پاسخ به شبهات و سوالات پیرامون مسئله زن
 


   شبهه ( یا سوال ) : در کشور ما علما مرتبا تبليغ مي کنند که حجاب محدوديت نيست پس چرا در کشور ما و ساير کشورهاي اسلامي زنان در زمينه سياست در سطوح بالا فعاليت چشمگيري ندارند در صورتي که اگر به خاطر زن بودن نمي توانند از عهده آن بر آيند در کشور هاي غربي زنان به عنوان بالاترين فرد جامعه فعاليت کرده اند و بسيار موفقتر از مردان جامعه بوده اند پس علت عقب ماندگي زنان مسلمان چيست در زمينه هاي علمي هم همين طور است و زنان غربي حتي از مردان ما هم پيشتر هستند اما ما به بهانه هاي واهي چون حفظ حرمت از خيلي کارها معذوريم.پس با اين حساب خود اسلام محدوديت است براي زنان.
 

پاسخ  :

 

تجربه انقلاب اسلامي اثبات کرد که به هيچ وجه حجاب محدوديت نيست و نه تنها هيچ منافاتي با پيشرفت زنان در عرصه هاي مختلف نداشته، بلکه عاملي مثبت در مصونيت و حفظ کرامت و شخصيت زنان است؛ حضور زنان بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در همه صحنه هاي اجتماعي، اقتصادي، حماسي، سياسي، علمي، هنري، حقوقي، قانونگذاري و بسياري صحنه هاي ديگر با پوشش ديني، نشان داد که حجاب کمترين رکودي در فعاليت هاي اجتماعي زن پديد نمي آورد، بلکه خودنمايي و بي حجابي است که زن را به حواس پرتي و رکود مي کشاند و فرصت گران بهاي او را براي تزيين و خودآراي هدر مي دهد و پس از خروج از منزل نيز او را به نمايش تن و حفظ آرايش وا مي دارد و به نماياندن جاذبه هاي زنانگي خود، فعاليت هاي مردان را با رکود رو به رو مي سازد و به علاوه آثار بسيار مخربي بر فرهنگ، نهاد خانواده و آينده جامعه انساني به دنبال خواهد داشت. بنابراين اين حجاب نيست که باعث رکود مي شود بلکه برعکس بي حجابي است که سبب رکود فعاليت هاي هر دو قشر زن و مرد خواهد شد (نگاهي گذرا به شبهات حقوقي پيرامون مسائل زنان، مرکز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما، 1380، ص 250).

افزون بر اين، حجاب يک فرمان مسلم الهي است و قطعا بر اساس مصالح فرد و جامعه تشريع شده است؛ آيات و روايات بسيار متعددي پيرامون حجاب و ضرورت آن بر مسلمانان وارد شده است: به عنوان نمونه قرآن کريم مي فرمايد: «و قل للمؤمنات يغضضن من ابصارهن...؛ اي پيامبر! به زنان با ايمان بگو چشم هاي خود را فرو گيرند (و از نگاه کردن به مردان نامحرم بپرهيزند) و دامان خود را حفظ کنند و نبايد زينت خود را آشکار سازند جز آن مقدار که به طور طبيعي ظاهر است و (اطراف) روسري هاي خود را بر سينه هاي خود افکنند (تا گردن و سينه با آن پوشانده شود) و زينت خود را آشکار نسازند، مگر براي شوهرانشان يا پدرانشان و... و به هنگام راه رفتن پاهاي خود را به زمين نزنند تا زينت پنهاني شان دانسته شود (و صداي خلخال که بر پا دارند به گوش رسد) اي مؤمنان نسبت به گناهان گذشته توبه کنيد تا رستگار شويد» (نور، آيه 31).

و همچنين از جمله احاديث متعددي که در مورد حجاب وارد شده ماجراي اسماء دختر ابوبکر و خواهر عايشه است که به خانه پيامبر اکرم(ص) وارد شد در حالي که جامعه هاي نازک و بدن نما پوشيده بود. رسول اکرم(ص) روي خود را از او برگرداند و فرمود: «اي اسما! همين که زن به حد بلوغ رسيد، سزاوار نيست چيزي از بدن او ديده شود، مگر از مچ دست به پايين و صورتش»(سنن ابن داود، ج 4، ص 62 به نقل از مسأله جاب، شهيد مطهري، ص 150).

