پاسخ به شبهات و سوالات پیرامون مسئله زن
 


   شبهه ( یا سوال ) : چرا در جامعه زنان جايگاهي مثل مردها ندارند و از حقوق برابر با آنها برخوردار نيستند؟
 

پاسخ  :

سؤالات شما نشانگر ذهن فعال و پوياي شما است. شخصي که پرسش ندارد، رشدي نيز نخواهد داشت. حضرت آدم(ع) به عنوان يک مرد آفريده شده و حوا نيز در کنار او بود. آنان با يکديگر اُنس داشته و با مشارکت هم، کاروان انساني را ادامه دادند. اما سودجويان، سلطه گران و افراد به دور از فرهنگ ناب دين به بهره‏کشي و سلطه بر اقشاري از انسان‏ها پرداختند و در اين شرايط هم مردان و هم زنان بسياري مورد ستم قرار گرفتند. در جهان معاصر نيزجاي اين سؤال است که: چرا نظام تبليغات تجاري و اقتصادي، به منظور فروش بيشتر و توسعه بازارهاي مصرف، بيشترين بهره‏کشي، را از زنان ميکنند و از او يک کالاي تفريحي ساخته‏اند. اما در تاريخ اسلام و جهان‏بيني ديني، شخصيت پرکشش فاطمه(س) و زينب(س) الگو و ارزش ويژه‏اي به زن ايراني بخشيده است و او را در برابر مسؤوليت‏هاي تاريخي، ملّي و آرماني خود هشيار کرده و يک منش فداکارانه و قوي در او ايجاد نموده است. بزرگ‏ترين وارزشمندترين ثروت فرهنگي و ديني ما را، همين زنان شجاع و متدين تشکيل ميدهند. پس بايد قدر اين ثروت گران بها را بدانيم و به ارزش‏هاي بي شمار او احترام بگذاريم. نتيجه ناديده انگاشتن اين ثروت درخشنده، چيزي جز تحقير تاريخ و روان پريشي تفسير تاريخي نيست، (ر.ک: زن و حضور تاريخي، ص 16 ـ 19).

از آثار همين درک توانمنديهاي زن بود که ميبينيم، هنگامي که ناصرالدين شاه تصميم به تبعيد آيت الله آشتياني (يکي از هدايت کنندگان جنبش ضد امتياز دادن به کمپاني رژي) گرفت، گروه گروه زنان در صبح فرداي آن روز، با شعار يا «غريب الغربا، ميرود سرور ما» جمع شده و شاه را مجبور به لغو تبعيد کردند. نقش زنان در انقلاب معاصر خودمان هم که جاي ترديد و بحث ندارد.

اما درباره زن و جايگاه او در اسلام، گفتني است که شما محتاج بينش صحيح هستيد تا از سؤال‏هاي پراکنده رهايي يابيد. اگر وضعيت زن و مرد را در اسلام بشناسيد، بقيه پرسش‏ها حلّ خواهد شد. آيا زن و مرد با هم برابرند؟ آري! زن و مرد در نقش‏ها برابرند؛ اما در شغل‏ها حتي مردها برابر نيستند. توضيح آن که نقش ما از ترکيب استعداد شناخته ميشود و شغل ما وابسته به تقديرها است؛ يعني، ترکيب آدمي نشان ميدهد که کار انسان حرکت به سويخدا است و نبايد جزء مغضوبين و گمراهان شود. او بايد حق را بشناسد و به ديگري هم منتقل کند. اين نقش زن و مرد است که در آن با هم مساوي اند. اما در شغل‏ها ـ که تقدير و وضعيت اندام‏ها و امکانات تعيين کننده آن است - حتي مردها هم با هم برابر نيستند. کارها به عهده کساني است که بهتراز عهده آن برآيند.

