گفتمان بررسی راهکار های حضور صحیح زنان در اجتماع

  

          عنوان مقاله
زن در دو عرصه سلوك انسانى و مناسبات اجتماعى قسمت هفتم احمد آكوچكيان
 

 

چكيده نوشته هاى قبل

اينك و در اين برهه از وضعيت فرهنگى - اجتماعى جامعه ما, به علت تاكيدى كه بر انديشه اسلامى مى رود, طبيعى است كه عقايد مشترك در ايجاد فرهنگى همگن اهميت بيشترى مى يابد و به موازاتى كه اين عقايد دچار نارسايى و تناقض گردد, بحران فكرى و به تبع آن, بحران و تجزيه فرهنگى رخ مى نمايد. شاخص اصلى اين بحران در شرايط فعلى بينشهاى متفاوتى است كه در مورد ماهيت و گوهر دين و قلمرو آن و چگونگى نقش مذهب در زندگى بشر و حيات انسانى - اجتماعى او, وجود دارد, اين كه آيا دين چه ماهيت و گوهرى و چه قلمروى دارد و انتظار ما از آن در موضوع حيات انسانى و اجتماعى و جهانى چه بايد باشد؟ و اينكه آيا انسان خودش بايد زندگى كند و راه و روش مناسب آن را پيدا كند؟ (با فرض معين بودن نسبى اهداف و اصول كلى)ياراه و روش زندگى به طور كامل در شريعت آمده است؟ وتنها بايدآن رايافت و اجراكرد. آيا هدف از حكومت خير مردم است؟ (آن گونه كه شريعت بيان مى كند و حاكميت آن را مى فهمد) ياهدف ازحكومت خواست مردم است هرگونه كه مردم خود برگزينند؟ (دراين صورت مردم, خود, خيرخود رابرحسب خواست خويش تعيين مى كنند).

اين پرسشها و پرسشهايى ديگر از همين قبيل هرگاه پاسخ بايسته خود را نيابند, فرهنگ جامعه به بحرانى روى نشان مى دهد كه در همه عرصه هاى مديريت, اقتصاد, حقوق, سياست وديگرابعاد جامعه و مناسبات اجتماعى, تجلى مى كند وقابل مشاهده است.

در اين ميان, پرسش از الگوى مطلوب دين شناختى حيات و زيست فردى و اجتماعى, از زمره مسائل اصلى جامعه امروز ماست و هم اينكه چگونه الگوهاى ياد شده مى توانند چارچوبه عينى حيات و زندگى انسانى و اجتماعى در جامعه امروز باشند كه براى زن امروز نيز, آن پرسشها و بحرانها و هم اين پرسش خاص مطرح اند و پاسخها و راه حلها و تحليلهايى درست مى طلبند.

به پايان فصل اول (زمينه ها و فرازهاى تربيتى زندگانى دو بانوى بزرگ) نزديك مى شويم. فصل اول, به مرورى بر زمينه ها و فرازهاى تربيتى زندگانى زينب كبرى رسيد. پس از زهراى مرضيه(س), زينب كبرى(س) را آموختيم. باقيمانده اين فصل, گزارشى كوتاه از زندگانى عاشورايى زينب(س) براى زمينه سازى تحقيق در پايگاه و نقش عاشورايى زن الگو در فصلهاى بعدى, مى باشد. اين تحقيق, مجالى است تا از منظر روانشناسى تربيتى و جامعه شناسى تاريخى به رخداد عاشورا - كربلا بنگريم و با اندكى تحليل, زن عاشورايى را (يعنى زن الگو را در عرصه هنگامه هاى عاشورايى), بازشناسى كنيم. قلمرو, موضوع و جهت خاص اين تحقيق مجالى به تفصيل براى پژوهش و نگارش درباره نهضت عاشورا - كربلا, نمى گذارد.

قسمت پايانى فصل اول, ((زن الگو با عاشورا)) است و داراى دو فراز مى باشد:

فراز اول: ((با عاشورا در دو عرصه سلوك انسانى و مناسبات اجتماعى)) كه گزارشى از ديدگاه و نقطه نظر كلى نگارنده در تحليل ((نهضت عاشورا - كربلا)),است. تاكيد اصلى نگارنده در اين فراز بر مكانيسم و ساز وكار درونى حيات و اصلاح مستمر انديشه و تربيت دينى, به عنوان مضمون اصلى امامت است.