نتيجه آن که حجاب محدوديت و مانع از فعاليت هاي اجتماعي زنان نيست و به علاوه يکي از احکام و ضرورت هاي دين مبين اسلام است.

اما در مورد مقايسه با زنان ساير کشورهاي غربي و... که در سؤال مطرح نموديد بايد گفت که: اگر با نگاهي واقع بينانه اين مسأله را مورد بررسي قرار دهيم مشخص مي شود که زنان جامعه ما که بعد از انقلاب براساس آشنايي با معارف و آموزه هاي اصيل اسلامي با حفظ شخصيت و کرامت خويش در عرصه هاي مختلف جامعه وارد و پيشرفت هاي درخشاني داشته اند نسبت به زنان جوامع غربي که سابقه ورود و فعاليت هاي اجتماعي چندين قرن دارند و به عنوان نيروي کار ارزان و مطيع و ابزاري براي جهان سرمايه داري و مطامع آن درآمده اند، بسي جلوتر و موفق ترند؛ خصوصا با لحاظ اين نکته مهم که به دليل حفظ حجاب اسلامي و رعايت حدود الهي از بسياري آفات، مشکلات و معضلاتي که هم اکنون جوامع غربي با آن روبرو بوده و به عنوان بحراني عظيم، تمدن غرب را با چالش و فروپاشي مواجه ساخته است، به دور مي باشند و اين واقعيتي است که بسياري از صاحب نظران و انديشمندان غرب به آن معترضند؛ چنان که روژه گارودي انديشمند فرانسوي اذعان دارد که «تمدن غرب در جهت نابودي انسان حرکت مي کند» (مصاحبه با شبکه دوم سيما، 23/4/76).

و همچنين به نظر پروفسور لاماند «راهي که غرب در پيش گرفته است به نابودي اصول اجتماعي و مدنيت منجر مي شود»(روزنامه ايران، 7/5/75).

تا جايي که براساس آمار «در اتحاديه اروپا عده بيکاران افزايش يافته و به رقم 8 تا 12 درصد رسيده است. عده بيکاران در اروپاي غربي در چهار دهه قبل کمتر از ده ميليون بود و اين رقم در 1980 به 25 ميليون نفر و اکنون 35 ميليون شده است. ژاپن و ايتاليا و انگلستان و آمريکا به حالت بحراني رسيده است و با انتقال نظام سرمايه داري به روسيه و اروپاي شرقي و مرکزي اين کشورها نيز به بيماري تمدن جديد مبتلا شده اند»(روزنامه کيهان، پروفسور حميد مولانا، 25/9/78).

مسلم است در چنين جوامعي که از اول هدف از کشاندن زنان به اجتماع، استشهار آن و تبديل آن به موجودي «شي گونه» که فقط براي اميال و اهداف تمدن سرمايه داري غرب به وجود آمده است آن هم با شعار دروغين «آزادي» و دفاع از «حقوق بشر»، زن چه وضعيتي مي تواند داشته باشد: «براساس برخي آمارهاي پايان دهه 80 ميلادي، زنان و مردان هم سن و سال از لحاظ درآمدي بسيار تفاوت داشتند. مثلا درآمد زنان 45 - 54 سال تنها به 59 درصد متوسط درآمدمردان در همان سنين بالغ مي شد. اين در صورتي است که در برخي موارد، زنان بيشتر از مردان کار مي کنند. چنانچه در برخي از کشورها، زنان روزنانه تا 4 ساعت، بيشتر از مردان کار مي کنند... مظلوميت زنان وقتي بيشتر نمايان مي شود که مرد و زن هر دو شاغل باشند زيرا مردان بر حسب عادت ديرينه، با ورود به خانه، کار و وظيفه خود را پايان يافته تلقي مي کنند اما زنان ناگزيرند يا قبل از رفتن به سر کار يا پس از بازگشتن، کار خانه را انجام دهند...»(جنگ عليه زنان، صص 53 - 74 ؛ زن و رهايي نيروهاي توليد، صص 215 - 214 ؛ بار سنگين زنان شاغل، فيدر شرلي، اسلون، ترجمه مينا اعظامي، 1377، صص 3 - 7).

