پاسخ به شبهات و سوالات پیرامون مسئله زن
 


   شبهه ( یا سوال ) : با توجه به خطبه هشتاد نهج‏البلاغه مبني بر نقصان عقل زنان، چگونه ميتوان آن را پذيرفت. در حالي از نظر ارزش انساني با مرد برابر است؟ اگر ناقص العقل است، چگونهه ميتواند مردان عاقل را پرورش دهد؟
 

پاسخ  :

 

آري زن و مرد از نظر ارزش انساني برابرند، ليکن يک سري تفاوت هايي دارند که در ذيل به آن اشاره خواهد شد.

قبل از آن که به سئوال شما پاسخ بگوييم، به بيان دو نکته ميپردازيم: نکته اول: رواياتي که در مورد مذمت برخي از زنان وارد شده، همه آن‏ها، يا اکثر و عمده آن‏ها از امام علي(ع) نقل شده است. دقت در اين امر به ما کمک ميکند که به اوضاع زمان امام علي(ع) بيانديشيم، زيرا همان گونه که آيات قرآن شأن نزول دارد و دانستن اسباب نزول در فهم و درک مراد خداوند به ما کمک ميکند، روايات هم شأن صدور دارند و پي بردن به اسباب صدور در پي بردن به معنا و مراد معصومان: به ما کمک شاياني ميکند.

خطبه هشتاد نهج‏البلاغه را حضرت امير(ع) بعد از فراغ از جنگ جمل بيان نمودند. از جمله محمد بن علي، معروف به ابوطالب مکي متوفاي سال 386 ه' ق اين نکته را متذکر شده است.(1) بعد از او سيد رضي گردآورنده نهج البلاغه در آغاز به اين نکته اشاره نموده است.

حال به ياد داشته باشيم که اولين عامل درگيري و ناامني در حکومت علوي، يک زن بود به نام ام المؤمنين عايشه. وي از مقام ام المؤمنين بر ضد امام علي(ع) بهره گرفت. او نسبت به علي دلي پرکينه داشت که اين حقد و کينه او باعث آتش افروزي در جنگ جمل شد و حرمت‏ها را شکست و خون ده‏ها هزار انسان را در راه احساسات زنانه‏اش به هدر داد و جنگ‏هاي صفين و نهروان را به وجود آورد. خود حضرت در خطبه ديگري به مذمت مرداني پرداخته است که فريب عايشه را خوردند و به خونريزي و جنگ رو آوردند: "کنتم جند المرأة و اتباع البهيمة".(2)

نکته دوم: اگر در اين خطبه از نقص عقل زنان ياد شده، در موارد ديگر از مردان نيز ياد شده است. نه کمال عقل در انحصار مردان است، و نه نقص عقل در انحصار زنان. هم بين زنان عده‏اي به کمال عقل راه يافته‏اند و هم ميان مردان برخي به ضعف و نقص عقل مبتلا شده‏اند. امام علي(ع) فرمود: "اعجاب المرء بنفسه برهان نقصه و عنوان ضعف عقله؛(3) مردي که خودپسند است، عقلش ناقص و ضعيف است". نيز فرمود: "اعجاب المرء بنفسه حمق؛(4) خودپسندي مرد دليل حماقت و بي خردي او است".

حضرت در مذمت کوفيان فرمود: "فأنتم لا تعقلون؛(5) شما مردان کوفه عاقل نيستيد". نيز در مذمت مردم بصره فرمود: "خفت عقولکم؛(6) عقل‏هاي شما سست است".

اينک پاسخ به سؤال شما: جواب را در پنج بخش بيان ميداريم:

1 - از نظر سند و انتساب اين روايت به امام معصوم:

برخي در سند و انتساب خطبه يا روايت نقصان عقل به ا مام معصوم ترديد جدي به خرج داده و گفته‏اند: از اين که مضمون اين روايت با بسياري از آيات و روايات ديگر، نيز با عقل مخالفت دارد، صدور آن از معصوم قابل مناقشه، بلکه مردود است.(7)

2 - از جهت عموميت گفته‏اند: اين سخن از جهت دلالت منطقي به صورت قضيه موجبه کليه نيست؛ يعني مراد تمامي زنان نيستند، بلکه اشاره به برخي زنان دارد.

