زمانه, زمانه جهل بود و حاكميت اوهام. لذا جاهليتش ناميدند.
بشر دست ناپرورده بود و رها از تعليم معلمى سزاوار, پس امى لقب
گرفت. مردم آن روزگار چنان بودند كه گويند در ميان قريش تنها 17
نفر و در مدينه بين دو گروه اوس و خزرج فقط يازده نفر سواد خواندن
و نوشتن داشتند.(1)
آنان كه توان نوشتن داشتند آن چنان اندك بودند كه نام تمامى
آنان در كتب تاريخ با عنوان كاتبين ضبط شد.
ثبت است كه پيامبر(ص) نامه اى براى قبيله بكربن وائل فرستادند و
در ميان آن قبيله بزرگ كسى كه قادر بر خواندن باشد وجود نداشت.(2)
كلام كوتاه. اساسا در بين بسيارى از اعراب آن روزگار, سواد ننگ
و عار به حساب مىآمد.
در چنين روزگارى, پيامبرى مبعوث شد كه معجزه جاويدش كتاب است و
زيباتر از همه آنكه اولين آيات اين كتاب كه بر رسول نازل مى شود
چنين است:
((اقرء باسم ربك الذى خلق. خلق الانسان من علق. اقرء و ربك
الاكرم. الذى علم بالقلم. علم الانسان ما لم يعلم.))(3)
نبى بزرگ, مذكر اين پيام مى گردد كه آن رب كه جانهاتان همه با
او آشناست, خداوند تعليم دهنده به قلم است و آموزنده انسان, آنچه
را كه نمى داند.(4)
هنوز جان تشنگان وحى, مست شميم آيات سابق است كه خداوند قسم به
قلم و نگاشته مى خورد. ((ن و القلم و ما يسطرون))(5)
و اساسا هدف از اين همه رحمت بيكران در بعث انبيإ را تزكيه نفوس,
تعليم كتاب و حكمت و آموزش نادانسته ها, بيان مى دارد. ((يزكيكم و
يعلمكم الكتاب و الحكمه و يعلمكم ما لم تكونوا تعلمون.))(6)
رسول او نيز در اولين جنگ بين امت اسلام و جماعت كفر, شرط آزادى
مشركين اسير را در صورت نداشتن مالى با عنوان فديه (حداقل هزار
درهم) آموزش خواندن و نوشتن ده نفر از انصار, توسط هر اسير باسواد
قرار داد.(7)
ايشان مكررا در جمع مسلمين با بيان اهميت دانش و ارزش طالب علم,
مشوق آنان در فراگيرى علم شد.
علم را سرچشمه همه خيرات ناميد, عالمان را وارث انبيإ, قلم عالم
را برتر از خون شهيد و نگاه به چهره دانشمندان را عبادت خواند.
بيان داشت كه چگونه ملك بالهاى خويش را سرشار از رضا, زير پاى طالب
علم مى گستراند و هر آنچه در جهان است حتى, ماهى در دريا, براى او
طلب آمرزش از خدا مى نمايد.(8)
در كلام تا بدانجا مى رود كه به همه آنان كه سخت در تكاپوى
يافتن اثرى از بهشتند مى گويد:
((من كان فى طلب العلم كانت الجنه فى طلبه;(9)
كسى كه در طلب دانش باشد بهشت در طلب او است.))
تإكيد بر دانش آموختن چنان است كه فرستاده الهى همه افراد را به
آن دعوت مى كند, در هر نقطه دورى و از هر نوع مفيدى كه باشد:
اطلبوا العلم و لو بالصين.(10)
العلم اكثر من ان يحصى فخذ من كل شيئى احسنه.(11)
طلب العلم فريضه على كل مسلم و مسلمه.(12)
زنان در جاهليت
نمود جهل عصر جاهليت آنكه نيمى از پيكره اجتماع ارجى نداشته و
چه بسا عدمش را بر وجود ترجيح مى دادند. چه تعداد نوزادان دخترى كه
يا زنده در گور مدفون گشتند و يا از بلندى به دره پرتاب شده جان
باختند. چه بسا پدرانى كه از دنيا رفته, در زمره لباس و ظرف و مسكن,
همسر خود را براى پسرانشان به ارث گذاردند و پسران با همسر پدر خود
هر چه خواستند كردند يا به همسرى برگزيدند و يا چون كالايى به
مردان ديگر عطا كرده مهريه او را خود دريافت نمودند. و چه دخترانى
كه بدون رضايت و در معاوضه اى ناپسند به كابين مردان درآمدند. در
چنين زمانه اى آن عادل حكيم, جهت احقاق حقوق زنان آيات فراوان نازل
كرده و رسول گرامى او نيز زمينه را جهت رشد و اعتلاى معنوى و مادى
آنان فراهم نمود. خليفه دوم بيان مى كند:
((و الله ان كنا فى الجاهليه ما نعد للنسإ امرا حتى انزل الله
تعالى فيهن ما انزل و قسم لهن ما قسم;(13)
به خدا ما در جاهليت براى زنان شإنى قايل نبوديم تا آنكه خداوند
در باره زنانى آياتى نازل كرد و حقوق و بهره هايى براى آنان قايل
شد.))