و اين در حالي است که با نفي کرامت و شخصيت انساني زنان در غرب، انواع خشونت ها نيز بر عليه آنان شدت يافته است (کتاب زن، سيدهادي حسيني، علي احمد راسخ، انتشارات اميرکبير، 1381).

پرواضح است که بيان چنين مشکلاتي در جوامع غربي به معناي منزه بودن جوامع اسلامي و کشور ما از اين قبيل مسائل نيست، بلکه مامعترفيم که متأسفانه اين موضوعات نيز در گوشه و کنار جامعه ما نيز يافت مي شود و البته به هيچ وجه اين ها ناشي از اسلام اصيل نيست زيرا زن در اسلام از نهايت تکريم و احترام برخوردار و داراي حقوق و امتيازات مختلف اجتماعي، اقتصادي و... است که حتي نظير آن نيز در هيچ کدام از جوامع به اصطلاح مترقي يافت نمي شود، بلکه معضلات ناشي از سه عامل مهم ذيل است؛

1. رسوخ و ادامه سنت ها و آداب و رسوم مربوط به زمان قبل از اسلام.

2 . عدم نهادينه شدن ارزش ها و فرهنگ و آموزه هاي متعالي اسلام در اين جوامع.

3. دستاوردها و نتايج فرهنگ وارداتي غرب که به دنبال خود معضلات و ارزش هاي خود را به داخل جوامع اسلامي نيز منتقل نموده است.

در هر صورت همچنان که مشاهده شد، به هيچ وجه حجاب نه مانعي براي پيشرفت زنان در جوامع اسلامي است - همچنان که در انقلاب اسلامي ثابت شد - و نه برداشتن آن امتياز و پيشرفت براي زنان جوامع غربي.

آري اسلام اگر بر ضرورت حجاب زنان تأکيد دارد؛

الف) به دليل مصالحي است که براي خود زن به دنبال دارد از قبيل:

1. حفظ حرمت، شخصيت و کرامت ذاتي او.

2. حفظ ارزش و منزلت زن.

3. براي معشوقيت دائمي زن.

4. حفظ امنيت زن.

5. نجات از رقابت.

ب) و همچنين مصالحي که براي اجتماع دارد از قبيل:

1. حفظ بهداشت جامعه.

2. تحکيم خانواده.

3. کاستن انحرافات.

4. ابعاد سياسي و اقتصادي و...(حيات زن در انديشه اسلامي، دکتر علي قائمي، انتشارات اميري، چاپ اول، 1373، صص 375 - 395).

و اما در مورد اين که چرا زنان در کشور ما در سطوح بالاي سياست فعاليت چشمگيري ندارند؟ بايد گفت که در اسلام هيچ گونه تبعيضي بين مرد و زن وجود ندارد، بلکه در جنبه هاي مختلفي از تساوي برخوردارند: 1. در آفرينش. 2. در جنبه هاي رواني. 3. در جنبه هاي معنوي. 4. در شؤون همسري. 5. در همدوشي با مردان در زمينه هاي مختلفي از سير و سلوک گرفته تا استقلال اقتصادي و... (همان، ص 231).

اما بايد توجه داشت که هرگز نبايد بين «تساوي» يا «تشابه» اشتباه کرد؛ در اين که زن و مرد داراي تساوي در حقوق و انسانيتند، جاي بحث و سخني نيست ولي اين سخن به معناي تشابه در حقوق نيست، اصل اين است که مرد و زن به کمال مقدر خود برسند، ولي هر کدام در نظام خاص زيستي، عاطفي و رواني خود نظام حقوق زن در اسلام، شهيد مرتضي مطهري، انتشارات صدرا، 1374).

