پاسخ :
مکتب گرانقدر اسلام با توجه کامل به خصوصیات خاص جسمى و روحى
بانوان و عنایتبه مهمترین شاخصه و وظیفه بانوان
که رشد و پرورش بشر است چهارچوبهایى را
براى اشتغال بانوان ترسیم کرده است، پاسخ زیر تحقیقى است در باره
دیدگاه اسلام در زمینه اشتغال بانوان که تقدیم
دانشجویان گرامی مىشود.
جواز
اشتغال بانوان
در ابتدا باید به این پرسش پاسخ داد:
آیا اسلام اشتغال و فعالیت
اقتصادى را تنها براى مردان جایز مىشمارد و به کلى زنان را از این
صحنه خارج مىسازد؟
بدون شک جواب منفى است. ما نه تنها
دلیلى برچنین منعى در اسلام نداریم،
بلکه شواهد و ادله فراوانى برخلاف آن مىتوانیم
بیابیم، که به چند مورد آن اشاره مىشود:
الف) حق مالکیت زنان بر اموالشان
خداوند متعال در قرآن کریم
مىفرماید:
للرجال نصیب مما اکتسبوا و للنساء نصیب
مما اکتسبن .
: براى مردان
و زنان از آن چه کسب کردهاند، بهرهاى است.
یعنى همانگونه که مردان اگر چیزى
تحصیل کنند، مالک آن مىشوند، زنان نیز اگر مالى
بهدست آورند، مالک آن خواهند بود.
این بیان، افزون بر پذیرش حق
مالکیتبراى زنان که تا قرون اخیر مورد انکار برخى
قوانین غربى بود- جواز اشتغال و اجازه کار براى
آنان را همانند مردان اثبات مىکند;
زیرا در این آیه کریمه، حلال بودن
اکتساب یعنى تحصیل درآمد مفروض گرفته شده و سپس
پیرامون مالکیت درآمد حاصل از آن، اظهار نظر شده
است.
ب) تشویق زنان و مردان به
فعالیت اقتصادى
در اسلام، نه تنها فعالیت اقتصادى جایز
شمرده شده و به زنان و
مردان براى اکتساب مال و تحصیل درآمد، اجازه داده شده است، بلکه
همگان به این امر دعوت و به حضور فعال در
صحنه اقتصاد تشویق شدهاند.
آیاتى از قرآن کریم که
ابتغاى از فضل خدا و جستوجو و طلب آن را بیان
کرده و مردم را به آن فرا خوانده است،
مانند وابتغوا من فضل الله (از فضل خدا جویا شوید) یا مردم را دعوت
به آبادانى زمین کرده است: هو انشاءکم من
الارض واستعمرکم فیها (او شما را از زمین پدید آورد و
براى آباد ساختن آن برگماشت) نمونههایى از این
تشویق و ترغیب هستند.
در هیچیک
از این موارد، خصوص مردان مخاطب نیستند، بلکه
مجموعه مسلمانان یا انسانها مورد توجه
قرار گرفتهاند، و همگى به طلب فضلالهى، که تحصیل درآمد یکى از
مصادیق آن است، دعوت شدهاند. بىشک، کار،
یکى از مهمترین مجارى کسب مال محسوب مىشود و
اسلام نیز به آن توجه خاص کرده است. پس اگر مردان
و زنان به فعالیت اقتصادى دعوت شده و کار
از مصادیق بارز این امر محسوب مىشود، مىتوان گفت: مردان و زنان
به کار و اشتغال تشویق شدهاند و نه تنها
اشتغال براى زنان ممنوع نشده، بلکه امرى مورد
تشویق و ترغیب قلمداد شده است.
محدودیت اشتغال
هرچند اسلام زنان و مردان
را به فعالیت اقتصادى و اشتغال دعوت و هر دو را
مالک درآمد خویش محسوب کرده است، ولى
محدودیتهایى نیز در این امر مانند سایر امور اعمال کرده است. برخى
از این محدودیتها به خود فعالیت اقتصادى
اعم از تولید و توزیع برمىگردد و برخى دیگر در
باره ارتباط افراد مسلمان با یکدیگر و دیگران است.
در قسم اول این محدودیتها،
هیچگونه تفاوتى بین زن و مرد وجود ندارد.
اگر ربا حرام است و یا تجارت جایز
است، براى هر دو همین حکم وجود دارد.
ولى در قسم دوم، خصوصیات مرد و زن در
احکام جزئى متفاوت است، هر
چند در اینجا نیز، در کلیات احکام با هم مشترکند. پس، بر هر
دو عفاف واجب است، هر چند مصداق عفاف در مورد زنان
حجاب است و چنین چیزى در مورد مردان نیست.
در این میان، برخى از محدودیتهاى
اشتغال، مخصوص به کسانى است که
ازدواج کردهاند، و با این عقد، به صورت اختیارى،
برخى حقوق را براى همسر خود نسبتبه خود
پذیرفتهاند. زن و شوهر نسبتبه یکدیگر از حقوق و وظایفى
برخوردارند که مجموعه این حقوق و وظایف در
تعادلى دقیق با یکدیگر مىباشند.
حقوق مرد بر
زن
خانواده، کانون گرمى است که زن و شوهر
در آن مىتوانند به آرامش واقعى و
امنیت روحى دستیابند. خداوند متعال در این باره
مىفرماید:
و من آیاته ان خلق
لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم
موده و رحمه.
