آمـنـه , دخـتـر وهـب بن عبدمناف
, همسر عبداللّه بن عبدالمطلب و مادر گرامى پيامبر بزرگوار اسلام
(ص ) است . وى به پاكى و عفت شهره بود. عـبـدالـمـطـلب , وى را به
عقد فرزندش , عبداللّه , درآورد و ثمره ازدواج آن دو, نورى بود كه
در هفدهم ماه ربيع الاول , روز جمعه و پس از طلوع فجر, پا به جهان
هستى گذاشت . در هنگام ولادت فرزند آمنه , ايوان كسرى شكافت و چند
كنگره آن فروريخت , آتش آتشكده فارس خـامـوش شـد, دريـاچـه سـاوه
خشك گرديد,بت هاى بتخانه مكه سرنگون شد, نورى از وجود آن حـضـرت
بـه سـوى آسمان بلندشد كه شعاع آن فرسنگ ها راه را روشن كرد و
انوشيروان وموبدان خواب وحشتناكى ديدند. آمـنـه مـى گـويـد: چـون
فـرزنـدم بـه دنيا آمد, نور خيره كننده اى آشكارشد كه شرق و غرب را
روشن كرد و من در آن روشنايى قصرهاى شام و بصرى راديدم . همه اين
عظمت , نشان از لياقت و شرافت و بزرگوارى آمنه دارد. مادرى كه خدا
او را براى به دنياآوردن الگوى خلقت برگزيده بود. وى در هـنـگـام
بـاردارى , نـورى در خود مشاهده كرد كه گوياى آينده اى روشن براى
محمدبن عبداللّه ر بود. پيامبر, پنج ساله بود كه به همراه مادر
راهى يثرب شد تا آرامگاه پدرش را ـكه قبل از تولد او جان به جان
آفرين تسليم كرده بودـ زيارت كند.
آمـنه كه براى اولين بار به
آرزويش رسيده بود, فرصت را غنيمت شمرد و يكماه در يثرب ماند تا در
كنار قبر همسرش , عبداللّه عقده دل بگشايد وفرزندش نيز, به ياد پدر,
ديدگان با اشك آشنا سازد. هنوز غم زيارت قبر پدر, بر روح پيامبر(ص
) حكمفرما بود كه در هنگامه مراجعت به مكه , آمنه نيز در مـيـان
راه , در مـحـلـى بـه نـام ابـواء به سوى معبود شتافت و غمى بر غم
هاى رسول خدا(ص ) افزوده شد. |