در اينجا مهمترين مطلبي که بايد به آن توجه داشت و در اسلام به آن توجه خاص شده، مسأله تفاوتهاي روحي و جسمي زنان و مردان و تفاوت وظايف آنهاست. يک حقيقت غير قابل انکار اين است که مرد و زن از نظر جسمي و شرايط فيزيولوژيک با يکديگر متفاوتند و هر يک براي انجام وظايف ويژه‏اي آفريده شده‏اند. اينکه بعضيها اصرار دارند اين دو جنس را مساوي در همه چيز قلمداد کنند اصراري دور از واقعيت است و مطالعات مختلف علمي آن را انکار ميکند، (نظام حقوق زن در اسلام، مرتضي مطهري، بخش هفتم، صص 190 ـ 167، انتشارات حکمت) آيا با وجود اين تفاوت آشکار ميتوان گفت زن و مرد بايد در تمام شئون همراه يکديگر گام برداشته و در تمام کارها مثل هم باشند؟ حتي در جوامعي که شعار آنها مساوات و برابري بين زن و مرد در تمام جهات است، در عمل غير آن ديده ميشود. مثلاً مديريت سياسي و نظامي بيشتر آنها در دست مردان است. واقعيت اين است که جنس زن براي انجام وظايف متفاوتي با مرد آفريده شده و به همين دليل احساسات متفاوتي دارد. قانون آفرينش گرمي کانون خانواده و پرورش نسل‏ها را بر عهده او گزارده به همين دليل سهم بيشتري از عواطف و احساسات به او داده است. در حالي که وظايف خشن و سنگين اجتماعي بر عهده جنس مرد گذارده شده و سهم بيشتري از دورانديشي به او اختصاص يافته. بنابراين اگر بخواهيم عدالت را اجرا کنيم بايد پاره‏اي از وظايف اجتماعي که نياز بيشتري به انديشه و مقاومت و تحمل شدائد دارد بر عهده مردان گزارده شود و وظائفي که عواطف و احساسات بيشتري را ميطلبد بر عهده زنان، (تفسير نمونه، مکارم شيرازي، جلد 2، ص 164 ذيل آيه 228 سوره بقره، چاپ اول، 1374، چاپخانه مروي، دار الکتب الاسلاميه).

قرآن کريم با تصريح به واقعيت حقوقي زنان، عدالت در وضع قوانين را نيز گوشزد نموده است با اشاره به اين حقيقت که لازمه اين عدالت عدم برابري بين زنان و مردان در برخي حقوق است، (تفسير نمونه، جلد 2، ص 157 و 156 ذيل آيه 228 سوره بقره) آنجا که ميفرمايد: «و لهن مثل الذي عليهن بالمعروف و للرجال عليهن درجه و الله عزيز حکيم؛ و براي زنان همانند وظايفي که بر دوش آنهاست حقوق شايسته‏اي قرار داده شده و مردان بر آنان برتري دارند و خداوند توانا و حکيم است»، (سوره بقره (2)، آيه 228).

در تفسير مجمع البيان آمده است، (تفسير مجمع البيان، فضل‏بن حسن طبرسي، جلد 3، ص 73، مؤسسه الاعلمي بيروت، 1415 قمري؛ نگاه کنيد: تفسير نمونه، جلد 3، ص 362، ذيل آيه 32، سوره نساء): ام سلمه ـ يکي از همسران پيامبر ـ روزي به پيامبر اکرم(ص) عرض کرد: چرا مردان به جهاد ميروند و زنان

جهاد نميکنند و چرا براي ما نصف ميراث آنها مقرر شده اي کاش ما هم مرد بوديم و همانند آنها به جهاد ميرفتيم و موقعيت اجتماعي آنها را داشتيم و همانند اين پرسش‏ها را ديگر زنان نيز از پيامبر(ص) مطرح کرده بودند که اين آيه نازل شد: «برتريهايي که خداوند نسبت به بعضي از شما بر بعضي ديگر قرار داده آرزو نکنيد (اين تفاوتهاي طبيعي و حقوقي براي حفظ نظام اجتماع شما و طبق اصل عدالت است ولي با اين حال:) مردان و زنان هر کدام بهره‏اي از کوشش‏ها و تلاش‏ها و موقعيت خود دارند (و نبايد حقوق

هيچ يک پايمال گردد) و از فضل (و رحمت و برکت) خدا درخواست کنيد و خداوند به هر چيز داناست.»، (سوره نساء (4)، آيه 32)