يکي از نويسندگان در توضيح و شرح خطبه مذکور مينويسد:

"شک نيست که خطبه بالا يک قانون کلي و همگاني درباره عموم زنان نيست؛ بلکه با توجه به اين که اين خطبه بعد از جنگ جمل و آن همه خون ريزيهايي که توسط "عايشه" رخ داد، از امام صادر شده، درباره دسته خاصي از زنان است که در اين گونه مسيرها گام بر ميدارند وگرنه چه کسي ميتواند انکار کند که در پيشرفت اسلام زنان بزرگ و با شخصيتي همچون خديجه بانوي اسلام، فاطمه زهرا و زينب کبري و جمعي از زنان مبارز و دانشمند مانند سوده همدانيه شرکت داشته‏اند و براي پيشرفت اسلام و اجراي حق و عدالت بزرگ‏ترين فداکاري را به خرج داده‏اند، و با ايماني محکم و تفکري عالي، مردان خود را با تمام وجود در اين مسير حمايت ميکردند".(8)

3 - از نظر برداشت و پيام:

خداوند حکيم در خلقت جهان موجودات را حکيمانه آفريده؛ يعني هر موجودي را به تناسب موقعيت و مسئوليتي که بايد عهده‏دار آن باشد، آفريده است، مثلاً چشم را ظريف اما استخوان‏هاي اطراف آن را سخت و محکم آفريده است. در سيستم بدن هر عضوي به تناسب با وظيفه‏اش آفريده شده است تا اين مجموعه اعضا با اين تناسب و دقت حکيمانه بتوانند در کنار يکديگر در سيستمي واحد، هر کدام وظيفه خود را به انجام برسانند.

اين مربوط به يک سيستم اندامواره‏اي چون بدن است، حال در سيستم اندامواره بزرگ‏تري به نام اجتماع بشري نيز همين حکمت و ظرافت لحاظ شده است. واقعيت اين است که در نظام آفرينش براي هر يک از مردان و زنان وظايف و مسئوليت‏هاي تکوين ويژه‏اي در نظر گرفته شده و خداوند حکيم به تناسب همان وظايف، خصائص و قوت و ضعف هايي در خلقت هر يک لحاظ کرده است. به همين جهت است که خصوصيات رواني و جسمي زنان با مردان متفاوت است. زن با توجه به زن بودنش وظايفي را برعهده دارد، و خداوند خصوصيات روحي و عاطفي و توان جسمانيش را در راستاي آن آفريده است. براي مرد با توجه به مرد بودنش وظايف قرار داده و خصوصيات رواني و جسمي او متناسب با همين وظايف آفريده شده است. اين سخن روشن و عقل پسند است و در آن ترديدي نيست. امام علي(ع) در خطبه مذکور ميخواهد اين پيام را به گوش جهانيان برساند که از جنس مادينه توقع و انتظار انجام وظايف نرّينه را داشتن خطا است و برعکس از جنس نرينه توقع انجام وظايف مادئيه نيز نارواست. به قول شاعر:

جهان چون چشم و خط و خال و ابروست

که هر چيزش به جاي خويش نيکوست سخن حضرت در مقام گوشزد کردن به وظايف هر يک است.

4 - از نظر شيوه استدلال:

برخي سخن و شيوه استدلال امام علي(ع) را در خطبه مذکور، از نوع "جدل" دانسته‏اند. شايان ذکر است که جدل آن نوع استدلالي است که مقدمات آن از مسلّمات است و آن را مخاطب قبول دارد. در اين سخن امام علي(ع) خواسته است از اعتقاد و دانسته مردم آن زمان مبني بر وجود برخي از نقص‏ها در وجود زنان بهره بگيرد و به آنان متذکر بشود: اين که خود ميدانيد و قبول داريد که زنان از نقص هايي برخوردارند، پس چرا تابع فلان زن شده و شعله‏هاي آتش جنگ جمل را با همکاري خودتان تقويت نموده‏ايد!(9)

اين سخن تقويت ميشود با جمله‏اي که از حضرت در ذيل خطبه نقل شده است که اشاره دارد به زني همانند عايشه که نزد آنان خيلي محترم و نيکوکار شمرده ميشد. حضرت ميفرمايد: حتي اگر زني را (همانند عايشه) نيکوکار پنداشته‏ايد، مواظب و برحذر باشيد مبادا همانند اطاعت از او در جنگ جمل، دنيا و آخرت خويش را تباه نماييد.

