رباب
 

 

رباب , دختر امروالقيس (شاعر مشهور) و از دختران زيباروى عرب بود كه چهره اش چون خورشيد مى تابيد. وى لياقت همسرى حضرت ابى عبداللّه الحسين (ع ) را پيداكرد و به همراه دو فرزندش على اصغر و سكينه در كربلا حضور داشت . در روز عاشورا كه امام حسين (ع ) و على اصغر شش ماهه , شربت شهادت نوشيدند. رباب و سكينه همراه با كاروان اسيران روانه كوفه و شام شدند. وى در كـوفه , در مجلس عبيداللّه , اولين جلسه مرثيه اش را برپاكرد:

از جا برخاست و سر امام را به عـنـوان رهـبـرش , در آغـوش گـرفـت و هـمـراه بـا گـريـه گـفـت : واحـسـيـنا فلست انسى حسيناكاقصدته الاسنه الاعداء. غادروه بكربلا صريعا لاسقى ا للّه جانبى كربلاء. واى حسين , من تو را فراموش نمى كنم ب تو را در كربلا تشنه كشتند وب . و به دنبال اين سخنان , از دل آه مى كشيد و ناله مى كرد. اشك مى ريخت و اشك مى ستاند. پس از شهادت حضرت ابى عبداللّه (ع ), اين بانوى داغدار, زندگى كوتاهى را سپرى كرد و مدام بر شهادت مظلومانه امام حسين (ع ) دل مى سوزانيدو به خواستگاران خود كه از بزرگان عرب بودند, پاسخ مى داد: كداميك از شماها مى توانيد جاى حسين بن على (ع ) را در قلب من بگيريد؟

 



 منبع مقاله : زنان نمونه  ، علی شیرازی