گفتمان بررسی راهکار های حضور صحیح زنان در اجتماع

  

          عنوان مقاله : 
زن و جامعه در نگرش استاد مطهرى ( زن و سیاست 2 )  
 

 

يادآورى:

1ـ سلسله مقالات ((زن و جامعه در نگرش استاد مطهرى)) ارايه دهنده بخشى از ديدگاههاى استاد شهيد پيرامون مسايل قضايى, سياسى و اجتماعى زنان است كه از آثار منتشره و منتشر نشده ايشان گردآورى شده است.

2ـ همه مواردى كه مطلب استاد بدون ذكر ماخذ نقل شده است, برگرفته از سخنرانيهاى استاد است كه براى اولين بار انتشار مى يابد. و البته در تهيه و تدوين موارد ديگر نيز از اشارات و توضيحات استاد بهره گرفته ايم.

3ـ بدون شك اگر استاد شهيد خود حضور داشتند و امروز به ارايه اين مباحث مى پرداختند, مباحثى به مراتب كاملتر از اين مقالات و سخنرانيها عرضه مى داشتند, ولى به هر حال آثار به جاى مانده از استاد روشنگر و راه گشاست.

4ـ در قسمت اول از بخش ((زن و سياست)) ابتدا مرزهاى بحث ترسيم گرديد كه هر فعاليت اجتماعى و يا هر گونه قبول مسووليت در حكومت ممنوع نيست و نياز به بحث هم ندارد, و تنها ولايت و سرپرستى عمومى جامعه است كه بايد مورد بحث قرار گيرد, و در اين مقالات اين مساله از زاويه ادله شرعى بررسى گرديده است. اينك پس از يك مقدمه, به بررسى ادله موافقين پرداخته مى شود.

مقدمه:

موضوع نقش بانوان در ساختار سياسى جامعه و شعاع دخالت و تاثير آنان در اداره اجتماع, از جمله مسايلى است كه در دهه هاى اخير مورد توجه خاص نويسندگان و محققان اسلامى قرار گرفته است, و عده اى در موافقت, با ورود زنان به صحنه سياست و عده اى ديگر در ضرورت كناره گيرى آنها, قلم زده اند.

براى دستيابى به يك برداشت صحيح و مستند از متون اسلامى, بايد ادله هر دو طرف را نقل و سپس مورد ارزيابى قرار دهيم تا در پايان به جمع بندى آن بپردازيم.

لازم به يادآورى است كه هر چند در پرتو انقلاب اسلامى و افكار بلند قائد عظيم الشان آن, زمينه حضور و مشاركت بانوان در فعاليتهاى اجتماعى و سياسى فراهم گشته است, ولى در عين حال اين حضور عينى و عملى, ما را از بحثهاى نظرى و تئوريك پيرامون اين موضوع بى نياز نمى سازد, بخصوص كه طرح اين گونه مباحث در رفع ابهاماتى كه احيانا وجود دارد, و يا شبهاتى كه گاه مطرح مى گردد, مى تواند مفيد و موثر باشد.

البته بوده و هستند كسانى كه به جاى ورود در بحثهاى عميق علمى, و به جاى تحمل سختى كاوشهاى منطقى و مستدل, تنها به ((نفى)) و ((انكار)) بسنده مى كنند و در نهايت به حربه ((تكفير)) و اتهام ((بدعت)) متوسل مى شوند, و فضا را براى طرح مباحثات علمى آلوده مى سازند.

مثلا آن روز كه در مجلس خبرگان تدوين قانون اساسى, اين اصل مورد بحث قرار گرفت كه:

((دولت موظف است براى همه افراد كشور, برنامه و امكانات آموزش نظامى را بر طبق موازين اسلامى فراهم كند, به طورى كه همه افراد همواره توانايى دفاع مسلحانه از كشور و نظام اسلامى ايران را داشته باشند)) بلافاصله برخى در همان مجلس اظهار كردند كه ((آموزش نظامى براى زنان سابقه شرعى ندارد و لذا بدعت است))(1)

غافل از آنكه به حكم عقل و شرح آنجا كه كيان اسلام و كشور اسلامى در خطر قرار مى گيرد, زن و مرد بايد براى دفاع برخيزند همان طور كه در جنگ احد ((نصيبه جراح)) با شمشير به دفاع از پيامبر اسلام پرداخت.