: از نشانههاى او
یکى این است که از خودتان همسرانى براى شما آفرید
تا بدانها آرام گیرید و میانتان دوستى و
رحمت نهاد.
این هسته اولیه جامعه بشرى، مثل هر جمع
دیگرى، هنگامى مىتواند به
حیات سالم خود ادامه دهد که از نظام و انتظام خاصى برخوردار باشد،
این امر در پرتو حقوق و وظایف افراد آن
جمع، یعنى زن و شوهر، تامین خواهد شد.
از سوى
دیگر، در هر جمعى، گاه اختلاف نظرهایى پیدا مىشود
که افراد نمىتوانند در آن به توافق برسند،
در این گونه موارد، اگر یکى از آنها که به نوعى توانایى
تصمیمگیرى صحیحترى دارد، به عنوان رییس
جمع برگزیده شود، و همه ملزم به پیروى از او باشند،
مشکل حل خواهد شد. از سویى، پیدایش هر جمع، برخى
مسوولیتهاى جمعى را ایجاد مىکند که باید
شخص خاصى آنها را بر عهده گیرد، چنین فردى باید از اختیارات
ویژهاى نیز برخوردار باشد.
با توجه به همه این امور، خداوند متعال
مردان را در خانواده رییس
قرار داده و فرموده است:
الرجال قوامون على النساء بما فضل الله
بعضهم على بعض و بما
انفقوا من اءموالهم فالصالحات قانتات حافظات للغیب بما حفظ الله
.
: مردان،
سرپرست زناناند، به دلیل آن که خدا برخى از ایشان
را بر برخى برترى داده و به دلیل آن که از
اموالشان خرج مىکنند.
پس، زنان درستکار، فرمانبردارند، به
پاس آنچه خدا حفظ کرده،
اسرار [شوهران خود] را حفظ مىکنند.
در این آیه شریفه، برترى
مردان بر زنان در خانواده، یک حکم الهى شمرده شده
که مستند به حکمت ربانى است و وظیفه تامین
مالى خانواده نیز به عنوان نکته دیگرى در نظر گرفته شده است; یعنى
اگر مردان ریاستخانواده را برخوردارند،
مسوولیتسنگین اداره آن را نیز برعهده
دارند.
ریاستبدون اطاعت معنا ندارد و آیه
شریفه زنان صالح را فرمانبردار
همسرانشان معرفى مىکند که اسرار آنها را حفظ
مىکنند; همانگونه که خداوند حافظ ضعفهاى
ایشان است.
حضرت علامه طباطبایى در مورد این آیه
مىفرمایند:
سرپرستى
مرد بر زن، خود به این معنا نیست که اراده زن در
آن چه مالک آن استیا تصرفاتش در آن نافذ
نباشد و نه اینکه زن در حفظ حقوق فردى و اجتماعى خود و دفاع از آن
و رسیدن به آن با مقدماتى که دارد، مستقل
نباشد، بلکه معناى آن این است... که باید زنان در
هر چه مربوط به کامیابى جنسى و بهرهمندى زناشویى
است، مطیع شوهران خود باشند و در غیاب
آنها به ایشان خیانت نکنند و حریم عفاف خویش را پاس دارند و در
اموال و هر چه در زندگى زناشویى در اختیار
آنهاست، امین و درستکار باشند و سوء استفادهاى از
آنها نکنند.
پس به نظر ایشان، شوهران تنها در حوزه
کامیابى جنسى، بر همسران خود
حق دارند و هرگز سرپرستى آنها بر زنانشان مانع
از بهرهمندى زنان از حقوق فردى و اجتماعى
و استقلال در حفظ و دفاع از این حقوق و تصرف در اموال و املاکشان
نیست.
در جاى دیگرى، ایشان سنت نبوى را شاهدى
براین تفسیر مىشمارند که زنان از
احقاق حق فردى و اجتماعى خود منع نشده و مىتوانند
در شوون مختلف اجتماعى اعم از اقتصادى و
فرهنگى وارد شوند.
پس مردان در خانواده به عنوان رییس از
سوى خداوند قرار داده
شدهاند، اما این ریاستبه معناى سرورى و آقایى و برترى نیست، بلکه
مردان مسوول حفظ مصالح خانواده،انجام دادن
وظایف خانوادگى و صیانت از حریم خانواده
هستند.
دلیل این ریاست را خداوند دو امر دانسته
است: 1- برتریى که خداوند به
آنها داده است: بما فضل الله بعضهم على بعض، و
للرجال علیهن درجه;2- وجوب نفقه بر آنها:
بما انفقوا من اموالهم.
یعنى نوع مردان نه تک تک آنها با نوع
زنان تفاوتهایى دارند که
این اختلافها اقتضا مىکند در خانواده، مرد ریاست را برعهده
داشته باشد. از سوى دیگر، وظیفه سنگین اداره مالى
خانواده بر عهده شوهر است و این نیز عامل
دیگرى براى ریاست مرد در خانواده است.
باید توجه داشت که زن در قبال
مشکلات اقتصادى خانواده و هزینههاى آن هیچگونه
مسوولیتى ندارد; هر چند از نظر اخلاقى
بسیار پسندیده است که در این امر مشارکت کند.
|