معرفی ، نقد و بررسی اندیشه های  افراطی و مکاتب فمنیستی جهان


      عنوان : 
 
كنكاشى دركلام امام (ره) برارتجاع فمينيسم {فروغ نیلچی زاده}

 

 

  آنچه امروزه در ايران اسلامى تحت عنوان «فمنيسم» مطرح مى‏گردد داراى همان ويژگيهاى كلى جنبش زنان در دوره طاغوت است كه مهمترين شاخصه آن مخالفت با «ديندارى» زنان و «حقوق» آنان در عرصه فقه مى‏باشد. در حقيقت فمنيسم وارداتى(1) مصداق بارزى از روشنفكرى مرتجع(2) است كه با گام برداشتن در جهت خلاف دين، خط بطلانى بر كارآيى و واقع نمائى خود كشيده است.

حاصل عمر حضرت امام قدس سره، استاد شهيد مطهرى(ره) در اعتراض به روش متداول روشنفكران ايرانى كه فريب خوردن با نام فمنيسم يا همان دفاع از حقوق زنان است كه اظهار مى‏كنند: «احياء حقوق فراوان و متروك زنان در اسلام» نهضت حقيقى زنان مسلمان است «نه اينكه با تقليد و تبعيت كوركورانه از روش مردم غرب كه هزاران بدبختى براى خود آنها بوجود آورد. نام قشنگى بر روى يك فرضيه غلط بگذاريم.(3) و با تبعيت از حركتهاى فمنيستى، «بدبختيهاى نوع غربى» زن را بر «بدبختى‏هاى نوع شرقى»اش اضافه نمائيم.(4)

ادعاى اصلى؛ تشابه حقوق زن و مرد

ايده «تشابه حقوق» كه با مارك تقلبى «تساوى حقوق زن و مرد» در اواسط دهه پنجاه شمسى در اين كشور رايج شد بار ديگر در حركت ارتجاعى روشنفكران در دهه هشتاد مطرح گرديد و اين بار كه به بركت انقلاب بزرگ اسلامى در كشورمان، زنان از قشرهاى مختلف جامعه در سطح وسيعى در صحنه‏هاى علمى، فرهنگى و سياسى و اجتماعى حضور و مشاركت يافته‏اند، اين ديدگاه نيز سعى مى‏كند تا با گسترش مصاديق تشابه حقوق، خود را مجددا مطرح نموده و مطالباتش را از جامعه، انقلاب و اسلام افزايش دهد. اما همچنان با دو اشتباه بزرگ دست به گريبان است يكى اصل تئورى و ديگرى مطالبات.

بطلان اصل مدعا را به پاسخهاى استاد شهيد مطهرى (ره) مى‏سپاريم كه در سالهاى 45 و 46 و شمسى، در مقام پاسخگويى به شبهات چهل‏گانه روشنفكرمآبان در باب حقوق خانوادگى زن، سلسله مقالاتى را تهيه نمودند كه در مجله زن روز آن زمان به چاپ رسيد و پيش از پيروزى انقلاب اسلامى نيز به صورت كتابى تحت عنوان «نظام حقوق زن در اسلام» منتشر شد استاد با تبيين اصل «عدل» به عنوان فلسفه حقوق اسلامى، مساوات انسانى زن و مرد و ضرورت عدم مشابهت حقوقى آنها را بررسى مى‏نمايد.

1ـ بازگشت به قانون حمايت از خانواده كه به دنبال حركتهاى سال 45 در زمان طاغوت به تصويب رسيد و از آن جمله اعطاى حق طلاق به زنان و اجراى مجازات براى تعدد زوجات مرد.

2ـ رجعت به قانون مجازات عمومى زمان طاغوت كه زن و مرد در قصاص، ديه و شهادت (گواهى) همانند تلقى مى‏شدند.

3- لغو قانون حضانت اطفال كه در زمان طاغوت و بعد از انقلاب به آن عمل شده است.

4- كسب مناصب نخست سياسى كشور براى زنان.

قبل از پاسخگويى به «مطالبات» فوق لازم است دو نكته را روشن نماييم:

1- مسلّمات و ضروريات حقوقى زنان در صراحت وحى:

حقوقى مانند حق الارث و شهادت زنان به عنوان «محكمات» پذيرفته شده در كليه فرق اسلامى است و قابل تأويل نمى‏باشد. فقه پوياى جواهرى نيز با متدولوژى ويژه خود تطابق با مقتضيات زمان را در فروع و متشابهات جستجو مى‏كند.