O فراز دوم: ((زن الگو با عاشورا در نگاه آغازين)) است كه مرورى كوتاه بر برخى زمينه ها و فرازهاى تربيتى زندگانى زن الگو با عاشورا است. ابعاد شناختى, انسانى و اجتماعى و اصلاحى زن الگو با عاشورا - همانگونه كه پيشتر نيز به آن اشارت رفته است - به تفصيل در فصلهاى ديگر مىآيد.

فراز اول:

با عاشورا, در دو عرصه سلوك انسانى ومناسبات اجتماعى

عاشورا و پرسشهايى چند پيش روى ما

براى آشنايان به رخداد عاشورا, براى شيعه, و براى هر كس كه چگونگى آن حادثه را مى خواند يا مى شنود چند پرسش درميان مىآيد:

- عاشورا - كربلا, چرا رخ داد, بر انديشه ها, گرايشها و جامعه و فرهنگ و سياست و اقتصاد جامعه مسلمانى, پس از رسول خدا(ص) چه گذشت كه خاندان نور از زهرا(س) تا على(ع) تا حسن(ع) آن گونه و حسين(ع) نيز اينگونه عليه وضعيت موجود در حال شكل گيرى و حاكم آنگونه ايستادند و همه به خون در غلطيدند؟

-عاشورا-كربلا, چه آموزه هايى براى ما دارد, از آن چه مىآموزيم؟

- آن رخداد, اينك و در اين عصر, چه نقش و پايگاهى در زندگى امروز جامعه و در فرداى ما دارد؟

-اگر عاشورا و كربلا, براى زندگى من و ما, براى انسان و جامعه, آموزه اى دارد, چگونه آن را بياموزيم؟ آموختنى درست, و چگونه حقايق آن را باور كنيم؟ باورى زندگى ساز, و چگونه با آن زندگى كنيم و خويش را و خلق خدا را با آن آموزه هاتربيت كنيم؟

- موانع فهم درست عاشورا - كربلا چيست؟ چرا در برهه هاى بسيارى از تاريخ مسلمانى, رخداد عاشورا بيش از آنكه در برانگيختن مردم موثر باشد, بيشترين اثر را در تخدير و ساكت كردن مردم داشته است؟

و پرسشى كه به طور خاص از منظر اين مقاله و تحقيق پيش روست اينكه, عاشورا - كربلا, چه تصويرى از زن به دست مى دهد؟ و اينكه زن امروز چه نيازى به عاشورا - كربلا دارد؟ درسها و آموزه هاى عاشورا براى زن امروز چيست؟ فرازها و فصلهاى پيش رو, در حد وسع نگارنده كوشش در پاسخ گويى به اين پرسشها دارد.

تاريخ, عاشورا, بستر جريان انديشه و باور و حيات

تاريخ, بستر رخدادهاى بشرى پيوسته ايست كه مى توان با بينش و انديشه وخشيت,ازآن عبوركردوعبرتآموخت و با آن عبرت به فهمها وباورهاوزندگى برتروپاكيزه ترىرسيدواصول مديريت مناسبات اجتماعى راآموخت وبه كار گرفت. عاشورا, قطعه اى تاريخى از تبلور عينى حيات دينى و به عينيت درآمدن ساز و كار درونى حيات مستمر دينى است.

نكته اى كه گفتيم, بايد اندكى به مدد علم و فلسفه تاريخ, توضيح گيرد و ((واقعيت تاريخى)), ((آگاهى تاريخى)) و ((عبرت)) بايد معنى شوند:

واقعيت تاريخى, بخش ممتازى از واقعيت اجتماعى است, يعنى بخشى از پديدارهاى اجتماعى كلان در كوران تحولات و تغييرات اجتماعى و نيز بخشى از ساختها و آثار و اوضاع و احوالى است كه گزارشگر پديدارهاى اجتماعى اند. شناخت تاريخى به طور خاص برخلاف شناخت اجتماعى, به يكى ساختن واقعيت اجتماعى معطوف است, شناخت مزبور, صورت نوعى پديدارهاى اجتماعى تام و ساخت آنها و نيز آثار تمدنى را در مى نوردد و پيوستگى و اتصال رخدادهاى تكرارناپذير را تشديد كرده و مايه ور مى سازد.(4) از لحاظ روش, شناخت تاريخى, رابطه ميان ساختهاى اجتماعى و سياسى و فرهنگى و اقتصادى و پديدارهاى اجتماعى تام - نه يك حادثه و رخداد جزئى شخصى - را تبيين مى كند. زمان و مكان نيز كه آگاهى تاريخى به آن نظر دارد و بدان مى پردازد, ماهيت و مختصات خاصى دارد. زمان تاريخى, زمانى است كه به سر رسيده و به گذشته پيوسته ولى به مدد بينش و روش تاريخى, دوباره ساخته شده و در زمان حال و حتى آينده حاضر مى شود و زمان حال نيز به گذشته برده مى شود تا انديشه در شناخت وضع حال و پيش بينى وضع آينده, از گذشته عبور كند. در اين زمان, تسلسل على و قوانين على در عرصه رخدادهاى تكرارناپذير و جانشين ناپذير, جريان مى يابند و چرائيها و چگونگيها و زمينه ها و عوامل و فرجامها و رخدادها و رابطه ها و... تحليل و تبيين على مى شوند. در حقيقت زمانهاى مورد مطالعه و شناخت تاريخى, زمانهاى سرآمده اى هستند كه توسط علم تاريخ متكى بر مجموعه اى از مبانى تئوريك و ارزشى خاص و برگزيده, بازفهمى و بازسازى مى گردند, اين بازفهمى و بازسازى, بر حسب خصايص جامعه ها و طبقات و گروههاى معاصر مورخان است و در گرو مبانى تئوريك - معرفت شناختى, فلسفى و كلامى - و مبانى ارزشى برگزيده مورخان, تحليلها و تبيينهاى گونه گونى مى گيرند. از اين روست كه جامعه ها و دانشوران و انديشمندان آن جوامع, همواره و به طور مستمر تاريخ خود را باز مى فهمند و باز مى سازند و باز مى نويسند, گذشته را حاضر مى كنند و به آينده مى برند و نيز حاضر را گذشته مى كنند و امروز را نقد مى كنند و آينده را پيش بينى مى كنند و حيث عقيدتى بدان مى دهند. مورخ در شناخت تاريخى,زمانهاىسرآمده راتنهابه اين قيمت زنده مى كندكه((حاضر)) را در ((گذشته)) مورد مطالعه بيفكند. و ((گذشته))را به حال بكشاند و در آينده تصوير كند. اين گذار از ((حاضر))به ((گذشته)) و از ((گذشته)) به ((حاضر)) از منظر دين شناسى, هرگاه از سر ((بصيرت)) و ((خرد ناب)) و احساس فروتنى نسبت به حقيقت مطلق (خشيت) باشد, ((عبرت)) است. ((عبرت)), گذار خودآگاهانه و از سر ((بصيرت)) و ((خرد ناب)) و ((خشيت)) انديشه انسانى از موضوعات شناختى ـ هستى شناختى و تاريخى- براى پندآموزى و تربيتآموزى و بر صلاح زيستن است.

واژه ((عبرت)) در قرآن كريم, آنچه را از شناخت تاريخى گفته شد و دربيان مفهوم عبرت ((گذشت)), در خود دارد.(5)

با آنچه از ((واقعيت تاريخى)), تاريخى و ((عبرت)), دانستيم, درباره ((عاشورا - كربلا)) مى گوييم كه رخداد عاشورا - كربلا, يك واقعيت تاريخى است و شناخت آن يعنى دوباره سازى يا بازفهمى و بازسازى آن و حاضر كردن آن و همه آموزه هايش در زمان حال و گذر از حال به آن برهه عظيم در سال 60 هجرى و در اين گذار از امروز به آن برهه و از آن برهه به امروز, نگاهى نقادانه به فردا و تحليل على چرائيها و چگونگيهاى اين رخداد و عبرتآموزى و برگرفتن دانايى و بصيرت و خشيت, براى سرشارى زندگى خويش است.

يك منظر پيشنهادى در شناخت عاشورا-كربلا

تاكنون تحليلهاى گونه گونى از عاشورا - كربلا, بسته به ديدگاههاى گوناگون دين شناختى, انسان شناختى و جامعه شناختى تئورىپردازان آن, به دست داده شده است. برخى تحليلها شفاعت حسين (ع) براى شيعيانش در قيامت, برخى شهادت طلبى حسين(ع), برخى حكومت خواهى, برخى امر به معروف و نهى از منكر و برخى دين خواهى حسين(ع) و... را مدار اصلى تحليل عاشورا و تبيين آن, گرفته اند. ديدگاههاى مزبور هر كدام عناصرى از راى صواب را دارند در عين حال كه بر برخى ديگر از ابعاد تئوريهاى ياد شده نقدها و داوريهايى رواست.

ديدگاه كلان ما نسبت به مساله, ديدگاهى دين شناختى است. در اين ديدگاه, حيات دين و ديانت داراى دو برهه رسالت و امامت و به تعبيرى ديگر برهه حيات وحيانى دين (يعنى برهه نزول وحى بر رسول خدا(ص) يا برهه عرضه تعاليم وحى از سوى معصوم بر آدميان) و ديگرى برهه حيات عينى دين(يعنى برهه پياده سازى دين وتحقق يابى دين در دو حوزه تربيت و سياست يا امر انسانى و امر اجتماعى)مى باشد.

