گفتمان بررسی راهکار های حضور صحیح زنان در اجتماع

  

          عنوان مقاله : آموزش زنان در صدر اسلام (قسمت دوم) (نعمت الله صفری)
 

 

3ـ زنان صحابى در جايگاه استادى

پس از رحلت پيامبر اكرم(ص) و نياز جامعه اسلامى به احاديث آن بزرگوار كه از آن به سنت نيز تعبير مى شد, اصحابى كه احاديث فراوانى از آن حضرت(ص) شنيده بودند, در جايگاه خاصى قرار گرفتند و حتى در دوره عمر كه سختگيرى خاصى نسبت به نقل و تدوين روايات معمول شده بود, از آنجا كه او نقل روايات فقهى را اجازه مى داد,(1) اين جايگاه محفوظ ماند.

در اين ميان زنان صحابى به ويژه آنانكه به واسطه موقعيت نسبى يا سببى خود روايات بيشترى از پيامبر اكرم(ص) شنيده بودند, مورد توجه خاص اصحاب ديگر و نيز مسلمانانى كه پيامبر اكرم(ص) را درك نكرده بودند, قرار گرفتند.

اين زنان خود نيز احساس وظيفه نموده و تعليم را سرلوحه اعمال خود قرار دادند. از ميان اين زنان مى توانيم به حضرت فاطمه زهرا(س) اشاره نماييم كه با آنكه مدت فراوانى پس از رحلت پدر بزرگوارش در اين دنيا نزيست, اما در همين مدت كم دست از تعليم برنداشت و معارف اسلامى را علاوه بر آنكه به فرزندان خود همچون حسن و حسين عليهماالسلام ياد مى داد, بلكه حتى زنان صحابى همچون ام سلمه, عايشه, سلمى همسر ابى رافع نيز از آن حضرت(س) روايات پيامبر اكرم(ص) را مى شنيدند.(2)

همچنين تعدادى از اصحاب پيامبر اكرم(ص) همچون سلمان, جابر بن عبدالله انصارى, ابوايوب انصارى, ابوسعيد خدرى, ابوهريره, سهل بن سعد ساعدى, عباس بن عبدالمطلب, عبدالله بن عباس و عبدالله بن مسعود به عنوان راويان از حضرت فاطمه(س) معرفى شده اند(3) كه اين احتمال وجود دارد بعضى از آنها به واسطه روابط نسبى و يا نزديكى فراوان به حضرت على(ع), بعضى از روايات را مستقيما از زبان حضرت فاطمه زهرا(س) شنيده باشند.

زنان مدينه نيز گاه و بى گاه براى پرسيدن مسايل شرعى خود به نزد آن حضرت(س) مىآمدند.

در گزارشى چنين آمده كه يكى از اين زنان سوالاتى را از حضرت(س) پرسيد تا آنكه تعداد پرسشهاى او به ده رسيد و او خجالت زده شد و گفت: ((اى دختر پيامبر خدا(ص) ديگر به شما زحمت نمى دهم.)) اما حضرت(س) در جواب او فرمود: ((هاتى و سلى عما بدالك ... انى سمعت ابى يقول: ان علمإ شيعتنا[ امتنا] يحشرون فيخلع عليهم من خلع الكرامات على قدر كثره علومهم وجدهم فى ارشاد عباد الله ...;

بيا و هرچه خواستى بپرس ... من از پدرم شنيدم كه مى گفت: دانشمندان پيرو ما هنگامى كه در روز قيامت محشور مى شوند, به اندازه دانشهاى آنها و نيز كوشش آنها در راهنمايى بندگان خدا به آنها خلعتهاى كرامت داده مى شود.))(4)

در همين روايت, حضرت(س) پاداش جواب دادن به اين سوالات را به پاداش شخصى تشبيه مى كند كه براى حمل بارى سنگين تا پشت بام, صد هزار دينار دريافت مى كند و بلكه در ادامه پاداشى بسيار فراتر براى آن ذكر مى نمايد كه قابل شمارش با مقياسهاى دنيوى نمى باشد.(5)

عايشه همسر پيامبر اكرم(ص) به واسطه عمر طولانى خود (تا سال 58 هجرى) و همچنين به علت دورى مردم از اهل بيت عصمت عليهم السلام به واسطه فشارهاى سياسى, و نيز به علت جايگاه اجتماعى ويژه اش در ميان اهل سنت و همچنين با توجه به آنكه در سنين پايين با پيامبر اكرم(ص) ازدواج كرده و توانسته بود بسيارى از روايات آن حضرت(ص) را حفظ نمايد, توانست نقش بزرگى در تكوين سنت پيامبر اكرم(ص) در نزد اهل سنت ايفا نمايد.

