پاسخ :
محبت و علاقة مؤمن نسبت به مؤمن ديگر، چيزي است که خداوند آن را در قلوب
مؤمنين ايجاد ميکند. محبتي که بر اساس ايمان و در دائرة مسائل
ايماني باشد، ايرادي ندارد، مانند آن که همه مردان و زنان مسلمان،
به پيامبر گرامي اسلامو اهلبيت پاک او علاقه دارند و قلوبشان
مالامال از محبّت آنان است; به همين جهت، زنان مؤمن نيز وقتي نام
حجة ابن الحسنغ را ميبرند ميگويند: "روحي له الفدأ; جانم به
قربانش". قرآن دربارة دوستي و محبّت ايماني بين مؤمنان ميفرمايد:
"إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّـَـلِحَـَتِ
سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَـَنُ وُدًّا ;(مريم،96) مسلّماً کساني
که ايمان آورده و کارهاي شايسته انجام دادهاند، خداوند رحمان
محبّتي براي آنان در دلها قرار ميدهد."
امام باقر7 ميفرمايد: "دوست داشتن مؤمني، مؤمن ديگر را به خاطر خدا، از
بزرگترين شعبههاي ايمان است."، فردي که به يک مسلک و مرام اعتقاد
دارد، از نظر عقل و منطق، نميتواند از يک سلسله دوستيها و دشمنيها
به دور باشد، زيرا اشاره، به حکم آن عقيده و مرام، چيزهايي را
ميپسندد، عدهاي را دوست دارد، و از عدهاي روگردان است. در دين
اسلام نيز "تولّي" و "تبرّي" که به همين معنا ميباشند، از فروع دين
به شمار ميآيند. دوست داشتن زمامداران ديني به جهت آن است که انسان
دينش را دوست دارد; به همين جهت، کسي را هم که به دين او خدمت کند،
دوست دارد; به خصوص آنهايي را که زمام امور دينياش را در دست داشته
باشند.(ر.ک: تولّي و تبرّيَ، عباسعلي اختري، ص 34ـ78، نشر: شکوري.)
|