تمامي درگيريها و فريادها از اين جا برخاسته که ما ارزش‏ها را فراموش کرده‏ايم و براي شغل‏ها عنواني ديگر در نظر گرفته و آن را ملاک افتخار دانسته‏ايم. در بينش اسلامي براي کار ارزش زيادي قائل شده است. پس ارزش عمل وابسته به چهار مسأله است: 1ـ محرک و انگيزه، 2ـجهت، 3ـ شکل حرکت، 4ـ بينشي است که آدم نسبت به آثار عمل دارد.

از طرفي کسي منکر اين نيست که برخي از زنان، بهتر از مردان ميتوانند عهده‏دار کارهايي شوند؛ ولي نکته مهم اين است که با وجود برخي از مردان کاردان و نيرومند، نه تنها زن‏ها بلکه مردهاي ديگر هم از اين شغل‏ها ممنوع هستند. پس اين جا تفاوت استعدادها مطرح ميشود مسؤوليت‏ها متفاوت ميگردد. البته تفاوت‏ها ملاک افتخار نيست، چون مهم به کار گرفتن استعدادها است نه مقدار آنها؛ به عنوان مثال پيرزني براي کمک به جبهه سه روز ازغذاي خود ميکاهد و چند تخم‏مرغ هديه ميکند و ثروتمندي هم ميليون‏ها تومان کمک ميدهد. مسلم است اين تخم مرغ‏ها از آن مقدار ثروت پرارزش‏تر است... قرآن دارايي بيشتر مرد را باعث بارکشي بيشتر او و قوّام (الرجال قوّامون علي النساء) بودن او حساب ميکند و شغل‏هاي سنگين‏تر را بر عهده او ميگذارد و مسؤوليت‏هاي بزرگ‏تر را براي او ميگذارد؛ در حالي که ارزش‏ها نه در اين شغل‏ها است و نه در اين مسؤوليت‏ها؛ بلکه ارزش در نقش‏ها است کهتعيين کننده شغل‏ها هستند و ارزش در مقدار بازدهي از سرمايه‏ها و داراييها سنجيده ميشود.

پس احساسات زن و عواطف او، هرگز به مفهوم فرمان بري بيچون و چراي او نيست؛ بلکه داشتن اين جايگاه حساس، مرد را موظّف ميکند که در حفظ اين گوهر بکوشد (عاشروهن بالمعروف) و اين احساسات زن را ارج نهد. پس زني که رابطه دوستانه با همسرش برقرار کند، نيازي ندارد که هر لحظه و براي هر کاري اجازه بگيرد؛ چون حس اعتماد بين آنها برقرار شده است.

زن و مرد هر دو از اشرف مخلوقات جهانند و هيچ تفاوتي از نظر اصل آفرينش و مقام و مرتبت ندارند. آن دو مکمل و برطرف کننده نيازهاي يکديگرند. آنچه که در منطقه شما رايج است، تفکراتي موهوم و شيطاني است و از جهل و بيخبري مردم سرچشمه ميگيرد. اميد است شما بتوانيد با آيات قرآن و مطالعه پيرامون آن و سپس کار فرهنگي در محل خود، با ديوجهل و بيخبري و اوهام مبارزه نماييد.

در مورد آيه ...واللّتي تخافون نشوزهن فعظوهنّ واهجروهن في المضاجع واضربوهن، فان اطعنکم فلا تبغوا عليهن سبيلا، ان اللّه‏ کان عليا کبيرا .

اين آيه پس از آن که اعلام ميدارد قوام زندگي زن يعني مسؤوليت اداره و تأمين نيازهاي او بر عهده مرد است، دستوراتي را در رابطه با چگونگي برخورد با برخي از مشکلات احتمالي در روابط زوجين بيان ميدارد. در اين رابطه نکاتي چند شايان توجه است:

