ام ذر
 

 

ام ذر, هـمـسر قهرمان و دلاور ابوذر غفارى است كه همراه با شوهر مبارزش به اسلام گرويد و به همه بت ها پشت كرد. ابوذر درباره اسلام آوردن خود و همسرش مى گويد: بتى داشتم كه نهم ناميده مى شد. روزى مقدارى شير دوشيدم و در حضور او گذاشتم . همين كه از حال بت و غذايش غافل شدم , سگى از راه رسيد, شير را نوشيد, پاى خود را بلندكرد و بر او بول كرد!

باخود گفتم :اينهم ! فهميدم كه تو را شرافت و ارزشى نيست ! به چشم خود ديدم كه سگى به تو جسارت كرد و تو نتوانستى اورا از خود دور كنى ! هـمـسـرم ام ذر كـه صـداى مـرا شنيده بود, گفت : گناهى بزرگ مرتكب شدى و به خداى خود بى احترامى كردى ! من جريان را براى ام ذر تعريف كردم . با شنيدن ماجرا پاسخ داد: پسر وهب , خدايى براى ما بجوى كه كريم , بخشنده وبزرگ باشد. كسى كه نتواند در برابر خويش از سگى دفاع كند, خدا نيست . و بعد افزود: مردم گمراه بى جهت در برابر سنگ , سجده مى كنند.

ديـد روشـن ام ذر, وى را بـا مـكـتـبـى كـه سراسر وجودش را منور ساخت آشناكرد و از او بانويى تربيت كرد كه همراه با ابوذر غفارى , در همه صحنه هاى مبارزات همسرش بر عليه كفار و مشركين شركت داشت و در تبعيدگاه ربذه همدم و يار دلسوز ابوذر بود. وى , بـه دسـتـيـارى شوى خويش , جسد بى جان پسرش را در آن ريگزار تفته و بى آب و گياه , به اعماق گور نهاد و سپس بر بالين آن صحابى رنجورنشست و با دستان چروكيده اش , عرق مرگ را از پيشانى ابوذر پاك كرد.

پـس از آن در بـيابان ربذه , بدون سرپناه و آب و غذا و در شرايط بسيار نامساعد هوا و در حالى كه بيمار بود, به سر برد. بـالاخـره مـالـك اشتر نخعى كه به اتفاق جمعى از آن نزديكى مى گذشتند, به يارى امذر آمدند و جسد پاك ابوذر را با احترام دفن كردند.

 


 منبع مقاله : زنان نمونه  ، علی شیرازی