نكته‏اى كه لازم است تذكر داده شود اين است كه اجتهاد به مفهوم واقعى كلمه يعنى تخصص و كارشناسى فنى در مسائل اسلامى و اين امر چيزى نيست كه به قول استاد مطهرى (ره) هر «ازمكتب گريخته‏اى»(5) به بهانه اينكه چند صباحى در يكى از حوزه‏هاى علميه بسر برده است بتواند ادعا كند. قطعا براى تخصص در مسائل اسلامى و صلاحيت اظهارنظر يك عمر اگر كم نباشد زياد نيست. آنهم به شرط آنكه شخص از ذوق و استعداد نيرومندى برخوردار و توفيقات الهى شامل حالش بوده باشد.

گذشته از تخصص و اجتهاد، افرادى مى‏توانند مرجع رأى و نظر شناخته شوند كه از حداكثر تقوا و خداشناسى و خداترسى بهره‏مند بوده باشند. تاريخ اسلام افرادى را نشان مى‏دهد كه با همه صلاحيت علمى و اخلاقى، هنگامى كه مى‏خواسته‏اند اظهارنظرى بكنند مانند بيد بر خود مى‏لرزيده‏اند. حال اگر بر اوراق جرايد و نشريات امروز جامعه امان نظرى دوباره بيفكنيم مى‏بينيم كه چگونه عده‏اى با اظهارنظرهاى غيركارشناسى (اگر نخواهيم بگوئيم خدانشناسى) در معارف دينى خواهان تغيير ضروريات اسلامى هستند.

2- تعامل «اخلاق» و «حقوق» ضامن سعادت زنان:

بايد توجه داشت كه مكتب اسلام گرچه داراى سيستم حقوقى دقيقى مى‏باشد ولى راه سعادت دنيا و آخرت بشر را صرفا در «قانون‏مدارى» و تشكيل جامعه مدنى، فارغ از موازين اخلاقى نمى‏داند كه «ان اللّه‏ يأمر بالعدل و الاحسان»(6). اسلام خود را وقف تكميل مكارم و بزرگواريهاى اخلاقى نموده است(7) و در همين جايگاه است كه هديه‏اى برتر از حقوق به زنان اعطا مى‏كند، تا آنجا كه «دوست داشتن» و حب به زن را از اخلاق‏انبياء معرفى نموده(8) و بزرگوارى مردان را در گرو «اكرام به زنان» مى‏داند.(9)

و اين در حالى است كه جوامع غربى، زنان كشورهاى جهان سوم و بخصوص كشور ما ايران را، نمونه بارز زن مظلوم و تحت ستم به جهان معرفى مى‏كنند و حال آنكه آمار، خلاف اين ادعا را نشان مى‏دهد. هتك حرمت، كتك خوردن و سوء استفاده جنسى از زنان و عناوينى از اين قبيل در كشورهاى غربى به ويژه امريكا و آلمان به گونه‏اى است كه دل هر انسانى را به درد مى‏آورد(10) و در واقع زن در حقوق اوليه انسانى خود از ناحيه مردان اطرافش مورد ستم قرار مى‏گيرد.

حق طلاق زنان و حقوق خانوادگى آنها

پيشينه بحث و گفتگو در اين باب به قدمت تاريخ بيست ساله انقلاب اسلامى است. حضرت امام «ره» تنها يكماه پس از ورودشان به ميهن اسلامى به صراحت از اين موضوع سخن مى‏گويند:(11) «قوانين اسلام همه به صلاح زن و مرد است... و اما مسأله‏اى كه بايد توجه داشته باشيم اين است كه زنانى كه مى‏خواهند ازدواج كنند از همان اول مى‏توانند اختياراتى براى خودشان قرار دهند كه نه مخالف شرع باشد و نه مخالف حيثيت خودشان»

و در مورد حق طلاق نيز چنين مى‏گويند: «اسلام همان گونه كه حق طلاق را براى مردها قرار داده است اين حق را براى زن هم قرار داده است كه در وقت ازدواج شرط كند كه اگر با من چه كردى و چه كردى من وكيل باشم در طلاق»

و ضمانت اجرايى اين شرط «ضمن عقد»: «و اگر اين شرط را كرد، مرد ديگر نمى‏تواند او را معذول كند اگر مردى با زنى بد رفتارى كرد در اسلام او را منع (مى)كند و اگر گوش نكرد او را حدّ مى‏زند و اگر گوش نكرد، مجتهد زن را طلاق مى‏دهد.»