سخن در زمينه چگونگى ارتقاى و جايگاه فردى و اجتماعى زنان در
كلام وحى و اهل بيت و سيره عملى آن بزرگواران فراوان است به همين
جهت براى احتراز از پراكندگى مطلب, در اين نوشتار تنها به تلاش
گسترده جهت رشد علمى بانوان اشاره مى شود.
علمآموزى زنان
هدف از نزول انبيا و ارسال كتب آسمانى آن بوده كه انسانها از
ظلمات جهل به در آمده و به نور علم دست يابند لذا در شريعت مقدس
اسلام علمآموزى بر همگان فرض است. تإكيد بر آموختن علم توسط
پيامبر(ص) با لفظ ((طلب العلم فريضه; طلب علم واجب است.(14)))
و يا با عنوان ((طلب العلم فريضه على كل مسلم; طلب علم بر هر
مسلمانى واجب است)) بيان شده است.(15)
براى تإكيد بر آنكه در اين علمآموزى همگانى, كسى مستثنى نمى
باشد و زنان نيز چون مردان موظفند در طلب علم باشند پيامبر(ص) در
كلامى ديگر بيان داشته اند:
((طلب العلم فريضه على كل مسلم و مسلمه)) طلب علم بر هر مرد و
زن مسلمانى واجب است.(16)
ذكر لفظ ((مسلمه)) على رغم آنكه روايات سابق, با لفظ عام, زنان
را نيز شامل مى شد ممكن است به چند دليل باشد از جمله آنكه گاه
زنان به دليل مشغله فراوان زندگى شخصى و خانوادگى, خود, نسبت به
اين امر مهم توجه كافى مبذول نمى نمايند. با تإكيد خاص بر لزوم
تلاش علمى بانوان, هشدار لازم به آنها داده مى شود.
گاه نيز برخى مردان با سوء استفاده از قدرت خويش جهت استفاده
ابزارى از زن مانع از تحصيل علم زنان مى گردند چرا كه ابزار, نياز
به انديشه و دانش ندارد.
حال اين سوال مطرح مى گردد كه تإكيد خاص بر دانش زنان به چه جهت
است؟ با اندك تإملى در مى يابيم:
1ـ نيمى از افراد جامعه داراى رشد فكرى مى گردند. رهبر فرزانه
انقلاب در اجتماع بزرگ زنان آذربايجان غربى فرمود:
((امروز متدين ترين, انقلابى ترين, پاكترين, باايمان ترين زنان
جهان ما در ميان قشرهاى تحصيلكرده هستند. كسانى كه اهل تجمل و
چسبيدن به زر و زيورآلات هستند يا به طور كوركورانه و چشم بسته مى
خواهند در لباس و پوشاك و وضع زندگى از الگوهاى غربى تقليد كنند
غالبا آدمهايى هستند كه سواد و معرفت و معلومات كافى ندارند. كسى
كه معلومات داشته باشد مى تواند رفتار خود را كنترل كند و با آنچه
كه حق و حقيقت و خوب است تطبيق بدهد.))
2ـ هر چه سطح دانش و معرفت زنان اجتماعى بالاتر رود نسل آينده
كه در دامان آنان تربيت مى يابد رشد بيشترى خواهد يافت. ارتقاى فكر
و عمل جامعه تا حد بسيارى مرهون تربيت مادرانى است كه در حساس ترين
ايام زندگى فرد, ايام حك شدن عميق آموزه ها در ذهن, معارف و آداب
را در ذهن و وجود فرزندان خود تثبيت نموده اند. بيهوده نيست كه آن
روح الهى فرمود: ((از دامن زن است كه مرد به معراج مى رود.))
