حـمـامـه , مـادر بـلال حـبشى ,
در آغاز پيدايش اسلام , به اين آيين الهى گرويد و همواره به جرم
ايمانش , مانند ساير مسلمانان شكنجه مى شد. روزى امـيـه بـن خـلـف
كه بلال را سخت شكنجه مى داد, به بلال گفت : تعجب مى كنم راجع به
مادرت حمامه , آيا دلت براى او نمى سوزد كه دربيابان سوزان شكنجه
مى شود؟لال آهى پردرد كشيد و گفت : آه مادرم ! چقدر شيرين است .
پايدارى و استقامت او در راه اسلام چقدر لذت بخش است ! شـمـا او را
شـكـنـجه مى دهيد, ولى نمى دانيد كه هر اندازه جسم او را شكنجه مى
دهيد, روحش بانشاط و شاداب تر مى شود!. او احساس درد در راه اسلام
را بهترين لذت براى خود مى داند. |
|