1- دستورات صادره در اين آيه در مورد نشوز است و نشوز آن است که زن در مقابل تکاليف اختصاصياش يعني تمکين و عفاف بدون هيچ عذر موجهي سرپيچي نمايد. جالب اين است که اگر زني از انجام کارهاي خانه، بچه‏داري و ... سرباز زند شارع مقدس هيچ حقي براي مرد در برابر آن قرار نداده و لذا مرد نميتواند در اين موارد واکنش نشان دهد. بنابراين آيه فوق در رابطه با بسياري از مسائل اختلافي زوجين ساکت است و هيچ حقي براي مرد در برابر آنقرار نداده و لذا مرد نميتواند در اين موارد واکنشي نشان دهد. بنابراين آيه فوق در رابطه با بسياري از مسائل اختلافي زوجين ساکت است و هيچ حقي براي مرد جز در دو مورد فوق که زن با پيمان ازدواج تعهد به آنها را ملتزم شده صادر نکرده است.

2- «نشوز» مسلما امري برخلاف حقوق مرد است و براي مقابله با آن بهترين راه اين است که قبل از مراجعه به ديگران مشکل را در داخل خانه حل نمود، ولي اگر چنين چيزي ميسر نبود آنگاه نوبت به خارج از منزل و دخالت دادن ديگران ميرسد که در آيه بعد سالمترين راه آن عنوان شده است.

3- حل مسأله نشوز در داخل خانه نيز به اشکال مختلفي انجام پذير است و جالب اين است که خداوند از ملايمترين راه‏ها شروع نموده و در صورت تأثير گذاري آن مراتب بالاتر را اجازه نداده است. لذا در مرتبه اول سفارش به پند و اندرز نموده است. چنين روشي حکيمانه‏ترين شيوه در حل مشکلات زوجين است. ليکن اگر زني در برابر اندرزها و نصايح شوهر سر تسليم فرود نياورد و همچنان بر تخلف از حقوق زوج پايداري ورزيد چه بايد کرد؟ در اينجا نيزخداوند راه دومي را پيشنهاد نموده است که از حد برخورد منفي عاطفي بالاتر نميرود و آن خودداري از همبستر شدن با وي ميباشد. در اينجا نيز اگر مشکل حل شد ديگر کسي حق پيمودن راه سوم را ندارد، امّا اگر زن در چنين وضعيتي نيز سرسختي نشان داده و حاضر به تأمين حقوق طرف مقابل نگرديد چه بايد کرد؟ در اينجا چند راه قابل تصوير است:

الف) مرد حقوق خود را ناديده انگارد و در مقابل نشوز زن به کلي ساکت شود، هر چند ساليان دراز اين برنامه ادامه يابد. چنين چيزي براساس هيچ منطقي قابل الزام نيست و اختصاص به مرد هم ندارد، يعني در هيچيک از نظامهاي حقوقي جهان نميتوان به صاحب حقي الزام کرد که در برابر حقوق خود ساکت شود و دم نزند، يعني از نظر اخلاقي، آنهم در موارد خاصي ميتوان چنين توصيه‏اي نمود ولي نبايد بين مسأله حقوقي و اخلاقي خلط کرد. ازطرف ديگر نشوز زن اقسامي دارد که برخي از آنها مسلما به زيان خود او هم تمام ميشود و بر مرد لازم است که به عنوان مدير کانون خانواده کنترل هدايتگرانه و سازنده بر رفتار زن داشته باشد.

ب) راه ديگر آن است که مرد از هر طريق ممکن استيفاي حقوق نمايد. چنين چيزي را هرگز شارع اجازه نميدهد و براي استيفاي حق روشهاي معيني وضع نموده است، زيرا در غير اينصورت ممکن است به زن ستم شود و انواع مفاسد و مظالم ديگر به بار آيد.

ج) راه ديگر آن است که مرد با مراجعه به ديگران اعم از مراجع قضايي يا افراد ذينفوذ ديگر حقوق خود را استيفاء کند، چنين چيزي اگر چه ممکن است حق مرد را تأمين کند ولي هنوز با امکان حل مشکل در داخل خانه بهتر است مسأله به بيرون کشيده نشود. زيرا ابراز خارجي مسائل داخل خانه آسيب‏هاي فراواني براي خانواده به بار ميآورد که در اينجا جاي ذکر آن نيست، لذا خداوند حکيم حل خارجي را به عنوان آخرين راه ممکن پيشنهادمينمايد.