نيز تقويت ميشود با عنايت به اين که اين خطبه بعد از جنگ جمل و با توجه به مسائل بوجود آمده بعد از جنگ‏افروزي عايشه بيان شده است.

5 - واقعيت مذکر و مؤنث:

واقعيت اين است که بين جنس نرينه و مادينه

الف: از نظر اعضاء و جوارح؛

ب: از نظر احساسات و عواطف و تمايلات و اخلاق؛

ج: از نظر فعاليت‏هاي خردمندانه و تفکر، تفاوت هايي وجود دارد.

از نظر اعضا و جوارح: ممکن است برخي تصور کنند که مرد و زن تنها در اعضايي که مربوط به جنسيت آن دو است، تفاوت دارند و در ديگر اعضا و جوارح تساوي و يکساني حکمفرما است. در حالي که واقعيت جز اين است. آن دو جنس در تمامي اعضا و جوارح با يکديگر اختلاف دارند، چه اعضا و جوارحي که به عضو جنسي و توليد مثل مربوط است و چه غير آن. رويش مو در بدن زن و مرد، چربي زير پوست، بافت‏ها، ظرافت و ضخامت پوست، شکل استخوان‏ها، وزن حجمي استخوان‏ها، مقدار مواد آلي و کاني در استخوان‏ها، درشتي عضلات، زور بازو، شکل هندسي و حجم و وزن مغز، وزن قلب، ضربان نبض، فشار خون، حرارت بدن، قد، وزن، ارتعاشات صوتي، زير و بم صدا، جثه، ترشحات بدن، ميزان گلبول‏هاي قرمز و سفيد در خون، گنجايش و حجم ريه و الگوي رشد جسماني در آغاز از دو جنس نرينه و مادينه.

خلاصه اين که همه چيز در زن و مرد متفاوت است.

ريشه اين تفاوت‏ها در فعاليت‏هاي غددي نهفته است. تفاوت فعاليت‏ها و ترشحات غدد درون ريز و هورموني بين دو جنس نرنيه و مادنيه به قدري زياد است که بدون استثنا تمامي اعضا و جوارح زن و مرد را از هم مجزا ميکند، به گونه‏اي که آزمايشگاه به راحتي ميتواند تشخيص دهد اين خون، يا ادرار و يا ديگر ترشحاتي که از بدن يک نفر به دست آمده است و حتي يک تار مو، مربوط به زن است يا مرد.(10)

از نظر احسايات و عواطف، تمايلات و اخلاق:

روانشناسان، محبت، رفتار انفعالي، رفتار عاطفي و حمايت کننده را از ويژگيهاي زنانه و در مقابل، پرخاشگري، استقلال، رقابت، سلطه و حاکميت را از ويژگيهاي مردانه برشمرده‏اند.(11) نيز گفته‏اند: داشتن دلي پر مهر و عاطفه و احساساتي آتشين، جلوه گري، دلربايي، آرايش گري و دوستدار پارچه و لباس و طلا و امور زينتي از خصائص زنان است.(12) زن براي اين که نشان دهد جلوه کردن و دلبري در انحصار غريزه او است، به زيور و آرايش علاقه نشان ميدهد و در برابر مغازه‏هاي زرگري و لباس و پارچه فروشي، پاهايش شل ميشود.(13)

زن در تقليد، مدپرستي، تجمل پرستي، خنده و گريه از مرد پيش‏قدم است.(14)

زنان به جهت اين که از نيروي احساس و عاطفه بيشتري بهره مندند، از صحنه‏هاي احساسي و عاطفي بيشتر تحت تاثير قرار ميگيرند و به هيجان ميآيند.(15)