ولى سال بعد كه مجددا گروهى از زنان درباب حق طلاق از حضرتش استفتاء مى‏گيرند ايشان مجددا همان معنا را تصريح مى‏فرمايند و حق طلاق زنان را به دو صورت وكالت «مطلق» و «مشروط» بيان مى‏فرمايند:(12) «براى زنان محترم، شارع مقدس راه سهل معين فرموده است تا خودشان ضمام طلاق را به دست گيرند و به اين معنى كه در ضمن عقد و نكاح اگر شرط كنند كه وكيل باشند در طلاق به صورت مطلق يعنى هر موقعى كه دلشان خواست طلاق بگيرند و يا به صورت مشروط يعنى اگر مرد بدرفتارى كرد مثلاً زن ديگرى گرفت زن وكيل باشد كه خود را طلاق دهد، ديگر هيچ اشكالى براى خانمها پيش نمى‏آيد و مى‏توانند خود را طلاق دهند.»

امام كه از ابتدا دستهاى پنهان را در دامن زدن به اين مسأله مى‏ديدند، پس از طرح دوباره آن در عمر يكساله انقلاب در پايان به زنان هشدار مى‏دهند: «اميد است تحت تأثير مخالفين اسلام و انقلاب اسلامى واقع نشويد كه اسلام براى همه مفيد است» و ذهنها را متوجه به اين مسئله مى‏نمايد كه طرح اين مسئله و مسايلى از اين دست براى اين است كه عدم كارآمدى اسلام را در جامعه القاء كنند و آن را مضر به زنان معرفى نمايند.

دامن زدن به اين مسئله توسط روشنفكران به اينجا ختم نمى‏شود بلكه به گفته حضرتش تبديل به «توطئه»اى مى‏شود كه منجر به رسوايى زنان و مردان روشنفكرى مى‏شود كه در لواى دفاع از حقوق زنان به مبارزه با اسلام برخاسته‏اند:(13) «من اميدوارم كه اين قشرهاى مختلفى كه هست، همه توجه داشته باشند كه اين توطئه هايى كه الان در بين هست با توجه خودشان خنثى كنند، شما ديديد و خانمهاى به اصطلاح خودشان روشنفكر ديدند كه يك دروغى در تهران منتشر كردند و اين خانمها بدون اينكه رسيدگى كنند به خيابانها مى‏خواستند بريزند در صورتى كه اصلاً يك همچو قانونى كه آنها خيال مى‏كردند مطرح نبود، معذلك، مع الاسف اين روشنفكرها معلوم شد كه اين قدر بى‏توجه به مسايل روز هستند و به مسايلى كه مربوط به سرنوشتشان هست كه مطالبى كه در راديو و تلويزيون، در مطبوعات منتشر شده است اينها را نگاه نميكنند و فقط به نوشته بعضى اشخاص مفسد نگاه كردند و بدون توجه خواستند ترتيب اثر بدهند. اينها توطئه نيست؟ اينها كثيف‏اند يك توطئه فاسد نيست كه يك مسأله‏اى كه اصلاً مطرح نشده است نسبت بدهند كه گذشت در قانون اساسى كه زن هيچ حقى ندارد! در صورتى كه اصلاً مطرح نشده است. و لذا امورى نيست كه مربوط به قانون اساسى باشد. بيدار نمى‏شوند اين جوانهاى ما؟ اين جوانهاى زن و مرد ما بيدار نمى‏شوند كه يك همچو توطئه‏هايى در كار هست؟ توجه نمى‏كنند كه يك دروغ را كه بعد از يك روز كشف مى‏شود معذلك آنها منتشر مى‏كنند و از جهات اشخاص بهره بردارى مى‏كنند؟ به كجا بايد گفت كه شمايى كه اينقدر به قول خودتان دانشمند و روشنفكر هستيد، به يك قانونى كه سرنوشت شما بستگى به آن دارد بى‏عنايت هستيد كه نه روزنامه را نگاه كرديد، نه راديو گوش كرديد، نه راديو تلويزيون را و همين طور بى‏جهت اسباب اين شد كه ما را سرشكسته كنيد كه روشنفكرهاى ما اين طور مردم هستند، اين طور جمعيت هستند كه تحت تأثير يك دروغى كه بعد از يكى دو روز فاش مى‏شود واقع مى‏شوند و خودشان اينقدر بى‏اطلاعند كه از گزارشها و از چيزهايى كه مى‏گذرد در مملكتشان هيچ توجهى ندارند، هيچ اطلاعى ندارند. خودتان را اصلاح كنيد، توجه كنيد به سرنوشتهاى خودتان»