او يكى از هفت راوى صحابى(6) است كه با عنوان راويان مكثر يعنى روايانى كه بيش از هزار حديث نقل كرده اند, معرفى شده است كه تعداد روايات او را 2210 روايت شمارش كرده اند كه از اين تعداد, 174 روايت در هر دو صحيح مسلم و بخارى آمده و بخارى 54 روايت او را به تنهايى نقل كرده است. همچنين علاوه بر آن, مسلم 69 روايت او را به تنهايى نقل كرده است.(7) كه بدين ترتيب مجموع روايات او در اين كتاب به 297 روايت مى رسد و با توجه به آنكه مجموع روايات فقهى صحيح مسلم و بخارى 1200 روايت است, به اين نتيجه مى رسيم كه حدود ربع روايات فقهى و به عبارت ديگر شريعت (در نظر اهل سنت) از عايشه نقل شده است.(8)

همچنين تعداد زيادترى از روايات او در مسند احمد بن حنبل آمده است.(9) و در مسندى كه توسط ابن حجر عسقلانى (773 ـ 852ق) به نام عايشه تهيه شده است تعداد 1081 روايت او در دسترس همگان قرار گرفته است.(10)

راويان فراوانى كه بعضى تعداد آنها را تا صد نفر ذكر كرده اند, از او بدون واسطه روايت نقل كرده اند(11) كه مى توان بسيارى از آنها را شاگردان مستقيم او دانست.

در باره او چنين گفته شده است كه بزرگان اصحاب پيامبر اكرم(ص) احكام فقهى را از او سوال مى كردند و در عرصه نقل روايات بهره مندى بيشتر از آن كسانى بود كه همانند عروه بن زبير رابطه نسبى نزديكى با او داشتند.(12)

همچنين زنان فراوانى همچون عمره دختر عبدالرحمن از علم او بهره فراوان بردند, به گونه اى كه بعدها طبقه تابعين هرگاه مى خواستند از علم عايشه بهره گيرند به او مراجعه مى كردند.(13)

در بعضى از روايات اهل سنت چنين آمده كه عايشه براى آنكه مسإله شرعى محرميت را حل نمايد و امكان بهره ورى علمى بيشتر مردان را از دانش خود فراهم آورد, مردان دانشجو را به نزد خواهر خود ام كلثوم و يا دختران خواهرش مى فرستاد تا از شير آنها بخورند و بدين وسيله او خاله رضاعى آنها مى گشت كه طبق فتواى او شير خوردن بزرگسالان نيز باعث محرميت مى شد.(14)

البته اين عمل و فتوى موجب اعتراض تعدادى از زنان پيامبر اكرم(ص) و نيز تعداد زيادى از فقهاى اهل سنت قرار گرفت, زيرا آنها احكام رضاع (شيرخوارگى) را فقط در مدت دو سال اول عمر طفل شيرخوار جارى مى دانستند.(15) عروه بن زبير خواهرزاده او كه در دامن او پرورش پيدا كرد و روايات فراوانى را از او نقل كرده است, در بزرگنمايى او سهم بسزايى دارد, به گونه اى كه او را داناترين مردمان به قرآن, فقه, طب, شعر, تاريخ عرب (حديث عرب) و انساب مى داند!(16)

از جمله زنان ديگر كه پس از پيامبر اكرم(ص)در جايگاه استادى نشسته و به نقل روايات آن حضرت(ص) مى پرداختند مى توان از ام سلمه همسر پيامبر اكرم(ص) با 378 روايت, اسمإ بنت يزيد با 81 روايت, ميمونه همسر پيامبر اكرم(ص) با 76 روايت, حفصه دختر عمر همسر پيامبر اكرم(ص) و اسمإ بنت عميس هر كدام با 60 روايت, اسمإ دختر ابوبكر با 58 روايت و ام حبيبه همسر پيامبر اكرم(ص) با 56 روايت ياد كرد.(17)

4ـ روايات منع آموزش كتابت (نوشتن) به زنان

با دقت در مباحث گذشته و بررسى سيره پيامبر اكرم(ص) در مورد آموزش زنان و نيز بررسى سيره عملى اصحاب آن بزرگوار, صدور روايتى از آن حضرت(ص) مبنى بر جلوگيرى از آموزش كتابت به زنان به ذهن خطور نخواهد كرد.