د) راه ديگر آن است که مرد اندکي قاطعانه‏تر از برخورد منفي عاطفي فوق برخورد نمايد. لذا قرآن مجيد به عنوان آخرين راه حل ممکن در داخل خانه مسأله «ضرب» را مطرح نموده است. البته اين مسأله نيز حدودي دارد که هرگز با آنچه در اذهان عمومي يا تبليغات مسموم مطرح ميشود، سازگاري ندارد.

در رابطه با حدّ و چگونگي زدن، علامه مجلسي (ره) در بحار الانوار ، ج 104 ، ص 58 روايتي از فقه‏الرضا(ع) نقل نموده است که: ((...والضرب بالسواک و شهبه ضرباا رفيقاا ; زدن بايد با وسايلي مانند مسواک و امثال آن باشد, آنهم با مدارا و ملايمت )). ظاهر روايت فوق به خوبي نشان مي دهد که ((ضرب )) بايد در پايين ترين حد ممکن باشد و هرگز نبايد اندک آسيبي بر بدن وارد کند. وسيله اي که در اين روايت اشاره شده چوبي بسيار نازک مانند سيگار و سبک و کم ضربه اي است . نکته ديگري که از آيه شريفه به دست ميآيد اين است که دستور فوق جنبه ئ موقت و گذرا دارد و نبايد به آن مداومت بخشيد, زيرا به دنبال اين عمل دو واکنش احتمال مي رود: يکي آن که زن به حقوق مرد وفادار شود, در اينصورت قرآن مي فرمايد: ((فان اطعنکم فلا تبغوا عليهن سبيلا ; اگر به اطاعت درآمدند بر آنها ستم روا مداريد)). يعني , اگر زن در برابر حقوقي که بر آن پيمان بسته است تسليم شد ديگر مقابله با وي ظلم و تجاوز است . واکنش ديگر آن است که همچنان سرسختي نشان دهد و کانون خانواده را گرفتار تزلزل و بي ثباتي نمايد, در اين رابطه در آيه بعد فرموده است : ((و ان خفتم شقاق بينهما فابعثوا حکماا من اهله و حکماا من اهلها ان يريدا اصلاحاا يوفأق الله بينهما ان الله کان عليماا خبيراا ; اگر خوف گسست در بين آن دو يافتيد, پس حکمي از ناحيه مرد و حکمي از بستگان زن برگزينيد, اگر از پي آن خواستار صلاح باشند خداوند بين آنان وفاق ايجاد خواهد کرد, همانا خداوند دانا و آگاه است )). نکته جالب توجه اين است که قرآن مجيد در آخرين مرحله گشودن گره را به دست نزديکان و بستگان قرار مي دهد تا مسائله با سلامت هر چه بيشتر روال خود را طي کند و براي اينکه حقي از هيچيک از طرفين زايل نشود و تبعيضي رخ ننمايد فرموده است که از هر جانب حکمي برگزيده شود و با رعايت حقوق و مصالح طرفين مشکل را برطرف نمايند. خلاصه در اين حکم شرايط زير ديده مي شود: (1) اختصاص به مورد سرپيچي زن از تکليف خود و حقوق مسلم مرد دارد, حقوقي که با پيمان ازدواج , زن وفاداري خود نسبت به آن را متعهد شده است . (2) در راستاي حل مشکل در داخل خانه و خودداري از بروز آن در خارج از منزل وضع شده . (3) سومين مرحله حل اختلاف در خانه است و بدون گذر از مراحل پيشين روا نيست . (4) حد آن نازلترين مرتبه ضرب است و نبايد موجب کمترين آسيبي بر بدن زن شود. (5) موقتي است و چه داراي نتيجه مثبت و چه منفي باشد بايد به زودي از آن دست کشيد. نکته ديگري که شايان ذکر است اين است که اساساا