امام ماهيت واقعى اين گونه روشنفكران را براى مردم آشكار مى‏كنند: «اينهايى كه اين دروغها را پخش مى‏كنند اينها براى شما نمى‏خواهند يك سعادتى ايجاد كنند، اينها همان‏ها هستند كه با اسم «آزادمردان و آزادزنان»، شما را و همه جوانهاى ما را به تباهى كشيدند. اينها اشخاصى هستند كه آزادى را در آن چيزهايى كه تباهى مى‏آورد مى‏دانند و اما آن چيزهايى كه تباهى ندارد آن چيزهايى كه براى سونوشت ملت است در آن چيزها آزادى نمى‏دهند. اينها همان طايفه هستند و اينها مى‏خواهند همان مسايل را پيش بياورند و از چيزهايى كه اينها منتشر ميكنند شما توجه داشته باشيد اسلام براى همه شماست.»

و مجددا مبحث طلاق را چنين تشريح مى‏كنند: «اين معنا كه از من قبلاً سؤال شده است و جواب دادم كه طلاق در صورتى كه در ضمن عقد با مرد وقتى كه مى‏خواهند عقد كنند شرط بكنند و در ضمن عقد اين شرط بشود كه وكيل در طلاق خودش يا مطلق يا در شرايطى، يك سؤالى پيش آورده است به اينكه اين زنهايى كه حالا تحت زوجيت هستند چه؟ اين ولايت فقيه را مخالفت مى‏كنند و در صورتى كه نمى‏دانند از شئون فقيه هست كه اگر چنانچه يك مردى با زن خودش رفتارش بد باشد اولاً او را نصيحت كند و ثانيا تأديب كند واگر ديد نمى‏شود اجراء طلاق كند.»

ايشان در ادامه از «جهل مركب» اين گروه روشنفكران مرتجع گلايه مى‏كنند: «از اسلام نترسيد و نترسانيد مردم را. شماهايى كه قلم دستتان مى‏گيريد و هرچه دلتان مى‏خواهد مى‏نويسيد يا هر چه دلتان مى‏خواهد صحبت مى‏كنيد، شماها اسلام را بى‏اطلاع از آن هستيد. شما يك كلمه اسلامى شنيديد، گاهى هم يك كتابى خوانديد كه نويسنده‏اش هم از اسلام اطلاع صحيحى نداشته است، بدون اطلاع از اسلام، بدون اطلاع ازفلسفه احكام اسلام. شماها سمپاشى مى‏كنيد و معلوم هم نيست كه واقعا مقصدتان اين باشد كه يك كار صحيحى انجام بدهيد.»

و حضرتش مجددا سه ماه پس از اين ماجرا بار ديگر موضوع حق طلاق زنان را به عنوان «فصل‏الخطاب» تصريح و تأكيد مى‏كنند.(14)

مشاركت سياسى زنان و كسب مناصب عاليه كشورى

گروهى از روشنفكران كشور(15) اظهار مى‏كنند(16): كه اين زنان بودند كه با حضور انبوه خود در تظاهرات عليه رژيم پهلوى موجبات متروك شدن موانع شرعى حضورشان را فراهم كردند و چون حضور زنان در اين عرصه به نفع سياستهاى آن روز رهبران دينى - سياسى بوده، فقها نيز مدعى حضور آنها نشده بلكه بر ضرورت اين حضور تأكيد نموده‏اند و به اين وسيله روايات دالّ بر حرمت حضور اجتماعى زن، بدون بررسى صحت و سقم آنها - و صرفا براى رسيدن به مقاصد سياسى - متروك واقع شدند.

و نهايتا نتيجه مى‏گيرند كه: آنچه محذور داشت و ممنوع بود، نفس حضور زنان بود كه تجويز شد، چرا بايد در مصاديق اين «امر جايز» دچار نوعى امساك و «تنگ نظرى» بشويم.

چند سؤال و يك پاسخ:

حضور زنان دستاورد انقلاب اسلامى بود يا انقلاب اسلامى دستاورد حضور زنان؟

امام به عنوان بزرگ رهبر انقلاب اسلامى، حضور زنان را «معجزه بزرگ اسلام» مى‏نامند و نتيجه «نور ايمان» و «قدرت اسلام و قرآن» (17) و علت تحول زنان را «اسلامى بودن انقلاب» مى‏شمارند.(18) اين حضور «آتشى الهى» است كه خداوند آن را روشن كرده است.(19) تحولى كه «بزرگترين ثمره انقلاب»(20) است و حضرتش از آن به «عظمت»(21) ياد مى‏كنند و آنرا بزرگتر از «پيروزى انقلاب»(16) مى‏دانند. سپس به اراده الهى و با قدرت اسلام و «انقلاب اسلامى» بوده است كه زنان ايرانى متحول شده‏اند، احساس وظيفه نموده و در صحنه‏هاى مختلف انقلاب حضور يافته‏اند و از اين جهت است كه زنان «مديون» و «وامدار» اسلام و انقلاب اسلامى مى‏باشند.(22)

