در صـدر اسـلام هـرگـاه كـه
پيامبر(ص ) مى خواستند به جنگ بروند, عده اى را براى سرپرستى
خانواده ها در مدينه منصوب مى كردند. يكى از جوانان مدينه , جزء
كسانى بود كه پيغمبر وى را مامور رسيدگى به خانواده مجاهدان كرد.
وى در يكى از روزها كه به خانه رزمندگان سركشى مى كرد, به خانه
دوستش رسيد و درب خانه را كوبيد. همسر دوستش به پشت درب آمد, جوان
به وى گفت : چه لازم دارى تا برايت بگيرم ؟زن در را باز كرد و جوان
كه شيطان او را وسوسه و شهوت بر او غلبه كرده بود, به داخل منزل
رفت و دست خود را روى سينه زن گذاشت ! ناگهان زن مانند كسى كه مار
توى سينه اش آمده باشد, فريادزد:آتش ! تش ! ه كار مى كنى ؟
فـريـاد زن , مثل جرقه اى كه به
يك انبار بنزين برسد, جوان را آتش زد و در حالى كه سخت بر خود مى
لرزيد و فرياد مى زد: آتش ! تش ! از منزل آن بانوى متقى بيرون آمد
و راهى بيابان شد. به پيامبر اكرم (ص ) خبر دادند كه آن جوان گناهى
كرده و در بيابان فريادش بلند است ! به رسول خدار خطاب شد كه وى را
آمرزيديم , او را از بيابان بياوريد! وقتى كه جوان وارد مسجد شد,
پيامبر(ص ) مشغول نماز بودند. او نـيـز هـمـراه پـيامبر(ص ) نماز
خواند و بعد از نماز, از خجالت نمى دانست كه چگونه به صورت رسول
خدا(ص ) نگاه كند! پس از نماز, پيامبر به منبر رفتند. او سرش پايين
بود. پـيـامـبر(ص ) شروع به تلاوت سوره تكاثركردند:
الهيهكم
التكاثر* حتى زرتم المقهابر* كلا سوف تعلمون* ثم كلا سوف تعلمون*
كلا لو تعلمون علماليقين* . لترونالجحيم* ثم لترونها عيناليقين* ثم
لتسئلن يومئذ عنالنعيم . تـفـاخـر و تـكاثر شما را به خود
مشغول داشته و از خدا غافل كرده است , تا آنجا كه به زيارت قبرها
رفتيد و قبور مردگان خود را برشمرديد! چنين نيست كه شما خيال مى
كنيد, به زودى خواهيد دانست . باز چنان نيست كه شما مى پنداريد, به
زودى خواهيد دانست . چنان نيست كه شما خيال مى كنيد, اگر شما علم
اليقين داشتيد به سراغ اين موهومات و تفاخرها نمى رفتيد! شما قطعا
جهنم را خواهيدديد! پس با ورود در آن , آن را به عين اليقين مشاهده
خواهيدكرد. سپس در آن روز, همه شما از نعمت هايى كه داشته ايد سوال
خواهيد شد. هـمـان طـور كـه پـيغمبر(ص ) مشغول تلاوت قرآن بودند,
جوان بر زمين افتادمردم بالاى سرش رفتند, ولى ديدند كه وى جان داده
و از دنيا رفته است !
|