نگاه اول
آدمى را از ابعاد گوناگونى مى توان تحليل كرد و شناخت, زن را و
مرد را. يك وجهه تحليل, وجهه و هويت انسانى يا ((وجهه روانشناختى ـ
انسان شناختى)) اوست; و وجهه ديگر, وجهه و هويت اجتماعى يا ((وجهه
جامعه شناختى)) اوست.
در ((وجهه فردى, انسانى و روان شناختى)), به هويت انسانى, شخصيت
فردى و سيروسلوك و جريان روانشناختى شخصيت و زندگانى فرد, توجه مى
شود و ابعاد معرفتى, عقيدتى, اخلاقى و رفتارى, جنبه هاى به هم
پيوسته قابل بررسى و تحليل در برآورد وجهه فردى و انسانى مى باشند.
در ((وجهه اجتماعى و جامعه شناختى)) هم به نقش, رسالت و جايگاه
اجتماعى و مسووليت اجتماعى آدمى و جريان تغيير و تحول در ابعاد
ساخت اجتماعى, ساخت سياسى, ساخت اقتصادى و فرهنگى و نيز رفتار
اجتماعى جامعه و سلوك اجتماعى آدمى, نظر افكنده مى شود. ابعاد
فرهنگى, سياسى و اقتصادى وجوه به هم پيوسته و قابل بررسى در برآورد
وجهه اجتماعى آدمى اند. ((زن)) را و ((مرد)) را, نيز مى توان از
اين دو وجهه تحليل كرد و شناخت.
هر شناختى و تحليلى نيز در گرو يك الگو, مدل يا طرح تحقيق و
شناخت خاصى است, الگويى در بردارنده مجموعه اى از شاخصه هاى
گزارشگر پديده مورد شناخت, در ارتباطى وثيق و منسجم با يكديگر.
الگوى شناختى مزبور اگر به قصد و غرض شناخت نقادانه وضعيت موجود و
ارائه اصول و شيوه ها و كيفيت گذار و تحول و رشد از وضعيت موجود به
وضيعيت مطلوب, طراحى و تدوين مى شود, بايستى در بر دارنده شاخصه
هاى وضعيت مطلوب پديده مورد شناسايى نيز باشد. در تحليلهاى انسان
شناختى, روان شناختى و جامعه شناختى, الگوها, طرحها و چارچوبه هاى
شناختهاى مزبور, در بر دارنده مجموعه اوصاف مطلوب فردى و اجتماعى
يا شاخصه هاى تحليل و تبيين وضعيت مطلوب فردى و اجتماعى پديده
انسانى مورد نظر مى باشد. الگوى ((نقد وضعيت موجود پديده
هاىانسانى))ونيز((الگوىهدايت و رشد فردى و اجتماعى به سوى وضعيت
مطلوب)) ـ هردو ـ ازالگوى ((وضعيت مطلوب)) با توجه به عناصر محيطى
و عملكردها و رفتار موجود انسانى ـ اجتماعى, استنباط مى شوند.
الگوى وضعيت مطلوب ـ كه البته جنبه توصيه اى و ارزشى در برابر
وضعيت موجود دارد ـ را, مى توان از نمونه هاى متعالى انسانى,
اجتماعى عينى بر گرفت همان طور كه مى توان از ديدگاههاى فرضى و
آرمانى و تخيلى, استنباط نمود. اوصاف و ويژگيهاى مطلوب برگرفته شده
را مى توان در قالب يك الگوى شناختى خاص نظام بخشيد و الگويى از
انسان نمونه ـ در هر دو وجهه فردى و اجتماعى ـ پيشنهاد كرد.
تحقيق روشن بينانه و موضع اعتقادى و باور انسانى ما بر آن است
كه دو بانوى ما, ((زهرا)) سلام الله عليها و ((زينب)) عليهاالسلام,
در زندگانى و حيات فردى و اجتماعى خويش, در نگاهى انسانى و نگاهى
دينى, منظرى هستند در تبيين وجهه انسانى و اجتماعى و ابعاد
روانشناختى و جامعه شناختى انسان نمونه و نيز ((زن الگو)), و هم
معيار و الگوى داورى هستند در نقد وضعيت موجود انسان و زن در هر
عصرى و برهه اى از تاريخ آدم و انسان, و هم راهبر و رهيافتى هستند
براى آدميان و بانوان در هر دوره اى و نسلى, براى سيروسلوك به سوى
هنجارها و آرمانهاى بلند انسانى و اجتماعى.
