بكاره هلاليه , از بانوان شجاع و
قهرمانى است كه شهامت و سخنورى او زبانزد همگان بوده است . ايـن
شـيـر زن بـى بـاك , در جنگ صفين به جانبدارى از حضرت اميرالمومنين
على (ع ) و بر ضد مـعـاويه بن ابوسفيان , خطبه هاى آتشينى ايراد مى
كرد ومردم را قهرمانانه به جهاد و استقامت در نبرد عليه كفار دعوت
مى كرد و با شمشير زبان , دل هاى دشمنان زبون را به لرزه مى انداخت
. پس از شهادت حضرت على (ع ) , روزى گذربكاره به دربار معاويه
افتاد, به داخل رفته , سلام كرد.
معاويه پاسخ او را به گرمى گفت و
به وى اجازه نشستن داد. عـمروعاص , مروان بن حكم , سعيد و ديگران
كه پيروان معاويه بودند, با ديدن بكاره هلاليه , به ياد شكست سخت
خود در جنگ صفين افتادند, لذاوقت را مناسب ديدند كه با يادآورى
اقدامات بكاره در جنگ صفين , معاويه را تحريك كنند. ابتدا مروان رو
به معاويه كرد و گفت : مى دانى اين زن كيست ؟و همان كسى است كه در
جنگ صفين مى گفت : اى زيد! شمشير خود را از زير خاك بيرون بكش و
عليه دشمن سركش نبردكن !
عـمـروعـاص گـفت : اين همان كسى
است كه مى گفت : اى پسر هند منحرف شده اى و عمرو و سعيد , تو را به
گمراهى كشانيدند. سـعيد گفت : اين زن , همان است كه در جنگ صفين ,
اشعار شورانگيز مى خواند و مى گفت : اى كاش بميرم و كسى از بنى
اميه را بر بالاى منبر نبينم كه آل پيامبر(ص ) را مورد سرزنش قرار
دهد.
در اين هنگام سكوتى بر مجلس حكم
فرما شد. بكاره كه ديگر بسيار پير و ناتوان شده و بر عصايى تكيه
كرده بود, گفت : اى معاويه ! سگهايت مرا دوره كرده اند و هر يك به
نوبت پارس كردند. به خدا سوگند! فـرد مـورد نـظـر آنـان مـن بـودم
و گـفـتار حق را هرگز تكذيب نمى كنم و حال , هر كارى كه مى خواهى
بكن , زيرا پس از شهادت مولى اميرالمومنين (ع )زندگى ديگر هيچ
ارزشى ندارد.
|