پاسخ :
اين مسأله به جنبه هاى گوناگون «تساوى حقوق
زنان و مردان» بر مى گردد كه در اسناد بين المللى مانند: منشور سازمان
ملل متحد،[1] اعلاميه حقوق بشر،[2] ميثاق بين المللى حقوق مدنى سياسى[3]
و كنوانسيون «محو همه اشكال تبعيض عليه زنان»[4] و ديگر كنوانسيون ها و
قطع نامه هاى بين المللى ناظر بر توسعه و تأمين تساوى حقوق زنان و مردان،
مورد تأكيد قرار گرفته است.
اين پرسش همواره در محافل علمى و سياسى كشور مطرح بوده است، ولى امروزه
بيش تر روى آن تأكيد مى شود. همه مى دانيم زنان كه نيمى از پيكر اجتماع
به شمار مى آيند، همانند مردان در ترقى و انحطاط جامعه مؤثرند. از سوى
ديگر، برخى كارهاى اجرايى كشور چون از شؤون سياست به شمار مى رود،
نيازمند انديشه قوى،عقل مجرب و اعصاب نيرومند است. به ديگر سخن، نه سياست
كار ساده اى است و نه سياست مدارى، كار هر كس. بنابراين، شايسته است
بدانيم كه برداشتن تكليف برخى مناصب اجرايى (همانند حاكميت و قضاوت و...)
از دوش يك طبقه اجتماعى، رعايت حال آنان و مصالح جامعه است و نه نشانه
محروميت و تحقير شخصيت آنان.
براى دست يابى به پاسخ، بايد به چند نكته توجّه كرد
1. تفاوت فلسفه آفرينش زن و مرد
بى ترديد، زن و مرد در اصل آفرينش از يك گوهرند،[5] ولى اين واقعيت نيز
وجود دارد كه ويژگى هاى طبيعى و روحى و جسمى زن و مرد با يكديگر متفاوت
است. البته اين تفاوت ها الزاماً به معناى ناقص بودن يكى و كامل بودن
ديگرى نيست، بلكه خداوند حكيم براى استوارى نظام آفرينش و استحكام روابط
اجتماعى و خانوادگى، اين تفاوت ها را در آنان قرار داده است تا هر كدام
مسؤوليت هاى متناسب با روحيه خود را بر عهده بگيرند.[6]
تفاوت هاى زنان با مردان از نوع تفاوت هاى اعضاى بدن انسان است كه در عين
متفاوت بودن، مجموعه اى متشكل از يك پيكر هستند و هر يك متناسب با ساختار
وجودى خود، وظيفه اش را به شايستگى انجام مى دهد. بدين ترتيب، انسان تنها
با گردهم آمدن همه اعضاى بدن خويش كه ويژگى ها و كارآيى هاى متفاوت
دارند، انسان كامل خواهد بود. تفاوت هاى زن و مرد نيز به گونه اى مقدر
شده است كه مكمل نظام آفرينش باشد. اصولا نظام آفرينش، استعدادهاى متقابل
و گوناگون مى طلبد، تا زندگى به بهترين وجه اداره شود. خداوند انسان ها
را با استعدادها و شرايط گوناگون آفريد تا نظام هستى استوار بماند.[7]
اگر همه در يك سطح از توانايى و استعداد بودند، زندگى انسانى سامان نمى
يافت; زيرا كارهاى گوناگون، استعدادهاى متناسب خود را مى خواهد. اين اصل
در مورد زن و مرد نيز صادق است. ويل دورانت مى گويد: «كار خاص زن، خدمت
به بقاى نوع است و كار خاص مرد، خدمت به زن و كودك. ممكن است كارهاى
ديگرى هم داشته باشند، ولى همه از روى حكمت و تدبير تابع اين دو كار
اساسى گشته است.»[8]
2. تساوى ارزشى زن و مرد
از ديدگاه اسلام، مرد و زن با وجود تفاوت هاى طبيعى (جسمى و روحى) در
جنبه ارزشى با هم برابرند.[9] در اصل تكامل، عبادت، ارزيابى اعمال، اعطاى
پاداش و كيفر، هيچ گونه تمايزى ميان آن دو وجود ندارد و زن همانند مرد از
كرامت و ارزش معنوى برخوردار است.[10]
به گفته استاد مطهرى:
در مكتب اسلام، مرد و زن هر دو انسانند و از حقوق مساوى بهره مندند، ولى
از نظر اسلام زن و مرد به دليل اين كه يكى زن است و يكى مرد، خلقت و
طبيعت آن ها يكسان نيست و در برخى حقوق و تكاليف و مجازات ها، تفاوت هايى
دارند.[11]
3. عدالت در فرهنگ اسلامى
عدل در فرهنگ اسلامى الزاماً به معناى تشابه همه افراد در حقوق و تكاليف
نيست، بلكه مقتضاى عدالت آن است كه به هر كس متناسب با توان و نيازش،
مسؤوليت داده شود و مى بايست در همان حد، از وى انتظار عمل داشت. چون
افراد بشر در توان و نياز با يكديگر تفاوت دارند، رعايت اصل عدالت درباره
آنان به اين بستگى دارد كه تكليف و امتياز هر فرد به تناسب قدرت وجودى و
نياز فطرى اش باشد.