ديدگاه شارع نسبت به زدن همسر نگرشي منفي است و نصوص زيادي در نهي از اين عمل وارد شده است . اين روايات همه در زماني بيان شده که خشونت عليه زنان از توهين و فحاشي تا ضرب و جرح و حتي قتل را شامل مي شد, و اسلام آنها را تحريم و مستوجب مجازات فقهي و قضايي در دنيا و عذاب آخرت دانست . برخي از اين روايات عبارتند از: 1- پيامبر(ص ) فرمود: من در شگفتم از کسي که زن خود را مي زند, در حالي که خودش براي کتک خوردن , سزاوارتر است . زنانتان را مزنيد که قصاص دارد. 2- و نيز فرمود: زنان بر مرد کريم , غالب مي شوند و مرد لئيم , بر زنان مسلط مي گردد. من دوست دارم کريم مغلوب باشم نه لئيم غالب . 3- از امام صادق (ع ) از پدرش روايت شده که گفت : وقتي با زني ازدواج مي کنيد, احترامش کنيد. زن مايه ئ آرامش شما است . زنان را آزار ندهيد و حقوق آنان را ضايع نکنيد. 4- پيامبر(ص ) فرمود: هر مردي که بر بد اخلاقي همسرش صبر کند, خدا اجر داوود(ع ) را به او مي دهد و به هر زني که بر بداخلاقي مردش صبر کند, همچون اجر آسيه را که با فرعون , کنار آمد, عطا مي کند. 5- حضرت محمد(ص ) فرمود: ((زنان را نزنيد و تقبيح مکنيد)). 6- حضرت علي (ع ) فرمود: ((در هر حال با زنت مدارا کن و با او به نيکي رفتار نماي تا زندگي لبريز از صفا و صميميت باشد)). 7- آخرين چيزي که به وقت وفات , از رسول خدا(ص ) شنيدند - که در زير زبان همي گفت - سه سخن بود: ((نماز بر پا داريد و مراقب حقوق بردگان باشيد و ستم نکنيد. و الله الله در حديث زنان , که در دست شمايند. با زنانتان , نيکو زندگي کنيد و حريم آنان را نگاه داريد. 8- و رسول خدا(ص ) , خشم و توهين زنان را تحمل مي کرد. روزي زن عمر جواب وي به خشم , باز داد. عمر گفت : يالکعائ, جواب باز مي دهي ؟ گفت : آري که رسول (ص ) از تو بهتر است , زيرا زنان , وي را جواب باز مي دهند و او تحمأل مي کند. 9- يک روز, زني به خشم , دست فراسينه ئ رسول خدا(ص ) زد. مادر وي با وي درشتي کرد که : چرا کردي ؟ رسول خدا گفت : بگذار بيش از اين نيز کنند و من درگذرم . ضمناا براي مطالعه ئ بيشتر به منابع زير مراجعه کنيد: 1- فضيلت زنان مظلومي 2- زن در اسلام علامه طباطبايي 3- نظام حقوق زن در اسلام شهيد مطهري پرسش آخر شما هم , بيشتر حاکي از يک مشکل روحي و وسواس است . انسان بودن فقط با اختيار و تصميم نيست ; بلکه ايمان و تقوا ملاک است . تازه مگر شما تصميم نگرفته ايد و در کارهايتان با اختيار نيستيد؟ آيا شما به زور اين نامه را نوشتيد؟ آيا شما به زور در رشته خودتان تحصيل مي کنيد؟ و... پس بهتر است قدري بيشتر بينديشيد و واقع گرا باشيد. قرآن را زياد مطالعه کنيد و با زيارت و ارتباط با ائمه (ص ) آرامش خود را به دست آوريد. کتاب هاي حقوق زن در اسلام (استاد مطهري ) زن در آينه جمال جلال , رايحه ئ نجابت , سيماي زن در نهج البلاغه , زن و حضور تاريخي و... را مطالعه کنيد