و چقدر فاصله است بين چنين تفكرى كه ((آموزش نظامى)) را براى زنان, ((بدعت)) مى داند, با تفكر حضرت امام(قدس سره) كه آن را از واجبات مهم براى آنها مى شمارد:

((ما مفتخريم كه بانوان و زنان پير و جوان در صحنه هاى فرهنگى و اقتصادى و نظامى حاضر ... و آنان كه توان جنگ دارند در آموزش نظامى كه براى دفاع از اسلام و كشور اسلامى از ((واجبات مهم)) است شركت, و از محروميتهايى كه توطئه دشمنان و ناآشنايى دوستان از احكام اسلام و قرآن بر آنها بلكه بر اسلام و مسلمانان تحميل نمودند شجاعانه و متعهدانه خود را رهانده و از قيد خرافاتى كه دشمنان براى منافع خود به دست نادانان و بعضى از آخوندهاى بى اطلاع از مصالح مسلمين به وجود آورده بودند, خارج نموده اند))(2)

و بر اساس اين بيان استوار, ريشه برخى از ((محروميتها)) را در جامعه زنان, ((توطئه دشمنان و ناآشنايى دوستان از احكام اسلام)) بايد دانست. و شگفتآور آن است كه در اينجا ((دوست و دشمن)) هماهنگ عمل مى كند, از ياد نبرده ايم كه وقتى استاد شهيد آيت الله مطهرى, به انتشار كتاب ((مساله حجاب)) اقدام نمود, و با استقبال فراوان مواجه گرديد و تاثير عميقى در فرهنگ طاغوت زده قبل از انقلاب به جاى گذارد, چگونه او را مورد تهمت و افترا قرار دادند. جرم مطهرى اين بود كه او با كتاب خود به دفاع منطقى و مستدل از يك حكم الهى پرداخته بود و اين جرم از سوى متحجران, نابخشودنى بود! كتابى كه در طول ده سال (از سال 1347 تا 1357) بيش از 20 بار, و هر بار بيش از 10 هزار نسخه از آن به چاپ رسيد, و تحولى قابل توجه ايجاد نمود.

ادله موافقين:

آنان كه با دخالت بانوان در امور سياسى به طور كلى موافقند و نظر اسلام را در اين باره مثبت مى دانند, استدلالاتى از قرآن و سنت مطرح نموده اند, كه در اينجا به نقل آنها مى پردازيم:

1ـ بيعت زنان با پيامبر اسلام:

استاد شهيد, اولين استدلال موافقين را اين گونه تقرير نموده اند:

((قرآن همان طور كه از بيعت مردان اسم برده, از بيعت زنان هم اسم برده است, و يا با پيغمبر اكرم همان گونه كه مردها بيعت كردند, زنها هم بيعت كردند, البته اين بيعت به معناى راى دادن به پيغمبرى آن حضرت نبود, بلكه با بيعت پيمان مى بستند كه به آنچه كه پيغمبر فرموده است, عمل كنند, و يا پيمان مى بستند كه از پيغمبر حمايت كنند, مثل بيعت ((ليله العقبه)) كه در آنجا, يكى, دو زن از جمله ((نصيبه جراح)) بيعت كردند, و اين خود نوعى مداخله است))(3)

تاريخ اسلام نشان مى دهد كه زنان در دو مرحله با پيامبر اكرم(ص) بيعت نموده اند:

نخستين مرحله, قبل از هجرت انجام گرفت كه از ميان بيش از 70 نفر از مسلمانان, 3 نفر از زنان نيز شركت داشتند و اين بيعت به نام ((بيعت عقبه)) در تاريخ ثبت و معروف گرديده است.

در مرحله بعد, كه پس از هجرت انجام گرفت, زنان به طور رسمى با حضرت بيعت كردند و تشريفات بيعت چنين بود كه پيامبر دستور فرمودند تا ظرفى پر از آب آوردند و مقدارى عطر در آن ريختند, سپس حضرت دست خود را در ميان آن ظرف گذاردند و آيه اى را كه مواد اين پيمان را دربرداشت تلاوت كردند, آن گاه از جاى خود برخاستند و به زنان فرمودند: ((هر كس حاضر است با شرايط يادشده, با من بيعت كند, دست در ميان ظرف آب كرده و رسما وفادارى خود را به اين مواد اعلام كند.))

قرآن مواد پيمان را اين گونه نقل مى كند:

((اى پيامبر, وقتى كه زنان مومن مىآيند كه با تو بيعت كنند كه هرگز شرك به خدا نياورند, سرقت و زنان نكنند و اولاد خود را به قتل نرسانند و بر كسى افترا و بهتان نبسته و فرزند را به ديگرى نسبت ندهند و با تو در امر نيك و معروفى مخالفت نكنند, بدين شرايط با آنها بيعت كن و بر ايشان از خدا غفران طلب نما))(4)

و زنان با اين شرايط با پيامبر بيعت كردند و البته پيشآهنگ اين حركت مبارك ((فاطمه بنت اسد)) بود..(5)

دقت در محتواى اين پيمان نشان مى دهد كه مواد بيعت, جنبه اختصاصى براى زنان نداشته است, بلكه اين مواد, از وظايف و تعهدات مشترك زنان و مردان مسلمان است; همچون نفى شرك, دورى از سرقت و زنا, تعهد بر پيروى از دستورات پيامبر.

