در شمارههای پیشین، پس از آشنایی اجمالی با مفهوم فمینیسم و
تلقیهای مختلف از آن، ریشهها و زیرساختهای فکری فمینیسم و
نمودها و پیامدهای آن بررسی شد و علاوه بر حقوق و تفاوتهای
ساختاری زن و مرد، مبانی اومانیستی و لیبرالیستی فمینیسم، عملکرد
فمینیسم در گستره خانواده و نظریه «تشابه مکانیکی زن و مرد» مورد
نقد قرار گرفت . در این شماره موضوع فمینیسم و بیاعتنایی به
نهاد اخلاق بررسی میشود:
اهمیت اخلاق و تزکیه نفس درسلامت انسانها و جوامع مختلف و
نجات آنها از مشکلات مفاسد اجتماعی، جنگ و خونریزیها و . . .
برکسی پوشیده نیست . هدف مهم بعثت رسول خاتم (ص) نیز تعلیم و
تربیت و تتمیم مکارم اخلاقی بوده است . بیتردید اگر انسان
بخواهد به سعادت و کمال اخلاقی نائل آید، باید در زندگی از اصولی
پیروی کند; و لازمه پیروی از اصول، داشتن روشی معین است . این
امر خود مستلزم سیر در یک جهت مشخص و پرهیز از امور موافق با هوسهای
زودگذر و مباین با هدف زندگانی و اصول پذیرفته شده است .
بنابراین، تسلط انسان بر خویشتن و تزکیه نفس، برای تحقق زندگی
معقول و انسانی ضرورت دارد; زیرا بشر موجودی متفکر با خواستههای
بینهایت است و اگر برای زندگیاش ضابطهای نشناسد، خود و جهان
را به تباهی میکشاند . در واقع در صحنه اجتماع ، مرز میان حیوان
و انسان، اخلاق و رفتارهای شایسته است . در مساله زن و مرد در
زندگی معاصر با دو بینش مواجه هستیم . در یک بینش، عقیده بر این
است که انسان به خودی خود و بدون توجه به ارزشهای الاهی یا
قراردادی انسانی اختیار بدنش را دارد . بر اساس بینش اومانیستی و
لیبرالیستی، انسان در آزادی جسمیاش هیچ قید و بندی ندارد; هر چه
میخواهد میخورد، هر چه میخواهد مینوشد هر چه مایل است میپوشد
و با غریزههایش هر طور میخواهد، بیهیچ مشکلی رفتار میکند .
براساس این بینش، دیگر جا و معنای معقولی برای حجاب، عفت و . . .
نمیماند . اصل بر برهنگی (عدم محدودیت در پوشش یا به واسطه پوشش)
است و حجاب حالتی است که انسان در پذیرش یا رد آن آزاد است . با
این مبنا، بنیاد اخلاق یا نهاد خانواده سست میگردد .
بر اساس بینش دوم، غرائز بشر، صرفا یک نیاز و مایه تداوم
زندگیاش تلقی میشود نه یک ارزش . از این رو، معتقد است این
نیاز غریزی باید به نحو معقول و معتدل ارضا شود; زیرا غریزه جنسی
انسانیت انسان را تشکیل نمیدهد . بنابراین، باید در محدوده
نیازها بررسی شود و شرایط مناسب برای ارضای متوازن و معقول آن
فراهم آید . با این نگرش، برای حفظ انسانیت انسان، وجود انضباط و
قید و بند عامل مصونیت است نه محدودیت . () در حقیقت
در چنین مواردی مساله تعارض «دوآزادی» یا «دو قید» با یکدیگر
است نه تعارض «آزادی» با «قید و محدودیت» و ترجیح محدودیتبر
آزادی; به عبارت دیگر، مساله تعارض بین «آزادی انسانی» و «آزادی
حیوانی» است . آزادی انسانی مقید استبه عقیده، اخلاق و فضیلت،
و به حریت و آزادگی انسان میانجامد () . آزادی
حیوانی نیز به غرائز و شهوات پایانناپذیر مقید است و به اسارت
نفس و نابودی ارزشها و استعدادهای انسانی منتهی میشود . انسانی
که هیچ حدود و مرزی نمیشناسد و ضابطهای برای زندگیاش ندارد،
در بند خواهشهای نفسانی است و به تعبیر حضرت امیرالمؤمنین علی
(ع) به سان اسب چموش افسار گسیختهای است که تا صاحبش را زمین
نزند و به هلاکت نرساند، آرام نمیگیرد . آن که به ندای هوسهای
نفسانی پاسخ مثبت میدهد و بدون توجه به نتیجه کار، مطیع آنها
میگردد، از قید مذهب و اخلاق و انسانیت آزاد است; ولی اسیر
غرائز به شمار میآید; نیروی مقابله با فریبهای نفس را از دست
داده است و سقوط و نابودی حقیقت وجودیاش قطعی است .
