آنچه امروزه در ايران اسلامى
تحت عنوان «فمنيسم» مطرح مىگردد داراى همان ويژگيهاى كلى جنبش
زنان در دوره طاغوت است كه مهمترين شاخصه آن مخالفت با «ديندارى»
زنان و «حقوق» آنان در عرصه فقه مىباشد. در حقيقت فمنيسم وارداتى(1)
مصداق بارزى از روشنفكرى مرتجع(2) است كه با گام
برداشتن در جهت خلاف دين، خط بطلانى بر كارآيى و واقع نمائى خود
كشيده است.
حاصل عمر حضرت امام قدس سره،
استاد شهيد مطهرى(ره) در اعتراض به روش متداول روشنفكران ايرانى كه
فريب خوردن با نام فمنيسم يا همان دفاع از حقوق زنان است كه اظهار
مىكنند: «احياء حقوق فراوان و متروك زنان در اسلام» نهضت حقيقى
زنان مسلمان است «نه اينكه با تقليد و تبعيت كوركورانه از روش مردم
غرب كه هزاران بدبختى براى خود آنها بوجود آورد. نام قشنگى بر روى
يك فرضيه غلط بگذاريم.(3) و با تبعيت از حركتهاى
فمنيستى، «بدبختيهاى نوع غربى» زن را بر «بدبختىهاى نوع شرقى»اش
اضافه نمائيم.(4)
ادعاى اصلى؛ تشابه حقوق زن و مرد
ايده «تشابه حقوق» كه با مارك
تقلبى «تساوى حقوق زن و مرد» در اواسط دهه پنجاه شمسى در اين كشور
رايج شد بار ديگر در حركت ارتجاعى روشنفكران در دهه هشتاد مطرح
گرديد و اين بار كه به بركت انقلاب بزرگ اسلامى در كشورمان، زنان
از قشرهاى مختلف جامعه در سطح وسيعى در صحنههاى علمى، فرهنگى و
سياسى و اجتماعى حضور و مشاركت يافتهاند، اين ديدگاه نيز سعى مىكند
تا با گسترش مصاديق تشابه حقوق، خود را مجددا مطرح نموده و
مطالباتش را از جامعه، انقلاب و اسلام افزايش دهد. اما همچنان با
دو اشتباه بزرگ دست به گريبان است يكى اصل تئورى و ديگرى مطالبات.
بطلان اصل مدعا را به پاسخهاى
استاد شهيد مطهرى (ره) مىسپاريم كه در سالهاى 45 و 46 و شمسى، در
مقام پاسخگويى به شبهات چهلگانه روشنفكرمآبان در باب حقوق
خانوادگى زن، سلسله مقالاتى را تهيه نمودند كه در مجله زن روز آن
زمان به چاپ رسيد و پيش از پيروزى انقلاب اسلامى نيز به صورت كتابى
تحت عنوان «نظام حقوق زن در اسلام» منتشر شد استاد با تبيين اصل «عدل»
به عنوان فلسفه حقوق اسلامى، مساوات انسانى زن و مرد و ضرورت عدم
مشابهت حقوقى آنها را بررسى مىنمايد.
1ـ بازگشت به قانون حمايت از
خانواده كه به دنبال حركتهاى سال 45 در زمان طاغوت به تصويب رسيد و
از آن جمله اعطاى حق طلاق به زنان و اجراى مجازات براى تعدد زوجات
مرد.
2ـ رجعت به قانون مجازات عمومى
زمان طاغوت كه زن و مرد در قصاص، ديه و شهادت (گواهى) همانند تلقى
مىشدند.
3- لغو قانون حضانت اطفال كه در
زمان طاغوت و بعد از انقلاب به آن عمل شده است.
4- كسب مناصب نخست سياسى كشور
براى زنان.
قبل از پاسخگويى به «مطالبات»
فوق لازم است دو نكته را روشن نماييم:
1- مسلّمات و ضروريات حقوقى زنان
در صراحت وحى:
حقوقى مانند حق الارث و شهادت
زنان به عنوان «محكمات» پذيرفته شده در كليه فرق اسلامى است و قابل
تأويل نمىباشد. فقه پوياى جواهرى نيز با متدولوژى ويژه خود تطابق
با مقتضيات زمان را در فروع و متشابهات جستجو مىكند.
