پاسخ به شبهات و سوالات پیرامون مسئله زن
 


   شبهه ( یا سوال ) : چرا در اسلام طلاق بدست مردان است ؟ آيا اين حکم ، ظلم فاحش در حق ّ زنان نيست ؟
 

پاسخ  :
 

قبل از ورود به جواب به نکته اي اشاره مي کنيم

 

نکته  : در اسلام طلاق يک حقي براي مردان است که قابل واگذاري به زن مي باشد يعني مواردي که مرد پا را از دائره تقوا و منطق و اخلاق فراتر بگذارد و در حق زن اجحاف کند زن مي تواند ازطريق قانوني و شرعي حکم طلاق را بدست بگيرد . بنا بر اين زنان بطور کلي از در دست داشتن حکم طلاق محروم نيستند بلکه در مواردي که به نوعي حق آنان پايمال شود ، مي توانند حکم طلاق را در دست بگيرند

 

اصل جواب : ما به دو مطلب اشاره ميکنيم تا در يابيد که طلاق به دست چه کسي بايد باشد

 

مطلب اول : در احکام اسلام طلاقي که از روي احساسات و عاطفه باشد باطل شناخته شده مثلا اگر مردي  به زنش بگويد : قسم ميخورم  که اگر تو فلان کار را انجام بدهي طلاقت خواهم داد . اگر واقعا صيغه طلاق را بخواند طلاق واقع نميشود و باطل است .

 

نوع  ِ آمارها نشان ميدهد که طلاقها از روي احساسات و عواطف بوده است .

 

آمار برخي از کشورهاي غربي که حق طلاق را هم به مرد و هم به زن داده اند نشان ميدهد که 80 درصد طلاقها به دست زنان بوده و فقط بيست در صد سهم مردان بوده است و اين نشان از آن دارد که مردان بالنسبه به زنان حسابگر تر و دور انديش تر هستند و در غلبه بر احساسات و عواطف قوي تر عمل ميکنند

 

مطلب دوم : اصولا طلاق بدست کسي استکه بيشتر از ديگري صدمه ميبيند . اگر دقت کنيد مرد بيشتر از زن در طلاق صدمه ميبيند . اولا بايد مهريه اي که بصورت دين به عهده اوست را بپردازد ثانيا سرپرستي فرزندان را بايد يک تنه به دوش بکشد ثالثا چون طلاق به دست اوست

 

احيانا توبيخ و ملامت اطرافيان را نيز بايد از سر بگذراند . چون مردان ضرر هاي اينچنيني را پيش رو دارند لذا کمتر دچار احساسات و عواطف ميشوند و ديرتر دست به اجراي حکم طلاق ميزنند .   { اما زن در طلاق هم از جهت اقتصادي سود ميبرد و هم شانه اش اززير بارمسئوليت در خانواده خالي ميشود }

 

نتيجه : با توجه به اينکه در طلاق ضرر براي مردان است و طبيعتا ديرتر مغلوب احساسات و عواطف ميشوند ( يا بعبارتي ؛ ديرتر دست به حکم طلاق ميزنند ) لهذا طلاق به دست مردان سپرده شده است .

 

سوال : چرا در طلاق رضايت هر دو طرف شرط نيست ؟ چرا فقط رضايت مردان شرط شده است ؟

جواب : مبناي زناشوئي بر روابط قلبي است نه روابط حقوقي خالص .

 

 اگر مردي نخواهد با زن خود زندگي کند و تصميم بر طلاق بگيرد اما زنش راضي نباشد آنوقت مرد بايد يک زندگي اجباري آنهم بدون مبنا ( يعني بدون رابطه قلبي ) را با زن سپري کند که در ديد هيچ عاقلي پسنديده  نيست . بقول مرحوم شهيد مطهري رحمه الله زن به قلب مرد نيازمند است همچنانکه مرد از جهت ديگر نيازمند زن است .

 

نکته : بايد در نظر داشته باشيم که اينطور نيست که هر وقت مرد از همسرش خوشش نيامد مي تواند همسرش را طلاق دهد بلکه بايد به نزد حاکم شرعي که ميخواهد حکم طلاق را صادر کند ، دليل متقن و محکمي داشته باشد و الا حکم طلاق جاري نخواهد شد  .



  ماخذ : کتاب حقوق زن نوشته سيّد محمد حسيني خامنه اي