اما از سوى ديگر، اين حضور زنان در عرصه‏هاى مختلف است كه «تضمين كننده پيروزى»(23) است و اسلام را بيمه مى‏كند.(24) و بدين گونه است كه اسلام و انقلاب «مرهون» زنان مى‏گردد.(25) و روايت «حسين منى و انا من حسين» كه يك «دور عاشقانه» است - و نه «دور باطل فلسفى» - مصداقى ديگر مى‏يابد كه زنان به دست اسلام آزاد مى‏شوند(26) و اسلام به دست آنان آزاد مى‏گردد.(27) آزادى زنان ايرانى مرهون انقلاب اسلامى مى‏گردد و انقلاب اسلامى وامدار زنان متعهد.(28)

حضور اجتماعى زنان، احياء اسلام است يا پشت پا زدن به آن؟!

اين سؤال نيز به كّرات قبل از پيروزى انقلاب اسلامى از شخص حضرت امام (ره) سؤال مى‏شود و از آن جمله، يكى از اساتيد دانشگاه «روتكرز» آمريكا، حضرتش در پاسخ مى‏فرمايند:(29) «تبليغات سوء شاه و كسانى كه با پول شاه خريده شده‏اند چنان موضوع آزادى زن را براى مردم مشتبه كرده‏اند كه خيال مى‏كنند اسلام آمده است كه فقط زن را خانه‏نشين كند چرا با درس خواندن زن مخالف باشيم؟ چرا با كار كردن او مخالف باشيم؟ چرا زن نتواند كارهاى دولتى انجام دهد؟ چرا با مسافرت كردن مخالفت كنيم؟ زن چون مرد در تمام اينها آزاد است. زن هرگز با مرد فرقى ندارد.»

امام (ره)بار ديگر هنگامى كه هنوز در تبعيد بسر مى‏برند در اين باره مى‏فرمايند:(30) «اين تبليغات كه اگر اسلام پيدا شد مثلاً ديگر زنها بايد بروند توى خانه‏ها بنشينند و قفلى هم درش بزنند كه بيرون نيايند، اين چه حرف غلطى است كه به اسلام نسبت بدهند» و استدلال مى‏فرمايند كه «صدر اسلام زنها توى لشكرها هم بودند، توى ميدانهاى جنگ هم مى‏رفتند». ايشان در جاى ديگر با اشاره به حضور مؤثر زنان در نهضتهاى صدساله اخير كه به رهبرى روحانيت شيعه در كشور به وقوع پيوسته مى‏فرمايند:(31) «كسى كه تاريخ اين صدساله را مطالعه كرده است مى‏داند كه در جنبشهايى كه در ايران بوده است جنبشهاى اصيلى كه در ايران بوده است قبل از اين دوره رژيم پهلوى، جنبش تنباكو، جنبش مشروطيت، زنها همدوش با مردها فعاليت مى‏كردند. زنها در جامعه بودند و با مردها راجع به امور سياسى و امور اجتماعى و گرفتاريهاى مملكت خودشان فعاليت مى‏كردند همان طورى كه مردها در آن وقت قيام مى‏كردند، قيام مى‏كردند، براى اينكه قضيه تنباكو را كه همه چيز ما را به باد داده بود جلوگيرى از آن قرارداد بكنند، زنها هم در آن وقت شريك بودند ودر جنبش مشروطيت هم همان طور كه مردها فعاليت مى‏كردند زنها هم فعاليت مى‏كردند.»

و نكته ظريفتر آنكه بر اين امر تأكيد مى‏كنند كه اين نقش «آن مقدارى است كه تاريخ به ما گفته است»(32) و نه آن مقدار حقيقى اش كه احتمالاً وسيعتر و جدى‏تر بوده است.

همان گونه كه گذشت، حضور سياسى اجتماعى زنان در نظام اسلامى به عنوان يك فريضه و تكليف مى‏باشد كه بسيار بالاتر از «حق» است بلكه اداء حق متقابل است و حكومت اسلامى و اين حضور هنگامى بر زن «فرض» و «واجب» مى‏گردد كه «فاسد بودن محيط» يا «مفسده‏انگيز بودن» نحوه حضور مرتفع شده باشد (33) - كه بحمداللّه‏ در اكثر زمينه‏ها برطرف شده است - و اين حكم در باب حرمت منتخَب و منتخِب بودن زنان در انتخابات مجلس شوراى ملى زمان طاغوت نيز صدق مى‏كند.