نكتهاى كه لازم است تذكر داده
شود اين است كه اجتهاد به مفهوم واقعى كلمه يعنى تخصص و كارشناسى
فنى در مسائل اسلامى و اين امر چيزى نيست كه به قول استاد مطهرى (ره)
هر «ازمكتب گريختهاى»(5) به بهانه اينكه چند صباحى در
يكى از حوزههاى علميه بسر برده است بتواند ادعا كند. قطعا براى
تخصص در مسائل اسلامى و صلاحيت اظهارنظر يك عمر اگر كم نباشد زياد
نيست. آنهم به شرط آنكه شخص از ذوق و استعداد نيرومندى برخوردار و
توفيقات الهى شامل حالش بوده باشد.
گذشته از تخصص و اجتهاد، افرادى
مىتوانند مرجع رأى و نظر شناخته شوند كه از حداكثر تقوا و
خداشناسى و خداترسى بهرهمند بوده باشند. تاريخ اسلام افرادى را
نشان مىدهد كه با همه صلاحيت علمى و اخلاقى، هنگامى كه مىخواستهاند
اظهارنظرى بكنند مانند بيد بر خود مىلرزيدهاند. حال اگر بر اوراق
جرايد و نشريات امروز جامعه امان نظرى دوباره بيفكنيم مىبينيم كه
چگونه عدهاى با اظهارنظرهاى غيركارشناسى (اگر نخواهيم بگوئيم
خدانشناسى) در معارف دينى خواهان تغيير ضروريات اسلامى هستند.
2- تعامل «اخلاق» و «حقوق» ضامن
سعادت زنان:
بايد توجه داشت كه مكتب اسلام
گرچه داراى سيستم حقوقى دقيقى مىباشد ولى راه سعادت دنيا و آخرت
بشر را صرفا در «قانونمدارى» و تشكيل جامعه مدنى، فارغ از موازين
اخلاقى نمىداند كه «ان اللّه يأمر بالعدل و الاحسان»(6).
اسلام خود را وقف تكميل مكارم و بزرگواريهاى اخلاقى نموده است(7)
و در همين جايگاه است كه هديهاى برتر از حقوق به زنان اعطا مىكند،
تا آنجا كه «دوست داشتن» و حب به زن را از اخلاقانبياء معرفى
نموده(8) و بزرگوارى مردان را در گرو «اكرام به زنان»
مىداند.(9)
و اين در حالى است كه جوامع غربى،
زنان كشورهاى جهان سوم و بخصوص كشور ما ايران را، نمونه بارز زن
مظلوم و تحت ستم به جهان معرفى مىكنند و حال آنكه آمار، خلاف اين
ادعا را نشان مىدهد. هتك حرمت، كتك خوردن و سوء استفاده جنسى از
زنان و عناوينى از اين قبيل در كشورهاى غربى به ويژه امريكا و
آلمان به گونهاى است كه دل هر انسانى را به درد مىآورد(10)
و در واقع زن در حقوق اوليه انسانى خود از ناحيه مردان اطرافش مورد
ستم قرار مىگيرد.
حق طلاق زنان و حقوق خانوادگى آنها
پيشينه بحث و گفتگو در اين باب
به قدمت تاريخ بيست ساله انقلاب اسلامى است. حضرت امام «ره» تنها
يكماه پس از ورودشان به ميهن اسلامى به صراحت از اين موضوع سخن مىگويند:(11)
«قوانين اسلام همه به صلاح زن و مرد است... و اما مسألهاى كه بايد
توجه داشته باشيم اين است كه زنانى كه مىخواهند ازدواج كنند از
همان اول مىتوانند اختياراتى براى خودشان قرار دهند كه نه مخالف
شرع باشد و نه مخالف حيثيت خودشان»
و در مورد حق طلاق نيز چنين مىگويند:
«اسلام همان گونه كه حق طلاق را براى مردها قرار داده است اين حق
را براى زن هم قرار داده است كه در وقت ازدواج شرط كند كه اگر با
من چه كردى و چه كردى من وكيل باشم در طلاق»
و ضمانت اجرايى اين شرط «ضمن عقد»:
«و اگر اين شرط را كرد، مرد ديگر نمىتواند او را معذول كند اگر
مردى با زنى بد رفتارى كرد در اسلام او را منع (مى)كند و اگر گوش
نكرد او را حدّ مىزند و اگر گوش نكرد، مجتهد زن را طلاق مىدهد.»