همان طور که در شأن نزول آمده است تفاوت سهم ارث مردان و زنان و ديگر تفاوتها براي جمعي به صورت يک سؤال در آمده بود آنها گويا توجه نداشتند که اين تفاوت به خاطر آن است که هزينه زندگي عموما بر دوش مردان است و ديگر تفاوت‏ها نيز به جهت تفاوت از نظر آفرينش و جنسيت و صفات جسمي و روحي است که همه آنها بر طبق عدالت و قانون الهي است و اگر غير آن مصلحت بود براي شما قرار داده ميشد بنابراين آرزوي تغيير آنها يک نوع مخالفت با مشيت پروردگار که عين حق و عدالت است

ميباشد. اما در عين حال اين آيه گوش زد ميکند که نبايد اين تفاوت جنسيت سبب شود که يکي از اين دو جنس حقوق ديگري را پايمال کند لذا بلافاصله ميفرمايد «مردان و زنان هر کدام بهره‏اي از کوشش‏ها و تلاش‏ها و موقعيت خود دارند».

نکته مهم ديگري که بايد به آن توجه داشت: اهميت و اهتمام اسلام به حفظ حرمت زن و پاسداشت کرامت وي و تأکيد بر حفظ عفت و پاکدامني اوست. و شايد يکي از فلسفه‏هاي قوانيني که اين گونه محدوديتها را براي بانوان قرار داده است در صدد توجه دادن آنان به جايگاه بلند و مرتبه والاي آنان در آئين الهي ميباشد و توجه دادن به کرامتي است که خداوند به آنان بخشيده و فراهم آوردن ضمانت‏ها و

تعهدات کافي براي حفظ پاکي و پاکدامني آنان ميباشد، (مقاله: شايستگي زنان براي عهده‏داري قضاوت، محمدي گيلاني، فصل‏نامه فقه اهل بيت، تابستان 1376، شماره 10، ص 114).

تصدي قضاوت و ساير مشاغل و مسؤوليت هاي کلان سياسي از سوي زنان:

اما از سوي ديگر، اسلام زن را مانند مرد برخوردار از روح کامل انساني و اراده و اختيار دانسته و او را در مسير تکامل که هدف خلقت است ميبيند لذا هر دو را در يک صف قرار داده و با خطابهاي «يا ايها الناس» و «يا ايها الذين آمنوا» مخاطب ساخته برنامه‏هاي تربيتي، اخلاقي و علمي را براي آنها لازم کرده است. و با آياتي مثل «من عمل صالحا من ذکرا و انثي و هو مؤمن فاولئک يدخلون الجنة»، (سوره غافر، آيه 40) وعده برخوردار شدن از سعادت کامل را به هر دو جنس داده و با آياتي مانند: «من عمل صالحا من ذکر او انثي و هو مؤمن فلنحيينه حيوة طيبة و لنجزينهم اجرهم باحسن ما کانوا يعملون»، (سوره نحل، آيه 97) ميگويد: هر کدام از زن و مرد ميتوانند به دنبال انجام برنامه‏هاي اسلام و وظايف الهي به تکامل معنوي و مادي برسند و به حياتي طيب و پاکيزه که سراسر سعادت نور است گام نهند.

مسلما بحث پيرامون هر کدام از مشاغلي که زنان از ديدگاه اسلام و قانون اساسي نمي توانند عهده دار آن شوند به صورت مستقل در اينجا ممکن نيست اما به عنوان نمونه در رابطه با قضاوت زن مي توان گفت: هر چند گرايشات افراطي به تساوي حقوقي زن و مرد از يک سو، ظلم تاريخي وارد بر زنان از سوي ديگر، ممکن است سخن گفتن از تفاوت‏هاي زن و مرد را با مشکل و قضاوت پيشيني منفي روبرو سازد، اما حقيقت آن است که واقعيات عيني تابع احساسات و قضاوت انسان قرار ندارند و تفاوت زن و مرد هم از نظر جسمي و بدني و هم از نظر روحي و عاطفي آن قدر روشن است که انکار آن همچون انکار بديهيات است. البته واضح است که سوء استفاده مردان از اين تفاوت طبيعي و ذاتي هرگز نميتواند دليلي بر نفي و انکار اين تفاوت‏ها باشد، بلکه برعکس فقط شناخت اين تفاوت است که ميتوان به تنظيم روابط حقوقي عادلانه متناسب با اين واقعيات براي زن و مرد اقدام نمود. تفاوت زن و مرد - چه به صورت درست و چه به صورت نادرست - از ديرباز مورد توجه دانشمندان و فلاسفه‏اي همچون افلاطون و ارسطو بوده است و امروز نيز به گونه‏اي ديگر مورد توجه دانشمندان علوم فيزيولوژي، روان‏شناسي و جامعه‏شناسي قرار دارد. از ديدگاه اسلام اين تفاوت به هيچ وجه به اين که مرد يا زن جنس برتر است و ديگري جنس پايين‏تر و پست‏تر و ناقص‏تر مربوط نيست. قانون خلقت اين تفاوت‏ها را براي اين به وجود آورده است که پيوند خانوادگي زن و مرد را محکم‏تر کند و شالوده وحدت آنها را بهتر بريزد (با اين مقدمه به سراغ سؤالات ميرويم).