3ـ اينها همه, جز نقشى است كه زنان يك جامعه به عنوان همسران
دارند. آن چنان كه گاه در پيوستگى عاطفى يك مرد به همسرش, هم و غم
او تإمين دنياطلبى و زيورپرستيهاى زن مى گردد و گاهى هم با تشويق
همسر محبوبش, تشويش را از وجود مى زدايد و در پناه آرامش حاصل از
وجود همسر, توان خويش در رشد معنوى را چند برابر مى يابد. بدين
گونه است كه پيامبر(ص) برخى زنان را كارگزاران خدا مى نامد. مصداق
اين زنان, همسر آن مردى است كه به پيامبر(ص) گويد آن گاه كه زن من,
مرا مغموم مى يابد گويد اگر نگران رزق خود هستى بدان كه روزى تو را
خداوند متكفل گرديده ولى اگر نگرانى تو به جهت امرى اخروى است
خداوند اهتمام تو را بيشتر نمايد.
نكته مهم آنكه, پيامبر(ص) به دليل نقش اين زن در حيات معنوى
همسرش, او را سزاوار نيمى از اجر شهيد مى داند.(17)
در اين افق ديد است كه مقام معظم رهبرى مى فرمايد:
((توصيه اى كه مى كنم اين است كه خواهران و دختران عزيز من, اين
آگاهيها را بيشتر كنيد. كتاب, مطالعه, دقت, تحقيق, درس, ورود در
مسايل مورد ابتلاى روز و اهتمام به كارهاى دينى جزو وظايف حتمى و
مسلمى است كه امروز زنان كشور بايد خودشان را مثل مردان موظف
بدانند. شما هستيد كه فرزندان صالحى را تربيت مى كنيد, شما هستيد
كه همسران خودتان را براى ورود در ميدانهاى خوب تشجيع مى كنيد,
بسيارى از زنان, شوهران خودشان را بهشتى مى كنند و آنها را از
مشكلات دنيا و آخرت نجات مى دهند, چنين ارزشى را كار و تلاش و
آگاهى و موضع گيرى زن دارد.))
با توجه به تإثير ارتقاى فكر زنان در رشد خانواده, توصيه هايى
چند در روايات مى يابيم:
1ـ امام كاظم(ع) بهترين همسر را آن محبوبه اى مى دانند كه:
((كان لها عقل و ادب;(18)
صاحب انديشه و قدرت تعقل و نيز داراى ادب باشد.))
2ـ در روايات تإكيد فراوان بر آن است كه از ازدواج با زنان احمق
و نادان پرهيز شود. از جمله كلام حضرت على(ع) كه فرمود:
((اياكم و تزويج الحمقإ;(19) از ازدواج با زنان احمق بپرهيزيد.))
و يا امام صادق(ع) فرمود:
((لا تزوجوا الحمقإ ...(20) با زنان احمق ازدواج نكنيد.))
3ـ حساسيت نقش عقل و علم زنان به ميزانى است كه حتى در مورد
زنانى كه مسووليت شيردهى كودكان را بر عهده مى گيرند نيز توصيه شده
زنان و كم خرد نادان را جهت اين امر استخدام ننمايند. امام باقر(ع)
مى فرمايد:
((لا تسترضعوا الحمقإ فان اللبن يعدى;(21) دايگى فرزندانتان را
به زنان احمق نسپاريد زيرا حماقت او به واسطه شير دادنش به فرزند
سرايت مى كند.))
4ـ دانش زن از چنان ارزشى برخوردار است كه گاه شرط ورود در
زندگى مشترك زوجين, دانش آموختن زن توسط مرد تعيين شده است. زيبا
آنكه از هنگامه خلقت اولين زن در جهان هستى عنايت خداوند را بر اين
امر شاهديم.
آن گاه كه حضرت آدم(س) قصد ازدواج با حوا(س) را كرد خداوند
رضايت خود را براى وقوع اين ازدواج, منوط به آن دانست كه آدم(س)
معالم دين الهى را به همسر خويش بياموزد. و چه علمى برتر از دانش
معالم دين الهى.