ريشه اين اختلاف: از اختلافات در اعضا و جوارح زن و مرد، تفاوت‏هاي احساسي، عاطفي، تمايلي و اخلاقي پديد ميآيد. چون که غدد تناسلي در زن و مرد متفاوت است و اين غده‏ها افزون بر تأثيرات جنسيتي، تأثيرات عاطفي و احساسي متفاوتي در دو جنس نر و ماده ميگذارند، سرانجام به تمايز شخصيت اين دو جنس منجر ميشود. به عنوان مثال ترشح بيضه‏ها موجب تهور و جوش و خروش ميگردد و اين همان خصايصي است که گاو نر جنگي را از گاوي که در مزارع براي شخم به کار ميرود، متمايز ميسازد (چون که در اولي بيضه‏ها ترشح دارد، ولي در دومي اخته شده است و ترشحي ندارد).(16)

تنها با زياد يا کم شدن يکي از ترشحات بدن يا يکي از عناصر متابوليکي هر چند ناچيز باشد، اخلاق، رفتار و شخصيت آدمي را دگرگون ميسازد.

از اين سخن نتيجه ميگيريم و ميگوييم: با توجه به دامنه وسيع در تفاوت‏ها که بين زن و مرد در همه چيز وجود دارد( که تفاوت ترشحاتي غدد، جزئي از آن است) بايد اذعان نمود که لازم است زن، زن باشد و مرد، مرد. هر يک به وظايف و مسئوليت‏هاي خويش.(17)

اما از نظر فعاليت‏هاي خردمندانه و تفکر گفته‏اند: اين روايت ناظر به عقل حسابگري زنان است که در مقايسه با مردان کم‏تر است؛ يعني واقعيت اين است. نه زياده روي در مورد حمايت از زنان درست است و نه نقطه مقابلش که به زنان ظلم روا داشته شود. همان گونه که اگر کسي در مقام مقايسه، مرد را از نظر عاطفه، از زن ناقص يا کم تر بداند، خطا نکرده و گفتارش خلاف واقع نيست، همين طور در بعد عقلاني اگر زن را نسبت به مرد کم تر بداند، خطا نکرده است و گفتارش خلاف واقع نيست.

بيان اين سخن:

اولاً: اين سخن در پي بيان يک قضيه موجبه کليه‏اي که استثنا نداشته باشد، نيست. همان گونه که در بخش دوم بيان شد. نه تمامي مردان از نظر عقل بر تمامي زنان برتري دارند و نه نقص عقل در انحصار زن ميباشد و کمال عقل در انحصار مرد است، بلکه اين سخن درصدد بيان يک واقعيت است و آن اين که: وجه غالب در کنش‏هاي مردان رفتارهاي حسابگرانه و وجه غالب در کنش‏هاي زنان رفتارهاي مهرانگيز و عاطفي و احساسي است. اين مطلق نيست، بلکه نسبي است.

ثانياً: هر يک از اين دو نيروي عاطفه و عقل حسابگرايانه در جاي خويش نيکو، پسنديده و ضروري است. قوّت هر يک از اين دو در يک فرد نه دليل بر خوبي او است و نه دليل بر بدي. نيز ضعف هر يک از اين دو نه دليل بر خوبي و نه دليل بر بدي او است. در واقع قوت و ضعف اين دو در دو جنس نرينه و مادينه نوعي تقسيم کار و تقسيم وظايف و مسؤوليت‏هاي تکوين و طبيعي است. به هيچ وجه مرد نميتواند از عهده وظايف مهرانگيز و عاطفي زن برآيد و برعکس، زن نميتواند از عهده وظايف حسابگرايانه مرد برآيد. موفقيت اصلي زن در وظايف خويش است که در راستاي تکوين وي قرار دارد و موفقيت اصلي مرد نيز در اموري است که همگون با قواي تکوين اش ميباشد. در طبيعت و قوانين تکوين، بين مردان و زنان کارها تقسيم شده است. چرا ما در نظام تشريع آن را نپذيريم؟ سخن امام علي(ع) درباره زنان هشدار دهنده است که نبايد از آنان انتظار حرکتي مردگونه داشت، چون که زنان سراپا شور و احساس و عاطفه‏اند؛ در برخورد با آنان نبايد انتظار حسابگرانه‏هاي مردانه را داشت، بلکه ميبايست دقيقاً همگام با وظايف تکوين تقسيم کار را پذيرفت و روانشناسي زنان را در نظر داشت.