تصدي امر قضاء به عنوان يک واجب کفايي، بيش از آن که حق باشد تکليف است. لذا در برخي روايات با تعبير «ليس علي المرئه» يعني بر عهده زنان اين تکليف تحميل نشده است و تعبير «ليس للمرئه» نشده است.

آنچه مسلم است اين است که زن، وظيفه‏اي براي تصدي امر قضا ندارد. اما سخن اين است که آيا منصب قضا خاص مردان است؟ مشهور چنين معتقدند هر چند کساني هم هستند که مرد بودن را براي قاضي و قضاوت شرط نميدانند. جداي از بحث‏هاي تخصصي و فقهي، توجه به اين نکته سودمند است که هر چند هم قضا و هم برخي از امور اجرايي از قبيل وزارت هر دو از شاخه‏ها و زيرمجموعه‏هاي امامت و رهبري هستند اما اين تفاوت اساسي بين آنها وجود دارد که امور اجرايي به طور مستقيم يا غيرمستقيم تحت اشراف رهبري بوده و دخالت و اعمال ولايت توسط رهبر در اين حوزه برابر اصل است، ولي مقام و منصب قضاوت، چنين نيست زيرا هر چند قاضي منصوب امام و رهبر است اما به لحاظ وظيفه قضايي مستقل است و به همين جهت اشراف بر او و دخالت در کار او خلاف اصل است. با توجه به اين تفاوت و با توجه به آن که در قضاوت از هيجانات احساسي و عاطفي و بهره‏مندي او از حزم و دورانديشي او را در صدور رأي صائب کمک ميکند اختصاص اين وظيفه به مردان و معافيت زنان از اين تکليف کاملاً توجيه‏پذير است زيرا قواعد اجتماعي و قوانين حقوقي بر حسب وضعيت غالب تدوين ميشوند از اين وجود تعداد زناني فاضل و صاحب حزم و حاکم بر احساسات و عواطف خود، نميتواند ناقض قانون فوق باشد. ولي در عين حال براساس داده هاي علم روان شناسي و نيز آنچه که همه ما وجدانا در زندگي اجتماعي مشاهده مي کنيم زنان نوعا احساساتي تر هستند و اين امر نه تنها نقطه ضعف براي آنان نيست و نه تنها يک حسن بلکه يک ضرورت زندگي براي آنان است تا از اين طريق در ايفاي نقش بي بديل و بي نظير پرورش و تربيت عاطفي فرزندان موفق باشند و چون احساساتي تر هستند بعد عقلانيت آنها تحت تأثير هيجانات، عواطف و احساسات قرار مي گيرد.

مسأله قاضي نبودن زن يکي از احکام بسيار حکيمانه اسلام در حمايت از زن است، زيرا قضاوت تنها نيازمند علم نيست، بلکه تناسب روانشناختي نيز نياز دارد. برخورد با انواع بزهکاران و صدور احکام خشن در برابر آنان هرگز با روحيات لطيف زن سازگاري ندارد. تجربه چند ساله اخير نشان داده است که چند مورد استفاده از زنان در برنامه‏هاي قضايي موجب ابتلاء برخي از آنان به بيماريهاي شديد عصبي و رواني شده است. برخي از آن‏ها پس از چند روزي، درخواست کناره‏گيري از اين کار نموده‏اند. بنابراين کشاندن زن در اين صحنه‏ها امتيازي براي زن نيست، بلکه انهدام و نابودي شخصيت او است. در اين ورطه سخن بسيار است، ليکن به جهت رعايت اختصار به همين مقدار بسنده ميشود.