ولى سال بعد كه مجددا گروهى از
زنان درباب حق طلاق از حضرتش استفتاء مىگيرند ايشان مجددا همان
معنا را تصريح مىفرمايند و حق طلاق زنان را به دو صورت وكالت «مطلق»
و «مشروط» بيان مىفرمايند:(12) «براى زنان محترم، شارع
مقدس راه سهل معين فرموده است تا خودشان ضمام طلاق را به دست گيرند
و به اين معنى كه در ضمن عقد و نكاح اگر شرط كنند كه وكيل باشند در
طلاق به صورت مطلق يعنى هر موقعى كه دلشان خواست طلاق بگيرند و يا
به صورت مشروط يعنى اگر مرد بدرفتارى كرد مثلاً زن ديگرى گرفت زن
وكيل باشد كه خود را طلاق دهد، ديگر هيچ اشكالى براى خانمها پيش
نمىآيد و مىتوانند خود را طلاق دهند.»
امام كه از ابتدا دستهاى پنهان
را در دامن زدن به اين مسأله مىديدند، پس از طرح دوباره آن در عمر
يكساله انقلاب در پايان به زنان هشدار مىدهند: «اميد است تحت
تأثير مخالفين اسلام و انقلاب اسلامى واقع نشويد كه اسلام براى همه
مفيد است» و ذهنها را متوجه به اين مسئله مىنمايد كه طرح اين
مسئله و مسايلى از اين دست براى اين است كه عدم كارآمدى اسلام را
در جامعه القاء كنند و آن را مضر به زنان معرفى نمايند.
دامن زدن به اين مسئله توسط
روشنفكران به اينجا ختم نمىشود بلكه به گفته حضرتش تبديل به «توطئه»اى
مىشود كه منجر به رسوايى زنان و مردان روشنفكرى مىشود كه در لواى
دفاع از حقوق زنان به مبارزه با اسلام برخاستهاند:(13)
«من اميدوارم كه اين قشرهاى مختلفى كه هست، همه توجه داشته باشند
كه اين توطئه هايى كه الان در بين هست با توجه خودشان خنثى كنند،
شما ديديد و خانمهاى به اصطلاح خودشان روشنفكر ديدند كه يك دروغى
در تهران منتشر كردند و اين خانمها بدون اينكه رسيدگى كنند به
خيابانها مىخواستند بريزند در صورتى كه اصلاً يك همچو قانونى كه
آنها خيال مىكردند مطرح نبود، معذلك، مع الاسف اين روشنفكرها
معلوم شد كه اين قدر بىتوجه به مسايل روز هستند و به مسايلى كه
مربوط به سرنوشتشان هست كه مطالبى كه در راديو و تلويزيون، در
مطبوعات منتشر شده است اينها را نگاه نميكنند و فقط به نوشته بعضى
اشخاص مفسد نگاه كردند و بدون توجه خواستند ترتيب اثر بدهند. اينها
توطئه نيست؟ اينها كثيفاند يك توطئه فاسد نيست كه يك مسألهاى كه
اصلاً مطرح نشده است نسبت بدهند كه گذشت در قانون اساسى كه زن هيچ
حقى ندارد! در صورتى كه اصلاً مطرح نشده است. و لذا امورى نيست كه
مربوط به قانون اساسى باشد. بيدار نمىشوند اين جوانهاى ما؟ اين
جوانهاى زن و مرد ما بيدار نمىشوند كه يك همچو توطئههايى در كار
هست؟ توجه نمىكنند كه يك دروغ را كه بعد از يك روز كشف مىشود
معذلك آنها منتشر مىكنند و از جهات اشخاص بهره بردارى مىكنند؟ به
كجا بايد گفت كه شمايى كه اينقدر به قول خودتان دانشمند و روشنفكر
هستيد، به يك قانونى كه سرنوشت شما بستگى به آن دارد بىعنايت
هستيد كه نه روزنامه را نگاه كرديد، نه راديو گوش كرديد، نه راديو
تلويزيون را و همين طور بىجهت اسباب اين شد كه ما را سرشكسته كنيد
كه روشنفكرهاى ما اين طور مردم هستند، اين طور جمعيت هستند كه تحت
تأثير يك دروغى كه بعد از يكى دو روز فاش مىشود واقع مىشوند و
خودشان اينقدر بىاطلاعند كه از گزارشها و از چيزهايى كه مىگذرد
در مملكتشان هيچ توجهى ندارند، هيچ اطلاعى ندارند. خودتان را اصلاح
كنيد، توجه كنيد به سرنوشتهاى خودتان»
امام ماهيت واقعى اين گونه
روشنفكران را براى مردم آشكار مىكنند: «اينهايى كه اين دروغها را
پخش مىكنند اينها براى شما نمىخواهند يك سعادتى ايجاد كنند،
اينها همانها هستند كه با اسم «آزادمردان و آزادزنان»، شما را و
همه جوانهاى ما را به تباهى كشيدند. اينها اشخاصى هستند كه آزادى
را در آن چيزهايى كه تباهى مىآورد مىدانند و اما آن چيزهايى كه
تباهى ندارد آن چيزهايى كه براى سونوشت ملت است در آن چيزها آزادى
نمىدهند. اينها همان طايفه هستند و اينها مىخواهند همان مسايل را
پيش بياورند و از چيزهايى كه اينها منتشر ميكنند شما توجه داشته
باشيد اسلام براى همه شماست.»
