حره
 

 

حره , دختر حليمه سعديه و از دوستداران حضرت على (ع ) است . وى , روزى بر حجاج بن يوسف ثقفى واردشد. حجاج از نوع نشستن وى , فهميد كه او از بزرگان است . رو به حره كرد و از او پرسيد: شما حره , دختر حليمه هستى ؟حره گفت : آرى . حجاج گفت : مدت هاست كه انتظار ديدارت را داشتم .

به من گزارش داده اند كه تو على را از ابوبكر و عمر و عثمان برتر مى دانى ؟حره گفت : دروغ گفته اند, چون عقيده من در اين باره بالاتر از اين حرف هاست . من على (ع ) را نه بر اصحاب , بلكه بر كسانى كه افضل از آنها هستند, ترجيح مى دهم . حجاج گفت : سخنان خود را روشن بگو, از چه كسانى ديگر او را برتر مى دانى ؟. حـره ادامـه داد: آنـهـا بـسـيـارنـد, مانند حضرت آدم , نوح , لوط, ابراهيم , داود, سليمان , موسى و عيسى بن مريم (ع ). حجاج كه از اين سخنان تعجب كرده بود, گفت : واى بر تو!. اگر براى ادعاى خود, دليل اقامه نكنى , با اين شمشير سر از تنت جدا خواهم كرد. حـره جـواب داد: فـضـيـلـت او را خداوند عطا كرده است و دليل و برهان بر گفته ام اين است كه خداوند در قرآن , درباره آدم , مى گويد: آدم نافرمانى وترك اولى كرد, پس گمراه شد. و در حق على (ع ) مى فرمايد: كوشش و سعى على (ع ) در راه ما قابل تشكر و تمجيد است .

حجاج بى اختيار گفت : آفرين بر تو اى حره !. حالا بگو ببينم , به چه دليل على را بر نوح و لوط ترجيح مى دهى ؟حـره پـاسـخ داد: قـرآن مى فرمايد: خداوند براى كافران , زن نوح و زن لوط را مثال آورد كه تحت فـرمـان دو بنده صالح ما بودند و به آنها خيانت كردند وآن دو شخص نتوانستند آن زنان را از قهر خـدا برهانند و حكم شد آن دو زن را با دوزخيان به آتش درافكنيد, اما همسر على (ع ) فاطمه (س ) كه خداوند با خشنودى او خشنود و با خشم او, خشمگين مى شود. حجاج گفت :

آفرين !. حال بگو ببينم , به چه دليل على را برتر از ابراهيم مى دانى ؟حره لب به سخن گشود: خداوند در قرآن كريم از گفته ابراهيم چنين حكايت مى كند. چون ابراهيم گفت : پروردگارا!. به من نشان بده كه چگونه مردگان را زنده مى كنى , خداوند فرمود: مگر باور ندارى ؟گـفـت : چـرا, ليكن مى خواهم با مشاهده آن , دلم آرام بگيرد , اما مولايم اميرمومنان گفت : اگر تمام پرده هاى آسمان ها و زمين كنار برود, بر يقين من افزوده نخواهدشد. حجاج گفت : آفرين بر تو اى حره !. چرا او را بر موسى ترجيح مى دهى ؟

حـره گفت : به گفته خداوند, موسى از شهر مصر با ترس و نگرانى از دشمن به جانب شهر مدين بـيـرون رفت , ولى على بن ابيطالب درليله المبيت جاى پيغمبر(ص ) خوابيد و در بستر رسول اكرم آرميد و جان خود را فداى آن حضرت كرد, بدون آن كه ترس و وحشتى او را فراگيرد. حجاج گفت : مرحبا!. حالا بگو بدانم چرا او را بر داود ترجيح مى دهى ؟حره گفت : خداوند او را برتر دانسته است . در كـتـابـش مـى فـرمـايـد: اى داود مـا تو را خليفه در زمين قرار داديم , پس ميان مردم به حق قـضـاوت كـن و از هـوا پـيـروى نكن تا تو را از راه خداگمراه كند112, ولى على (ع ) فرمود: از من بـپـرسيد از مطالب فوق عرش , از من سوال كنيد درباره زير عرش , سوال كنيد از من قبل از آن كه مرا ازدست بدهيد. و نـيز روز فتح خيبر, به حضور پيامبراكرم (ص ) رسيد, رسول خدا(ص ) به حاضرين فرمود: بهترين شما, داناترين شما و بهترين قضاوت كننده على است . حجاج گفت : آفرين , چرا او را از سليمان برتر مى دانى ؟ره پاسخ داد: سليمان به خداوند عرض كرد: پروردگارا!. به من ملكى عطاكن كه بعد از من سزاوار كسى نباشد, ولى على (ع ) فرمود: اى دنيا!. من تو را سه طلاقه كردم , ديگر حق رجوع به من را ندارى . حجاج گفت : احسنت !. چرا على را از عيسى بالاتر مى دانى ؟حـره پـاسـخ گـفـت : خـداوند بزرگ درباره عيسى (ع ) گفته است : ياد كن آن گاه كه خداوند به عـيـسـى بـن مـريـم مـى گـويـد: آيا تو به مردم گفتى كه من و مادرم رادو معبود غير از خداـ انتخاب كنيد؟و مى گويد: خدايا!. تو منزهى , من حق ندارم آنچه را كه شايسته من نيست بگويم , اگر چنين سخنى را گفته باشم تو مى دانى , تو از آنچه در روح و جان من است آگاهى و من از آنچه در ذات تو است آگاه نيستم , زيرا تو با خبر از تمام اسرار و پنهانى ها هستى . عـيسى , قضاوت درباره كسانى كه او را خدا دانستند, به قيامت واگذاشت , اما على (ع ), كسانى را كه درباره او غلو كردند و قائل به خدايى وى شدند, محاكمه كرد و به قتل رسانيد. حجاج او را تحسين كرد و گفت : خوب پاسخ گفتى , وگرنه تو را مجازات مى كردم !.

 


 منبع مقاله : زنان نمونه  ، علی شیرازی