اما با كمال تعجب مشاهده مى كنيم كه چنين روايتى در منابع نسبتا معتبر سنى و شيعه راه يافته است كه گرچه خوشبختانه نتوانسته عمل مسلمانان را در پى داشته باشد, اما نبايد اين نكته را از نظر دور داشت كه اين احتمال وجود دارد كه در طول تاريخ اين روايت دستاويز برخى مسلمانان قرار گرفته و با تمسك به آن, زنان و دختران خود را از تحصيل علم باز داشته باشند و به همين جهت توقفى كوتاه در باره اين روايت و بررسى صحت و سقم آن ضرورى به نظر مى رسد. محتواى اين روايت كه تقريبا در منابع سنى و شيعه به يك صورت وارد شده چنين است:

((قال رسول الله(ص): لا تنزلوهن الغرف و لا تعلموهن الكتابه و علموهن الغزل (المغزل) و سوره النور;

زنان را در غرفه ها (اتاقهاى بالايى خانه كه مسلط بر كوچه مى باشد) جاى ندهيد و به آنها كتابت (نوشتن) نياموزيد, (بلكه) به آنها نخ ريسى و سوره نور را بياموزيد. ))

در ميان منابع اهل سنت اين روايت با دو سند مختلف وارد شده است.

در سند اول آن فردى به نام محمد بن ابراهيم شامى واقع شده است, كه دارقطنى يكى از حديث شناسان اهل سنت او را ((كذاب)) معرفى مى كند.(18) اما سند دوم كه چينش آن چنين است: ((محمد بن محمد بن سليمان عن عبدالوهاب بن الضحاك عن شعيب بن اسحاق عن هشام بن عروه عن ابيه[ عروه بن زبير] عن عايشه)) از سوى حاكم نيشابورى مورد تإييد قرار گرفته است.(19) گرچه ممكن است با مراجعه به كتب رجالى اهل سنت اختلاف نظر راوىشناسان آنها را در مورد افراد سند به دست آورد, اما به هر حال بايد توجه داشت كه خدشه در سند اين روايت مورد اتفاق نظر آنها نيست.

آنچه كه در اين ميان جاى خوشحالى دارد آن است كه اين روايت در هيچ يك از صحاح شش گانه اهل سنت وارد نشده است.

در ميان كتب شيعه, در يك سند اين روايت نوفلى و سكونى واقع شده اند.(20) كه هر دو از دانشمندان اهل سنت مى باشند و هرچند راستگويى و وثاقت آنها از سوى بعضى از راوىشناسان شيعه در مقابل اكثريت آنها كه در برابر اين دو سكوت كرده اند, مورد تإييد قرار گرفته است. اما اين احتمال را نبايد از نظر دور داشت كه با توجه به عامى (سنى) بودن آنها و معاشرت فراوانشان با دانشمندان و محدثان اهل سنت, در اسناد بعضى از روايات دچار اشتباه شده باشند و به جاى آنكه حديثى را به محدثى از اهل سنت اسناد دهند, آن را مثلا به امام صادق(ع) نسبت داده باشند و به عبارت ديگر, اين حديث عامى بوده و به اشتباه وارد كتب خاصه (شيعه) شده باشد.

در سند ديگر اين روايت از كتاب جعفريات نقل شده است(21) كه اعتبار آن به شدت محل بحث فقها و رجاليون شيعه است به گونه اى كه حديث شناسانى همانند مجلسى و حر عاملى از آن در منابع خود استفاده نكرده اند.(22)

چنين به نظر مى رسد كه گرچه سند اين روايت در منابع سنى و شيعه قابل بحث است اما ورود به بحثهاى سندى در اينجا كارسازى لازم را ندارد, زيرا طبق مبانى پذيرفته شده, يك روايت هرچند داراى عالى ترين سند باشد, اگر با مبانى مطرح شده در كتاب و سنت پيامبر اكرم(ص) در تعارض واقع شود, مردود شمرده مى شود و حكم به عدم صدور آن مى شود. به خصوص اگر به اين نكته توجه كنيم كه در برهه اى از زمان حديث سازان ماهرى در ميان جامعه اسلامى رشد پيدا كرده بودند كه رواياتى با سلسله سند صحيح جعل مى كردند تا بيشتر مورد پذيرش مردم واقع شود. از اين رو بايد بيشتر تكيه خود را بر نقد محتوايى اين روايت بگذاريم.