و مجددا مبحث طلاق را چنين تشريح
مىكنند: «اين معنا كه از من قبلاً سؤال شده است و جواب دادم كه
طلاق در صورتى كه در ضمن عقد با مرد وقتى كه مىخواهند عقد كنند
شرط بكنند و در ضمن عقد اين شرط بشود كه وكيل در طلاق خودش يا مطلق
يا در شرايطى، يك سؤالى پيش آورده است به اينكه اين زنهايى كه حالا
تحت زوجيت هستند چه؟ اين ولايت فقيه را مخالفت مىكنند و در صورتى
كه نمىدانند از شئون فقيه هست كه اگر چنانچه يك مردى با زن خودش
رفتارش بد باشد اولاً او را نصيحت كند و ثانيا تأديب كند واگر ديد
نمىشود اجراء طلاق كند.»
ايشان در ادامه از «جهل مركب»
اين گروه روشنفكران مرتجع گلايه مىكنند: «از اسلام نترسيد و
نترسانيد مردم را. شماهايى كه قلم دستتان مىگيريد و هرچه دلتان مىخواهد
مىنويسيد يا هر چه دلتان مىخواهد صحبت مىكنيد، شماها اسلام را
بىاطلاع از آن هستيد. شما يك كلمه اسلامى شنيديد، گاهى هم يك
كتابى خوانديد كه نويسندهاش هم از اسلام اطلاع صحيحى نداشته است،
بدون اطلاع از اسلام، بدون اطلاع ازفلسفه احكام اسلام. شماها
سمپاشى مىكنيد و معلوم هم نيست كه واقعا مقصدتان اين باشد كه يك
كار صحيحى انجام بدهيد.»
و حضرتش مجددا سه ماه پس از اين
ماجرا بار ديگر موضوع حق طلاق زنان را به عنوان «فصلالخطاب» تصريح
و تأكيد مىكنند.(14)
مشاركت سياسى زنان و كسب مناصب عاليه
كشورى
گروهى از روشنفكران كشور(15)
اظهار مىكنند(16): كه اين زنان بودند كه با حضور انبوه
خود در تظاهرات عليه رژيم پهلوى موجبات متروك شدن موانع شرعى
حضورشان را فراهم كردند و چون حضور زنان در اين عرصه به نفع
سياستهاى آن روز رهبران دينى - سياسى بوده، فقها نيز مدعى حضور
آنها نشده بلكه بر ضرورت اين حضور تأكيد نمودهاند و به اين وسيله
روايات دالّ بر حرمت حضور اجتماعى زن، بدون بررسى صحت و سقم آنها -
و صرفا براى رسيدن به مقاصد سياسى - متروك واقع شدند.
و نهايتا نتيجه مىگيرند كه:
آنچه محذور داشت و ممنوع بود، نفس حضور زنان بود كه تجويز شد، چرا
بايد در مصاديق اين «امر جايز» دچار نوعى امساك و «تنگ نظرى» بشويم.