برخى از مفسران بخشى از مفاد اين بيعت را در ارتباط با نقش زنان در ((تدبير منزل)) دانسته اند و شرايطى چون ((حفظ عفت در روابط خانوادگى, طهارت نسل, دورى از دزدى و الحاق فرزندان به غير شوهر)) را بيشتر در ارتباط با وظايف زنان در خانواده دانسته اند.(6) در حالى كه اين موارد از تكاليف مشترك هر زن و مرد مسلمان است, لذا در بيعت عقبه همين شرايط مورد پيمان و تعهد قرار گرفت:

((ان لا نشرك بالله شيئا و لا نسرق و لا نزنى و لا نقتل اولادنا و لا ناتى ببهتان نفريه بين ايدينا و ارجلنا و لا نعصيه فى معروف))

((پيمان مى بنديم كه چيزى را شريك خداوند نگردانيم و دزدى نكنيم و زنا نكنيم و فرزندانمان را نكشيم و مرتكب تهمتى نگرديم و پيامبر(ص) را در هيچ امر خيرى عصيان نكنيم))

پس پيمان پيامبر با زنان, همان پيمانى بوده است كه حضرت در گذشته با مردان نيز داشته اند, و مفاد آن تغييرى ننموده است.

2ـ بيعت زنان با اميرالمومنين(ع):

پس از قتل عثمان, على رغم امتناع حضرت على(ع), مردم بر بيعت با حضرت(ع) اصرار مى ورزيدند, و بر در خانه او ازدحام نموده بودند, امير المومنين اوضاع آن زمان را اين گونه بازگو نموده اند:

((شما دست مرا مى كشيديد, و من دستم را پس مى بردم, شما دست مرا باز مى كرديد من مى بستم, پس از آن آن طور كه شترهاى تشنه بر آب حمله مى كنند شما براى بيعت با من هجوم آورديد, تا اينكه كفشها از پا درآمد, ردا از دوش افتاد, اشخاص ضعيف زيردست و پا لگدمال شدند, و چنان اين بيعت از رضايت بود كه حتى بچه ها هم خوشحال بودند و پيرمردها هم خود را به زمين مى كشيدند و عصازنان به سوى اين بيعت آمدند و مريضها با ناتوانى و مشقت خود را رساندند و دختران جوان هم در حالى كه صورتهاى خودشان را باز كرده بودند, به سوى اين بيعت آمدند: ((و حسرت اليها الكعاب))(7)

پس طبق اين بيان صريح, زنان نيز در بيعت با حضرت على(ع) شركت داشته اند و البته ماهيت اين ((بيعت)) غير از بيعت با پيامبر اكرم(ص) است, چون با پيامبر بيعت بر ((نبوت)) و يا ((رياست)) حضرت انجام نمى گرفت, بلكه مسلمانها با بيعت خود, بر پيروى و اطاعت از حضرت پيمان مى بستند, ولى در اينجا بيعت بر ((خلافت)) اميرالمومنين(ع) بود, كه به منزله ((راى دادن)) به خلافت تلقى مى گرديد.

استاد شهيد اين دليل را اين گونه توضيح داده اند:

دليل ديگرى كه كمتر ذكر مى شود, ولى بنده تهيه كردم در بيعت با خود حضرت امير(ع) است, بيعت پيغمبر نه بيعت بر نبوت پيامبر است, و نه بيعت بر رياست پيامبر كه همه اينها مسلم بوده است, بلكه بيعت پيمانى بوده كه بر آنچه پيامبر مى گويد, عمل كنند, ولى تاريخ بيعت به خود ((خلافت)) را نشان مى دهد, مساله خلافت كه مردم بيعت مى كردند, رسما به منزله راى دادن به خلافت بود و در آنجا زنها شركت مى كردند, مخصوصا در باره بيعت خود حضرت امير, چون در نهج البلاغه جمله اى است كه نشان مى دهد, زنها هم با حضرت بيعت كردند))

3ـ داستان ملكه بلقيس در قرآن:

استاد شهيد فرموده اند:

((مى گويند: در قرآن داستانهاى زيادى ذكر شده است, و قرآن كه داستانهايى را ذكر مى كند, نظرش تنها نقل تاريخ نيست, بلكه نكات برجسته اى كه در آن داستان هست آن نكات را گوشزد مى كند. يكى از قصه هايى كه قرآن نقل كرده است, داستان ملكه سبا است, اين داستان را قرآن با جزييات نقل كرده است, بدون اينكه انتقادى كرده باشد, كه چرا آنها زنى را پادشاه خودشان قرار داده اند, و اين مى رساند كه قرآن با اين موضوع مخالف نيست, اتفاقا قرآن در اينجا آنچه كه از اين زن نقل مى كند, نكات خيلى برجسته اى است, يعنى قهرمان داستان در واقع خود اين زن است))