حضرت زهرا(س) و حضرت زينب(س) در انديشه و عقيده و رفتار و
زندگيشان, منظر و ديدگاهى هستند تا از آن منظر و ديدگاه بتوان:
ـ دريافت كه چگونه انسان بود و آدم زيست, خود بود و آدميت داشت
و بر صراط مستقيم هدايت و فلاح يا رستگارى بود تا رتبه تبلور انسان
كامل, و دريافت كه چگونه بينشها و نگرشها و شناختها را, محبتها و
عشقها و عقيده ها و ارزشهاى اعتقادى را و رفتار و سلوك و كردار را,
مى توان در صراط آدميت و سعادت شكل بخشيد,
ـ و نيز به اين شعور و باور رسيد كه انسان, مرد يا زن, از وجهه
انسانى و الهى چه نقش و رسالت و جايگاهى در برابر خود, و در رابطه
با خدا و جهان و جامعه و تاريخ خويش بر عهده دارد و از رهگذر اين
شناخت ها شعورها و باورها, راه و روش حضور اجتماعى هدايت آفرين, و
انسان ساز و جامعه ساز و عزيز و سربلند, را دريافت و به كار بست;ـ
و همواره در وادى صلاح و اصلاح, به رشد و آدميت و فلاح رسيدن و
رساندن, بر پاى بود و استوار, براى انسان زيستن و براى ايفاى نقش و
رسالت اجتماعى خويش و راهبرى انسان زمان و عصر و نسل خويش.
ـ و به دانايى رسيد ره پوييدن و گذر از عرصه تربيت خويش و
راهبرى بر صواب خلق تا قسط(1) و حذر(2) و... را تا مراحل ناب بندگى
تا مقام فنا و لقا و مراتب ناب عرفانى, عرفانى درست و مثبت با
اعتصام و استعانت به خداوند و با توكل و تفويض و رضا و تسليم پس از
عبور و گذار از مرتبه رشد فردى و نيز هدايت خلق و مجاهدت براى
آدميت خويش و سعادت امت.
صديقه طاهره(س) و زينب كبرى(س), در تحليلى كه از اين پس ـ در
چند فصل ـ پيش روى خواهد بود, الگوى سيروسلوك انسانى و مديريت
اجتماعى و اسوه زن برگزيده ماست, الگوى پيشنهادى دين ما, و بينش و
منش انبيايى ما در ترسيم راه و روش زندگانى پاك با پذيرش دعوت
توحيدى و انبيايى رسول بزرگ(ص) و باور ايمان درست و سلوك و كردارى
صالح و راست كه ((يا ايهاالذين آمنوا استجيبوا لله و للرسول اذا
دعاكم كما يحييكم))(3) و ((من عمل صالحا من ذكر او انثى و هو مومن
فلنحيينه حياه طيبه))(4)
در اين نوشته كوتاه, از دو بانوى بزرگ با ((زن الگو)) ياد مى
كنيم, خنك آنها كه آموختند و سر آدميت خويش و خلق گرفتند و بيچاره
آنها كه رزق زندگى و سلوكشان را از نادانى و دروغ و ناباوريشان مى
گيرند.(5)
فشرده سخن
سنت معصوم (ع) ـ كلام او و زندگانى او ـ نشانه وحى است و
زندگانى آنها ـ گفتار و رفتار و تقريرشان(6)ـ الگوى زندگانى
ماست(7) براى هميشه. تكليف ما ـ اگر خواهان كمال و سعادتيم و
پذيراى آدميت و فلاح براى خود و جامعه خود و تاريخ خود ـ آموختن و
باور كردن اين الگو و زندگى كردن با اين شناخت و باور است. زهرا(س)
و زينب(س) ما را آن چه مىآموزند مرد امروز و زن امروز, سخت محتاج
آنست.
در هنگامه هاى طوفان تاب روزگار
ما هماره
بر صخره هاى فهم و باور تو
پاى سفت كرده ايم
تو را كه هميشه بوده اى مى خواهيم
فهرست كلام خود را ابتدا بياوريم و بعد هر كدام را با زبان و
سلوك ((زن الگو )), اندكى تفصيل دهيم و با توضيحاتى همراه كنيم.
1ـ ((زن الگو)), در درون خويش به جريان فكرى و روحى عميقى دست
يافته است و به پايگاه شناختى, اعتقادى و روحى و رفتارى درست و
راستى بر اساس تعاليم و آموزه هاى دين در رسيده است. در اندرون
تربيت شده است, خود را, خداوند را, هستى را, جهان را و جامعه و
تاريخ را و راه تا كمال و سعادت و نيكبختى را و پيامآوران و
راهبران الهى را شناخته است, آرمانهاى بلند انسانى و اجتماعى دين
را دريافته است, ديانت حق را پذيرفته و نقش و رسالت خويش را در
رابطه با خداوند و در برابر خود, دين, تمامى هستى, جامعه و تاريخ,
خودآگاه شده است. ((زن الگو)) بر پايه اين شناختهاى خودآگاهانه
عميق: ((باور و ايمان به خداوند)), ((راه تا كمال و سعادت)), ((پيام
آوران و راهبران انبيايى)) و ((آدميت خويش)) و ((فرجام اخروى)), در
اندرون روح و روان و قلب خود به بار نشسته است و زندگانى و سلوك
خويش را بر پايه آن خودآگاهى ها و شناختها و اين باورها و عقيده ها
و اين اخلاقيات و ايمان شكل بخشيده است.
