خـنـساء, دختر عمروبن شريد سلمى
, از زنان انصار و جزء شاعران مشهور عهد خليفه دوم است كه بـشـار
درباره اش مى گويد: زنى تا كنون بدون نقص ادبى شعر نگفته است , مگر
خنساء كه بالاتر از شعراى مرد است . پيامبر گرامى اسلام (ص ) نيز
شعر خنساء را مى ستود و از وى به عنوان شاعرترين مردم , ياد مى كرد.
پـس از ظـهـور اسـلام ,خـنساء به خاطر نبوغ فكريش , به پروردگار
بزرگ ايمان آورد و در جنگ قادسيه به همراه چهار تن از فرزندان خود
شركت جست .و ى , در شب اول حمله , فرزندان خويش را فرا خواند و به
آنها گفت : فرزندانم !. شما با رغبت مسلمان شده ايد و به اختيار
خود هجرت كرده ايد. به خداى يكتا سوگند!. شـمـا فـرزنـدان زنـى
هـسـتـيد كه هرگز به پدر شما خيانت نكرده است و دايى تان را
سرافكنده نساخته است . هيچگاه صدمه اى به شخصيت شما وارد نساخته و
حسب و نسب شما را تغيير نداده است . شما مى دانيد كه خداوند در جنگ
با اين كافران , براى مجاهدان راه خدا, چه اجر و پاداش عظيمى قرار
داده است .
بدانيد كه سراى باقى بهتر از
دنياى فانى است . خداوند مى فرمايد:يا ايها
الذين آمنوا اصبروا وصابروا و رابطوا و اتقوااللّه لعلكم تفلحون
. اى كـسـانـى كـه ايـمان آورده ايد (در برابر مشكلات و هوس
ها) صبر كنيد و در برابر دشمنان نيز استقامت به خرج دهيد و از
مرزهاى خود, حراست ونگهبانى كنيد و از خدا بپرهيزيد, شايد رستگار
شويد. فرزندانم !. فردا, هنگامى كه صبح شد, با آگاهى و بصيرت كامل
و با استعانت از خداوند و استمداد از او, براى غلبه بر دشمن و
پيروزى به سوى دشمنانتان حمله بريد.
اگـر تـنـور جـنـگ داغ و آتـش آن
شـعـله ور شد, آهنگ ميدان رزم كنيد و در حالى كه لشكر در گرماگرم
نبرد است , سران و رهبران آنان را از پاى درآوريد. به دنبال سخنان
دلنشين مادر, فرزندان براى نبرد حركت كردند. جـنـگ سختى درگرفت و
سرانجام چهار فرزند دلاور خنساء, در راه هدف خويش جان باختند و
شربت شيرين شهادت نوشيدند. خـنـسـاء بـا شـنيدن خبر عروج عارفانه
فرزندانش , گفت :خداى را سپاسگزارم كه مرا به شهادت فرزندانم شرف
بخشيد. اميدوارم كه خداوند مرا در بهشت رحمت خود با آنها همنشين
سازد .
|