكنون دنيا متوجه نقش سازنده خانواده و مقررات سنتى آن شده است. سال 1994 (1373) از سوى سازمان ملل متحد, به عنوان سال خانواده انتخاب و در سرتاسر جهان مراسمى را به خود اختصاص داد. در نگاه ما, دوره جديد زمان مناسبى براى كنار گذاشتن افكار فمينيستى خصوصا در بخش خانواده و ازدواج است.

چنان كه مشاهده مى كنيد تاريخچه فمينيسم در غرب آغشته از بحرانها زيروبم ها و تلاطمها است. گاهى اوضاع به سود زنان و گاهى به ضرر آنان بوده است. به گمان ما همه اين جريانات و نوسانات, از نقش دست اول مردان سرچشمه گرفته است, يعنى اگر فمينيسم موفق است مردان خواسته اند و اگر ناموفق بوده يا سركوب مى شود, بدان دليل است كه مردان نخواسته اند. پس باز هم نقش مرد به عنوان تنها گرداننده امور حتى از نظر خود فمينيستها, مسلم است.

با اين گزارش كوتاه و براساس كارنامه اى كه از فمينيستها در دست داريم, ذكر اين گفته ما نيز با ((ژرژ بالانديه)) جامعه شناس شهير بى مناسبت نخواهد بود كه:

در جنبش زنان برابرى خواه, اعتراض جوانان, يا جنگ برابرى, در چشم انداز تاريخ همه جوامع, ((بى حركت)) ديده مى شود. اينها تنها درامهاى افراطى و منحصر به فرد عصر ما نيست, چنين مى نمايد كه ذاتى شرايط انسان ((گروه زى)) است.

او معتقد است: ((هيچ پيشرفتى نمى تواند اين نابرابرى را از ميان بردارد, بلكه دست بالا مى تواند آن را كاهش دهد يا دستكارى كند.))(16)

ماهيت فمينيسم

آيا فمينيسم يك مكتب فكرى جديد است؟ يا يك سازمان و تشكل سياسى اجتماعى؟ آيا از يك خط مشى فلسفى و فكرى پيروى مى كند يا به دنبال اغراض سياسى و اجتماعى مى باشد؟

از آنچه ما در پرونده فمينيسم داريم, برمىآيد كه اين مرام از اصول و روشهاى فكرى خاصى پيروى مى كند. فمينيسم شعاير خود را بر پايه اين اصول بنا نهاده است:

1ـ اصالت دادن به انسانيت افراد و انكار نقش جنس.

2ـ استقلال زنان و عدم وابستگى و تابعيت از مردان.

3ـ نفى هرگونه نقصى از زنان و انكار وجود جنسى به عنوان جنس دوم.

4ـ انكار هرگونه تفسير مردانه از مسايل زنان و ارائه ديدگاههاى جديد براساس بينش برابرى زن و مرد.

5ـ شخصيت گرايى و اعتقاد به كرامت و شرافت فردى براساس تفسير جديد خودشان.

شعاير

شعايرى كه بر اين اصول استوار است و همواره فمينيستها بر آن اصرار مى ورزند عبارت است از:

1ـ نفى نقش دوگانه.

2ـ ممانعت از سو استفاده هاى جنسى (تجاوز به زنان, فاحشگى و ...) از آن جهت كه زن بى اراده باشد.

3ـ جدايى توليدمثل از لذات جنسى.

4ـ جلوگيرى از حاملگى و سقط جنين به خواسته زن.

5ـ تاكيد بر وجود خانواده تك والدينى و مادر مجرد.

6ـ دفاع از كودك نامشروع.

7ـ اشاعه و رواج لذتهاى آزاد جنسى.

8ـ حق هويت مستقل از شوهر (نفى تابعيت و ...)

9ـ حذف نمادهاى جنسى و صفات زنانه و ايجاد صفات دوگانه.

بايسته ها

پاره اى از جملات كه حكم ضرب المثل را براى فمينيستها دارد, چنين است:

تمكين محض در برابر مرد عشق را سرد مى كند و ازدواج را به انحطاط مى كشاند.

زنان به دست خود رها مى شوند.

ستم زنان از خانواده شروع مى شود.

آزادى زنان از شكم آغاز مى شود (اعتصاب شكم).

آنچه كه انسانى است براى فمينيسم بيگانه و نامانوس نيست.

خواسته ها

براساس اصول و شعاير و بايسته هاى فمينيستها مى توان خواسته هاى آنان را دريافت. مع الوصف براى اطلاع به مواردى از خواسته ها اشاره كوتاهى داريم.

تغيير يا حذف مقررات ازدواج كه از ديدگاه فمينيستها سنتى و غير قابل قبول است.

حق زن در داشتن فرزند بدون ازدواج و بدست آوردن حقوق اجتماعى كه زنان و كودكان را خارج از چارچوب ازدواج حمايت كند.(17)

حق زن در استفاده از لذات مستقل از ازدواج كه در قرن نوزدهم توسط شخصى به نام ((كلزدومار)) و طرفداران ((سن سيمون)) عنوان شد.(18)

برابرى دستمزد با مردان كه در برخى كشورهاى غربى اوايل قرن بيستم بدان دست يافتند.