تفاوت هاى طبيعى ميان زنان و مردان، امرى واقعى و اجتناب ناپذير است كه
مبناى تقسيم تكاليف و توزيع كار اجتماعى و اجرايى قرار مى گيرد.
بنابراين، جامعه به زن و مرد نياز دارد و هر دو، ركن اين نظام انسانى
هستند. در نظام هستى، ستم وجود ندارد;[12] نه زن مى تواند بگويد در نظام
هستى به من ستم شده است و نه مرد مى تواند چنين گمان كند كه به او برترى
داده شده است.
4. حكومت; امانت الهى و مسؤوليت خطير
حكومت و همه شعبه هاى آن مانند قضاوت، مقام و منصب نيست، بلكه امانتى است
كه به تناسب گستردگى، مسؤوليت هاى بسيار خطيرى را به دنبال دارد. امام
على(عليه السلام) به اشعث بن قيس; فرماندار آذربايجان چنين نوشت:
أن عملك ليس بطعمه و لكنّه فى عنقك أمانة.[13]
همانا حكم رانى براى تو طعمه نيست، بلكه امانتى است بر گردنت.
با اين بينش، عقل به ما مى گويد كه اين بار مسؤوليت بايد بر عهده كسى
قرار گيرد كه توانايى انجام دادن آن را دارد. در غير اين صورت، هم بر وى
و هم بر زيردستان او ستم شده است. به فرموده امام على(عليه السلام):
كارى كه برتر از توانايى زن است، به او وامگذار; زيرا زن، گل بهارى است
نه پهلوان سخت كوش.[14]
5. پشتيبانى از گوهر وجود زن
واگذارى برخى مناصب اجرايى به تعبير دقيق تر، مسؤوليت هاى خطير به مردان
توانا و واجد شرايط هرگز به معناى كاستن از كرامت زنان و محروم كردن آنان
نيست،
بلكه به دليل رعايت تناسب طبيعى در توزيع تكليف است. قانون گذارى مطلوب
نيز آن است كه بر اساس تكوين و نظام آفرينش باشد.
از ديدگاه اسلام، فلسفه احكام و تكاليف مربوط به زنان، نه محدوديت و
محروميت است، نه تبعيض و ناروايى، بلكه پشتيبانى از گوهر وجود زن است.
اختصاص دادن برخى مناصب اجرايى به مردان(مانند حاكميّت و قضاوت) عطيه اى
الهى است كه بار تكاليف سنگين اجتماعى را از عهده زنان برداشته است. بدين
گونه، آنان مى توانند به رسالت اصلى خود كه همانا تربيت نسل بشر است
بپردازند و تعالى و سعادت جامعه را به ارمغان آورند; زيرا:
زن مبدأ همه سعادت هاست. از دامن زن مرد به معراج مى رود، زن مربّى جامعه
است. مادرها مبدأ خيرات هستند. مربى انسان ها، زن است.[15]
نتيجه اختصاص يافتن برخى مناصب اجرايى (حاكميت و قضاوت) به مردان كاردان
و با تجربه، نه تنها به معناى محروميت زنان نيست، بلكه براى پشتيبانى از
گوهر وجودى و عفاف زنان و رعايت حال آنان است. شايد بتوان گفت اصلى ترين
فلسفه اين حكم به واقعيت وجودى زن و مرد بر مى گردد و تنها دليل عقلى آن،
رعايت تناسب طبيعى در توزيع تكاليف است.