و اما روايات دال بر ممنوعيت حضور اجتماعى زنان نيازمند بحثى مستقل و تخصص در باب احاديث مى‏باشد كه خود گفتارى گسترده و مستقل است كه در اين مقال نمى‏گنجد.

آيا «جنسيت» مانعى در كسب مناصب عاليه كشور مى‏ باشد يا عواملى ديگر؟

افرادى كه به دست گرفتن مناصب ريز و درشت سياسى، نظامى و امنيتى كشور(34) را براى زنان طلب مى‏كنند، خود معترفند كه چنانچه زنى واجد «شرايط عمومى» باشد مى‏تواند در اين رقابت قرار گيرد. جا دارد تا سؤال شود در مواردى مانند رياست قوه قضائيه و رياست ديوان عالى كشور كه به حسب قانون اساسى از جمله شروط عمومى و مسلم آن احراز تخصص در مسايل دين مبين اسلام يا همان «درجه اجتهاد» مى‏باشد چه تعداد «زن» به اين درجه رسيده‏اند و از آن ميان چه تعداد خود را براى كسب اين مناصب «شايسته‏ترين»(35) مى‏دانند.

البته به اين خواسته اشكالات عديده منطقى، اجتماعى، فقهى و قانونى وارد است كه آن را به وقتى ديگر وامى‏گذاريم. ولى بايد توجه داشت اين ادعا با مطرح كردن يك «شبهه مفهومى» به جاى «شبهه مصداقى» راه سفسطه پيش گرفته و نداى «هل من مبارز» مى‏طلبد.

واپسين سخن آنكه: هم آنان كه «سقف طلبكاريهايشان» از انقلاب و نظام شكوهمند اسلامى، كه به قيمت خون دادنها و خون دل خوردنهاى بسيار به دست آمده است، تا بدانجا مى‏رسد كه ادعاى به دست گرفتن رهبرى يا شوراى رهبرى(36) (!؟) را دارند و معتقدند زنان عصر پهلوى زنانى متكى به نفس(37) بوده‏اند درحالى كه كشف حجاب رضاشاه را عامل ارتقاء منزلت زنان مى‏دانند(38) و به قول خودشان مفتخرند كه در جمهورى اسلامى نيز قانون استفاده از حجاب را برنتابيده‏اند.(39) به ناچار معترفند كه نه روشنفكران بعد از مشروطه كارى براى زنان كردند(40) و نه حضور انتصابى - يا انتخابى (!) - زنان در مجلسين پهلوى توانست حضورى مفيد به حال زنان باشد،(41) ولى همچنان چشم طمع بر خوان گسترده انقلاب اسلامى دوخته‏اند و «سهم الحرب» مى‏طلبند و اين همه در حالى است كه چشم بر حضور گسترده و سرشار از موفقيت زنان ايران اسلامى در عرصه‏هاى فرهنگى، علمى و آموزشى كشور بسته و قوانين مترقى اقتصاد اسلامى را در مورد زنان كم اهميت جلوه مى‏دهند و ....

شايسته است در پايان، اين سخن «بت شكن قرن» را - كه خطاب به زنان فرموده‏اند - به گوش جان شنيده و به آن عمل كنيم: «نگه داريد اين تحول را، توجه كنيد به اينكه دستهاى فاسد و قلبهاى فاسد شما را به اغفال نكشاند و شما رابرنگرداند به حال سابق. اين راه را شما ادامه بدهيد، توده‏هاى ميليونى مردان ما هم ادامه بدهند و مى‏دهند و تودههاى ميليونى بانوان ما هم ادامه بدهند و مى‏دهند و هيچ توجهى به صحبتها و قلمها و سخنرانيهايى كه مى‏شود نكنيد و خودتان مستقل فكر كنيد و تابع افكار ديگران نباشيد و خودتان براى كشور خودتان كوشش كنيد كه مفيد باشيد و شما هدايت كنيد مردان را و هدايت كنيد دولتمردان را»(42)

 

پى‏ نوشت‏ها:

 