چند سؤال و يك پاسخ:
حضور زنان دستاورد انقلاب اسلامى بود
يا انقلاب اسلامى دستاورد حضور زنان؟
امام به عنوان بزرگ رهبر انقلاب
اسلامى، حضور زنان را «معجزه بزرگ اسلام» مىنامند و نتيجه «نور
ايمان» و «قدرت اسلام و قرآن» (17) و علت تحول زنان را
«اسلامى بودن انقلاب» مىشمارند.(18) اين حضور «آتشى
الهى» است كه خداوند آن را روشن كرده است.(19) تحولى كه
«بزرگترين ثمره انقلاب»(20) است و حضرتش از آن به «عظمت»(21)
ياد مىكنند و آنرا بزرگتر از «پيروزى انقلاب»(16) مىدانند. سپس
به اراده الهى و با قدرت اسلام و «انقلاب اسلامى» بوده است كه زنان
ايرانى متحول شدهاند، احساس وظيفه نموده و در صحنههاى مختلف
انقلاب حضور يافتهاند و از اين جهت است كه زنان «مديون» و «وامدار»
اسلام و انقلاب اسلامى مىباشند.(22)
اما از سوى ديگر، اين حضور زنان
در عرصههاى مختلف است كه «تضمين كننده پيروزى»(23) است
و اسلام را بيمه مىكند.(24) و بدين گونه است كه اسلام
و انقلاب «مرهون» زنان مىگردد.(25) و روايت «حسين منى
و انا من حسين» كه يك «دور عاشقانه» است - و نه «دور باطل فلسفى» -
مصداقى ديگر مىيابد كه زنان به دست اسلام آزاد مىشوند(26)
و اسلام به دست آنان آزاد مىگردد.(27) آزادى زنان
ايرانى مرهون انقلاب اسلامى مىگردد و انقلاب اسلامى وامدار زنان
متعهد.(28)
حضور اجتماعى زنان، احياء اسلام است
يا پشت پا زدن به آن؟!
اين سؤال نيز به كّرات قبل از
پيروزى انقلاب اسلامى از شخص حضرت امام (ره) سؤال مىشود و از آن
جمله، يكى از اساتيد دانشگاه «روتكرز» آمريكا، حضرتش در پاسخ مىفرمايند:(29)
«تبليغات سوء شاه و كسانى كه با پول شاه خريده شدهاند چنان موضوع
آزادى زن را براى مردم مشتبه كردهاند كه خيال مىكنند اسلام آمده
است كه فقط زن را خانهنشين كند چرا با درس خواندن زن مخالف باشيم؟
چرا با كار كردن او مخالف باشيم؟ چرا زن نتواند كارهاى دولتى انجام
دهد؟ چرا با مسافرت كردن مخالفت كنيم؟ زن چون مرد در تمام اينها
آزاد است. زن هرگز با مرد فرقى ندارد.»
امام (ره)بار ديگر هنگامى كه
هنوز در تبعيد بسر مىبرند در اين باره مىفرمايند:(30)
«اين تبليغات كه اگر اسلام پيدا شد مثلاً ديگر زنها بايد بروند توى
خانهها بنشينند و قفلى هم درش بزنند كه بيرون نيايند، اين چه حرف
غلطى است كه به اسلام نسبت بدهند» و استدلال مىفرمايند كه «صدر
اسلام زنها توى لشكرها هم بودند، توى ميدانهاى جنگ هم مىرفتند».
ايشان در جاى ديگر با اشاره به حضور مؤثر زنان در نهضتهاى صدساله
اخير كه به رهبرى روحانيت شيعه در كشور به وقوع پيوسته مىفرمايند:(31)
«كسى كه تاريخ اين صدساله را مطالعه كرده است مىداند كه در
جنبشهايى كه در ايران بوده است جنبشهاى اصيلى كه در ايران بوده است
قبل از اين دوره رژيم پهلوى، جنبش تنباكو، جنبش مشروطيت، زنها
همدوش با مردها فعاليت مىكردند. زنها در جامعه بودند و با مردها
راجع به امور سياسى و امور اجتماعى و گرفتاريهاى مملكت خودشان
فعاليت مىكردند همان طورى كه مردها در آن وقت قيام مىكردند، قيام
مىكردند، براى اينكه قضيه تنباكو را كه همه چيز ما را به باد داده
بود جلوگيرى از آن قرارداد بكنند، زنها هم در آن وقت شريك بودند
ودر جنبش مشروطيت هم همان طور كه مردها فعاليت مىكردند زنها هم
فعاليت مىكردند.»
و نكته ظريفتر آنكه بر اين امر
تأكيد مىكنند كه اين نقش «آن مقدارى است كه تاريخ به ما گفته است»(32)
و نه آن مقدار حقيقى اش كه احتمالاً وسيعتر و جدىتر بوده است.
همان گونه كه گذشت، حضور سياسى
اجتماعى زنان در نظام اسلامى به عنوان يك فريضه و تكليف مىباشد كه
بسيار بالاتر از «حق» است بلكه اداء حق متقابل است و حكومت اسلامى
و اين حضور هنگامى بر زن «فرض» و «واجب» مىگردد كه «فاسد بودن
محيط» يا «مفسدهانگيز بودن» نحوه حضور مرتفع شده باشد (33)
- كه بحمداللّه در اكثر زمينهها برطرف شده است - و اين حكم در
باب حرمت منتخَب و منتخِب بودن زنان در انتخابات مجلس شوراى ملى
زمان طاغوت نيز صدق مىكند.
