پاسخ :
نمی دانیم منبع سوال شما از کجاست و
برچه اساس فکر کرده اید که اسلام زنان
را از اموزش علم دیگری غیر از نوشتن منع کرده
است ولی اسن سوال برای برخی مطرح است که
در اسلام محدودیتى درباره تحصیل زنان و دختران وجود دارد. و می
گویند زنان دانشمندى که کم و بیشنامشان در
تاریخ برده شده به طور غیر رسمى تحصیل کردهاند و
شیوه آموزشى اسلام ویژه مردان است.
براى رفع این پندار طرح دو سؤال و پاسخ
به آنها ضرورت دارد:
1 - آیا در اسلام تحصیل علم و دانش تنها
به مردان اختصاص دارد و یا
شامل زنان هم مىشود؟
2 - آیا آموزش در میان زنان و دختران
مسلمان در طول تاریخ - به
ویژه در صدر اسلام- یک شیوه رایجبودهاست؟
زن و تحصیل علم
اسلام
مرد و زن را در تدبیر شؤون زندگى به وسیله اراده و
کار، مساوى مىداند از اینرو هر دو در
تحصیلاحتیاجات زندگى و آنچه مایه قوام حیات انسانى استیکسان
مىباشند. زن مىتواند همانند مرد مستقلا
کارکند و مالک نتیجه کار و کوشش خود شود. در صدور فرمان
الهى فرقى بین زن و مرد نیست مگر در احکامى
کهویژه یکى از ایشان است.
تحصیل علم
و کسب دانش نیز از احکامى است که زن و مرد در آن
مشترک مىباشند و هرگز دین اسلام جنس راسد
راه دانش اندوزى نمىداند. مرحوم علامه طباطبائى در تفسیرالمیزان،
پس از نقل سرگذشت تاسفبار زن درطول تاریخ
مىگوید:
زن در تمام احکام عبادى و حقوق
اجتماعى با مرد شریک است و در هر امرى که
مرداستقلال دارد، مانند: ارث، کسب، معامله،
تعلیم و تربیت و دفاع از حقوق و غیره زن هممستقل است، مگر در
مواردى که با مقتضاى طبیعتش مخالف باشد. (1)
بررسى آیات و روایات
تمام آیات و روایاتى که
درباره تحصیل علم و دانش وارد شده، همانند
«یاایهاالناس» و «یاایهاالذین آمنوا»
عمومى است. و شامل زنها هم مىشود.
اسلام «علم» را نور و «جهل» را ظلمت وعلم را
بینایى و جهل را کورى مىداند. در قرآن آمده است:
«قل هل یستوى الاعمى والبصیر
ام هل تستوى الظلمات والنور... (2)
»;
بگو آیا چشم نابیناى جاهل و دیده بیناى
عالم یکسان است؟ آیا ظلمات و تاریکى جهالتبانور
علم و معرفت مساوى است؟
در آیه
دیگر آمده است:
«هل یستوى الذین یعلمون والذین لایعلمون
انما یتذکر اولوا
الالباب» (3)
آیا آنان که به سلاح علم مجهزند با آنان
که با جهل و نادانى دستبه
گریبانند، با هم برابرند؟فقط اندیشمندان تفاوت این دو گروه را درک
مىکنند و امتیاز آنان را باز مىیابند.
پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله نیز
فرمودهاند:
«طلبالعلم فریضة على کل مسلم»
وقتى علم در دیدگاه اسلام نور و
بینایى است دستیابى به آن بر هر مسلمانى فرض است.
آیامىتوان گفت که از نظر اسلام تنها بر
مردها لازم شده که از ظلمتخارج شوند و به روشنایىبرسند، اما زنان
چنین وظیفهاى ندارند و باید همچنان در
ظلمت جهل و نادانى باقى بمانند؟!
آیه دیگرى
درباره پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله مىفرماید:
«یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم
و یعلمهم الکتاب والحکمة... (4) »
پیامبر آمده است که آیات قرآن را بر
مردم بخواند و روح آنها
را تزکیه کند و به آنها کتابو حکمتبیاموزد.