برهه حيات وحيانى دين را, رسول خدا(ص) با بعثتش شكل مى دهد و برهه حيات عينى دين در گرو امامت است چه امامت رسول(ص) و چه امامت اوليا معصومين(ع), تا جريان دين در در درون جانها و جوامع و در دو وجهه انسان سازى و جامعه سازى, راهبرى شود. مسووليت امام در اين برهه و در برابر حيات عينى دين, يكى تفسير سره و بر صواب دين و ديانت و ديگرى تربيت انسان و جامعه يا انسان سازى و جامعه سازى بر پايه آن تفسير از دين و ديانت و در اين راستا, پاسدارى از كيان دين و كيان تربيتى و اجتماعى آن, است. از اين ديدگاه اصل امامت درانديشه شيعى به مثابه عنصر درون زاى پاسدارى از حيات عينى دين,تلقى مى شودكه فراگير دو حوزه انديشه و تربيت انسانى - اجتماعى است. اصلاح فكر دينى و اصلاح جامعه دينداران, همان عنصر درون زاى حيات مستمر و عينى دين, و به سخن ديگر عنصر درون زاى پاسدارىازجريان مستمردين در حوزه هاى انديشه انسان و جامعه است.

نهضت عاشورا - كربلا از اين ديدگاه پيشنهادى تحليل مى شود. به اين قرار مجموعه نهضتها و حركتها و اقدامهاى ائمه معصومين از زهراى مرضيه(س) تاحضرت اباصالح(عج) در يك چارچوبه هماهنگ تحليل مى شود و اساسا نيازى به بينشهاى جزئى گرايانه نمى افتد كه موضع حكومت خواهانه يا شهادت طلبانه و يا... جداى از موضع ديگرامامان شيعى مانند امام باقر(ع) و امام صادق(ع), براى تحليل عاشورا-كربلا, برگزيد. ازاين منظر حركت امام حسن(ع) يا امام على(ع) ابعاد و مراحل و يا لايه هاى آن نهضت اصلاحى است. ((امر به معروف و نهى از منكر)) در تحليل برخى نظريه پردازان نيز ابزار اين نهضت اصلاحى است و نه علت و فلسفه نهضت حسينى. نهضت عاشورا - كربلاباتوجه به مجموعه مختصات و وضعيت عصر قيام, نشانگر روشنى از ماهيت آن عنصر درون زا و جايگاه و نقش و كاركرد آن در دوره حيات عينى دين و ديندارى است.ادامه دارد.


پى‏نوشت‏ها:

1- شهر مدينه, شهر مكه.
2- شهر شام
3- برخى فرازها وام گرفته از شعر زنده ياد سلمان هراتى: ((آنان هفتاد و دو آفتاب بودند)).
4- درباره ((زمان تاريخى)) براى مثال نگاه كنيدبه جبرهاى اجتماعى يا اختياروآزادى وانسانى
5 - آيه 13 آل عمران گزارشگر يك حادثه تاريخى است از درگيرى دو دسته مجاهدان راه خدا و كافران كه به مغلوب شدن كافران مى انجامد و آنگاه مى گويد: ((... خداوند جهان هر كه را بخواهد با نصرت خود نيرو مى بخشد, بى شك در اين پيكار حق و باطل براى صاحبان بينش و معرفت پل عبرت است.))
در سوره يوسف آيه 111, آمده است كه: ((به يقين در داستانهاى پيامبران براى صاحبان خرد, عبرتها وجود دارد.))
آيه 44 سوره نور, نظر به اصل كلى شناخت تحول در عالم و عبرت از آن دارد كه: ((خداوند رحمان تاريكى شب و سپيدى روزرابرگرد زمين مى چرخاند. دراين زير و روشدن سياهى و سپيدى براى صاحبان بينش گذرى به سوى حق و حقيقت باز است.))
آيه 26 سوره نازعات درباره رويارويى موسى و فرعون و فرجام شوم نافرمانى فرعون و كيفر پندآموز براى آخرت و دنيا,است و در جمع بندى مى گويد: ((بى شك دراين داستان عبرتى است براى آن كس كه از خشم خدادر هراس باشد و بخواهد راه خود را به سوى حق بگشايد.))
 

ماهنامه پيام زن ـ شماره 28 ـ تير 73

 


 منبع مقاله : ماهنامه پيام زن