و اما روايات دال بر ممنوعيت
حضور اجتماعى زنان نيازمند بحثى مستقل و تخصص در باب احاديث مىباشد
كه خود گفتارى گسترده و مستقل است كه در اين مقال نمىگنجد.
آيا «جنسيت» مانعى در كسب مناصب
عاليه كشور مى باشد يا عواملى ديگر؟
افرادى كه به دست گرفتن مناصب
ريز و درشت سياسى، نظامى و امنيتى كشور(34) را براى
زنان طلب مىكنند، خود معترفند كه چنانچه زنى واجد «شرايط عمومى»
باشد مىتواند در اين رقابت قرار گيرد. جا دارد تا سؤال شود در
مواردى مانند رياست قوه قضائيه و رياست ديوان عالى كشور كه به حسب
قانون اساسى از جمله شروط عمومى و مسلم آن احراز تخصص در مسايل دين
مبين اسلام يا همان «درجه اجتهاد» مىباشد چه تعداد «زن» به اين
درجه رسيدهاند و از آن ميان چه تعداد خود را براى كسب اين مناصب «شايستهترين»(35)
مىدانند.
البته به اين خواسته اشكالات
عديده منطقى، اجتماعى، فقهى و قانونى وارد است كه آن را به وقتى
ديگر وامىگذاريم. ولى بايد توجه داشت اين ادعا با مطرح كردن يك «شبهه
مفهومى» به جاى «شبهه مصداقى» راه سفسطه پيش گرفته و نداى «هل من
مبارز» مىطلبد.
واپسين سخن آنكه: هم آنان كه «سقف
طلبكاريهايشان» از انقلاب و نظام شكوهمند اسلامى، كه به قيمت خون
دادنها و خون دل خوردنهاى بسيار به دست آمده است، تا بدانجا مىرسد
كه ادعاى به دست گرفتن رهبرى يا شوراى رهبرى(36) (!؟)
را دارند و معتقدند زنان عصر پهلوى زنانى متكى به نفس(37)
بودهاند درحالى كه كشف حجاب رضاشاه را عامل ارتقاء منزلت زنان مىدانند(38)
و به قول خودشان مفتخرند كه در جمهورى اسلامى نيز قانون استفاده از
حجاب را برنتابيدهاند.(39) به ناچار معترفند كه نه
روشنفكران بعد از مشروطه كارى براى زنان كردند(40) و نه
حضور انتصابى - يا انتخابى (!) - زنان در مجلسين پهلوى توانست
حضورى مفيد به حال زنان باشد،(41) ولى همچنان چشم طمع
بر خوان گسترده انقلاب اسلامى دوختهاند و «سهم الحرب» مىطلبند و
اين همه در حالى است كه چشم بر حضور گسترده و سرشار از موفقيت زنان
ايران اسلامى در عرصههاى فرهنگى، علمى و آموزشى كشور بسته و
قوانين مترقى اقتصاد اسلامى را در مورد زنان كم اهميت جلوه مىدهند
و ....
شايسته است در پايان، اين سخن «بت
شكن قرن» را - كه خطاب به زنان فرمودهاند - به گوش جان شنيده و به
آن عمل كنيم: «نگه داريد اين تحول را، توجه كنيد به اينكه دستهاى
فاسد و قلبهاى فاسد شما را به اغفال نكشاند و شما رابرنگرداند به
حال سابق. اين راه را شما ادامه بدهيد، تودههاى ميليونى مردان ما
هم ادامه بدهند و مىدهند و تودههاى ميليونى بانوان ما هم ادامه
بدهند و مىدهند و هيچ توجهى به صحبتها و قلمها و سخنرانيهايى كه
مىشود نكنيد و خودتان مستقل فكر كنيد و تابع افكار ديگران نباشيد
و خودتان براى كشور خودتان كوشش كنيد كه مفيد باشيد و شما هدايت
كنيد مردان را و هدايت كنيد دولتمردان را»(42)
پى نوشتها:
1. برگرفته از سخنان مقام معظم
رهبرى، روزنامه جمهورى اسلامى 1/8/76
2. سخنان مقام معظم رهبرى،
روزنامه اطلاعات 27/2/77
3. حقوق زن در اسلام، استاد
مرتضى مطهرى، ص122، تهران1357، چاپ هشتم
4. نظرات مقام معظم رهبرى
نيزمؤيد ايده فوق است، روزنامه جمهورى اسلامى، 1/8/76
5. حقوق زن در اسلام، ص105
6. سوره نحل، آيه 90
7. انى بعثت لاتمم مكارم الاخلاق:
رسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم
8. حب الناسء من اخلاق الانبياء
9. خياركم الينكم مناكبه و
اكرمكم لنسائهم
10. نگاه شود به مقاله خشونت
عليه زنان نقض حقوق بشر، ترجمه ليلا عنصرى، مجله حقوق زنان، ش 11،
ص 52
11. صحيفه نور، ج 5، ص 154،
بيانات 15/12/1357
12. صحيفه نور، ج 10، ص 78،
استفتاء 7/8/1358
13. صحيفه نور، ج 10، ص 86 تا 88
بيانات 9/8/1358
14. صحيفه نور، ج 11، ص 255
بيانات 12/11/1358
15. همان روشنفكرمآبان ناآگاه از
اسلام كه با هر ادعاى خويش به رسوايىشان مىافزايند.