در آیه «تزکیه»
و «تعلیم» با هم ذکر شده و به صیغه مذکر آمده است. آیا مىشود
یزکیهم ویعلمهم را منحصر
به مردان دانست؟!
فقها مىگویند بعضى عمومات و کلیات از
«تخصیص» ابا دارد و لحن و بیان به
گونهاى است کهقابل تخصیص نیست و مطلب آنچنان
است که براى عقل قابل تبعیض نمىباشد. مثلا درباره
علمو تقوى آمده است:
آیا
کسانىکه دانا و عالم هستند با کسانىکه نادان و
جاهلند، مساوى هستنددرباره «تقوا»
هم گفته شده:
«ام نجعل الذین آمنوا و عملوا الصالحات
کالمفسدین فىالارض ام نجعل
المتقین کالفجار (5) ».
آیا آنهایىکه ایمان دارند و عمل صالح
انجام دادهاند، آنها را
مانند فساد انگیزها قرارمىدهیم و آیا پرهیزگاران و فاسقان را
مانند هم قرار مىدهیم؟
و باز فرموده:
«ان اکرمکم عندالله اتقاکم (6)
».
در همه این
موارد صیغهها مذکر است. آیا مىتوان ادعا کرد،
آنچه درباره «تقوا» گفته شدهاختصاص به
مردها دارد و شامل زنان نیست؟ در این صورت زنها باید از کلیه
احکام و فرایضمعاف باشند.
همچنین آیا مىتوان گفت فرموده پیامبر
اکرمصلى الله علیه وآله:
«طلب العلم فریضة على کل مسلم» چون«مسلم» مذکر است تعبیر «کل
مسلم» شامل زنان نمىشود؟ هرگز. زیرااولا
در بعضى نقلهایى که در کتب شیعه وارد شده کلمه «مسلمه»
نیز قید شده است:
«طلبالعلم فریضة على کل مسلم و مسلمة»
(7)
تحصیل
علم براى تمام مردان و زنان مسلمان واجب است.
ثانیا: این تعبیرات اطلاق دارد و
مقید به رجولیت نیست و اختصاص از آن فهمیده
نمىشود.«مسلم» یعنى: مسلمان، چه مرد باشد
چه زن. علاوه بر آن در همه نمونههایى که شبیه این تعبیرهست،
همینطور عمومیت دارد. مثلا در حدیث:
«المسلم من سلم المسلمون من یده و
لسانه»مسلمان آن است که
سایر مسلمانان از دست و زبان او در امان باشند.
بدیهى است که مقصود روایت این
نیست که فقط مرد مسلمان اینطور باشد.
همچنین در روایت «المسلم اخ
المسلم»نمىتوان گفت: چون نفرموده: «المسلمة اخت
المسلمة» پس دستور مخصوص مردها است.
گرچه کلمه «مسلم» دو مفهوم دارد: یکى
مسلمان بودن و دیگرى مرد بودن اما بر
همگان روشناست که در این موارد جنسیت مورد نظر
نیست و در معنا دخالت ندارد. (8)
تنها در مجموع روایات کتب حدیثى دو
روایت (9) آمده که از آموزش کتابت و سوره
یوسف نهىکرده است. این دو روایت اولا: از حیثسند
داراى اتقان نیستند و ثانیا:
جنبه ارشادى و اخلاقىدارند. علاوه بر
آن در هر دو روایتبه آموزش سوره «نور» سفارش
شده است که خود گواه تاکید برآموختن است.
استاد شهید مطهرى نیز درباره آموزش
زنان مىفرمایند: «خداوند فکر و استعداد درس
خواندنرا و میل و شوق به آن را همانطور
که در مرد قرار داده در زن هم قرار داده و منع او چیزى جزجلوى
استعداد خدا دادى را گرفتن نیست».