((... فقال: يا رب فانى اخطبها اليك فما رضاك لذلك؟ فقال عز و
جل: رضاى ان تعلمها معالم دينى ...))(22)
نكته در خور توجه آنكه در عصر پيامبر(ص) نيز يكى از انواع مهريه
زنان, آموزش بوده است. به عنوان نمونه مى توان به روايت امام
باقر(ع) اشاره نمود كه فرمود در عصر پيامبر(ص) آن گاه كه مردى,
فاقد بنيه مالى جهت پرداخت مهريه به همسر مورد نظرش بود, پيامبر(ص)
عقد ازدواج او را واقع ساخت و مهريه آن را آموزش قرآن توسط شوهر,
قرار داد:
((قد زوجتكها على ما تحسن من القرآن فعلمها اياه))(23)
مسووليت همسران در رشد علمى بانوان
چنانچه مشاهده شد در امر خطير گزينش همسر, دانش زن به عنوان
ملاكى ارزشمند مطرح گرديد و صداق اين پيمان مقدس نيز گاه آموزش علم
قرار داده شد و اين تازه ابتداى راه است. در تداوم اين سير همه
اعضا, خانواده نسبت به يكديگر مسوولند. زن در مقابل همسر خويش و
شوهر نيز در برابر بانوى خانه اش. رفع حجاب جهل و وصول به نور علم,
در زمره مسووليتهايى است كه اعضاى آشيانه با صفاى خانواده مومن, بر
عهده دارند و اين مسإله, عمل به امر خداست كه: ((قوا انفسكم و
اهليكم نارا وقودها الناس و الحجاره; خود و خانواده خويش را از
آتشى كه آتش گيره آن سنگ و بشر است, بر حذر داريد.))(24)
به دليل اين سفارش الهى است كه وقتى سليمان بن خالد از امام
صادق(ع) سوال مى كند كه خانواده من سخن مرا پذيرا هستند آيا تشيع
را به آنان بياموزم؟ آن حضرت با استناد به همين آيه شريفه مى
فرمايد: ((آرى)):
((ان لى اهل بيت و هم يسمعون منى افادعوهم الى هذا الامر؟
فقال(ع): نعم, ان الله عز و جل يقول فى كتابه: قوا انفكسم و اهليكم
نارا)).(25)
تإكيد بر يارى زن و فرزند در آموزش, بدان حد است كه از پيامبر(ص)
نقل شده است در قيامت, فرد خدا را ملاقات نمى كند به گناهى بالاتر
از جهالت خانواده خويش:
((لا يلقى الله سبحانه احد بذنب اعظم من جهاله اهله و اولاده))(26)
ازدواج پيش از آنكه مقدمه اى باشد بر ارتباط دو جسم, پيوندى است
تا زن و شوهر را به يكديگر متصل نموده آن چنان عشقى بين دو فرد
ايجاد نمايد كه هيچ يك تاب توقف ديگرى را نداشته باشد. زوج مى رود
و با خويش مى برد. مگر آنكه همسر, از رفتن سر باز زند و ماندگارى
خود طلب نمايد, كه در اين صورت همسر از رنج زوج خويش گريزان است و
لذا او را اجبار بر رفتن نمى نمايد.
مردى از امام صادق(ع) در تفسير آيه ((قوا انفسكم و اهليكم نارا))
مى پرسد و حضرت پاسخ مى دهد كه به همسران امر به خوبيها كنيد و
آنها را از بديها باز داريد ولى آنان را اجبار ننماييد چرا كه شما
وظيفه خويش را در مقابل خانواده خود انجام داده ايد:
سئل الصادق(ع) عن قول الله عز و جل ((قوا انفسكم و اهليكم نارا))
كيف نقيهن؟ قال: تإمروهن و تنهوهن قيل له. نامرهن و نهاهن فلا
يقبلن. فقال(ع): اذا امرتموهن و نهيتموهن
فقد قضيتم ما عليكم)).(27)
اين نحوه از ارتباط لطيف بين زن و شوهر, هر چه افراد متعالى تر
باشند, متكامل تر خواهد بود. در نگاه مرد خاكى كه هنوز چشمى به
افلاك نگشوده است زن ابزارى است تا رفع شهوت مادى نمايد ولى در
انسانهاى متعالى, رفع نياز جنسى فقط گوشه اى از روابط زن و شوهر را
در بر مى گيرد. در چنين خانواده اى از طرفى آتش هيجانات جنسى فروكش
مى نمايد و از طرفى ديگر انس و محبت بين زن و شوهر, آرامشى لطيف بر
خانه فرو مى پاشد (لتسكنوا اليها) و از جانبى ديگر قيامى دوشادوش
در راه خدا آغاز مى گردد (قوموا لله مثنى ...) و ...
زن و شوهر خانواده آرمانى, مى كوشند تا چراغ علم برافروزند و
عمل صالح توشه خويش سازند. نمونه هاى مكرر اين امر را در زندگى
اسوه هاى حسنه خويش مى يابيم.
الف) پيامبر عظيم الشإن اسلام كه روحش بستر فرود آيات منور الهى
است در دريافت اين انوار به خود بسنده نمى كند و از همان آغاز, به
همسران خود نيز تعليم مى دهد. لذا خداوند به همسران پيامبر(ص)
متذكر مى گردد كه: ((به ياد آوريد آنچه از آيات خدا و حكمت كه در
خانه هاتان بيان شد; و اذكرن ما يتلى فى بيوتكن من آيات الله و
الحكمه.))(28)
ب) پيامبر(ص) نه تنها خود معارف آموخته از جانب خدا را, بر
همسرانش عرضه مى دارد بلكه مردان ديگر را نيز امر مى نمايد تا چنين
روشى را در زندگى با همسر اتخاذ كنند از جمله آنكه به على(ع) مى
فرمايد: ((فرا گير و به خانواده ات نيز بياموز. تعلمها انت و علمها
اهل بيتك ...))(29)
محصول اين محافل علمى خانوادگى, همسران انديشمندى هستند كه در
جوار پيامبر(ص) يا ائمه(ع) به مقامات رفيع علمى رسيدند. در كتبى كه
به احوال راويان زن پرداخته, نام بسيارى از همسران آنان ثبت گرديده
است.