1. برگرفته از سخنان مقام معظم رهبرى، روزنامه جمهورى اسلامى 1/8/76

2. سخنان مقام معظم رهبرى، روزنامه اطلاعات 27/2/77

3. حقوق زن در اسلام، استاد مرتضى مطهرى، ص122، تهران1357، چاپ هشتم

4. نظرات مقام معظم رهبرى نيزمؤيد ايده فوق است، روزنامه جمهورى اسلامى، 1/8/76

5. حقوق زن در اسلام، ص105

6. سوره نحل، آيه 90

7. انى بعثت لاتمم مكارم الاخلاق: رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم

8. حب الناس‏ء من اخلاق الانبياء

9. خياركم الينكم مناكبه و اكرمكم لنسائهم

10. نگاه شود به مقاله خشونت عليه زنان نقض حقوق بشر، ترجمه ليلا عنصرى، مجله حقوق زنان، ش 11، ص 52

11. صحيفه نور، ج 5، ص 154، بيانات 15/12/1357

12. صحيفه نور، ج 10، ص 78، استفتاء 7/8/1358

13. صحيفه نور، ج 10، ص 86 تا 88 بيانات 9/8/1358

14. صحيفه نور، ج 11، ص 255 بيانات 12/11/1358

15. همان روشنفكرمآبان ناآگاه از اسلام كه با هر ادعاى خويش به رسوايى‏شان مى‏افزايند.

16. مهرانگيز كار، حقوق سياسى زنان ايران، ص 33 تا 35، چاپ اول، تهران 1376

17. «اين يك معجزه اسلام است يك معجزه بزرگ است كه شما خواهران و برادران با هم همصدا و با مشتهاى گره‏كرده در مقابل قدرتهاى شيطانى ايستاده‏ايد معجزه اسلام است اين قدرت اسلام است كه در شما تجلى كرده است اين قدرت ايمان است كه شما را بر اين مبارزه پيروز كرد... اين معجزه است كه خانمها را در مقابل تانك و توپ، در مقابل مسلسلها، در مقابل توپها و تانكها برقرار كرد و از هيچ چيز نهراسيدند. اين نور قرآن و اسلام است كه در دلهاى شما و در قلوب همه ملت ايران جلوه كرده است. اين نور ايمان است كه شما خانمها هم از شهادت نمى‏هراسيد» صحيفه نور، ج 6، ص 120، بيانات 16/2/1358

18. «براى خاطر اسلامى بودن اين انقلاب، اين تحول حاصل شده است» صحيفه نور، ج 14، ص 230، بيانات 2/3/1360

19. «شما «خطاب به رژيم پهلوى) سرنيزه‏هاى را گذاشتيد طرف مردم. ولى مردم آمده‏اند سينه هايشان را سپر كردند در مقابل سرنيزه‏هاى شما. بچه‏ها هم آمدند، زنها هم آمدند، زنها اين بچه‏هاى كوچكشان را بغل كردند و آمدند در صف مردم. اين يك امر الهى است خدا يك چنين كارى كرده است اين آتش را خدا روشن كرده و اين روشنى‏اش هست. مثل خورشيد مى‏ماند» صحيفه نور، ج 4، ص 46، بيانات 18/9/1357

20. «آنچه كه در ايران بزرگتر از هر چيز بود، تحولى است كه در بانوان ايران حاصل شد» صحيفه نور، ج 14، ص 230، بيانات 2/3/1360

21 و 16- «آنچه كه عظمت دارد اين تحولات روحى است كه در ملت پيدا شده و او بالاتر از اين پيشبرد و پيروزى است كه ملت ما پيدا كرد» صحيفه‏نور، ج 8، ص 196، بيانات 30/4/1358

22. «بنابراين اسلام كه در ايران زنده شد، آن خدمتى را كه به بانوان كرده است و خواهد كرد ارزشش به اندازه‏اى است كه نمى‏توانيم ما توصيف كنيم اگر نبود اين انقلاب و نبود اين اين تغيير و تحولى كه در ايران واقع شده بود، بعد از چند سال ديگر اثرى از اخلاق اسلامى در ايران نبود» صحيفه نور، ج 18، ص 262، بيانات 19/1/1363

23. «زنانى كه در كنار مردان بلكه جلوتر از آنان در پيروزى انقلاب اسلامى نقش اساسى داشته‏اند توجه داشته باشند كه با شركت فعالانه خود، پيروزى ملت ايران را هر چه بيشتر تضمين كنند» صحيفه نور، ج 5، ص 207، پيام 4/1/1358

و «شما بوديد (كه) اين پيروزى را نصيب اسلام كرديد» صحيفه نور، ج 7، ص 47، بيانات 11/3/1358

و «اين پيروزى را ما از بانوان داريم قبل از اينكه از مردها داشته باشيم» صحيفه نور، ج 6، ص 2، بيانات 23/1/1358

و ...