آموزش زن در عصر پیامبر اکرمصلى الله
علیه وآله
پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله جهاد
مقدس پیکار با بىسوادى را از خانه
خود آغاز کرده بود. بلاذرى با سندروایت مىکند که
هنگام ظهور اسلام در مکه تنها هفده نفر با
سواد بودند. وى پس از شمردناسامى آنها، از یک زن قرشى نام برده
که در دوره جاهلیت مقارن ظهور اسلام خواندن
و نوشتنمىدانست. نام او «شفا» و دختر
عبدالله بن عبد شمس بود. این زن مسلمان شده بود. و از
مهاجراناولیه و از زنان فاضله به شمار
مىرود (10) .
بلاذرى مىگوید:
این زن همان است که به دستور
پیامبرصلى الله علیه وآله به حفصه همسر پیامبر
کتابتآموخت (11) .
بلاذرى آنگاه
چند زن از زنان مسلمان را نام مىبرد که در دوره
اسلام، هم مىخواندند و هممىنوشتند و یا
تنها مىخواندند. او نام «حفصه» دختر عمر، «امکلثوم» دختر
عقبة بن ابى معیط«عایشه» دختر سعد، «کریمه»
دختر مقداد و بالاتر از همه «شفا»
دختر عبدالله بن عدویه رامىنگارد. شفا
به حفصه درس مىداد و پیامبر از او خواست تا
به حفصه پس از زناشویى با پیامبرهمچنان درس بدهد.
پس حفصه، خواندن و نوشتن مىدانسته است و
نام او را جزء دارندگانمصاحف ضبط کردهاند (12) .
از این جریان
معلوم مىشود که پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله
براى زنان خود معلم زن انتخاب کرده بودند
اینعمل پیامبر براى آموختن به دختران و زنان الگو و نمونهاى شد و
دیرى نپایید که در مدینه افراد باسواد رو
به فزونى نهادند و آمار باسوادها بهطور
چشمگیرى بالا رفت، در میان زنان و دخترانکسانى پیدا شدند که
خواندن و نوشتن را فرا گرفتند.
تعلیمات دینى پیامبرصلى الله علیه وآله
براى زنان
پیامبر اکرمصلى
الله علیه وآله بخشى از اوقات خود را به آموزش
زنان در مسایل دینى اختصاص داده بود.بخارى
به سند خود روایت کرده است که زنان به پیامبر گفتند:
مردان در استفاده
از محضر شما بر ما پیشى گرفتهاند. پس خود، روزى
را بهما اختصاص بده.
آن حضرت
قبول کرد و روزى را به ایشان اختصاص داد و در آن
روز به وعظ و ارشاد زنانپرداخت (13)
و مرتب آنان را براى آموختن و دلگرم
ساختن دیدار مىکرد.
دختر پیامبر اکرم
و همسران او در زمان حیات و پس از رحلت آن حضرت
مرجع در مسایلدینى و فقهى بودند و «خانه
هریک از ایشان به منزله مدرسهاى بود که طالبان دانش و حدیث در
آناجتماع مىکردند و به
فراگرفتن احکام شریعت و انواع دانش و حکمتسرگرم مىشدند. بین
مردمو همسران پیامبر نیز پردهاى آویخته
بود تا کسى نتواند ایشان را ببیند». (14)
بزرگان صحابه بسیارى مسایل دقیق و مهم
را از زنان پیامبر مىپرسیدند. (15)
با این ترتیب زن درروزگار پیامبر و صدر
اسلام یکى از مصادر دانش و مورد تایید دین و
پذیرش جامعه بود (16) رفتن زنانبه مساجد براى
اداى نماز در آن زمان کارى عادى و معمول
بود. و این رفت و آمد فرصت مناسبىبود تا در مجالس علمى که از سوى
بزرگان صحابه در مساجد برپا مىشد حضور
یابند. داستان آنزن که پیشنهاد عمر را درباره
پایین آوردن میزان مهریهها رد کرد و عمر پس از
شنیدن دلیل وى،رجوع به حق کرد، مشهور است و
این خود دلیلى استبر اینکه آزادى اندیشه براى مردها و زنهایکسان
بوده است. (17)
زنا معلم و محدث
برخى از زنان در تعلیم مردم به همسران
پیامبر اقتدا مىکردند.