از همسران پيامبر(ص) ام سلمه زن بااستعدادى مى باشد كه آموخته
هاى خود را به ديگران انتقال داده است.
تعداد ديگرى از اين همسران كه نزد همسر معصوم خود آموزش ديده
اند عبارتند از:
ـ ميمونه, صفيه, ام حبيبه, جويريه و عايشه همسران پيامبر(ص).
گويا, با توصيه پيامبر(ص) حفصه نيز به وسيله شفإ دختر عبدالله,
نوشتن آموخت. (30) و گويا نسخه اى از قرآن را نيز نوشته بود كه
بعدها به زيد بن ثابت داد آن گاه كه زيد به دستور خليفه سوم مإمور
جمعآورى قرآن شد.
ـ اسمإ همسر حضرت على(ع)
ـ ام فروه همسر امام باقر(ع)
ـ حميده همسر امام صادق(ع)
ـ نجمه يا تكتم همسر امام كاظم(ع)
ـ سمانه همسر امام جواد(ع)
ـ سليل همسر امام هادى(ع).
نكته لطيفى كه در بررسى زندگى اين همسران يافت مى شود اين است
كه اكثر آنان كنيز بوده اند و نيز مادران معصوم(ع). شهربانو, ام
فروه, حميده, نجمه, سمانه و سليل همه زنانى هستند كه در پرورش امام
سجاد(ع), امام صادق(ع), امام كاظم(ع), امام رضا(ع), امام هادى(ع),
و امام حسن عسكرى(ع) كوشيده اند و مهمترين ايام حيات اين معصومان(ع),
كه دوران جنينى و شكل گرفتن ابعاد جسمى آنان باشد در جسم اين
بانوان بوده است. با نگاهى به زندگانى مادران ائمه(ع) مى يابيم كه
مادر اكثر امامان معصوم(ع) كنيز بوده اند. چرا؟ به نظر مى رسد جواب
اين سوال در كلام امام كاظم(ع) خطاب به اصحابشان نهفته است و آن
اينكه به آنها سفارش مى كردند با كنيزان ازدواج نماييد چرا كه آنان
داراى فطانت و هوش و قدرت دركى هستند كه بسيارى از زنان آزاد, فاقد
آن مى باشند ((اتخذوا القيان فان لهن فطنا و عقولا ليست لكثير من
النسإ))(31)
چرا بسيارى از كنيزان داراى عقل و دانشى بيش از ساير زنان مى
باشند؟ امام كاظم(ع) بيان مى دارند كه اين زنان داراى فطانت و عقلى
هستند كه اكثر زنان فاقد آن مى باشند و حضرت(ع) در تفسير عقل افراد
فرموده اند كه: من عقل علم.(32) تاريخ بيان مى كند كه بسيارى از
اين كنيزان متعلق به خانواده هايى برجسته بوده اند و در محيطى
باسابقه مدنيت طولانى رشد يافته اند. اين امر در زمانى است كه فساد
حكومت در كشور اسلامى به خانه مردم مسلمان رسوخ كرده و آنچه در آن
ميانه بهإ چندانى نداشته دانش بوده است.
اين زنان كه استعداد فراوان براى آموختن داشتند آن گاه كه در
جوار همسران خويش قرار مى گرفتند تحت تإثير تعليم شوهران خود به
سرعت رشد يافته به مراتب بالايى از دانش مى رسيدند.
در احوال اين كنيزان, همسران و مادران ائمه(ع) چنين گفته اند:
ـ علم ام فروه, همسر امام باقر(ع) به ميزانى بود كه در جواب
مردى كه به دليل دانش اندك خود به نحوه انجام طواف ايشان اعتراض
كرده بود گفت:
((انا لاغنيإ عن علمك;(33) ما داراى چنان دانشى هستيم كه از علم
تو بى نياز مى باشيم.))