ناگفته نماند غریزه جنسی یکی از غرائز انسان و یکی از واقعیتهای
وجودی او است . اسلام هیچ واقعیتی، از جمله غریزه جنسی، را
نادیده نگرفته و هرگز بهرهمندی از این غریزه را خلاف معنویت و
روحانیت ندانسته است . همه محدودیتها و ممنوعیتهایی که شریعت
اسلامی برای غریزه جنسی در نظر گرفته، فقط برای آن است که به این
اسب چموش لگام زند و آن را از تازیانه و تحریک بیجای رهگذران
حفظ کند تا مبادا به سرکشی روی آورد و به جامعه آسیب رساند .
پیامبر اکرم (ص) فرموده است: «نگاه به نامحرم، تیری از تیرهای
مسموم شیطان است .» () علی (ع) از روی تواضع به همه
جز زنان جوان سلام میکردو در تبیین علت این امر میفرمود: «چون
میترسم در فتنه واقع شوم .» () این دیدگاه با دیدگاه
فمینیستی که میگوید، هیچ مکانی به زن یا مرد اختصاص ندارد، آنها
باید دوشادوش یکدیگر در همه جا از محیط آموزشی گرفته تا سینما و
پارک و استخر به طور مختلط فعالیت داشته باشند - و احیانا در
توجیه آن میگویند این کار به اجتماعی شدن و رشد ما کمک میکند -
بسیار فاصله دارد . در شریعت اسلامی ارتباط سالم دختران و پسران
ممنوع نیست; اما رفاقت آنها باهم و اختلاط آنها با یکدیگر
ناپسند است و مردان و زنان از دوستی براساس شهوت و ارتباط بر
قرار کردن با یکدیگر به صراحت نهی شدهاند . () گوهر
شریف انسانیت جز باطهارت و تقوا و انضباط اخلاقی قابل اکتساب
نیست و اباحهگرایی و لیبرالیسم جز تباهی فضائل اخلاقی و ارزشهای
انسانی رهاوردی ندارد . بدیهی است مساله لزوم دسترسی نوجوانان به
اطلاعات جامع در مسائل مربوط به تولیدمثل و بلوغ جنسی که در
سراسر متن پیش نویس سند پکن به آن اشارههای متعدد شده - باتوجه
به این که این گونه آموزشها در کشورهای غربی به صورت افسار
گسیخته و بدون نظارت خانواده به عنوان مشوق نوجوانان برای
برقراری ارتباطات قبل از ازدواج و قبل از رشد فکری و عقلی کافی
صورت میگیرد - به تزلزل پایههای اخلاقی جامعه و نابودی ارکان
خانواده میانجامد . امروزه، در پرتو گرایشهای فمینیستی، بیتوجهی
به اخلاق، چنان رشد کرده است که جهانگردی سکس به عنوان استراتژی
توسعه توسط آژانسهای کمک بین المللی پیشنهاد گردید و برای
نخستین بار باحمایت و برنامهریزی بانک جهانی، صندوق بین المللی
پول و آژانس توسعه بین المللی امریکا روبهرو شد . ()
موضوعاتی که از اواخر دهه 1960 از سوی فمینیستها مطرح شد
مانند سقط جنین، رپ، ناهمجنس خواهی اجباری، هرزهنگاری، «فنآوری
تولید مثل» که اصطلاحا «مادر میانجی» () خوانده میشود
و سوسیالیسم جنسی و خانواده گسترده به جای خانواده هستهای و . .