قانونى شدن سقط جنين و كنترل مواليد (به خواسته زنان)

رفع هرگونه تبعيض در عرصه ادبيات و فرهنگ كشورها

مجموعه اين اصول, شعاير, بايسته ها و خواسته ها را نخست شرح و سپس به نقد آن مى پردازيم.

انتقاد از فمينيسم

فمينيسم به معنايى كه خود ارائه مى دهد يكى از ناهنجاريهاى فكرى بشرى است. انكار هويت زن, اختلال در سيستم روحى و روانى زنان, لجاجت, بدبينى و فساد از لوازم جداناشدنى فمينيسم است.

فمينيستها از يك موجود متجانس اجتماعى, فقط يك نيمه مى خواهند. نيمه اى كه براى بدست آوردن منافع خود بايد به ستيز نيمه ديگر برود. در منطق فمينيستها هر چه براى مردان زشت شمرده شده براى زنان زيبا است. سقط جنين را از آن جهت بد مى دانند كه خواسته مردان است همين موضوع زيبا است اگر به خواسته زنان انجام گردد. در اينجا به هيچ وجه حق حيات جنين مطرح نمى باشد, از صلح و آرامش زن و مرد خبرى نيست; هر چه هست فقط منافع زنان است. فمينيستها درباره آينده نسل بشر كه چه مى شود و به كجا مى رود, خود را بيگانه مى دانند و احساسى نسبت به آن ندارند در پى دفاع از زنان نيستند; اگر چنين بود بايد تلاش مى كردند تا به افزايش مواليد دختر نيروى خود را بيشتر كنند. بايد به تكثير فرزند دختر (در برابر اصرار به توليد ذكور) اصرار ورزند خصوصا حالا كه به كمك سونوگرافى مى توانند جنس نوزاد را در رحم معين كنند.

اشكالاتى كه بر فمينيسم داريم يكى و دو تا نيست. همه اصول و شعاير آن داراى اشكال است و چنانكه گفتيم بطور اساسى فمينيسم يك ناهنجارى است. يك اختلال است. فرصت نيز به اندازه كافى در دست نداريم تا به همه اشكالات اشاره كنيم, پس نمونه هايى را مطرح و پى جويى مفصل را به وقت ديگر مى گذاريم.

اصل اول: انسانيت

در گفته ها و نوشته هاى فمينيستها همواره بر انسانيت افراد تاكيد مى شود ولى به نظر مى رسد اين انسانيت در منطق آنان معنايى غير از معناى واقعى اين كلمه دارد.

اشكال عمده اين اصل در ناديده گرفتن حق انسانهاى ذكور است انسانيت در منطق فمينيسم به معناى رعايت جانب زنان و فرو گذاشتن جانب مردان است. اين منطق همان گونه كه در مورد زنان باطل و مردود است در اينجا نيز مردود است.

ما مى پذيريم كه جنس نبايد در هرچه انسانى است دخالت كند. وقتى سخن از جنس به ميان خواهد آمد كه جنسيت واقعا تاثير داشته باشد. فرقى نمى كند كه اين جنسيت چه باشد؟ يك منطق صحيح, منطقى است كه واقعيتها را مورد توجه خود داشته باشد, نه منكر نقش زنان باشد و نه منكر نقش مردان. بايد افزود امورى وجود دارند كه فقط به جنس مذكر و يا مونث ارتباط پيدا مى كنند. انكار اين حقيقت به معناى انكار اصل انسانيت انسانهاست.

ادامه دارد.


پى‏نوشت‏ها:

1ـ جنبش اجتماعى زنان, آندره ميشل, ترجمه دكتر هما زنجانى زاده, چاپ مشهد, نشر نيكا, پاييز1372, نوبت اول, ص11, به نقل از: ديكشنرى ربرت چاپ پاريس 1978 ميلادى, ص768.
2 - زنان, چاپ تهران, شماره 13, ص17, مقاله خانم سوزان فالودى, ترجمه خانم زهره زاهدى.
3 - فرزانه, چاپ تهران, سال اول, شماره اول, ص130, به نقل از فرهنگ وبستر, چاپ 1975 ميلادى (1354).
4 - فرهنگ جيبى حييم, چاپ تهران, اميركبير, ص152.
5 - روايات ديگرى مثل روايت ابوسعيد از پيامبر(ص) كه فرموده اند: ... فان اول - فتنه بنى اسرائيل كان من النسا, ((كه اولين بار فتنه بنى اسرائيل از زنان آغاز گرديد)) بر مفهوم يادشده دلالت دارد. (حسن الاسوه فيما ثبت الله و رسوله فى النسوه).
6 - التفسير, محمدبن مسعود عياشى, چاپ تهران, انتشارات علميه اسلاميه, ج اول, ص365.
7 - جنبش اجتماعى زنان, ص90.
8 - همان, ص117 - 116.
9 - همان, ص126.
10 - همان, ص117 تا 132 (با تلخيص).
11 - زنان, شماره 13, ص14.
12 - همان.
13 - همان.
14 - همان, ص15.
15 - همان.
16 - صداى پاى دگرگونى, گردآورنده حسين مهرى, چاپ تهران, اميركبير, 1357, ص41.
17 - جنبش اجتماعى, ص91.
18 - همان, ص100.

 



 منبع مقاله : نشریه پیام زن