ـ حميده همسر امام صادق(ع) داراى چنان مرتبت علمى بود كه آن
امام معصوم(ع) از همسر خود تقاضا كرده بودند تا به زنان مسلمان علم
بياموزد و استادى آنان را در آموزش علوم دينى بر عهده گيرد: ((قد
عهد اليها (حميده) الامام الصادق بتفقيه نسإ المسلمين و تعلميهن
الاحكام الشرعيه.))(34)
ـ در احوال نجمه, همسر امام كاظم(ع) نوشته اند: ((كانت من افضل
النسإ فى عقلها و دينها;(35) از برترين زنان در انديشه و دين بود.))
حميده مادر امام كاظم(ع) به آن امام بزرگوار مى فرمود: نجمه (تكتم)
كنيزى است كه من از جهت هوش, زيركى و خوش خلقى مانند او سراغ ندارم.
ـ سمانه مغربيه همسر امام جواد(ع), زنى است كه در عصر خود همه
او را بانويى باتقوا, مومن, هوشمند و خردمند مى دانستند.(36) امام
هادى(ع) بخشى از دانش مادر خود را اين چنين بيان مى داشت: ((امى
عارفه بحقى; مادرم عارف به حق من در امامت است.))
براى تإكيد بيشتر بر اينكه اين زنان رشد علمى خود را مرهون تلاش
شوهران خود بوده اند به آنچه در احوال سمانه بيان شده اشاره مى شود:
محمد بن فرج, سمانه مغربيه را كه كنيزى بود براى امام جواد(ع)
خريدارى كرد آن حضرت خود عهده دار تربيت و تهذيب اخلاق آن بانو شد
و نيز او را در خانه اى مستقر نمود كه زنان آل على(ع) كه نمونه
پاكدامنى و ايمان بودند در آن خانه حضور داشتند. وى تحت تإثير منش
و سلوك آنان نيز قرار گرفت و از جمله زنان عابد, متهجد و قارى قرآن
شد.(37)
ـ راويان در احوال سليل همسر امام هادى(ع) بيان كرده اند: وى از
زنان عارفه و صالحه بوده است.(38) دانش سليل يا جده به ميزانى بود
كه امام حسن عسكرى(ع), شيعيان را در امر دريافت حقيقت در امر امامت,
پس از شهادت خود, به مادرشان ارجاع دادند. احمد بن ابراهيم گويد:
در سال 262 خدمت حكيمه دختر امام جواد(ع) رسيدم و از پشت پرده با
وى صحبت نمودم. او از تولد و حيات حضرت مهدى(ع) به من خبر داد و
بيان كرد كه اين مسإله را امام حسن عسكرى(ع) براى مادر خود نگاشته
است. از حكيمه سوال كردم در اين صورت شيعيان به چه كسى مراجعه
نمايند؟ او گفت: به مادر امام حسن(ع), جده, و وقتى با تعجب من
مواجه شد گفت: امام حسن(ع) در اين وصيت به جدش حسين بن على(ع)
اقتدا كرد زيرا امام حسين(ع) هم در كربلا زينب را وصى خود قرار داد
تا موضوع امامت على بن الحسين(ع) مخفى بماند.(39)
نمونه هايى كه ذكر شد همراه با روايات متعددى كه اين بانوان از
همسران خود نقل نموده اند نشانگر اهتمام ائمه(ع) به ارتقاى دانش
همسرانشان مى باشد. گاه اين موضوع در كلام معصوم(ع) به صراحت نيز
بيان مى شود از جمله كلام امام صادق(ع) كه بيان مى كند امرى كه در
زمينه معرفت الله بوده به زنان خويش آموزش مى داديم:
((ما فزعت قط اليه الا وجدته و كنا نعلمه النسإ و العبيد)) هر
گاه وجود همه تمنا شد و نياز, او يافت. شد. اين مهم را به همسران و
فرزندانمان همواره تعليم مى داديم.))(40)
مسووليت پدر و مادر در ارتقاى دانش دختران
پدر و مادر مظهر خالقيت الله بوده و منشإ ايجاد نسل آتى بشر مى
باشند و در ظهور صفت ربوبيت رب العالمين, مسووليت تربيت فرزندان
خود را نيز بر عهده دارند.
بدين جهت, آن گاه كه معصوم(ع) حقوق فرزند بر پدر و مادر را برمى
شمرد يكى از آنها را حق آموزش بيان مى دارد.