. جایی برای تعهدات اخلاقی باقی نگذارده است . اصولا تعهد یعنی
محدودیت آزادی، البته محدودیت آزادی; حیوانیت و حیوان زیستن .
اعطای حق خودداری از تمکین جنسی به زنان در مقابل همسر، همراه با
نارساییهای موجود در خانه و اجتماع موجب شده آثار تجاوزات جنسی
به ویژه زنا با محارم به شدت افزایش یابد .
در پایان باید یادآور شد، تفکر جدایی اخلاق از دین نیز محصول
سکولاریسم است که بعد از رنسانس مطرح شد . به نظر میرسد، بدون
داشتن عقاید دینی و حداقل اعتقاد به خدا و قیامت، اخلاق بنیانی
استوار نخواهد داشت; زیرا اگر هدفمندی خلقتبه فراموشی سپرده شود
و انسان خود را آزاد آزاد پندارد، هیچگاه احساس گناه نخواهد کرد
. به سهولت میتوان دریافت عفت و فحشا تنها در جوامعی مفهوم
ومصداق دارند که در آنها زناشویی و اختصاص دو همسر به یکدیگر
معنا داشته باشد . در غیر این صورت نه پاکدامنی و نه روسپیگری
هیچ کدام از یکدیگر تمایز ندارند و به صفات بد و خوب موصوف نمیگردند
. اصولا بر مبنای لیبرالیسم و نیز نسبی گرایی در ارزشها و اصالت
دادن به خواستبشر به جای مصلحت (اومانیسم)، برای اخلاق و ارزش
گذاری (تعالی وانحطاط) اخلاقی جایی باقی نمیماند . یکی از
نویسندگان غربی بر مبنای لیبرالیسم و اومانیسم مینویسد: ()
«همجنس بازی مبتنی بر رضایت، کاملا مشروع بوده و مجازات
مرتکبان این عمل شنیع ناروا شمرده میشود; زیرا حق همجنس بازی یک
حق طبیعی بشر است و به همان اندازه مقدس و قابل دفاع است که حق
پرستش خدای متعال در عقاید مذهبی مقدس و قابل دفاع است . ()
به گفته روان شناسان «احساس گناه، نتیجه کنش متقابل لذت و ترس
و مبتنی بر لذتهای ممنوع است .» این که احساس گناه با مفهوم
مذهبی گناه پیوندی بسیار نزدیک دارد، به هیچ وجه اتفاقی نیست .
شخصی که از لذتی ممنوع (مثلا عمل خلاف عفت) بهرهمند شد، مرتکب
گناه گردیده است و ممکن است از ترس تنبیه (در این زندگی و آن
جهان) رنجببرد . یکی از رسالتهای بسیار متنوع مذهب، اهمیت آن
به منزله یک منبع ترس و احساس مسؤولیت در گستره اعمال لذت بخش
خاصی است که ممکن ستبروز آن به برخوردهای اجتماعی انجامد .
بنابراین، احساس گناه به عنوان یک ناظم درونی رفتار عمل میکند .
() بنیان اخلاق بر احساس مسؤولیت استوار است و مسؤولیت
هنگامی مفهوم پیدا میکند که در هستی، خدایی و حکمتی و شعوری
باشد; وگرنه به گفته منطقی و مهم متفکر بزرگ روسی «داستایفسکی»:
«اگر خدا نباشد، همه کارها و همه چیز جایز است» . این بدان جهت
است که غالبا میان خواستههای نفسانی و اصول اخلاقی تضاد وجود
دارد . ارضای تمایلات نفسانی فقط با زیر پا نهادن اصول اخلاقی
میسر است و رعایت اصول اخلاقی مستلزم تحمل محرومیتها و ناگواریها
و چشم پوشی از لذتها است . در این صورت، انسانهای فاقد باورهای
دینی و دارای تفکر اومانیستی یا اگزیستانسیالیستی و اباحهگرایی
لیبرالیستی به چه دلیل به این محرومیتها تن در دهند؟ ! به عبارت
دیگر، ضمانتهای اخلاقی و قانونی عامل عمده پیشرفت تمدن انسانی
است; اما اخلاق و قانون بدون دین مانند آتشی در دور دست است که
روشنی نمیبخشد; () و این است واقعیت کلام «فوکو» ،
فیلسوف پست مدرن قرن بیستم، که میگوید: «به دنبال مرگ خداوند در
قرن نوزدهم، بشر نیز در قرن بیستم مرد» . () بحران
هویت جوانان و گسترش اعتیاد و بزهکاریهای اجتماعی در همین امر
ریشه دارد .