16. مهرانگيز كار، حقوق سياسى
زنان ايران، ص 33 تا 35، چاپ اول، تهران 1376
17. «اين يك معجزه اسلام است يك
معجزه بزرگ است كه شما خواهران و برادران با هم همصدا و با مشتهاى
گرهكرده در مقابل قدرتهاى شيطانى ايستادهايد معجزه اسلام است اين
قدرت اسلام است كه در شما تجلى كرده است اين قدرت ايمان است كه شما
را بر اين مبارزه پيروز كرد... اين معجزه است كه خانمها را در
مقابل تانك و توپ، در مقابل مسلسلها، در مقابل توپها و تانكها
برقرار كرد و از هيچ چيز نهراسيدند. اين نور قرآن و اسلام است كه
در دلهاى شما و در قلوب همه ملت ايران جلوه كرده است. اين نور
ايمان است كه شما خانمها هم از شهادت نمىهراسيد» صحيفه نور، ج 6،
ص 120، بيانات 16/2/1358
18. «براى خاطر اسلامى بودن اين
انقلاب، اين تحول حاصل شده است» صحيفه نور، ج 14، ص 230، بيانات
2/3/1360
19. «شما «خطاب به رژيم پهلوى)
سرنيزههاى را گذاشتيد طرف مردم. ولى مردم آمدهاند سينه هايشان را
سپر كردند در مقابل سرنيزههاى شما. بچهها هم آمدند، زنها هم
آمدند، زنها اين بچههاى كوچكشان را بغل كردند و آمدند در صف مردم.
اين يك امر الهى است خدا يك چنين كارى كرده است اين آتش را خدا
روشن كرده و اين روشنىاش هست. مثل خورشيد مىماند» صحيفه نور، ج
4، ص 46، بيانات 18/9/1357
20. «آنچه كه در ايران بزرگتر از
هر چيز بود، تحولى است كه در بانوان ايران حاصل شد» صحيفه نور، ج
14، ص 230، بيانات 2/3/1360
21 و 16- «آنچه كه عظمت دارد اين
تحولات روحى است كه در ملت پيدا شده و او بالاتر از اين پيشبرد و
پيروزى است كه ملت ما پيدا كرد» صحيفهنور، ج 8، ص 196، بيانات
30/4/1358
22. «بنابراين اسلام كه در ايران
زنده شد، آن خدمتى را كه به بانوان كرده است و خواهد كرد ارزشش به
اندازهاى است كه نمىتوانيم ما توصيف كنيم اگر نبود اين انقلاب و
نبود اين اين تغيير و تحولى كه در ايران واقع شده بود، بعد از چند
سال ديگر اثرى از اخلاق اسلامى در ايران نبود» صحيفه نور، ج 18، ص
262، بيانات 19/1/1363
23. «زنانى كه در كنار مردان
بلكه جلوتر از آنان در پيروزى انقلاب اسلامى نقش اساسى داشتهاند
توجه داشته باشند كه با شركت فعالانه خود، پيروزى ملت ايران را هر
چه بيشتر تضمين كنند» صحيفه نور، ج 5، ص 207، پيام 4/1/1358
و «شما بوديد (كه) اين پيروزى را
نصيب اسلام كرديد» صحيفه نور، ج 7، ص 47، بيانات 11/3/1358
و «اين پيروزى را ما از بانوان
داريم قبل از اينكه از مردها داشته باشيم» صحيفه نور، ج 6، ص 2،
بيانات 23/1/1358
و ...