ـ پيامبر(ص) با عنوان ((حق الولد على الوالد)) (حق فرزند بر پدر
و مادر), از حق سوادآموزى (ان يعلمه الكتابه)(41), يا آموزش كتاب (يعلمه
الكتاب)(42) و على(ع) از حق آموختن برترين معارف در جهان, (يعلمه
القرآن)(43) نام مى برد. در كلام ديگرى, پيامبر(ص) آن گاه كه از
نعمات عظيم بهشتى بر برخى پدران و مادران سخن مى گويد ابراز مى
دارد گاه اين نعمات فوق تصور پدر و مادر است. آن دو گويند اعمال ما
به گونه اى نبوده كه لايق اين همه نعمت باشيم. خطاب به آن دو گفته
مى شود: ((اكرام الله عز و جل هذا لكما بتعليمكما ولدكما القرآن;
اين همه نعمت به جهت تعليمى است كه به فرزند خود داده ايد. تعليم
مخزن علوم, قرآن كريم.))(44) در كلامى ديگر, جانشين رسول الله(ص),
على(ع) به تمامى مسلمين فرمان مى دهد ((مروا اولادكم بطلب العلم;
فرزندانتان را به طلب دانش فرمان دهيد.))(45)
امر فرزندان به دانش آموختن در كلام ساير حكيمان تاريخ نيز
مشاهده مى گردد. همان گونه كه لقمان حكيم به فرزند خود از سر سوز
توصيه مى كند: پسرم در شب و روز خويش و حتى در ساعات زندگيت,
اوقاتى را به طلب علم اختصاص ده چرا كه بيش از هر چيزى, ترك علم,
آن را ضايع مى سازد:
((يا بنى اجعل فى ايامك و لياليك و ساعاتك نصيبا لك فى طلب
العلم فانك لن تجد له تضييعا مثل تركه.))(46)
كلام حكيمانه لقمان آن گاه كه اوج مى گيرد در فراز متكامل خود
توصيه نبى است كه: ((از گهواره تا گور دانش بجوى.))
نكته بسيار مهم آنكه, بشر پس از قرنها تفكر و انديشه و تضارب
آرإ, نهايتا در قرن بيستم اعلام مى دارد كه آموختن از جمله حقوق
كودكان است و با غرور فراوان از يافته خويش آن را در قالب موادى از
كنوانسيون حقوق كودك به تمامى ملل جهان ديكته مى نمايد و شعار سال
2001 ميلادى را نيز آموزش در طول زندگى قرار مى دهد. و البته
شرمسارى از آن ما مسلمين كه على رغم امر الهى مبنى بر آنكه بر
مسلمانان واجب است تا تعاليم ارزشمند اين دين را بر جهان عرضه
نمايند, نه تنها چنين نكرديم بلكه غافل از معارف عظيم دينى خود,
اكنون نيز نهايت افتخار خود را پيروى از مصوبات سازمان ملل اعلام
مى داريم.
على رغم توصيه پيامبر(ص) به تعليم فرزندان اعم از دختر و پسر,
آن حضرت در كلامى جداگانه بر آموزش دختران تإكيد خاص مى ورزد. به
نظر مى رسد به دليل ظلمى كه از نظر فرهنگى و اجتماعى بر دختران روا
مى داشتند آنان شايسته عنايت و لطف مضاعف گرديده اند لذا پيامبر
اسلام خطاب به همه پدران و مادران مى فرمايند:
((من كانت له ابنه فادبها و احسن ادبها و علمها فاحسن تعليمها
فاوسع عليها من نعم الله التى اسبغ عليه كانت له منعه و سترا من
النار;(47) آنكه دخترى دارد اگر او را ادب آموزد و تربيت او را
نيكو سازد و نيز به او علم آموزد و بهره او را از علم و دانش بسى
نيكوتر قرار دهد, نيز از هر آنچه نعمت كه خدا بر آنان ارزانى داشته
دختر را هم بهره مند سازد خداوند آن دختر را در آخرت مانعى از آتش
براى آن پدر و مادر قرار خواهد داد و آنان از عذاب الهى در امان
خواهند بود.))
در عمل به اين توصيه, راهبران بشريت گوى سبقت از ديگران ربوده و
بيش از هر كس به آموزش دختران خود همت مى گمارند. محصول اين اهتمام
را در دختران انديشمند و فاضل ائمه(ع) مى يابيم. دخترانى كه هر چند
تاريخ تمامى تواناييهاى علمى آنان را ثبت نكرده است ولى بازمانده
اوراق تاريخ نام برخى از آنها را به همراه بعضى از آموزه هايى كه
از پدر خويش به دست آورده اند براى ما به يادگار گذاشته است.