وجهه انسانى((زن الگو))اين گونه ودراين فرايند ((شناختى)), ((ايمانى))
و ((رفتارى)),شكل مى گيرد.((زن))تربيت يافته درچارچوبه اين الگوى
انسانى, حضورى انسان ساز و جامعه ساز در عرصه جامعه و مديريت
اجتماعى دارد.
2ـ ((زن الگو)), شرايط و وضعيت اجتماعى جامعه خويش را تحليل مى
كند, درستى ها و گژىها را و آسيبها را در مى يابد, چرائى ها و
چگونگى هاى وضع موجود را و بايستها و نبايستها را با معيارها و
الگوى تحليل و نقد برگرفته از آن پايگاه شناختى و اعتقادى و روحى و
رفتارى و نيز از ديدگاه و انديشه و بينش اجتماعى برگرفته از آموزه
ها و تعاليم دين, برآورد و داورى مى كند.
3ـ ((زن الگو)), مسووليت خويش را در برابر خانواده, مى داند و
مسووليت خود را در قبال وضع موجود جامعه خويش, روشن بين است,
مرزهاى فرهنگى اعتقادى, اجتماعى, سياسى و اقتصادى جامعه اش را به
درستى مى شناسد. او در برابر خويش, خانواده خويش, جامعه خويش مثل
هر انسانى و هر مردى, تكاليفى دارد, تكاليفى برخاسته از نقش و
رسالت و مسووليتش به ضميمه قابليت ها و استعدادها و تواناييها و
شرايط محيطى و عملكرد عوامل بيرونى.
4ـ ((زن الگو)) مى داند كه در عصر توانستن و در اختيار داشتن
قدرت و حكومت و امكانات و مقدورات هدايت و مديريت كلان جامعه, بايد
از موضع ولايت و حكومت دست در كار هدايت و مديريت فرهنگ و اقتصاد و
سياست و معيشت مردم بود و راهبر آنان به سر سويداى فلاح و رستگارى
و بهروزى و سعادت و نيكبختى. در اين ميان رسالتها و مسووليتها
يكسانند و تكاليف و وظايف, گوناگون و متفاوت. مديريت از اين موضع
اصول خاصى دارد و در رده هاى متنوع مديريت اجتماعى, انواع و
ساختارهاى متفاوتى دارد. ((زن الگو)) در عصر نتوانستن و نبود قدرت
و امكانات و زمينه لازم براى جريان دهى ديانت در عرصه كلان جامعه و
مديريت اجتماعى, نيز, همواره هشيار و يادآور رسالت و مسووليت و
تكليف اجتماعى خويش و همراهان خود ـ از مرد و زن ـ است. بايد همت
به تغيير وضع موجود گماشت. پيشتر, بايد درك درست, روشن و واقع
بينانه از وضعيت موجود و مقدورات و امكانات بهسازى وضع موجود, داشت.
بايد زمينه هاى حضور را مهيا كرد, مرزها, حدود, معيارها و ملاكها,
چارچوبها, اصول و شيوه هاى عملكرد انسانى تا هدايت اجتماعى را
معلوم كرد, بايد همراهانى ساخت و داشت تا هميار باشند و پايدار تا
آخر. بايد از وضعيت موجود بيرون زد, تا اسير لحظه ها و وضعيت موجود
نبود. تا نشان داد پذيراى وضع موجود نيست و تن به سلطه سياهى و
تباهى و ركود و جهل و عناد و... نمى دهد و نداده است. تقيه در
مرحله اى و قيام در مرحله اى ديگر.
5ـ و براى آنكه چه در برهه ((توانستن)) و چه در برهه ((نتوانستن)),
حضورى انسان ساز و جامعه ساز داشت. ((زن الگو)) بيش و پيش از همه
بايد آن گونه كه داعيه هدايت و تربيت خويش و نسل خويش و تاريخ را
دارد, خود با آن داعيه ها زندگى كرده باشد. آن گونه زندگى كرده
باشد كه سلوك او و زندگانيش ـ پيش از مردنش ـ نمونه باشد و اسوه و
راهنما تا كه اگر جانش را و همه چيزش را بر سر راه و آرمانش گذارد,
بر همگان معلوم باشد كه او آنگونه تن به مرگ سپرد و تا مرگ بر
آرمان و راهش ايستاد كه زندگى مى كرد. آن گونه مرد كه زندگى مى كرد
و آن گونه زندگى مى كرد كه مرد.