از نظر محتوا نقدهاى زير را مى توان بر اين روايت وارد كرد:

1ـ اين روايت با آيات قرآن كريم كه در آنها علم و علمآموزى تشويق شده(23) در تعارض است. زيرا در اين آيات زنان مورد استثنا واقع نشده اند و همچنين بعضى از مواد آموزشى همچون كتابت از حكم كلى, بيرون نرفته است و كتابت را اگر هم يك ماده آموزشى جداگانه به حساب نياوريم, اما نمى توانيم نقش فراوان آن را در آموزش و علمآموزى از نظر دور بداريم.

2ـ اين روايت با سيره عملى پيامبر اكرم(ص) در تناقض است, زيرا ديديم كه پيامبر اكرم(ص) خود به زنان آموزش مى داد و حتى به مواردى برخورد كرديم كه بعضى از زنان به بعضى از همسران پيامبر اكرم(ص) كتابت مىآموختند.

3ـ اين روايت با رواياتى همچون ((طلب العلم فريضه على كل مسلم و مسلمه;(24)

دانش جويى بر هر مرد و زن مسلمان واجب است.)) كه روايتى معتبر با سلسله اسناد قوىتر در تعارض است كه اين گونه روايات در منابع معتبر شيعه و سنى وارد شده است.

4ـ اين روايت با عمل ائمه اطهار عليهم السلام و نيز صحابه و تابعين در تعارض

است, زيرا با بررسى سيره عملى آنها اين نكته را درمى يابيم كه علاوه بر آنكه خود زنان و مردان را تشويق به علمآموزى مى كردند, در ميان خاندان آنها نيز تعداد فراوانى زنان آشنا به كتابت نيز وجود داشته اند و در هيچ موردى به نهى خاص يكى از آنها نسبت به يادگيرى كتابت زنى خاص برخورد نمى كنيم.

5ـ پذيرش اين روايت, اين شبهه را تقويت مى كند كه اسلام با آموختن يكى از برترين مظاهر تمدن به زنان يعنى نوشتن مخالف است, كه اين اتهام با بررسى مجموع معارف اسلام در تضاد است.

6ـ دليلى كه براى اين نهى از سوى بعضى ذكر شده است آن است كه زنان به وسيله آموزش كتابت به اغراض فاسد خود دست مى يابند.(25)

گويا پايه اين دليل بر اين استوار است كه كتابت زنان هيچ فايده اى به جز رسيدن به اغراض فاسد ندارد, در حالى كه اولا كتابت در مقايسه با ابزارهاى ديگر كه براى رسيدن به اغراض فاسد به كار گرفته مى شود, ابزار قابل اعتنايى نيست. و ثانيا بر فرض استفاده اندك از آن در رسيدن به اغراض فاسد, نمى تواند توجيه كننده حرمت مطلق آن باشد و الا بايد همه ابزارهايى كه به نحوى مى توان از آنها در راه باطل بهره گرفت, حرام شود. و ثانيا فوايد و مصالحى كه بر كتابت زنان مترتب است قابل مقايسه با اين استفاده ناچيز در راه حرام نمى باشد. و رابعا مردان نيز مى توانند از كتابت در راه اغراض فاسد بهره گيرند و چنين نيز مى كنند و حتى شايد بتوانيم بگوييم بهره گيرى آنها از اين وسيله در راه اغراض فاسد قابل مقايسه با زنان نيست, و بنابراين توجيه بايد از كتابت مردان نيز جلوگيرى شود.

7ـ اصولا اين گونه سخن گفتن با سنخ سخنهاى پيامبر اكرم(ص) ناسازگار است, زيرا در اين روايت, خود زنان مورد خطاب قرار نگرفته اند و مثل اينكه فرض بر آن بوده كه آنها قابل مخاطب واقع شدن نيستند. و صحيح آن بود كه با توجه به اينكه در شريعت اسلامى زنان نيز مانند مردان مكلف به تكاليف شرعى مى باشند, خود آنان مستقيما مورد خطاب واقع شوند كه اين نهى بيشتر مورد پذيرش آنها واقع مى شود و غرض صاحب شريعت زودتر حاصل مى شود. زيرا در توجيه اين روايت زنان مى توانند بگويند مخاطب و مكلف در اين روايت مردان هستند و بر آنها حرام است كه به ما كتابت را آموزش دهند. اما اگر آنها اين فرمان را اطاعت نكردند و يا آنكه ما از هر طريق ديگرى توانستيم كتابت را بياموزيم, در اين هنگام عمل حرامى را مرتكب نشده ايم.