24. «شما بانوان شجاع، دوشادوش
مردان، پيروزى را براى اسلام بيمه كرديد» صحيفه نور، ج 11، ص 253،
بيانات 12/11/1358
25. (خطاب به زنان): «شماها به
اسلام خدمت كرديد» صحيفه نور، ج 5، ص 261، بيانات 17/1/1358
و «ما بسيارى از موفقيتها را
مرهون خدمتهاى شما بانوان مىدانيم» صحيفه نور، ج 19، ص 120،
بيانات 21/12/1363
و ...
26. همان، شماره 17
27. «رحمت خدا بر شما شيردلانى
كه به همت والاى شما اسلام از قيد اسارت بيگانه بيرون آمد» صحيفه
نور، ج 11، ص 253، بيانات 12/11/1358
و «من در جامعه زنها يك جور تحول
عجيبى مىبينم كه بيشتر از آن تحولى است كه در مردها پيدا شده و
آنقدرى كه اين جامعه محترم به اسلام خدمت كردند در اين زمان بيشتر
از آن مقدارى است كه مردها خدمت كردند، خدمت مردها هم بسيارش مرهون
خدمت زنهاست» صحيفه نور، ج 11، ص 62، بيانات 10/10/1358
28. «اسلام شما را حفظ كرد و شما
متقابلاً اسلام را حفظ بكنيد» صحيفه نور، ج 18، ص 263، بيانات
19/1/1363
29. صحيفه نور، ج 4، ص 103 و
104، مصاحبه با دكتر «ككلورفت»
30. صحيفه نور، ج 5، ص 59،
بيانات 20/9/1357
31. صحيفه نور، ج 9، ص 230،
بيانات 8/7/1358
32. صحيفه نور، ج 18، ص 263،
بيانات 19/1/1363
33. «اسلام زن را مثل مرد در همه
شئون همان طورى كه مرد در همه شئون دخالت دارد، زن هم دخالت دارد،
همانطورى كه مرد بايد از فساد اجتناب كند زن هم بايد از فساد
اجتناب كند. زنها نبايد ملعبه دست جوانهاى هرزه بشوند. زنها نبايد
مقام خودشان را منحط كنند و خداى ناخواسته بزك كرده بيرون بيايند و
در انظار مردم فاسد قرار بگيرند. زنها بايد انسان باشند، زنها بايد
تقوا داشته باشند، زنها مقام كرامت دارند، زنها اختيار دارند، همان
طورى كه مردها اختيار دارند. خداوند شما را با كرامت خلق كرده است،
آزاد خلق كرده است. خداوند همان طورى كه قوانينى براى محدوديت
مردها در حدود اينكه فساد بر آنها راه نيابد دارد، در زنها هم دارد.
همه براى صلاح شماست، همه قوانين اسلامى براى صلاح جامعه است آنها
كه زنها را مىخواهند ملعبه مردان و ملعبه جوانهاى فاسد قرار بدهند،
خيانتكارند. زنها نبايد گول بخورند زنها گمان نكنند كه اين مقام زن
است كه بايد بزك كرده بيرون برود، با سرِباز و لخت. اين مقام زن
نيست، اين عروسك بازى است، نه زن. زن بايد شجاع باشد، زن بايد در
مقدرات اساسى مملكت دخالت بكند.» صحيفه نور، ج 11 ص 254، بيانات
12/11/1358 و صحيفهنور، ج 5 ص 59 و 60، بيانات 20/9/1357 و صحيفه
نور، ج 4 ص 103 و 104
34. مناصبى از مقام عظماى ولايت
تا رياست سازمان صدا و سيما، نگاه كنيد به حقوق سياسى زنان ايران
به قلم مهرانگيز كار
35. البته چنانچه به اصل «شايسته
سالارى»معتقد باشند و نه «زن سالارى»
36. ظاهرا نويسنده محترم كتاب
حقوق سياسى زنان ايران فراموش كردهاند كه بر اساس رفراندم سال
1368 (يعنى هشت سال قبل از تأليف و چاپ كتاب مورد نظر) ديگر شوراى
رهبرى در قانون اساسى وجود ندارد، همان كتاب، ص 56
37. همان، ص 26
38. همان، ص 17
39. مجله زنان، شماره 51، ص 3
40. حقوق سياسى زنان ايران، ص 24
و 25
41. همان، ص 29
42. صحيفه نور، ج 147 ص 131،
بيانات 25/12/1359