6ـ ((زن الگو)) در برابر تباهى ها و سياهى ها و كفر و ظلم و فسق,
آن گاه كه فصل تقيه و آماده سازىهاى ابتدايى سررسيد با همراهان و
يا حتى اگر كسى نبود به تنهايى براى خدا(8) و آرمان هدايت و فلاح و
قسط, از وضع موجود بيرون مى زند, راه و انديشه و فكر خويش را در
ديدها مى گذارد, همراه مى خواند... مهيا مى شود, آماده, و دست در
ستيز با عوامل و ريشه ها و مظاهر تباهى و سياهى و ظلم موجود مى برد.
وارونه پوشانيدن دين را, بى دردهاى پر مدعا را, عقب رويها را, واپس
گراييها را, خرافه ها و التقاطها را, دوئيتها و دورنگيها و تباهيها
را... بر نمى تابد و افشا مى كند و در برابر آنها, راه درست را
نشان مى دهد. شيوه درست و راست حيات پاك انسانى و اجتماعى را معلوم
مى كند, آرمان خويش را با زندگيش و با مرگش توضيح مى دهد و با
سوختنش نيز انسان و آدم مى سازد.
7ـ ((زن الگو)) بر سر اعتقاد و ايمان و باور الهى اش با راهبران
الهى و دغدغه داران دين و آيين و آدميت همراه است. آن هنگام كه
اينان به مسند مديريت جامعه اند, خدمتگزار و همراه نظام است و ياور
آن با دست و زبان و سكوت و سلوكش و آن هنگام كه حق كشان و طاغيان و
معصيت كاران و سلطه گران و پرگويان پرمدعاى دروغگو گو بر مسنداند ـ
و لو كه داعيه دين داشته باشند و خود را مبلغ مذهب وانمود كنند ـ
براى هدايت و تغيير وضع نابهنجار موجود رو به آرمانهاى بلند
انسانى, استوار مى ايستد و با اصول و شيوه هاى درست تهاجم و دفاع
با همراهان و راهيان انگيزه هاى خدايى و انبيايى, به كانون سياهى
حمله مى برد اگر چه تن به خون دهد كه اين نوع شكستن هم, شكست
پيروزمند است.
8ـ ((زن الگو)) در اندرون كانون تباهى و فسق و ظلم و سياهى, دژ
سياهى را درهم مى شكند. جمعى كه از سلوك انسانى راه مى برند تا
عرصه فلاح و آدميت انسانى و باهمند مانند يك امت, يك جمع كه يك اند
و راهبرى دارند از سلاله نور, حتى اگر دين را سلطه داران و
تزويركنندگان و زرمداران ديگرگونه كرده باشند, با زندگى خود و با
زندگى جمع همراه و همدل خود و با مرگ خود و مرگ همراهان خود, آدميت
را, ديانت را, زندگى را دوباره معنا مى كنند. رنجشان و خون پاكشان
و زندگى پاكشان گواه اين تفسير دو باره است. بر سيره وراه رسول
بزرگ و امام نور گام مى زنند, براى درخواست اصلاح در جامعه و حضور
ناب و سره دين.
9ـ و اين گونه است كه ((زن الگو)), زندگيش, راهش, مرگش,
آرمانهايش و شيوه سلوك فردى و اجتماعيش حتى اگر جسمش به خون رفته
باشد, با تفسيرى دوباره از انسان, ايمان, ديانت, زندگى, سعادت و
آدميت و با نشان دادن الگوها و نمونه هاى عينى و نشانه هاى بلند
انسانى و الهى و پس از شكستن بتها و ددها و كفر كيشان و نابكاران و
سياه روزان, سربلند, به كانون رسالت آغازين و جايگاه اول باور و
گرايش و اعتقاد انبيايى جامعه خويش باز مى گردد.
هر كدام از اين فرازها در فصلهايى چند با توضيح نمونه هايى از
كلام و زندگانى دو بانو ـ صديقه طاهره سلام الله عليها و زينب كبرى
عليهاالسلام ـ تفصيل مى گيرد.
دين پايدار باشد.
پىنوشتها:
1ـ ... ليقوم الناس بالقسط.(حديد ـ 25)
2ـ ... لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم لعلهم يحذرون. (توبه122)
3ـ انفال 24
4ـ نحل 97
5ـ و تجعلون رزقكم انكم تكذبون. (واقعه82)
6ـ تاييد روش و منش به وسيله سكوت و پذيرش عملى آن.
7ـ لقد كان لكم فى رسول الله اسوه حسنه,(احزاب21) و لكم فى اسوه, و
لكم فى ابنه رسول الله اسوه حسنه.
8ـ قل انما اعظكم بواحده ان تقوموا لله مثنى و فرادى.(سبا46)
ماهنامه پيام زن ـ شماره 22 ـ 72 دي
|