ثالثاً: عقل مورد بحث، عقل ارزشي نيست، بلکه عقل سنجش است. توضيح: عقل يک وقت عقل سنجش يا نظري است که مايه تکليف است و هر انسان مکلفي ميبايست بهره‏اي از آن داشته باشد تا مشمول تکليف گردد. اين در دختران زودتر از پسران شکوفا ميشود، بدين جهت دختران سن تکليفشان چند سال قبل از پسران است.

معناي ديگر عقل، عقل عملي يا ارزشي است. اين عقل است که در روايات از آن تمجيد شده است. اين عقل آدمي را به عبادت خدا واميدارد و مايه تحصيل بهشت است. (العقل ما عبد به الرحمان و اکتسب به الجنان)(18) اين عقل به منزله عقال (زانو بند شتر) هواهاي نفساني را کنترل ميکند. در چنين عقلي مردان بر زنان برتري ندارند، بلکه از پاره‏اي روايات برتري زنان فهميده ميشود.(19)

در عقل نظري يا سنجشي به عقيده برخي روانشناسان، پسران از يک سن خاصي بر دختران سبقت ميگيرند.(20)

حال علت تفاوت زن و مرد در عقل حسابگري:

ممکن است برتري مردان بر زنان در عقل سنجشي، ناشي از تفاوت آنان در محيط کار و تجربه باشد؛ يعني از نظر ذات و استعداد کاملاً يکسان هستند، امّا چون زنان به جهت وظايفي که طبيعت بر عهده آنان گذاشته است، کم تر از مردان در اجتماع حضور و فعاليت دارند و کم تر از مردان، تجارت و فعاليت‏هاي اقتصادي بازاري دارند، بدين جهت مردان در عقل تجربي بر زنان سبقت گرفته‏اند. ممکن است اين برتري نه از جهت تجربه، بلکه از جهت ظرفيت وجودي مردان باشد، چون واقعيت اين است که وزن، حجم و ظرفيت مغزي زنان نسبت به مردان متفاو ت است. در خور توجه است که زنان در تمام نژادها ميزان ظرفيت، حجم و مقدار نخاعي آنان از مردان کمتر است. به همان نسبت در همه نژادها قدشان از مردان کوتاه تر است. مغز زن در تمامي نژادها صد تا دويست گرم از مرد کم تر است. اين سبب اختلاف مردان با زنان در عقل و درک نظري آنان ميگردد.

هورمون‏ها، غدد تناسلي، بافت‏ها، وضعيت اندام، وزن مغز، مقدار قد، دوران بارداري و هزاران فعاليت‏هاي فيزيولوژي و رواني در درک آدمي مؤثر است.

شايد بتوان گفت: اگر حسابگريهاي زاده از برآوردهاي عقلي خشک در انساني به نام مادر باشد، فرزند دچار نابساماني تربيتي و کمبود عاطفي ميگردد.(21)

در علوم پزشکي ثابت شده که بدن‏ها دربست در اختيار غدد و ترشحات غددي قرار دارند، و اعمال اين‏ها نيز توسط سلسله اعصاب کنترل ميشود، و سلسله اعصاب، مرکزي و فرماندهي دارند و اين مرکز فرماندهي نزد زنان و مردان متفاوت است. در مردان در ناحيه پيشاني رشد بيشتري يافته و در زنان در منطقه "هيپوتالاموس" رشد و نمو زيادتري دارد. نيز ثابت شده که پيشاني مرکز تعقل و تفکر است و "هيپوتالاموس" مرکز عاطفه و احساسات است، و تمام اين‏ها با هم همکاري ميکند. بنابراين جا دارد که واقع بين باشيم و از واقعيت‏هاي موجود، قضاوت واقعه بينانه در مورد مردان و زنان داشته باشيم و بگوييم: گويا مرد بر دريايي از تعقل و تفکر نشسته و زن بر اقيانوسي از عاطفه و احساسات.(22)

حال با اين توضيحاتي که بيان داشته‏ايم، خود منصفانه قضاوت نماييد سخن امام علي(ع) از واقعيت به دور است يا منطبق با آن؟