پاسخ :
اشكال اول اين است كه رعايت حجاب را مساوى با مسلمانى و بدحجابى يا
بىحجابى را مساوى با غيرمسلمانى فرض كردهايد، حال آن كه اين
نتيجهگيرى صحيح نيست. مسلمان كسى است كه به وحدانيت خداوند و
رسالت پيامبراسلام (ص) و آنچه برايشان نازل شده است با زبان شهادت
و گواهى دهد به عبارت ديگر «شهادتين» را بر زبان جاريسازد. از نظر
قوانين اسلامى چنين شخصى مسلمان است و حقوق يك فرد مسلمان را
داراست، خواه به تكاليف اسلامى خود عمل نمايد يا نه. به عبارت ديگر
از نظر صدق عنوان مسلمان بين فرد با حجاب و بدحجاب يا بىحجاب (در
صورت اداى «شهادتين») فرقى نيست.
بنابراين نمىتوان نتيجه گرفت كه بىحجاب يا بد حجاب غير مسلمان و باحجاب
مسلمان است. اين قاعده در كشورهاى ديگر نظير مالزى و اندونزى نيز
صادق است. به عبارت ديگر اگرمسلمانى حجاب را رعايت نكند يكى از
دستورات دين را زير پا گذاشته است اما هنوز عنوان «مسلمان» بر او
صادق است. همانطور كه شخصى كه قانون حجاب اسلامى را رعايت مىكند،
يكى از دستورات اسلام را رعايت كرده اما نمىتوان نتيجه كلى گرفت
كه شخص با حجاب از شخص بىحجاب از ايمان بالاترى برخوردار است،
زيرا ايمان به اسلام تنها در مسألهى حجاب خلاصه نمىشود (اگر چه
در غالب موارد افراد با حجاب در ساير مسائل نيز جانب شرع را نگه
مىدارند اما اين مسأله كلّيت ندارد)، ايمان به اسلام ناشى از
اعتقاد و عمل به مسائل متعددى است.
چه بسا فرد با حجابى كه از جهات ديگر مثل رعايت حقوق ديگران (همسر، فرزند،
پدر، مادر و ساير مؤمنين) داراى مشكلات اساسى باشد و در مقابل فرد
بىحجاب داراى اين مشكل نباشد.
اشكال دوم اين است كه چون افرادى ناباب در حجاب اسلامى اقدام به انجام
معاصى مىنمايند و اين نماد اسلامى را خدشه دار مىسازند. بنابراين
با آزاد شدن رعايت حجاب، حجاب اسلامى از گزند اهانت اينگونه افراد
درامان خواهد بود.
در پاسخ خدمت شما عرض مىكنيم كه امور با ارزش و محترم همواره در معرض
استفادهى ابزارى از سوى فرصت طلبان قرار داشته و خواهد داشت. به
نظر مىرسد راه حل اين مشكل را در رهاسازى آن امر با ارزش نمىتوان
جست.
زيرا هم اينك افراد خلاف كارى هستند كه براى ارتكاب خلاف خود نيازى به
استفاده از حجاب اسلامى نمىبينند و بدون رعايت آن دست به ارتكاب
معاصى مىزنند (چه بسا تعداد اينگونه افراد از كسانى كه با رعايت
حجاب اسلامى مرتكب گناه مىشوند بيشتر است). همانطور كه هيچ تضمينى
وجود ندارد كه با آزادسازى حجاب افراد از آن براى ارتكاب معاصى
استفاده نكنند. از طرف ديگر امروز نسبت به رعايت نوع خاصى از حجاب
و بلكه رعايت حجاب كامل الزام رسمى در جامعهى ما وجود ندارد.
اى بسا جا دارد كه متدينين اين سؤال را از حكومت اسلامى داشته باشند كه چرا
اين مقدار افراد را در زير پا گذاشتن ارزشها و هنجارها آزاد و رها
گذاشتهاند.
بدين سان براى دستيابى به راه حلّ بايد ديد فلسفه وجوب حجاب در اسلام
چيست؟ فلسفهى تشريع حجاب در اسلام جلوگيرى از فساد و انحطاط فرد و
جامعه، حفظ سلامت جسم و جان افراد و پاسدارى از نهاد خانواده است.
بنابراين به نظر مىرسد اگر براى پوشش از البسهاى استفاده گردد كه حدود
شرعى در آن لحاظ شده است امّا فسادانگيز باشد، غرض شارع تأمين نشده
است و از آن سوى چنانچه افراد با اجبار حجاب اسلامى را با لحاظ
فلسفهى آن رعايت كنند اهداف شارع تأمين شده است. البته هميشه و در
همه جا (با شدت و ضعف) امكان ايمان و عمل آزادانه وجود خواهد داشت
تا در آن محيط افراد ميزان پايبندى واقعى خود را به دين بيازمايند.
با فرض اهداف فوق به نظر مىرسد كه الزام افراد به رعايت حجاب اسلامى به
دليل مصالح اجتماعى و فردى كه ذكر شد امرى منطقى به نظر مىرسد.
البته قبل از هر الزام و اجبار فيزيكى بايد سعى كرد كه افراد از
سنين كودكى در يك فرآيند هماهنگ جامعهپذيرى، با حجاب در ابعاد
ارزشى، هنجارى و نمادين آشنا گردند سپس با متظاهران به بدحجابى يا
بىحجابى از عوامل كنترل غيررسمى (امر به معروف و نهى از منكر
عمومى نظارت همگانى) مقابله نمود ودر صورت كارگر نيافتادن اين
روشها نوبت به عوامل كنترل رسمى و قواى قهريّه مىرسد. البته
ناگفته پيداست كه در
تمامى اين موارد بايد كوشيد تا از آسيبها و عوارض
احتمالى نظير آنچه شما پرسشگر محترم عنوان داشتيد برحذر بود و تا جايى كه
ممكن است، آنها را كاهش داد
|