24. «شما بانوان شجاع، دوشادوش مردان، پيروزى را براى اسلام بيمه كرديد» صحيفه نور، ج 11، ص 253، بيانات 12/11/1358

25. (خطاب به زنان): «شماها به اسلام خدمت كرديد» صحيفه نور، ج 5، ص 261، بيانات 17/1/1358

و «ما بسيارى از موفقيتها را مرهون خدمتهاى شما بانوان مى‏دانيم» صحيفه نور، ج 19، ص 120، بيانات 21/12/1363

و ...

26. همان، شماره 17

27. «رحمت خدا بر شما شيردلانى كه به همت والاى شما اسلام از قيد اسارت بيگانه بيرون آمد» صحيفه نور، ج 11، ص 253، بيانات 12/11/1358

و «من در جامعه زنها يك جور تحول عجيبى مى‏بينم كه بيشتر از آن تحولى است كه در مردها پيدا شده و آنقدرى كه اين جامعه محترم به اسلام خدمت كردند در اين زمان بيشتر از آن مقدارى است كه مردها خدمت كردند، خدمت مردها هم بسيارش مرهون خدمت زنهاست» صحيفه نور، ج 11، ص 62، بيانات 10/10/1358

28. «اسلام شما را حفظ كرد و شما متقابلاً اسلام را حفظ بكنيد» صحيفه نور، ج 18، ص 263، بيانات 19/1/1363

29. صحيفه نور، ج 4، ص 103 و 104، مصاحبه با دكتر «ككلورفت»

30. صحيفه نور، ج 5، ص 59، بيانات 20/9/1357

31. صحيفه نور، ج 9، ص 230، بيانات 8/7/1358

32. صحيفه نور، ج 18، ص 263، بيانات 19/1/1363

33. «اسلام زن را مثل مرد در همه شئون همان طورى كه مرد در همه شئون دخالت دارد، زن هم دخالت دارد، همانطورى كه مرد بايد از فساد اجتناب كند زن هم بايد از فساد اجتناب كند. زنها نبايد ملعبه دست جوانهاى هرزه بشوند. زنها نبايد مقام خودشان را منحط كنند و خداى ناخواسته بزك كرده بيرون بيايند و در انظار مردم فاسد قرار بگيرند. زنها بايد انسان باشند، زنها بايد تقوا داشته باشند، زنها مقام كرامت دارند، زنها اختيار دارند، همان طورى كه مردها اختيار دارند. خداوند شما را با كرامت خلق كرده است، آزاد خلق كرده است. خداوند همان طورى كه قوانينى براى محدوديت مردها در حدود اينكه فساد بر آنها راه نيابد دارد، در زنها هم دارد. همه براى صلاح شماست، همه قوانين اسلامى براى صلاح جامعه است آنها كه زنها را مى‏خواهند ملعبه مردان و ملعبه جوانهاى فاسد قرار بدهند، خيانتكارند. زنها نبايد گول بخورند زنها گمان نكنند كه اين مقام زن است كه بايد بزك كرده بيرون برود، با سرِباز و لخت. اين مقام زن نيست، اين عروسك بازى است، نه زن. زن بايد شجاع باشد، زن بايد در مقدرات اساسى مملكت دخالت بكند.» صحيفه نور، ج 11 ص 254، بيانات 12/11/1358 و صحيفه‏نور، ج 5 ص 59 و 60، بيانات 20/9/1357 و صحيفه نور، ج 4 ص 103 و 104

34. مناصبى از مقام عظماى ولايت تا رياست سازمان صدا و سيما، نگاه كنيد به حقوق سياسى زنان ايران به قلم مهرانگيز كار

35. البته چنانچه به اصل «شايسته سالارى»معتقد باشند و نه «زن سالارى»

36. ظاهرا نويسنده محترم كتاب حقوق سياسى زنان ايران فراموش كرده‏اند كه بر اساس رفراندم سال 1368 (يعنى هشت سال قبل از تأليف و چاپ كتاب مورد نظر) ديگر شوراى رهبرى در قانون اساسى وجود ندارد، همان كتاب، ص 56

37. همان، ص 26

38. همان، ص 17

39. مجله زنان، شماره 51، ص 3

40. حقوق سياسى زنان ايران، ص 24 و 25

41. همان، ص 29

42. صحيفه نور، ج 147 ص 131، بيانات 25/12/1359

 



 منبع مقاله :  کتاب زنان