8ـ در اين روايت چنين آمده كه به زنان سوره نور را تعليم دهيد. حال سوال اين است كه آيا نمى توان از كتابت در راه تعليم سوره نور به زنان استفاده كرد؟ و اگر چنين استفاده اى بشود, كار حرامى انجام شده است؟

9ـ ظاهر اين روايت آن است كه تنها مواد آموزشى قابل تعليم به زنان نخ ريسى و سوره نور است. در حالى كه چنين مطلبى بر روح تعليم اسلامى در تضاد است. علاوه بر آنكه كارآمد بودن قوانين اسلامى را زير سوال مى برد. زيرا اين نكته واضح است كه در هر زمان زنان لااقل براى رفع نيازهاى زنان ديگر نياز به تعليم مواد آموزشى فراوان مانند فقه و طب دارند. چنانچه در زمان حضرت پيامبر اكرم(ص) و پس از آن به زنان آشنا به طب و نيز علوم ديگر برخورد كرديم و اين گونه زنان نه تنها مورد بى مهرى آن حضرت(ص) واقع نمى شدند, بلكه در مواردى نيز تشويق مى شدند.

10ـ اهل سنت اين حديث را از عايشه نقل مى كنند, در حالى كه در باره او چنين آمده كه مى نوشته است. و همين مطلب بهترين دليل بر ساختگى بودن اين روايت به نام عايشه است, علاوه بر آنكه در مباحث گذشته ديديم كه عايشه به مواد آموزشى به مراتب فراتر از آنچه در اين روايت آمده, آشنا بوده است. سخن پايانى در باره اين روايت آنكه چنين به نظر مى رسد كه اين حديث به دنبال ديدگاه خاص عمر در باره جلوگيرى از كتابت روايات پيامبر اكرم(ص) و نيز ديدگاه ويژه او در مورد كتابت زنان ساخته شده باشد. زيرا به عمر چنين نسبت داده شده كه مى گفت:

((جنبوهن الكتابه و لا تسكنوهن الغرف و استعينوا عليهن بلا فان ((نعم)) تضر بهن;(26)

از تعليم كتابت به زنان بپرهيزيد و آنان را در غرفه ها جاى ندهيد و به كمك كلمه ((نه)) در مقابل خواستهاى آنها مقاومت كنيد, زيرا كلمه ((بلى)) به زيان آنهاست.))

همچنين اين احتمال وجود دارد كه ساخته شدن اين حديث در زمانى بوده كه زنان با علمآموزى و آشنايى خود با كتابت در ميدان وارد شده و اسباب ناخوشايندى مردان را فراهم كرده بودند, كه در مقابل مردان نيز دست به كار شده و سعى در پايين آوردن شوون زنان در جوانب مختلف حتى با توسل به حديث سازى داشته اند. گويا طرز تلقى مردان از شوون زنان در اين دوره همان است كه در شعر زير متجلى شده است.

((ما للنسإ و للكتا

به و العماله و الخطابه

هذا لنا و لهن منا

ان يبتن على الجنابه;(27)

زنان را چه كار با نوشتن و كار كردن و سخنرانى نمودن.

اينها كارهاى ما مردان است و نصيبى كه زنان از ما دارند آن است كه شب را با حالت جنابت به صبح رسانند.))