بنا به گفته ابن خلکان مادر حسنبصرى که در سده اول هجرى زندگى
مىکرده براى زنان داستانهاى دینى تعریف مىکرد و
باسخنان پندآمیز آنان را موعظه و ارشاد
مىکرد و این در زمانى بود که پسرش حسن به نقلداستانهاى دینى و
تشکیل مجالس درس براى مردها مىپرداخت (18)
.
مساجد، مراکز تعلیمات عمومى بود که زنان
نیز مىتوانستند به آن رفت
و آمد کنند و درمجالس علمى آن حضور یابند. زنان در صدر اسلام
نه تنها از حق تحصیل دانش برخوردار بودندبلکه این
حق را هم داشتند که به تعلیم و نشر دانش
بین زنان و مردان بپردازند و در بین آنان معلمانو استادانى در
بخشهاى مختلف علوم اسلامى وجود داشت، به
ویژه در زمینه علم حدیث کهزنان مىتوانستند در آن
رشته به درجه استادى نایل شوند و در اینباره با
محدثان و حافظان بزرگبه قابتبرخیزند و
نمونه بارزى در امانت و عدالتباشند. کار زنان محدث به جایى رسید
کهعلما و ناقدان حدیث اعتبار و اعتماد کاملى براى
آنان قایل شدند که بسیارى از بزرگان از
بیندانشمندان مشهور اسلام نتوانستند به این مرتبه از اعتماد نایل
شوند.
ذهبى در کتاب میزانالاعتدال
فىنقدالرجال که آن را به نقد راویان حدیث و
میزان صداقت و جایگاهعلمى ایشان اختصاص داده، در
باب زنان محدث مىگوید:
من از
بین زنان محدث کسى را نمىشناسم که در این زمینه
متهم و متروکشده باشد. (19)
استادان زن غالبا در مساجد و یا اماکن
عمومى به تدریس و بیان حدیث
مىپرداختند و شنیدنحدیث و مسایل علمى در محضر
زنان در خانهها و با اجازه از همسران
ایشان صورت مىگرفت (20) .
ابن حجر عسقلانى در کتاب خود الاصابه از
تعداد 1552 نفر (21) ابن اثیر در
کتاب «اسدالغابة» بیشهزار از نفر از زنان
صحابه رسول خدا نام
مىبرند، که مصادر فقه و حدیث و تفسیر و تاریخ و سیرهبودهاند
(22) و هر کدام مانند مردها به علوم مختلف
وارد بودهاند.
----------------------------------------------------------------------
پی
نوشت ها :
1) تفسیر المیزان، ج2، ص 284، ترجمه
ج2، ص 383.
2) رعد (13): 16.
3) زمر (39): 9 .
4) جمعه (62): 2.
5) ص (38): 28 .
6) حجرات (49): 13.
7) بحارالانوار، ج1، ص 172.
8) مقایسه شود با مقاله استاد شهید
مطهرى در کتاب «گفتار ما»
سال دوم صص 122-136.
9) وسایلالشیعه، ج14، صص 127-126.
10) الاصابه، کتاب النساءات، ص 619 و
تهذیب التهذیب، ج12، ص 428 و طبقات ابن سعد، ج8،
ص 196.
11) فتوحالبلدان بلاذرى، صص 459-458،
طبع مصر.
12) تاریخ قرآن، دکتر
رامیار، ص 385.
13) صحیح بخارى، ج1، ص 30، کتابالعلم.
14) فىمیدانالاجتهاد صعیدى، صص 35-34
.
15) سعیدافغانى، الاسلاموالمراة، ص
102.
16) فىمیدانالاجتهاد، ص 39 .
17) تاریخ دانشگاههاى اسلامى، ترجمه:
دکتر نورالله کسائى، ص 366.
18) وفیات الاعیان، ابن خلکان، ج 1، ص
160.
19) میزان الاعتدال ذهبى، ج3، ص 395.
20) تاریخ دانشگاههاى اسلامى; ترجمه:
کسائى ص 369.
21) الاصابة فىتمییزالصحابة ابن حجر
عسقلانى، ج5، صص 219-483 .
22) اسدالغابة ابن اثیر، ج5، ص 389 تا
آخر.
|