«پل والری» ادیب و متفکر فرانسوی میگوید: «بحران تمدن غرب،
در فقدان نظامی مشخص برای زیستن و اندیشیدن است» . و شاعر معروف
آمریکایی «تی . اس . الیوت» «ظهور انسان میان تهی را از ویژگیهای
مهم انسان عصر مدرن» میداند . این بدان جهت است که فرهنگ
ماتریالیستی غرب و نیز اندیشه مدرنیته مذهب را امری سلیقهای و
دلخواه میداند و انسان را به کلی بریده از مبدا و معاد تفسیر
میکند .
در جامعه سنتی، مذهب تصویری کلی از جهان را در اختیار فرد میگذارد
و توجیه نهایی رفتار اخلاقی به عهده جهان بینی مذهبی است . در
دنیای مدرن، مذهب مرجع نهایی نیست و به جای آن علم بر این مسند
نشسته است . پیآمد قطعی رد تفسیر مذهبی از جهان و پذیرش تفسیر
علمی بیگمان تهی شدن زندگی از معنا، بیهدف نمودن هستی، توجیه
ناپذیری ارزشها و در نتیجه پیروزی نیهیلیسم است . به گمان نیچه،
نیهیلیسم سرنوشت محتوم دنیای مدرن به شمار میآید . ()
بنابراین، بر مبنای نظریات اومانیستی و لیبرالیستی، اخلاق
معنا و جایگاهی معقول ندارد و چنانچه چیزی به نام اخلاق مطرح شود،
صرفا در تنظیم روابط مادی و براساس محاسبات مادی است و با کمال
انسانی هیچ ارتباطی ندارد . ()
پینوشت:
1 . ر . ک: ده گفتار، شهید مطهری، ص 15- 19 .
2 . علی (ع) درباره تقوا و ضبط نفس میفرمایند «ان تقوی الله
مفتاح سداد و دخیره معاد و عتق من کل ملکة و نجاة من کل هلکة . .
.» .(نهج البلاغه، خطبه 230)
3 . النظرة سهم مسموم من سهام ابلیس فمن ترکها خوفا من الله،
اعطاه الله ایمانا و بعد حلاوته فی قلبه .(علامه مجلسی،
بحارالانوار، ج104، ص38)
4 . قال الصادق (ع): کان رسوال الله (ص) یسلم علی النساء و
یرددن علیه السلام و کان امیرالمؤمنین (ع) یسلم علی النساء و کان
یکره ان یسلم علی الشابة منهن و یقول: اتخوف ان تعجبنی صوتها
فیدخل علی اکثر مما اطلب من الاجر .(علامه مجلسی، بحارالانوار،
ج40، ص335)
5 . نساء (4): 25، مائده (5): 5 .
6 . نگاهی به فمینیسم، ص 47 .
7. Surrogate mother یعنی زنی که
در مقال پول حاضر است از راه تلقیح مصنوعی یا به شیوهای دیگر
برای زنی که نازا است، فرزند آورد .
8. Andrew Altman: Arguing About law, An
Introduction to legal philosophy, New york: Wadsworth
publishing company, 1996, P.146
9. Consider again the case of homosexual
conduct. persons who find themselves ithhomosexual tendencies
reasonably ...
10 . برای اطلاع بیشتر ر . ک: فلسفه اخلاق، مؤسسه آموزشی و
پژوهشی امام خمینی .
11 . هیجانها، روبرت پلاچیک، ترجمه محمود رمضان زاده، ص 188
و 189 .
12 . ر . ک: مسؤولیت و سازندگی، علی صفایی، ص21- 27; انسان و
مذهب، احمد بهشتی، ص71- 73 .
13 . گذر از مدنیته؟ نیچه، فوکو و لیوتار و دریدا، شاهرخ
حقیقی، ص20 .
14 . همایش تربیت در سیره و کلام امام علی (ع)، نشر تربیت
اسلامی، ص 45 .