اين داستان در قرآن اين گونه آمده است كه هدهد پس از آنكه با تاخير نزد حضرت سليمان آمد, اطلاع داد كه از كشور سبا آمده ام و خبر جديدى دارم, آنجا زنى را يافتم كه بر آنان پادشاهى مى كرد و همه چيز به او داده شده است, و تخت بسيار بزرگى دارد, او و مردمش خورشيدپرست بودند, حضرت سليمان فرمود: دقت و تامل خواهم كرد كه تو راست مى گويى يا دروغ. سپس نامه اى نوشت و به او داد تا در آنجا بيافكند و برگردد و منتظر عكس العمل آنها باشد. وقتى هدهد نامه را برد, آن زن اشراف و بزرگان قوم خود را براى مشورت جمع كرد و گفت:

((كتاب بزرگوارى براى من آمده است)) و با اين تعبير از ((نامه)) تجليل كرد. متن نامه كه با ((بسم الله الرحمن الرحيم)) شروع مى شد اين بود كه ((بر من علو و برترى نگيريد, و در حالى كه مسلم هستيد به سوى من بياييد.)) آن زن به اطرافيان گفت: تا شما نباشيد در هيچ كارى تصميم نمى گيرم.

آنها اظهار آمادگى كردند كه براى اجراى هر فرمانى در مقابل سليمان آماده اند. چرا كه خود را صاحب قدرت و نيرومند مى دانستند; ولى ملكه سبا مقابله را صلاح ندانست و گفت: پادشاهان وقتى وارد جايى بشوند آنجا را فاسد مى كنند, عزيزانشان را ذليل مى كنند, و لذا مصلحت مى بينم كه تحفه و هديه اى براى سليمان بفرستيم تا ببينيم كه چگونه برخورد مى كند؟ و بعد تصميم بگيريم. بالاخره همان طور عمل كردند, ولى حضرت سليمان در مقابل هديه آنها فرمود:

من مال و ثروت نمى خواهم, بلكه آنها را به اسلام دعوت كرده ام!

و در نهايت پس از تهديد, تخت بلقيس را در نزد سليمان حاضر مى كنند.(8)

آنان كه به اين داستان تاريخى در قرآن استناد نموده و آن را دليلى بر مشروعيت دخالت زنان در حكومت و سياست دانسته اند, به تعبير استاد شهيد اين گونه مى گويند:

((قرآن اين داستان را خيلى مفصل نقل كرده است, وليكن طبق داب قرآن در داستانها كه وقتى به يك نقطه ضعف مى رسد, آن را بيان مى كند, در اينجا اين (پادشاهى زن) را به عنوان يك نقطه ضعف بيان نمى كند))

4ـ سيره حضرت زهرا(س) و حضرت زينب(س):

استاد شهيد, اين دليل را چنين بازگو نموده اند:

((از ادله ديگرى كه در كتابها مى نويسند, موضوع خطبه خواندن حضرت زهرا در مسجد مدينه و خطبه خواندن حضرت زينب در بيرون دروازه كوفه و در مجلس يزيد است, كه اين روزها خيلى روى اينها تكيه مى كنند, مى گويند اگر جايز نبود كه زن در اين گونه مسايل دخالت كند, چرا حضرت زهرا مداخله كرد و به مسجد آمد و راجع به حق شخصى خودش كه فدك بود بحث كرد, راجع به حق خلافت بحث كرد, يعنى در باره مساله سياسى بحث كرد؟ همين طور چه ضرورتى داشت كه حضرت زينب در دروازه كوفه براى مردم صحبت كند, براى زن چه ضرورتى داشت؟ چرا حضرت صحبت كرد؟ در مجلس يزيد چرا صحبت كرد؟ پس همه اينها مى رساند كه از نظر اسلام دخالت زن در سياست ممنوع نيست)).

در مقاله بعد بحث را از زبان كسانى كه با مداخله زن در سياست مخالفند پى مى گيريم و ادله آنها را بررسى مى كنيم. ان شاالله.


پى‏نوشت‏ها:

1ـ صورت مشروح مذاكرات مجلس خبرگان, ص1402, آقاى آيت الله صافى گلپايگانى.
2ـ وصيت نامه سياسى ـ الهى حضرت امام خمينى.
3ـ همان گونه كه يادآور گشتيم, همه نقل قولهاى استاد مطهرى كه ماخذ آن ذكر نمى گردد, عينا از نوارهاى سخنرانى ايشان استخراج گرديده است.
4ـ سوره ممتحنه, آيه 12.
5ـ تفسير برهان, ج4, ص326.
6ـ تفسيرالميزان, ج19, ص242.
7ـ نهج البلاغه, كلام 220.
8ـ سوره نمل.
 

 



 منبع مقاله : ماهنامه پيام زن