امامت: امامت دو گونه است، يکي امامت ظاهري، سياسي، اجتماعي و ديگري امامت باطني و معنوي. «واسبغ عليکم نعمه ظاهرة و باطنة؛ و نعمت‏هاي ظاهر و باطن خود را بر شما تمام کرد» روايت وارده از موسي بن جعفر(ع) در تفسير آيه شريفه، که نعمت ظاهره را به امام ظاهر و نعمت باطنه را به امام باطن تفسير نموده است. ر.ک: الميزان، علامه طباطبايي، ج 16، ص 252).

آنچه در تاريخ ديده ميشود اين است که «زن» امام ظاهري و سياسي و اجتماعي نبوده است. اما آيا زنان به خاطر «زن بودن» نميتوانند امام ظاهر و سياسي باشند؟ يا اين که در شرايط سياسي و اجتماعي گذشته اين امر پذيرش اجتماعي نداشته است؟ به جد ميتوان احتمال داد که امامت ظاهري و سياسي مناسب حيات روحي و معنوي بانوان نباشد. و اما امامت باطني و معنوي که به معناي دستگيري و هدايت حقيقي از باطن و مقام ولايت است. مطمئنا بانوان بزرگواري داراي اين مقام بوده‏اند مانند: فاطمه زهرا(س) که داراي مقام ولايت حقيقي و معنوي است.

در هر صورت به غير از مشاغل خاصي نظير مرجعيت، قضاوت، امامت ظاهري و رهبري و رياست جمهوري - که به دليل ويژگي هاي خاص اين مشاغل از يک سو و خصوصيات روحي و عاطفي زنان از سوي ديگر - در ساير فعاليت هاي اجتماعي و سياسي، هيچ گونه محدوديتي براي زنان از صدر اسلام تاکنون وجود نداشته است. براساس آموزه هاي اسلامي، زنان نيز مانند مردان حق دارند تا انتخاب گر باشند و مخالفت يا موافقت خويش را با نظام حاکم بيان کنند (سراج، مرکز پژوهش هاي صدا و سيما، 1380، ص 218).

البته دو شرط اصلي وجود دارد: 1. رعايت عفت، حجاب و شؤون اسلامي. 2. حفظ حقوق شوهر و فرزندان و نهاد خانواده. که اگر اين نکات در مشارکت سياسي، اجتماعي زنان رعايت نشود، همان آثار منفي را در پي خواهد داشت که در کشورهاي غربي شاهد آن هستيم که آنها نيز هم اکنون در حال بيداري و بازگشت از اين مسير انحرافي مي باشند: چنانچه براساس آمار «دو سوم» زنان انگليسي، خانه دار بودن را به اندازه شغل بيرون از منزل مهم و مفيد مي دانند و معتقدند که مسؤوليت آنان در داخل خانه است و کسب درآمد و روزي، وظيفه مردان. و همچنين در آمريکا بسياري از زنان که بچه کوچک دارند، مشاغل خود را رها کرده و به مادران تمام وقت تبديل شده اند (مجله صبح، ش 75، ص 68).

و خانم «ويجديس فينبو گادوتيو» - نخستين زني که رئيس جمهور ايسلند شد - پس از پايان دوره رياست جمهوري خود اعلام کرد که حاضر نيست در دوره بعدي در انتخابات شرکت کند، چون به نظر او «کار در خانه به مراتب آسان تر و لذت بخش تر است در قبال مردم مسؤوليت داشتن کمر شکن است، مردم نمي دانند که داشتن يک مقام عمومي چه قدر دردسر و خودخوري دارد. نه تنها بايد از منافع کشور دفاع کند، بلکه بايد مراقب تاريخ هم باشد تا بعد او را مورد انتقاد قرار ندهند و مسؤول خرابي هاي آينده ندانند» (مجله صبح، ش 75، ص 68).

و اين درست همان فرمايش امام علي(ع) در 1400 سال پيش است که درباره مشاغل سياسي و اجتماعي زنان فرمود: «المراه ريحانه و ليست بقهرمانه؛ زن گلي خوشبو است و قهرماني زورمند نيست» (نهج البلاغه، نامه 31، ص 129).