دختران معصومين(ع) كه علمى را از پدر خود آموخته و به ديگران نيز
آموزش داده اند و نامشان در كتب شرح حال راويان ذكر شده است
عبارتند از:
ـ سرور تمامى زنان انديشمند فاطمه(س) دختر رسول خدا(ص)
ـ سكينه و فاطمه دختران امام حسين(ع)
ـ خديجه, و ام سلمه و فاطمه دختران امام باقر(ع)
ـ فاطمه دختر امام صادق(ع)
ـ فاطمه و حكيمه دختران امام رضا(ع)
ـ حكيمه دختر امام جواد(ع)
در توضيح رشد علمى اين دختران به مواردى اشاره مى شود:
ـ در احوال حضرت زينب(س) گفته اند كه در روزگار خلافت على(ع) به
درخواست زنان كوفه و با موافقت پدر خود درس تفسير براى بانوان
تشكيل داده بود.(48)
ـ در احوال فاطمه دختر امام حسين(ع) نيز نقل شده كه امام حسين(ع)
در آخرين لحظات عمر خويش كتاب پرارزشى را حاوى مطالب وصايت و امامت
و احكام و حدود اسلامى بود به دختر خويش سپرد و فاطمه نيز پس از
مدتى آن كتاب را به امام زين العابدين(ع) داد. آن كتاب حاوى علوم
ارزشمندى بوده و بين ائمه(ع) دست به دست مى گشته است.(49)
ـ حكيمه دختر امام جواد(ع) نيز دانشمندى گرانقدر بوده است كه از
پس پرده به سوالات افراد پاسخ مى داده است.(50)
در ادامه بحث شايسته است, دانشجويى و استادى حضرت فاطمه(س),
الگوى تمام زنان مسلمان, مورد بررسى قرار گيرد.
ادامه دارد.
پىنوشتها:
1ـ فتوح البلدان, ص457 و 459.
2ـ الشعر و الشعرا, ص334 (به نقل از تاريخ سياسى اسلام اثر رسول
جعفريان).
3ـ علق, 6 ـ 5.
4ـ اكثر مفسرين گويند اولين آياتى از قرآن كه به پيامبر(ص) در غار
حرإ نازل شد 5 آيه اول سوره علق بود (مجمع البيان, ج10, در تفسير
اين سوره).
5ـ سوره قلم, آيه 1.
6ـ بقره, آيه 151.
7ـ تاريخ يعقوبى, ج2, ص46.
8ـ ميزان الحكمه, ج6.
9ـ كنز العمال, ح28842.
10ـ بحار, ج1, ص180.
11ـ بحار, ج1, ص219.
12ـ مستدرك الوسائل, ج17, ص249, بحار, ج1, ص177 به نقل از عوالى
اللئالى, ج2, ص32 و تنبيه الخواطر, ص409.
13ـ صحيح مسلم, ج4, ص190.
14ـ كافى, ج1, ص30 و 31.
15ـ همان, بحار, ج1, ص125, 171, 172.
16ـ مستدرك, ج17, ص249, بحار, ج1, ص177.
17ـ وسائل, ج14, ص17 (چاپ اسلاميه).
18ـ همان, ص13.
19ـ همان, ص56.
20ـ همان, ص57.
21ـ همان, ج15, ص188.
22ـ من لا يحضر, ج3, ص379.
23ـ فروع كافى, ج2, ص21, وسائل, ج15, ص4 ـ 3, تهذيب, ج2, ص214.
24ـ تحريم, آيه 6.
25ـ كافى, ج2, ص211.
26ـ محجه البيضإ, ج3, ص73.
27ـ وسائل, ج14, ص127.
28ـ احزاب, 34.
29ـ بحار, ج100, ص194.
30ـ المعجم الكبير طبرانى, ج23, ص217 و ج24, ص314.
31ـ الا تحاف بحب الاشراف, ص55.
32ـ غرر و درر, ص43.
33ـ كافى, ج4, ص428.
34ـ الانوار البهيه, ص78.
35ـ عيون الاخبار الرضا(ع), ص16 ـ 14.
36ـ اعيان الشيعه, ج2, ص36, اعلام الورى, ص339, ارشاد, ص327.
37ـ عيون المعجزات.
38ـ همان.
39ـ تنقيح المقال, ج3, ص79 و 80.
40ـ بحار, ج59, ص277.
41ـ بحار, ج74, ص;80 بحار, ج104, ص92.
42ـ مكارم الاخلاق, ج1, ص421, چه بسا مراد از الكتاب قرآن باشد.
43ـ نهج البلاغه, حكم 399.
44ـ بحار, ج89, ص268.
45ـ كنزالعمال, ح45953.
46ـ روايت از امام صادق(ع) در بيان قول لقمان, بحار, ج1, ص169.
47ـ ميزان الحكمه, ج10, ص705.
48ـ سفينه البحار, ج1, ص558.
49ـ اصول كافى, ج2, ص76 به نقل از امام باقر(ع).
50ـ تنقيح المقال, ج3, ص79 و 80.
ماهنامه پيام زن ـ شماره 117 ـ آذر 1380
|