ام حكيم , دختر حارث و همسر
عكرمه بود. عـكـرمـه (پـسـرابـوجـهل ) پس از آن كه مسلمان شد, در
يكى از جنگ هاى سپاه اسلام با روميان , به شهادت رسيد. ام حـكـيـم
, پـس از دوران عـده ازدواج ,مـورد علاقه يزيدبن معاويه و خالدبن
سعيد قرار گرفت و سرانجام خواستگارى خالد را قبول كرد. خالدبن سعيد
كه در سفر جنگ با روميان بود, از امحكيم اجازه خواست تا عقد ازدواج
را بخواند. ام حكيم گفت : بگذار تا جنگ تمام شود. خالدگفت : به
قلبم افتاده است كه در اين جنگ كشته مى شوم ! امحكيم گفت :اگرچنين
مى بينى , مانعى ندارد. سـرانـجام خالدبن سعيد در كنار پلى كه در
مسيرشان بود با امحكيم ازدواج كرد و صبح همان روز به مسلمانان طعام
عروسى داد. مسلمانان هنوز از طعام عروسى دست نكشيده بودند كه لشكر
روم فرارسيد و جنگ آغازشد. خالدكه مردى شجاع بود, قهرمانانه به جنگ
با دشمنان پرداخت و دلاورمردانه به جنگ ادامه داد تا شربت شيرين
شهادت نوشيد. پس از شهادت خالد, ام حكيم , ستون خيمه اى را كه در
آن جشن عروسى او برپاشده بود از جا كنده , آن را بـه دسـت گـرفـت و
بـا رومـيـان جنگيد وهفت نفر از آنها راكشت و سرانجام پس از نبردى
دلاورانه آغوش به روى شهادت گشود. |
|