گفتنى است وجود زنانى فاضل و دورانديش و حاكم بر احساس و عواطف خود نمى
تواند اين حكم را نقض كند; زيرا قواعد اجتماعى و قوانين حقوقى براساس
وضعيت غالب تدوين مى شوند. اين امر به اندازه اى آشكار است كه به استدلال
و اثبات نياز ندارد. بهترين گواه اين مدعا آن است كه در دنياى متمدن غرب!
كه بيش از يك قرن است شعار تساوى «مردان و زنان» را سر داده و آن ها را
در صف واحد گنجانده اند، ميزان سپردن مقام هاى سياسى (به طور عام) و
حاكميت و قضاوت (به طور خاص) به زنان بسيار اندك بوده است. اين وضعيت
بدان دليل است كه اصولاً برخى مناصب اجرايى با احساس دقيق و طبع ظريف
زنان سازگارى ندارد.
بنابراين، زنان بايد بدانند كه رسالت اصلى آنان در تكامل بشريت به مراتب
سنگين تر از وظيفه مردان است. پس بايد ظرفيت وجودى خود را در مسير سرشت
طبيعى خويش گسترش دهند. زن بودن براى زنان و مرد بودن براى مردان، كمال و
ارزش است و بستر مناسبى براى تكامل انسانيت به شمار مى رود. هر كدام از
زن و مرد بر اساس قوانين حكيمانه خداوند، رسالتى دارند كه تنها با انجام
دادن آن، سعادت دنيا و آخرت بشر تأمين مى شود. هر انديشه اى جز اين سبب
مى شود انسان(مرد يا زن)، «من» واقعى خود را در آشفته بازار زندگى فراموش
كند يا ارزان بفروشد كه در هر دو صورت، خسارتى جبران ناپذير است.
به قول معروف «در توان طبيعت زنان نيست كه مرد شوند. طبيعت موجودات را به
ماده و نر، تقسيم و جايگاه هر يك را در زندگى معين كرده است. زن نبايد
مردگونه شود و چيزى را كه با طبيعت او سازگار نيست، دنبال كند.» از سوى
ديگر، كارى كه از زنان ساخته است مانند: تربيت اولاد و اداره محبت آميز
كانون خانواده و ... در توانايى مردان نيست. بنابراين، در تقسيم وظايف و
واگذارى پست هاى مهم و غيرمهم نيز بايد به اين ظرافت ها و اولويت ها توجه
كرد و ظاهراً در اولويت مردان (بر اساس نقل و عقل و تجربه) از نظر فرصت،
قدرت و ... ترديدى وجود ندارد.
...............
پی نوشت ها
1. منشور سازمان ملل متحد، ماده 1، بند 3;
ماده 13، بند ب; ماده 55، بند پ.
2. اعلاميه جهانى حقوق بشر، ماده 2 و 21.
3. ميثاق بين الملل حقوق مدنى - سياسى، ماده 26 و 27.
4. كنوانسيون «محو همه اشكال تبعيض عليه زنان»، ماده 7.
5. نساء، 1; اعراف، 189; روم، 31; زمر، 6;
6. زن در آيينه جمال و جلال، عبدالله جوادى آملى، قم، اسراء، 1376، صص 42
ـ 46; نظام حقوق زن در اسلام، مرتضى مطهرى، تهران، صدرا، چ 20، 1374، ص
205.
7. زخرف، 32.
8. لذات فلسفه، قسمت چهارم، زنان و مردان.
9. حجرات، 13; مدثر، 38; آل عمران، 195.
10. احزاب، 35; آل عمران، 95; نساء، 124; روم، 44; جاثيه، 15; اسراء، 36.
11. نظام حقوق زن در اسلام، مرتضى مطهرى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى،
ص 15.
12. كهف، 49; فصلت، 46.
13. نهج البلاغه، برگردان: محمد دشتى، ص 484، نامه 5.
14. همان، ص 536، نامه 31، فراز 118.
15. جايگاه زن در انديشه امام خمينى(ره)، ص 76. |