پى‏نوشت‏ها:

1ـ سيدمحمدرضا حسينى جلالى, تدوين السنه الشريفه, ص413.
2ـ جعفر سبحانى (اشراف ـ نظارت), موسوعه طبقات الفقهإ, چاپ اول, قم, موسسه الامام الصادق(ع), 1418ق, ج1, ص19.
3ـ عزيزالله عطاردى, مسند فاطمه الزهرا عليهاالسلام, چاپ اول, انتشارات عطارد, 1412ق, ص590 ـ 602, باب رواه فاطمه عليهاالسلام.
همچنين مسندهاى ديگرى همچون مسند فاطمه الزهرا رضى الله عنها و ماورد فى فضلها نوشته جلال الدين عبدالرحمن بن ابى بكر سيوطى (تحقيق فوار احمد زمرلى, چاپ اول, دار ابن حزم, 1414ق و مسند فاطمه الزهرا عليهاالسلام, نوشته سيدحسين شيخ الاسلامى چاپ اول, قم, دفتر تبليغات حوزه علميه قم, 1377, موجود است كه با بررسى آنها مى توان روايان حضرت(س) را به دست آورد.
4ـ محمدباقر مجلسى, بحارالانوار, چاپ چهارم, تهران, دار الكتب الاسلاميه, ج2, ص3. در موسوعه طبقات الفقهإ, ج1, ص20, به نقل از المجالس السنيه, ج2, ص95 به جاى شيعتنا, امتنا آمده است.
5ـ همان.
6ـ اسامى شش نفر ديگر چنين است: ابوهريره با 5374 روايت, عبدالله بن عمر با 2630 روايت, انس بن مالك با 2286 روايت, عبدالله بن عباس با 1660 روايت, جابر بن عبدالله انصارى با 1540 روايت و ابوسعيد خدرى با 1540 روايت.
7ـ احمد خليل جمعه, نسإ مبشرات بالجنه, ج2, ص36.
8ـ ابوعبيده مشهور بن حسن آل سلمان, عنايه النسإ بالحديث النبوى, ص53.
9ـ احمد بن حنبل, مسند احمد بن حنبل, بيروت, المكتب الاسلامى و دار صادر, ج6, ص29 ـ 282.
10ـ ابوالفضل احمد بن على بن حجر عسقلانى, مسند عايشه ام المومنين من المسند المعتلى باطراف المسند الحنبلى, تحقيق ابومطيع عطإالله بن عبد الغفار كوريجو السندى, قاهره, مكتبه السنه, 1416ق.
11ـ احمد خليل جمعه, همان, ج2, ص36 كه از ذهبى چنين مطلبى را نقل مى كند.
12ـ همان, ص39.
13ـ ابوعبيده مشهور بن حسن آل سلمان, همان, ص71.
14ـ جعفر سبحانى, موسوعه طبقات الفقهإ, ج1, ص138 كه اين روايت را از موطإ مالك, ج2, ص605 نقل مى كند.
15ـ همان.
16ـ محمود طعمه حلبى, نسإ حول الرسول, ص64.
17ـ ابوعبيده مشهور بن حسن آل سلمان, همان, ص56.
18ـ نورالدين على بن ابى بكر الهيثمى, مجمع الزوائد, بيروت, دار الكتاب العربى, ج4, ص93, باب صناعه النسإ.
19ـ ابو عبدالله محمد بن عبدالله حاكم نيشابورى, المستدرك على الصحيحين, تحقيق مصطفى عبدالقادر عطا, چاپ اول, بيروت, دار الكتب العلميه, ج2, ص430, حديث 3494.
20ـ محمد بن حسن حرعاملى, وسائل الشيعه, تصحيح عبدالرحيم ربانى شيرازى, چاپ ششم, تهران, مكتبه الاسلاميه, ج14, ص127, باب 92 از ابواب مقدمات النكاح, حديث 1.
21ـ ميرزا حسين نورى طبرسى, مستدرك الوسائل, تحقيق موسسه آل البيت عليهم السلام لاحيإ التراث, چاپ اول, قم, 1407ق, ج14, ص259, باب 72 از ابواب مقدمات النكاح, حديث 1.
22ـ براى اطلاع بيشتر از ديدگاهها در باره اين كتاب مراجعه شود به محمدعلى على صالح المعلم تقرير درس شيخ مسلم داورى, اصول علم الرجال بين النظريه و التطبيق, چاپ اول, قم, مولف 1416ق, ص320.
23ـ مانند آيه ((قل هل يستوى الذين يعلمون و الذين لا يعلمون)), سوره زمر, آيه 9.
24ـ ابن ماجه, سنن ابن ماجه, ج2, ص;20 مجلسى, بحارالانوار, ج1, ص177.
25ـ عبدالحى كتانى, التراتيب الاداريه, ج1, ص51.
26ـ عبدالحى كتانى, همان, ج1, ص52.
27ـ همان.
 

 



 منبع مقاله : ماهنامه پيام زن